حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حدیث هفته - حقوق

 حدیث هفته : 

(رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام )

حقوق ،‌ مفهومی عام است که شامل مجموعه مقررات ، قواعد و اصولی می شود که روابط و مناسبات میان اجتماعات و افراد جامعه را به نحو متقابل تنظیم می کند . نظام حقوقی در مکتب انبیاء به ویژه در اسلام ، جامعه را بر اساس کرامت انسان استوار دانسته و بر مبنای معارف و عقاید صحیح باز سازی می کند و با نفی ارزش های کاذب نزادی و قومی ،‌همه مؤمنین را از قبایل ، طوایف و نژادهای گوناگون ، سفید و سیاه و عرب و عجم را به عنوان جامعه ی واحدی می شناسد . قوانین اسلام هماهنگ با فطرت است و نیازها و تمایلات انسان را در مسیری معتدل مورد توجه قرار میدهد .

 امام سجا د علیه السلام یکی از آن انسانهای شاخصی است که حقوق مبتنی بر کرامت انسانی را علماً و عملاً ارائه فرموده است  

«حق گوش»

 " و امّا السمع فتنزیهُهُُُ عن ان تجعله ُ طریقاً الی قلبک الا لفوههٍ کریمهٍ تحدثُ فی قلبک خیراً اوتکسب ُ خُلقاً کریماًفانّه ُ باب الکلام الی القلب یؤدّی الیه ضُرُوب المعانی علی ما فیها من خیر ٍ او شرّ ٍ ولا قوّه َ الا بالله "

((حق گوش پاک داشتن اوست از این  که راه دلت باشد مگر برای خبر خوبی که در دلت خبر پدید آورد یا خلق کریمی نصیب تو کند ، زیرا گوش دروازه دل است و معانی خوب یا بد و خیر یا شر را به او می رساند و قوه ای جز از ناحیه ی خداوند نیست ))

«جامعه پاک »

از آنجا که انسان یک موجود اجتماعی است و جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند ، از یک نظر همچون خانه اوست و حریم آن همچون حریم خانه اش محسوب می شود و پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن به آلودگی اش بر همین اساس و اصل ،در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند ، شدیداً مبارزه شده است .

اگر می بینیم اسلام با غیبت شدیداً مبارزه کرده بدین جهت است که جامعه را جریحه دار می کند و اگر می بینیم گناه آشکار ، اهمیتش از گناه پنهان بیشتر است و خداوند سبحان ، پیروی از غیر علم را نهی کرده است ،‌بدین خاطر بوده است که ضررهای فراوانی را به دنبال دارد ، و حتی ضربه هایی که بر پیکر جامعه از این طریق وارد می شود جبران ناپذیر است .

بنابر این جعل و پخش شایعات دروغین و نگران کننده یکی از مهم ترین شاخه های جنگ روانی توطئه گران است ، هنگامی که دشمن قادر نیست از طریق رویارویی ، صدمه ای به افراد مؤمن و متعهد وارد کند ، دست به پخش شایعات می زند و از این طریق افکار عمومی را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضروری و حساس جامعه که به وقوع پیوسته و یا در حال وقوع است منحرف می کند ،‌شایعه سازی یکی از سلاحهای بسیار پیچیده و خطرناک و مخربی است که برای جریحه دار کردن حیثیت نیکان و پاکان و پراکنده ساختن مردم از اطراف آنهاست .

((رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام -   ص- 72  - مؤلف علی محمد حیدری نراقی )

   

۱۹ دی - قیام مردم قم

19 دی 1356 - 
 برگرفته شده  از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
قیام خونین 19 دی مردم قم

