حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

اذان - شماره ۱)

« بسمه تعالی  »

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام برای دوره های طلبگی ( طلبه آزاد )و قرآنی و تک درس  از خواهران واجد شرایط  ثبت نام بعمل می آورد 

.  میدان قیام – ابتدای ری شمالی – کوچه تهرانی نژاد – کوچه ناصر -  پلاک  15-

 شماره 1)

موضوع: اذان

 نوار سخنرانی پیاده شده «فاطمه اثنی عشری»

شریعت ما پویاست با شریعت های دیگر فرقش در این است که آنها شریعتشان مر ده است و روحی ندارند برای همین است ،کسانی که در این شریعت ها،  متدین هستند ، نمی توانند روی دیگران در اعتقاد ها و باورها اثر چندانی بگذارند.

اما شریعت ما خاصیتش حیات گرفتن است وکسی که زنده شود به دین، به محیطش هم زندگی می بخشد به اطرافیانش هم زندگی می بخشد، کسیکه با دین زندگی کند و به حیات طیبه ی دین زند باشد این روحِ حیات را، به بستگانِ در جه ی یک خودش حد اقل، و آنهایی که با خودش ارتباط بلا واسطه دارند این روح را به آنها  منتقل می کند و طبیعی است که تاثیر مثبت می گذارد به شرط این که بدون کلام باشد و اگرهم زبانی درکاراست اشارة مستقیم به آن معاصی نکندبلکه زبان ذکرباشدزبان تشویق باشدوزبان محبت باشد؛ که معنی: حـــــــــــــــــــــــــــــــَّی است.

(حیَّ علی الصلوه حیَّ علی الفلاح حیَّ علی خیر العمل) همین است.

زنده شوید، که الآن وقت روح گرفتن است و وقت زندگی دمیدن است و کسانی که

ندای ((حــــــیَّ ))را اجابت کنند و پاسخ دهند، آنهایی هستندکه این حیات را درک می کنندو به همه ی کسانی که این ها را، در حیات طیّبه می بینند تاثیر می گذارند؛ و آنها را زنده می کنند پس بی اثر نیست.

ولی کسی که خودش به حیات دین زنده نباشدو در دین داری مرده دل باشد زبانش هم زبان مرده و آزار دهنده ای است در نتیجه با زبان وکلام هرچه بگویدهیچ اثری ندارد.

خوب اینکه میفرماید:

حـــــــــــــــــــــــــــــــــــــیَّ

حیَّ علی الصّلوهة حیَّ علی الفلاح حیات بگیرید از نماز، حیات بگیرید در خیرات.

فـــــــــــــــــــــلاح یعنی چه؟

یعنی: فوز نهایی پیروزی نهایی یعنی آخرِ آخرِ

همة پیروزیهای علمی، به نماز ختم میشود آخر همة قدرتمندی های دنیایی وآخرتی به نمازختم میشود.

،حـــــــــــــــیَّ علی الفلاح یعنی آخر کار اینجاست.

شما از اوّل هرچی فکر کنید آخرفکرتان باید به اینجا برسد.

خوب ما ازاوّل داریم این دررا براتون باز میکنیم ولی اصلاً قصّة یؤمنون بالغیب این است،که  ظاهر نماز این را نشان نمیدهد که باطنش چی است.

( باطنش: فوز و فلاح نهائی است)؛ فــــــلاح یعنی: رســــــــــتگاری

رستگاری یعنی چه؟

رستگاری یعنی رستن از همه ضررهای دنیایی واخرتی، رستن از همه ی ناتوانی های دنیایی واخرتی رستن از همه ی آسیب پذیریهای دنیایی وآخرتی

میشود بیان کردکه:

اوج قدرت هر کسی که دردرون خودش، میفهمد که استعداد ربوبیّت دارد

ربوبیـــــــــــــــــــّت چی است؟

ربوبیت یعنی (( العبودیّة جوهرةٌة کُنهها الرّبوبیّه)) عبودیت یک جوهره ای است که باطنش ربوبیــــت است

مثل اینکه شاگردی، جوهره ایست که باطنش معلمیست،اُستادیست.

