حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

در کلاس درس استاد

در کلاس درس استاد

پرسشها و پاسخها

پرسش صدوپنجاه وهفتم: کسی از دوستان است که می گوید چون استاد دارد نمی تواند هر ذکری را بگوید و باید تحت تعلیم استادش هر کاری را بکند ما که در آن جلسه بودیم و استاد نداشتیم احساس یأس در ما غلبه کرد ما باید چه کار کنیم؟

کسی که تحت تعلیم استاد فرزانه ای قرار می گیرد او دیگر در همه چیز حتی در آب خوردنش هم باید با برنامه باشد چون قبول کرده و اگر می خواهد نتیجه بگیرد باید انجام دهد ولی خوب او نتیجه ی بخصوصی می گیرد نتیجه ی کلی و عمومی نمی گیرد و اگر شاگرد خاصی باشد این ها را هم نباید جایی بگوید اگر هر چه می شنود می آید می گوید باید بداند هر چیزی قانونی دارد. به او بگویید حرف اول در این راه، سکوت است؛ صمت و طاعت است نه اسرار را بیرون ریختن.

استاد او هر چه که به او می گویدآن دستور العمل برای خودش است برای شما نیست اگرایشان حق ندارد بخواند نه این که نخواندن برای او امتیاز باشد بلکه او نباید بخواند.

  و شما فعلاً آن چه که دارید را از دست ندهید دنبال آن چه که ندارید نگردید وقتش که بشود گیرت می آید و راه شما همان راهی است که دارید می روید اگر یقین داشته باشید به ستاره ها، که راه شما را به شما نشان می دهند و به خود جاده که به مقصدی می رسد شما به مقصد می رسید. اما اگر در همان جاده متحیر بشوید که راه همین است یا نه؟ به هر بی راهه ای ممکن است بزنید به امید راه، در نتیجه هی دور می زنید می شوید «یَتیهُونَ فِی الْأَرْض»[1] شما اگر به جاده ای می روید، مستقیم بروید می دانید این راه به جایی می رسد و حالا می گویند مسیر خورشید را بگیر و برو یا ستاره ها را دنبال کن و برو ولی اگر کسی نداند و بخواهد تردید بکند وبین راه، راه عوض کند.

« لا یزیده کثرة السیر إلّا بعدا »[2] سال به سال دریغ از پارسال، سلوک شما همین است اگر آن چیزی را که یاد می گیرید سعی کنید که عمل کنید به همان جزئیتی که یاد گرفتید بعد از آن از خدا بخواهید که خدایا اگر اشتباه است کار من « اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً »[3] یک آن من را به خودمان وا نگذار همیشه هم دعایتان همین باشد هم در قنوت ها بگویید هم در سجده های آخر نماز و مطمئن هم باشید که کارتان درست است مگر این که احیاناً اگر اشتباه فاحشی باشد به شما خبر می دهند و اگر خبرندادند به «الهی لا تکلنی» یقین داشته باشید. غبطه هم لازم است در غبطه شما همیشه خودتان را با کسی که بیش تر از شما تلاش می کند مقایسه می کنید هم او را دعا می کنید هم برنامه ات را ردیف می کنید که شما از اوجا نمانید. در غبطه شما به راهی که دارید می روید مطمئن هستید سیرتان را سریع تر می کنید در حسد شما به راهی که می روید مطمئن نمی شوید مسیرتان را تغییر می دهید آن چیزی که شما را به تزلزل می آورد و نگران می کند و حس می کنید که زیر پایتان خالی شده آن غبطه نیست، غبطه پیش می برد غبطه محرک هست آن چیزی که احیانا باعث می شود من داشته های خودم را دیگر نبینم آن زحماتی که کشیدم سرمایه ای که دستم است مسیری را که دارم می روم این را دیگر نبینم به آن شک کنم و خودم را متهم بکنم. این نارضایتی از چیست؟. نارضایتی همیشه به خدا بر می گردد. آدمی که ناراضی باشد حتی از خودش، در حقیقت از خدا ناراضی است. چون توحید افعالی به شما بر می گردد یا به خدا؟ به خدا بر می گردد.