 
رحلت مرموز آیت ا... سید مصطفی خمینی در آبان 1356 را می توان نقطه عطفی در نهضت اسلامی مردم ایران دانست. مجالس یادبود در سراسر کشور برگزار شد و در آن مراسم، تظاهرات گسترده علیه رژیم به پا شد. از این رو رژیم، تصمیم گرفت با توهین به ساحت حضرت امام خمینی، چهره ایشان را به عنوان رهبری نهضت مخدوش کند. در اواسط دی ماه 1356، پیک دربار، نامه ممهور به مهر دربار را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی داد. او نیز نامه را به روزنامه اطلاعات جهت انتشار سپرد. مسعودی، صاحب امتیاز روزنامه، مفاد مقاله را باعث واکنش علما و روحانیون و برای آینده روزنامه خطرناک می دانست، اما در تماس با وزیر اطلاعات و نخست وزیر، آموزگار، دریافت که برخی از مفاد تند و تحریک آمیز آن به خواست شاه در مقاله آمده است. در این مقاله که با امضای مستعار "احمد رشیدی مطلق" در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، بطور صریح، بی حجابی فضلیت و حجاب، کهنه پرستی و ارتجاع معرفی و به ساحت مقدس امام خمینی، اهانت و قیام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. با انتشار این مطالب اهانت آمیز، اولین واکنش ها در شهر قم آغاز شد. مدرسین حوزه علمیه قم دروس حوزه را در روز 18 دی تعطیل اعلام کردند و در این روز، طلاب با تشکیل اجتماع بزرگی تظاهرات خود را به سوی منازل مراجع آغاز کردند و تعدادی از علما و مراجع قم در سخنرانی های خود، به حمایت از امام و محکومیت اهانت به ساحت ایشان پرداختند. بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازه های خود در 19 دی گرفتند. روز نوزدهم دی ماه ساواک و شهربانی به کمک نیروهای کمکی از تهران وارد شده و در حوالی مدارس علمیه متمرکز شدند. اقشار مختلف مردم با راهپیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه، رفته رفته خروشان تر می شدند. نیروهای رژیم با مشاهده حرکت عظیم مردم تصمیم به حمله گرفتند و تیراندازی شروع شد و در این روز عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. نتایج و پیامدهای قیام نوزدهم دی : 1 ـ اثبات توخالی بودن شعار فضای باز سیاسی 2ـ ثابت شد که شاه از حرکت مذهبی ـ سیاسی به رهبری روحانیت و در راس آنها، حضرت امام، بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد 3ـ نهضت در مسیر صحیح خود قرار گرفت؛ به نحوی که ترفندهای بعدی رژیم نیز بی ثمر افتاد 4ـ متحجرین و مروجان جدایی دین از سیاست منزوی شدند. این قیام را باید نقطه عطفی در تاریخ نهضت اسلامی دانست چرا که پس از آن امواج انقلاب اسلامی شدت گرفت و با چهلم های پی در پی مردم نقاط مختلف ایران دامنه انقلاب فراگیر شد و در نهایت به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید. در این زمینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب های زیر را منتشر کرده است: جایگاه قیام 19 دی 1356 در پیروزی انقلاب اسلامی حماسه 19 دی قم آذرخشی بر تاریکی  تحلیلی بر واقعه‏19 دی‏1356 قم نوزدهمین روز دی

بحث ضرورت ولایت فقیه (شماره ۶)

شماره 6- بحث ضرورت ولایت فقیه

خلاصه  : در پنج شماره  قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرمود ه بودند که ، «ولایت‏» واژه‏اى عربى است که از کلمه «ولى‏» گرفته شده است. «ولى‏» در لغت‏عرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت‏» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى‏» است.   ولایت‏به معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایت‏بر تشریع، ولایت تشریعى.

بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، نه از سنخ ولایت تکوینى است و نه از سنخ ولایت‏بر تشریع و قانونگذارى و نه از نوع ولایت‏بر محجوران و مردگان; بلکه ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که به منظور اجراى احکام و تحقق ارزش‏هاى دینى و شکوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالى در خور خویش صورت مى‏گیرد.

 شماره 6-  و اکنون می خوانیم که حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه فرمودند :

مقتضاى برهان عقلى در نیازمندى انسان به قانون الهى که قران کریم نیز آن را تاکید مى‏کند، آن است که کمال انسان، در اطاعت از کسى است که او را آفریده و بر حقیقت او و جهان(دنیا و آخرت) و ارتباط متقابل این دو مرحله، آگاه است و او کسى نیست جز ذات اقدس اله و از اینرو، عبودیت و ولایت، منحصر به «الله‏» است; یعنى انسان به حکم عقل و فطرتش موظف است که فقط عبد خداوند باشد و تنها ولایت‏خداوند را بپذیرد.