چون ما دردرون خود حس میکنیم این استعداد ربوبیت را، در درون خودمان حس می کنیم توانش را داریم  استعدادش را داریم  حالا ناشی هستیم  ونمی دانیم چه جو ری  باید خدایی کنیم!  چه گونه محال را به دست خود ممکن کنیم!  چه جوری  باید از دیوار ها ودر های بسته نفوذ کنیم ! چه جوری باید آن ناتوانی ها را جبران کنیم! ما    می دانیم همه کار، می توانیم بکنیم .

اصلاً قصه خلق سحر وشعبده،این که کسی بتواند  با یک اشاره  (کن فیکون) بکند از این استعداد  برمی خیزد انسان ها دوست دارند مشیت نافذه داشته باشند یعنی به هر چیز  بگویند شـــو آناً بشــود

چرا در دعاهاما اینقدر اصرار داریم  والحاح  داریم ومی گوئیم:

دعا ها چرا  کار نمی کنند دعا ها کار می کنند ممکن است در دراز مدت کار بکند  ولی ما می خواهیم همین الآن کار کند (الساعه العجل) تا گفتیم این بشود، بشود.

چرانمی شود پس دعامشکل دارد؛من که مشکل ندارم چون من بذاته می فهمم، من استعدادربوبیت دارم ،ولی نمی دانم  چرا عالم مطیع من نیست، اجرام عالم  چرا ازمن اطاعت نمی کنند .

به ما گفته اند که انسان این استعداد را دردرون خودش دارد، بشر این گونه است خداوندمیفرماید:

حـــــــیَّ علی الفلاح،

فلاح یعنی رسیدن به آن حد از مشیت نافذه که همه چیز به فرمانت باشد.

یعنی تجلی این ربوبییــــــــت،رستـــــــگاری است

رستگاری یعنی چی؟رستگاری مطلق است از هر آنچه که برایت نا خوشاینداست.

ازچه چیزی؟

چه چیزی برایت ناخوشایند است؟ازگناه که  بذاته ناخوشایند است ،ازاهل عذاب بودن که بذاته ناخوشایند است ،ناتوان بودن که بذاته ناخوشایند است ، اسیر بودن ، گیر افتادن  به دام بلا ها، ناخوشاینداست

رستگاری یعنی رستن به معنای مطلق کلمه؛ نه پشت سرگذاشتن ورفتن  نه،بلکه سوار ومحیط ومسلط شدن چون رفتنی در کار نیست.

فعلا تا اجل نرسیده  اصلاً رفتنی در کار نیست شما باید بمانید.

شما باید بمانیدوبااین قضایا دست وپنجه نرم کنید، پس چه بهتر که دراین دست وپنجه نرم کرد ن ها،شما همیشه فائق و رئیس باشید ومافوق همه آن بلاهای ناخوشایندی ها باشید؛ که تاوقت اَجل، حبس ودرگیرش هستید.

حـــــــــــــــــــــــَّی علی الفلاح یعنی بشتابیدبه سوی ریاست بر ملک وملکوت

ریاست بی اسارت چون خیلی ازریاست هااسارت هم هست یعنی انسان اسیرآن ریاستش میشود،ازآن ریاست هم وارهید.

یعنی: یک جوری به ریاست برسید که، ریاست هم  شمارا،اسیر خودش نکندودرگیر آن ریاست هم نشوید.

حــــــــــــــــــیَّ علی الصلوه ة 

 حـــــــــــــــــــیَّ علی الفلاح  

حـــــــــــــــــــیَّ علـی خیر العمل

ادامه دارد .......

تصوف - شماره 2)

 

 شماره 2- ( گرد آورنده:نوشین نظری)

 خلاصه شماره 1- مقدمه : مسأله فرقه سازی و تلاش برای استحاله درونی تشیع از شیوه هاییست که از صدر اسلام تا کنون ادامه داشته و یقیناً تا دوران حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه ادامه خواهد داشت .

عرفان اصیل اسلامی با تصوف تفاوت زیادی دارد . به دلیل نزدیکی برخی آموزه ها و اختلاط تاریخی متأسفانه بسیاری از مردم گمان می کنند عرفان همان تصوف است . اما با  بررسی تاریخ شکل گیری مؤسسان و آموزه های این جریان و موضع ائمه و علمای بزرگ شیعه متوجه خواهیم شد که این جریان نه تنها یک جریان دینی نیست بلکه یکی از مهمترین فرقه های منحرف در بین امت اسلامی است .

از زمان پیدایش این جریان انحرافی ، علمای بزرگ شیعه همیشه با آنها مقابله نموده اند .