 او که باید هدایت کند شما را دارد هدایت می کند. پس قصه سر همان اطمینان است چون مطمئن نیستیم که خدا دارد کارش را درست انجام می دهد یانه؛ در نتیجه فکر می کنیم او ما را واگذار کرده و ما باید درست کار انجام بدهیم.

آیا خدا شما را به شما واگذار کرده؟ نه  این که تکلیف به ما لایطاق است. یا باید بروید این در و آن در بزنید هر چه گیر آوردید سره یا ناسره اصل یا بدل دامنش را بگیرید که این خیانت در امانت است،و چون تشخیص ندادید، یا باید علم غیب به شما بدهند که شما بتوانید باطن افراد را بخوانید که آن وقت دیگر استاد نمی خواهید پس اگر علم غیب ندارید و باید افراد را بشناسید این تکلیف به ما لا یطاق است از خدا قبیح است که از بنده ی مکلفش مالایطاق بطلبد چیزی که در طاقت او نیست پس چه می ماند این وسط جز من و اعتماد به خدا که او من را می برد آن جا که باید ببرد و اگر هم احیاناً کسی بیاید برای من پزی بدهد که من آنم که استاد دارم. شما بگردید در سیره ی بزرگان هر چه بگردید نمی توانید پیدا کنید استادی که بر باطن این ها سیطره داشت چه کسی  بوده.

 حافظ را همه می دانند که استاد داشته ولی هر چه که می گردند در آثار حافظ که بفهمند که استادش چه کسی بوده نفهمیدند. این کتمان و تقیه است. آن کسی که می آید جار می زند که من استاد دارم، دارم درست می روم. بگو خوب شاه نامه آخرش خوش است بعداً معلوم می شود.

 اگر ببینم دارم حس کنم که دارم جا می مانم ناراضی شوم حتی از خودم که چرا نرفتم؟ یا معتقدم که من بودم که باید خودم را می بردم که این می شود شرک، یا معتقد بودم که خدا در مورد هدایت من کوتاهی کرد که این می شود کفر، اگر من با این نارضایتی به سر ببرم تا دم آخر آن لحظه ی آخر دیگر من راضیةً نمی شوم، که بعد مرضیةً بشوم. می شوم ناراضیةً حتی از خودم، غیر راضیه می شود، غیر مرضیه، لذا باید بگوییم « الهى رضا بقضائک تسلیما لامرک ». [4]مسلمان باشید. خدا هیچ کسی را به خودش واگذار نمی کند اگر کسی فکرکند خدا او را به خودش واگذار کرده این تهمت به خداست مگر کسی خودش واگذاری بخواهد چون هر کسی بخواهد دستش را از دست هدایت خدا بکشد خدا او را دو دستی نگهش نمی دارد.

 ما مادر ها، دست بچه هایمان را می گیریم یا بچه ها دست ما را می گیرند بهتر این است که با بچه هایمان طوری رفتار کنیم که آن ها بیایند دست ما را بگیرند یعنی بدانند کجا به کمک ما احتیاج دارند سر گردانی نکنند و کجا ما بفهمیم آن ها می توانند راه را درست می روند که ما مانع راهشان نشویم.

خوب خدا هم این طوری با ما رفتار می کند می گوید من دستم را دراز کردم دست هدایت تکوینی و هدایت تشریعی و هر چه شما بخواهید، شما دستتان را از دست من نکشید چون من نمی آیم دنبالتان که دستتان را بگیرم ولی چشمم به شما هست می بینمتان کجا دارید می روید ولی نمی آیم به زور بگیرمتان، آن هایی که به خودشان واگذاشته می شوند خودشانند که این را می طلبند و به خودشان واگذشته می شوند و آن هایی هم که می گویند خدایا ما را به خودمان وانگذار، خودشانند که دست هدایت و عنایت الهی را می گیرند چنگ می زنند به این حبل الله «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» [5] یعنی اگر اعتصام نداشته باشید پراکنده می شوید. آن ها که قهر کردند، آن هایی هستند که «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» [6] شدند فرق می کنند. می دانید آن ها چه کسانی هستند آن هایی هستند که رشته ی بیعت با حبل الله را بریدند اعتصام به حبل الله ندارند منافقینی هستند که گفتند «حسبنا کتاب الله»[7]  شما حبل الله را دارید کتاب الله و عترت را دارید. به دل های شما مهر نمی خورد مگر این که بگویید پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   چه گفت؛ برای ما چه کار کرد؟ امام زمان aدارد برای ما چه کار می کند.