در مورد ولایت نیز همین گونه است. در سوره «مائده‏» فرمود: «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون‏» (29) . در این کریمه، ولایت را براى خداوند و پیامبر و براى اهل بیت‏با تتمیم روایت اثبات مى‏فرماید و در سوره «احزاب‏» فرمود: «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم واموالهم‏» (30) ; ولایت وجود مبارک پیغمبر اسلام بر جان و مال مؤمنین، از خود آنان بالاتر است و لذا در آیات دیگر از همان سوره مى‏فرماید: «ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره‏» (31) ; وقتى که خدا و رسولش درباره مطلبى حکم کردند، احدى حق سرپیچى از این دستو را ندارد; اما در عین حال که ولایت ‏بر مردم را به پیامبر اکرم‏صلى الله علیه و آله و سلم و وجود مبارک امیرالمؤمنین و اهل بیت(علیهم‏السلام) نسبت مى‏دهد، در مقامى دیگر، ولایت را منحصر به ذات اقدس اله مى‏داند و مى‏فرماید: «فالله هو الولى‏» (32) ; تنها ولى حقیقى انسان و جهان، الله است.

معناى «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا» این نیست که انسان‏ها چند ولى و سرپرست متفاوت دارند که یکى از آنها یا برترین آنها خداست، بلکه معنایش با توجه به آیه حصر ولایت: «فالله هو الولى‏»، آن است که تنها ولى حقیقى و بالذات، خداوند است و پیامبر اکرم‏صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین)، ولى بالعرض و مظهر ولایت‏خدایند و به تعبیر لطیف قرآن، آیه و نشانه ولایت الهى‏اند.

به تعبیر قرآن کریم، همه موجودات، آیات الهى‏اند، اما انسان کامل و اولیاء خداوند، آیه و نشانه تام خداوند هستند و به بیان نورانى امیرالمؤمنین(علیه‏السلام): «ما لله آیة اکبر منی‏» (33) ; همه موجودات ارضى و سمائى آیات الهى‏اند، ولى من، آیه اکبر خداوند هستم و هیچ آیتى خداوند را مانند من نشان نمى‏دهد. بدیهى است که مقصود حضرت امیرالمؤمنین(علیه‏السلام)، همان مقام نورانیت‏خود و اهل بیت است که با نورانیت رسول اکرم و خلیفه مطلق خداوند، حضرت محمد مصطفى‏صلى الله علیه و آله و سلم، یکى مى‏باشد.

قرآن کریم اطاعت مردم از پیامبران را، اطاعت از خداوند مى‏داند; زیرا رسولان الهى، به اذن خداوند و به فرمان او و با پیام و کتاب او براى هدایت‏بشر به سوى او آمده‏اند: «وما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله‏» (39) .

 اصل اولى درباره ولایت و سرپرستى غیرخداوند بر انسان‏ها، «عدم‏» است; یعنى هیچ فردى از انسان‏ها بر هیچ فرد دیگرى ولایت ندارد; مگر آنکه از سوى خداوند تعیین گشته باشد.

از آنچه گفته شد، این نکته روشن گردید که ربوبیت، عبودیت، و ولایت و حکومت، همگى اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد و اگر انبیاء و مرسلین و ائمه(علیهم‏السلام) ولایت تکوینى و یا ولایت تشریعى و حکومت‏بر جامعه بشرى دارند، این ولایت‏ها، ظهورى از ولایت‏خدا و به اذن و فرمان اوست

و اگر در عصر غیبت نیز براى فقیه جامع‏الشرایط، ولایت و مدیریتى در محدوده تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه، همان طور که گفته شد، انسان‏ها آزاد آفریده شده‏اند و هیچ انسانى سرپرست انسان دیگر نیست (40) .

تذکر: گوهر ذات انسان، از هر قیدى آزاد و از هر بندى رهاست; مگر قید عبودیت‏خداى سبحان که چنین بندى، از هر آزادى و بى‏بندوبارى بهتر است. تنها مبدئى که حاکم بر گوهر ذات آدمى است و در نتیجه، بر تمام شؤون علمى و عملى او اشراف و سیطره دارد، خداوندى است که هستى او مستقل مى‏باشد و وجودى به انسان عطا نموده که عین ربط به او است. در این منظر، خداوند، نه تنها فاعل و خالق انسان است، بلکه مقوم او است و انسان، نه‏تنها مخلوق اوست، که متقوم به او خواهد بود.