و اینک ادامه مطلب :

ولایت : مهمترین اختلاف تشیع و تصوف بر سر مسأله ولایت است . در ولایت صوفیانه رهبر صوفیه یه عنوان امام  ، قطب ،  خلیفة الله و انسان کامل مطرح است . امروزه در آثار بسیاری از فرقه ها ی صوفیه  مطلب زیادی در ادعای امامت و ولایت مشاهده می شود :

در فصلنامه عرفان  ایران متعلق به فرقه گنابادی از فرقه های صوفیه آمده است که اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است .           

  4 - فصلنامه عرفان ایران ش 7 ص 33

و بعد می نویسد : قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است . 

 5 - فصلنامه عرفان ایران ش 7 ص 34 

در کتاب صالحیه فرقه صوفیه گنابادی در مورد یکی از اقطاب ( رهبران ) این فرقه آمده است که : ولایتی که در تصوف سخن از آن به میان می آید  همان ولایت الهی است . نور الله است که حضرت آدم در زمانی مظهر ظهور آن بود و امروز اقطاب این سلسله مظهر ظهور آنند . از این رو حاج علی گنابادی ( قطب فرقه ) سلسله اجازات خود را به حضرت آدم و از ایشان به خداوند می رساند . 

 6 صالحیه ص 350

همانطور که درخت پیوند خورده تمام میوه هایش شیرین است محبت به قطب هر زمان بیعت با او و اتصال قلبی با مراد سبب می شود هر عملی که از مرید سر زند حسنه نوشته شود .  

 7 بشاره المؤمنین ص24   

در وصف قطب فراماسون و فراری فرقه ذهبیه در یکی از آثار فرقه که توسط شیخ فرقه در تهران نوشته شده آمده است که :

رکن رکین و بلد امین ، وارث اقطاب الولایة و الهدایة مروج الشریعة الغراء المصطفوی و قائد الطریقة البیضاء  المرتضوی  ، کهف الابدال و الوتاد الزمان ، قطب الاولیاء الکاملین ، ابو الوقت مولانا الاعظم ، استاد دکتر حاج عبد الحمید گنجویان متعنا الله بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله و علی جمیع المسلمین انوار هدایته ولایته                                                           

 8- مقدمه کتاب « مکاتیب عبدالله » ، انتشارات خانقاه احمدی 

 « شریعت ، طریقت و حقیقت »

تقسیم دین به سه بخش ، شرعت ، طریقت و حقیقت نیز یکی از بدعتهای خطر ناک صوفیه بود . آنها ادعا کردند که یک صوفی ابتدا ملزم به انجام دستورات شرع است که شریعت نام دارد . بعد از آن که وارد سیر و سلوک فرقه ای شد و با قطب یا نماینده ی او بیعت کرد وارد طریقت شده است و در طریقت ، محور و مدار ، دستورات شرع نیست ، بلکه این قطب است که نقش شارع را بازی می کند .

پس از سیر مراحل طریقت صوفی به حقیقت رسیده و دیگر نیازی به انحام اعمال شرع ندارد .

در همین زمینه عین القضات همدانی در تمهیدات معتقد است که صوفی در طریقت پوست می اندازد و چون به حقیقت رسید دیگر آن قالب اولیه را ندارد .

لذا می گوید : از نظر صوفیه حکم شریعت  تا آنجا است که قالب و بشریت بر جای باشد که حکم خطاب و تکلیف و حکم خطاب بر خیزد ، کفر و ایمان بر قالب تعلق دارد .

   آن کس که  «  تبدل الارض غیر الارض »  او را کشف شده باشد که زمین همان زمین نیست . قلم امر و تکلیف از او بر داشته شود که « لیس علی الخراب خراج ، بر زمین خرابه مالیاتی نیست » 9 تمهیدات ص350

عارف ومفسربزرگ معاصر علامه طباطبایی رحمت الله علیه در مورد صوفیه می فرمایند :

     صوفیه برای سیر و سلوک ، آداب و رسوم خاصی را  که در شریعت وجود نداشت ، به وجود آوردند و راه های جدیدی را پیوسته به آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند . تا این که به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نهایت به تکدی گری و استعمال بنگ و افیون روی آوردند . این حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می شود . 

(10- المیزان  ج5- ص282) 

ادامه دارد .......