بابا امام زمان a برای شما خیلی کار می کند بین ما مسلمان ها یک عده هستند که گفتند: «حسبنا کتاب اللّه»قرآن ما را بس، ما علیa نمی خواهیم، ما عترت نمی خواهیم وصیت اضافی تر از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   نمی خواهیم. خوب خداوند می فرماید این ها هستند که قرآن را مهجور کردند این ها هم هستند که به دل هایشان مهر می خورد این که قرآن شکایت می کند که خدایا؛ این امت من را مهجور کردند. مهجور کردند یعنی چه کاری کردند؟ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   فرمودند: « إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی و إنهما لم یفترقا حتى یردا علی الحوض‏»[8]  کتاب الله و عترت را «لم یفترقا» این ها را هیچ وقت از هم جدا نکنید این ها از هم جدا شدنی نیستند قرآن مهجور شود. یعنی قرآن می گوید: من را از عترت جدا کردند خواستند من را تنهایی بفهمند در حالی که قرآن ناطق است که ترجمان قرآن صامت است.

شما جزو آن ها نیستید به شما امید هست تا دم آخر امید است مهری هم اگر قرار است خورده بشود آن دم آخر خورده می شود برای آن که تا آخر عمرش حواسش نبوده که چه گوهر گران بهایی و چه نوری در دلش می تابد از این نور غفلت کرده باشد و این نور را با ترک معصیت بیمه نکرده باشد. هر گناهی پیش گناه قطع رحم هیچ است و هر گناهی و هر قطع رحمی پیش رحم اصلی هیچ است پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   فرمود: « یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»[9] من وتو ابوین این امتیم، آن کسانی که قطع رحم کردند و پدری را ترک کردند و خانه نشینش کردند هیچ گناهی از این گناه بالا تر نیست هر گناهی پایین تر از آن قابل بخشش است قابل توبه است قابل جبران است حتی قطع رحم ولی این قطع رحم جبران نمی شود.

 

پرسش سیصد و پنجاه و نهم: آیا یهره بردن از استاد های مختلف چه طور است؟

پاسخ: در رابطه با استاد می فرمایند شما یکی را انتخاب کنید اگر شما از یک استاد استفاده کردید و بهره بردید و تمام معلوماتش را فرا گرفتید می توانید استاد دیگری انتخاب کنید. آن چه که سفارش کردند این است که از یک استاد استفاده کنید واز یک قلم کتاب بهره ببرید بعد از این که این کتاب ها را خواندید و تمام شد می توانید در همان فاض و همان سطح کتاب از قلم دیگری بخوانید و کتاب های پراکنده نخوانید. در بحث ها هم همین هست اگر بحثی را دنبال کردید آن بحث را تمام کنید

 



[1] - المائدة :  26

[2] - تفسیر الصراط المستقیم /ج‏1 / 192   

[3] - بحارالأنوار/14 / 384   

[4] - تفسیر الصراط المستقیم /ج‏1/192   

[5] آل عمران 103

[6] بقره : 7

[7] - مخزن العرفان در تفسیر قرآن  /  ج‏3 /  39

-[8] الاحتجاج / 2  /450   

[9] - بحارالأنوار/ 23 / 128   

ماهنگار خرداد 1394

 

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

خرداد   1394/ شماره بیست و یکم

امیر المومنین در این باره فرمودند:

ماه شعبان ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله ست

 

 

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: ماه شعبان، ماه استفاده از فضای روحانی و معنوی قبل از ورود به ایام روزه داری و بهار قرآن است برای همین استفاده بهینه از این ایام به همه مومنان سفارش شده است،

 رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: "رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر امّتی" «رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.»