آنچه برهان عقلى او را ثابت نمود، ظاهر دلیل نقلى نیز آن را تایید مى‏نماید; زیرا در قرآن کریم، آیاتى یافت مى‏شود که ولایت الهى را نسبت‏به خود انسان و گوهر ذات او مى‏داند مانند «الله ولى الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الى النور» (41) ; «واذا اراد الله بقوم سوء فلا مرد له وما لهم من دونه من وال‏» (42)

 و اگر ولایتى براى غیرخدا ثابت‏شود، حتما نخست، تولیت مطلق الهى است; چرا که قرآن کریم، تنها ; «فالله هو الولى‏» (44) . غرض آنکه; ظاهر بسیارى از ادله نقلى، ولایت‏خداوند بر گوهر ذات آدمى است و چیزى که مانع انعقاد این ظهور گردد یا موجب سلب اعتبار ظهور منعقد شده باشد وجود ندارد; بلکه دلیل عقلى و نقلى دیگر نیز آن را تایید مى‏نماید.

اما ولایت غیرخداوند بر انسان یعنى ولایت فقیه بر جمهور مردم که از سنخ ولایت تکوینى معصومین(علیهم‏السلام) نیست، گرچه ظاهر برخى از ادله نقلى آن است که خود انسان تحت ولایت فقیه عادل است مانند مقبوله عمر بن حنظله: «جعلته علیکم حاکما» (45) ; که خطاب به ذوات انسانى است; یعنى من فقیه جامع شرایط حکومت را حاکم بر «شما» قرار دادم; و نظیر آیه: «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون‏» (46) و آیه: «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم‏» (47) که همگى محور ولایت تشریعى را ذوات آدمى معرفى مى‏کنند، لیکن طبق ظاهر بعضى از ادله نقلى دیگر، آنچه مدار ولایت تشریعى والیان دینى است، همانا شؤون و امور جامعه است نه خود ذوات انسانى;

 زیرا ظاهر آیه «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولى‏الامر منکم‏» (48) این است که رهبران الهى، ولى‏امر امت هستند نه ولى گوهر هستى آنها. نیز آنچه از سخنان حضرت على(علیه‏السلام) برمى‏آید، آن است که رهبر دینى، کسى است که به امر مسلمین و شان اداره جامعه سزاوارتر باشد: «ایها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه‏» (49) که منظور از «هذا الامر»، همان تدبیر جامعه و اداره امور امت است نه سیطره بر ذوات آنان.

پس دو رکن رصین را هماره باید در مرى و مسمع قرار داد:

اول آنکه محور ولایت فقیه عادل، شان جامعه اسلامى است نه ذوات مردم و گوهر هستى آنان

و دوم اینکه مدار ولایت فقیه عادل، شان تمام افراد جامعه حتى خود فقیه عادل است;.

امر و شان امت، دو قسم است که یک قسم از آن با مشورت خود مردم تامین مى‏شود و آیه «وامرهم شورى بینهم‏» (50) ، ناظر به آن است; زیرا این قسم، امر خود آنهاست; مانند مباحات و موارد تخییر و....

قسم دیگر امور امت، به ولایت فقیه عادل وابسته است که از این رهگذر، او، «ولى‏امر» محسوب مى‏شود و جزء «اولواالامر» خواهد بود.

 مى‏توان صورت دلپذیرى از عنوان «جمهورى‏اسلامى‏» ترسیم نمود که تفصیل آن، در ثنایاى کتاب مشهود است. 

«فقیه‏» کیست؟

مقصود از «فقیه‏» در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع‏الشرایط است نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقیه جامع‏الشرایط باید سه ویژگى داشته باشد; «اجتهاد مطلق‏»، «عدالت مطلق‏»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبرى‏».

یک سوال

 - به نظر شما چرا امام حسین علیه السلام  این آیه را بالای نیزه تلاوت فرمودند ؟  

(سوره کهف - آیه 9- ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجبا) 

 

ماه نگار آذر ماه

ماه نگا رحوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)  

آذرماه 1389 ...................شماره یازدهم / 11   

 پایگاه بسیج حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام) 

 

 مناسبت های آذر ماه :  

  - برگزاری مراسم جشن عید غدیر خم  - با حضو رسرکار خانم اثنی عشری............... - 3  آذر  

- هفته بسیج 

 - برگزاری زیارت عاشورا در ایام دهه اول محرم -  ا زساعت 8 تا 8:30 صبح    

- سه روز مراسم عزاداری در مکان حوزه - در روز های 28 - 29 - 30 آذر ماه  از ساعت 30/10

   

 

 غدیر با ما سخن می گوید خلوتی با غدیر پرده از اسرار پر سوزش بر خواهد داشت که چهارده قرن شاهد وناظر آن بوده است. شنهای داغ غدیر هنوز حرارت وحی در آن روز سبز را در خود حفظ کرده اند ودر بلندای زمان، روح تشنه ی اهل حقیقت را سیراب می کنند. اما مظلومیتی که غدیر برخود دیده ،او را درجستجوی همنشینی صادق وصمیمی به انتظار گذاشته است . غدیر روزی را به یاد می آورد که صدو بیست هزارنفر، مأمور به ابلاغ پیام جاودانه ی آن شدند،ولی خبری از ابلاغ وتبلیغ شان نشد. اگر دل غدیر را بشکافی فرمان بازگشت برای آنان که جلوتر از علی (ع)در حرکتند ودستور سرعت برای آنان که عقب مانده اند می یابی . اگر با غدیر سخن بگویی برایت خواهد گفت که پیامبر (ص)دست علی (ع) را با لا برد تا مسلمانان پشتیبان دست او باشند ،و گوشزد خواهد کرد که دست علی (ع) آن دستی است که اگر بالا باشد دست رسول خدا (ص)بالاست .غدیر با تابلوی طلایی خود می گوید : دست علی(ع) را -که بالاست- بالا ببرید تا بالا بروید وعهد کنید که برای بلند کردن این دست خواهیم ایستاد .  

 

کلام رهبر   : امروز مجموعه بسیج عظیم مردمی، بسیج مستضعفان در کشور ما یک حقیقت روشن وآشکار است . شما یک مجموعه ای هستید از بوستان عظیم بسیج در کشور . این بوستان را امام بزرگوار ما بوجود آورد و با کلمات خود و منش خود آن را آبیاری کرد. این نهال ها بحمد ا... روز به روز بالنده تر و مثمر تر شده است. درست است که تبلیغات دشمنان و به تبع آنها منادیان طرفدار آنها در داخل کشور سعی می کنند بسیج را کوچک کنند ،تخقیر کنند و به بسیج اهانت کنند ، اینها به خود کلام خدا هم اهانت کردند. به خود پیغمبر هم اهانت کردند.چیزی که در باطن خود دارای عظمت و درخشندگی است ، با اهانت اهانت کنندگان و تهمت زنندگان، نه کوچک می شود ،نه از درخشندگی ان کاسته می شود.  

    

از ادراک مقام شهدا عاجزیم توفیق الهی نصیب شهدای عزیزمان شد و توانستند مقاماتی را طی کنند و عوالمی را ببینند. از این نشئه به غیب سفرها فرمودند و با زبان آیه ی شریفه ی قرآن، در انتظار من و شما بسر می برند و می گویند : یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین ای کاش قوم من،دوستان من، بازماندگان من می دانستند خداوند در حق ما چه تکریم ها کرده و چه کراماتی به ما عنایت فرموده است ! ای کاش می دانستند د رمحضر او در مقام عندیت چقدر مرزوقیم . چه ها می چشیم و چه ها می بینیم. شهدا در چه حالاتی هستند؟! چه عوالمی را طی می کنند؟ در جان انها چه چیزهائی ریخته شده است؟ از ادراک آن عاجزیم. اگر چه برخی دیده و چشیده اند.    

 

   

      .....................................................................................................................

السلام  علیک یا ابا عبد الله الحسین علیه السلام  

.....................................................................................................................

خورشید اولین روز ماه محرم که ظهور می کند، قلب های خسته به شور می آیند وفاصله ی دلها و چشمها کم می شود. زنجیرهای سینه زنی که از صندوقچه ی عزا خانه بیرون می آید، طلوع یک محرم ماتم زده را برای دلهای گرفته به ارمغان می آورد.آن چه در این روزهای نخستین بر قلب ها می بارد، شکوه ماتمی است که باران اشک را بر دیدگان هویدا میسازد.آسمان دل ها ابری می شود وبغض، حنجره ها را می فشرد. پنجره های بسته، دست های ملتمس، شمس های سوخته وپیراهنهای مشکی،حکایت دل هایی است که به شیدایی محرم دچارند.باید به دل هایما ن رجوع کنیم. اگر ابری است،اگر هوای باران دارد،اگر بغض ماتم را می کا ود،حقیقتی را گوشزد می کند که هزارو چهارصد سال پیش تا امروز همواره روزهای اول محرم ماتم زده ی آن است. اگر دل صاف باشد، اگر خانه لطف حق باشد،اگر عاشق آفتاب باشد، به سرخی می گراید و وای به حا ل کسانی که رنگ غروب اولین روز محرم را درک نمی کنند. محرم ماه درد و داغ شیعه است. ماه حسین منحور، وکدام دل است که داغ محرم را بفهمد واز طلوع خورشید اولین روز نگران نباشد. مگر نه این است که شیعیان آفتاب از باغ مانده ی گل وجود آل ا... هستی یافته اند؟ مگر نه این است که نور ولایت در جان های پیروان فرزندان علی نها دینه شده است؟ پس باید داغ محرم ،هوای گرفته ی غم را برای این دل ها به ارمغا ن بیاورد.این روزها آغاز مصیبت است،مصیبت داغی سترگ که بر شانه های تشیع سنگینی می کند.مصیبت این روزها یعنی داغ اسلام،غریب، اسلامی که دین رهایی است ودر بند منکرین خورشید. اسلامی که در مواجهه با تفکرات انسان زمینی گرفتا رآمده وروح آسمانی بشر را در تهدید خواسته های نفسانی می بیند.اسلام، امروز غریب است،چون دین رهایی است و بشر تمام تلاش خود را در بندگی خواهش های پست حیوانی محدود کرده است. امروز اسلام ناب ،دستخوش ترجمه های نا همگونی از مشکلات انسان مآبانه شده که اصالت را در بردگی می داند و آزادگی را محو می بیند ،داغ اول، مصیبتی بزرگ است که عاشورا می خواهد آن را به جامعه بشرتذکر دهد.داغ دیگر ،داغ مسلمانی ماست؛مصیبت عظیم ،درک نادرست از تشیع،کژفهمی از دین،کژ اندیشی هاست و قرائت رنگارنگ از صراط مستقیم،آری، داغ مسلمانی ماست وخدا کند ما مصیبت در تدین ها را دریابیم واز نگاههای عوامانه بر حذر باشیم که " اللهم لا تجعل مصیبتنا فی دیننا". داغ دیگر ما آلوده شدن در گناهان رنگارنگ است؛در نا بهره مندی از رحمت الهی،در گم شدن انسانیت، در قطع ارتباط با نقطه ی نورانی هستی، در کم شدن هویت شیعگی که هر چه تاریخ از آن می گذرد، این داغ عمیق تر وناملایم تر می شود و محرم آغاز دو باره ای است برای انسان تا به مصیبت های وجودی آن بیندیشد و داغ ها را مرهم نهد.     

 

 

 

 آیا می دانید که : به ازای هر یک کیلوگرم اضافه وزن ،قلب شما مجبور است بیش ا زصد لیتر خون بیشتر در روز پمپ کند. یعنی اگر بر فرض شما ده کیلوگرم اضافه وزن داشته باشید،قلب شما هزار لیتر بیشتر از ظرفیت کاری خود در روز بایستی خون پمپ کند. در صورتی که بر فرض ده کیلوگرم اضافه وزن داشته باشید ،کاری که به قلب شما در طی یک ساعت تحمیل می شود، معادل مقدار کاری است که انسان برای بالا بردن معادل 60 کیلوگرم تا ارتفاع 5/1 متر در همان زمان انجام می دهد. پس قلب خود را پاس بدارید، او را درک کنید و کار اضافی را که بر وی تحمیل کرده اید، از دوش او بردارید .  

  

 

 

مباهله: مباهله ،خاطره فراموش نشدنی از ماجرائی است که در آن عظمت آل محمد صلی ا... علیهم برای همگان تبیین شد. در تاریخ 23 ساله ی بعثت،مباهله فقط یک بار در سال نهم هجری در برابر مسیحیان نجران مطرح شد. در این ماجرا،بشارتهای انبیاء در باره ی اهل بیت (علیهم السلام) توسط علمای بزرگ مسیحیت در یکی از بزرگترین کلیساهای جهان قرائت شد. سفر نجرانیان به مدینه و مناظره ی آنان با پیامبر (صلی ا.. علیه و آله ) کار را به مباهله و درخواست کشف حقیقت از سوی خداوند و نزول عذاب بر مدعی باطل کشا یند که آیه مباهله بر اهمیت آن افزود و طی آن امیر المؤمنین علیه السلام ،نفس پیامبر صلی ا... علیه و آله معرفی شد. اکنون 1423 سال از آن روزها می گذرد و مباهله به عنوان سند دائمی تشیع د رکتاب های تاریخی و اعتقادی جای خود را باز کرده است.   

 

  

می دانیم که: این را میدانیم که تحمیل ظروف پلاستیکی به خاک، حاصلخیزی را از آن می گیردوبا آلوده کردنش ،چرخه ای معیوب می سازد. باور کنیم که ظروف پلاستیکی دشمن طبیعتند. کاش زحمت شستن و تحویل گرفتن ظرفهای ملامین وچینی را ازعزاداران به خود هموار می کردیم تا طبیعت برای یک بار هم که شده نفس راحتی بکشد وسنگینی زباله های تازه تولید شده آزارش ندهد. کاش باور می کردیم، اطعام مردم تنها راه ادای نذر نیست. کاش باور می کردیم که اهدای خون ،نشاندن لبخند بر لب یک یتیم ،کاشتن یک درخت، خوشحال کردن یک انسان، چیزی کمتر از توزیع چای و شربت وغذا نیست.     

 

 پایگاه بسیج حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام) 

 

بحث ضرورت ولایت فقیه(شماره 5)

ما چله نشین شب یلدای حسینیم

ماتم زدگان غم عظمای حسینیم

ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم

ما تا به سحر محو تماشای حسینیم

در طولانی ترین شب سال ، شب هفت اماممان حسین علیه السلام  و یاران با وفایش  رابیشتر از شبهای دیگر در ماتم ایشان به سوگ  می نشینیم

بحث ضرورت ولایت فقیه - شماره 5- 

 ( از کتاب  ولایت فقیه حضرت آیه الله جوادی آملی - حفظه الله  )

خلاصه  : در چهار شماره  قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرمود ه بودند که ، «ولایت‏» واژه‏اى عربى است که از کلمه «ولى‏» گرفته شده است. «ولى‏» در لغت‏عرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت‏» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى‏» است.

 ولایت‏به معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایت‏بر تشریع، ولایت تشریعى

ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است  که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول‏» است.  اما ولایت ‏بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایت‏هاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایت‏بر تشریع‏» همان ولایت ‏بر قانونگذارى و تشریع احکام است

«ولایت تشریعى‏» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایت‏بر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایت‏بر محجوران و دیگرى ولایت‏بر جامعه خردمندان.

بسیارى از افرادى که در ذم ولایت فقیه سخن گفته‏اند، توهم نموده‏اند که ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است; زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس

قسمت 5-

ولایت فقیه، تفاوت اساسى با «ولایت‏بر محجوران‏» دارد; زیرا 1-  یکى مربوط به افراد ناتوان است و دیگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى; یکى براى حفظ حقوق مردگان و سفیهان و محجوران و صغیران است و دیگرى براى اجراى احکام اسلامى و تامین مصالح مادى و معنوى جامعه اسلامى و حفظ نظام و کشور در برابر دشمنان و حفظ وحدت و تقویت‏خردمندى و دیندارى و کمال‏یابى.

  2- تفاوت دوم اینکه; ولى محجورین و ناتوانان، گاهى غیرمستقیم و به صورت تسبیب، و گاهى به صورت مستقیم و مباشرتا در امور آنان دخالت مى‏کند و از سوى آنان، امورشان را به اجرا درمى‏آورد ولذا آنان، «مورد کار» مى‏باشند نه «مصدر کار»(به استثناء حجرتفلیس و مانند آن) اما ولى جامعه خردمندان و امت اسلامى، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حرکت و قیام براى خدا و تحقق ارزش‏هاى اسلامى دعوت مى‏نماید ولذا مردم، «مصدر کار» مى‏باشند نه «مورد کار» چنانکه هدف همه پیامبران الهى همین بوده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‏» (18) . قیام مردم به قسط و عدل، یکى از اهداف ولایت فقیه است که هر عاقل و خردمندى، آن را نیکو و بلکه ضرورى مى‏داند. در جامعه اسلامى، کارهاى شخصى را خود افراد خردورز انجام مى‏دهند و کارهایى که به اصل مکتب برمى‏گردد و یا جنبه عمومى دارد، والى مسلمین، آنها را به نحو مباشرت یا تسبیب انجام مى‏دهد.

بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، نه از سنخ ولایت تکوینى است و نه از سنخ ولایت‏بر تشریع و قانونگذارى و نه از نوع ولایت‏بر محجوران و مردگان; بلکه ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که به منظور اجراى احکام و تحقق ارزش‏هاى دینى و شکوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالى در خور خویش صورت مى‏گیرد.