همچنین فرمودند: "شعبان شهری رحم اللّه من أعاننی علی شهری" «شعبان ماه من است خدا بیامرزد کسی که مرا به ماه من اعانت کند.»

و نیز در حدیثی دیگر پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: «ماه شعبان ماهی است که اعمال انسانها بالا می رود در حالیکه مردم از آن غفلت می کنند.»

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام شماره هجدهم – اسفند 1393

 

 

 

     خاطرات خرداد                                                                                                 

سالگرد خاطره‌ى پرشکوه نیمه‌ى خرداد است. نیمه‌ى خرداد هم اگر چه به اعتبارى یک عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یک عید فراموش‌ نشدنى و تاریخ‌ساز است. ماه خرداد ماه خاطره‌هاست؛ نیمه‌ى خرداد 1342، نیمه‌ى خرداد 1354 که حادثه‌ى خونین مدرسه‌ى فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سالهای گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرون‌راندن خیانت‌کارانى که فرصت‌طلبانه بر این مردم جفا مى‌کردند. از تصادف‌هاى شگفت‌آور یکى این است که قیام میرزا کوچک‌خان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غم‌انگیز میان اسرائیل و اعراب در سال 1346، که مصادف با 1967 مسیحى است، در خرداد واقع شد. امسال خرداد ما خاطره‌هاى دیگرى هم دارد. مصادف شدن طلیعه‌ى خرداد با بزرگترین پیروزی‌هاى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و فتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطره‌هاى خرداد ثبت شده است . و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیة‌اللَّه‌الاعظم حضرت مهدى «روحى‌فداه و عجل‌اللَّه‌فرجه» مقترن و برابر است. همه‌ى این خاطره‌ها به نحوى به یکدیگر مربوط مى‌شود. 15خرداد یک قیام مردمى بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشوراى آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد مى‌شد، امام امت حقایق افشا نشده‌ى تا آن روز را با مردم بى‌واسطه در میان گذاشتند، که در باره‌ى این ارتباط بى‌واسطه‌ى امام و امت حرف است. حقایقى را بیان کردند که این حقایق، آن‌روز براى خیلى‌ها حتى دست‌اندرکاران سیاست، زمان شاه، قابل فهم نبود، جملات امام این‌ها بود که «اسرائیل مى‌خواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل مى‌خواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل مى‌خواهد در ایران اسلام نباشد.» آن روز براى خیلى‌ها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنى با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدرى بود که شب بعد از این سخنرانى، یعنى شب نیمه‌ى خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمه‌شب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانى کردند .

 

 

کلام رهبری

سیره امام خمینی (قدس سره ) و ماه شعبان

 

«این ماه شعبان - حتماً مى‌دانید دیگر - دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهى است؛ یک تالار عظیم که اگر کسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت کرد که از آنچه در آن‌جا خداى متعال آماده کرده، به خودش بهره‌یى برساند، بهره‌ى فراوانى خواهد برد که آن بهره در ماه شوال و ماه‌هاى دیگرِ سال نیست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است.

 انواع و اقسام ضیافتهاى الهى: رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان است؛ اینها را سر سفره‌ى ماه رمضان گذاشته‌اند.

 بعضى‌ها مى‌یند و به این سفره نگاه نمى‌کنند و از وسط این سفره و اشیاء ن عبور مى‌کنند و مى‌روند و هیچى هم گیرشان نمى‌ید؛ بعضى‌ها یک چیز مختصرى برمى‌دارند؛ یک روزه‌یى مى‌گیریم ما؛ یک مختصرکى، یک چیزى؛ اما بعضى‌ها نه، حسابى مى‌نشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسه‌ى خودشان را پُر مى‌کنند؛ عزت مى‌خواهند، دنیا مى‌خواهند، آخرت مى‌خواهند؛ رفع گرفتارى مى‌خواهند، گشایش در زندگى مى‌خواهند، استغناى طبع مى‌خواهند، صفات و خُلق حسنه مى‌خواهند؛ هرچه مى‌خواهند، براى خودشان و براى دیگران برمى‌دارند.

براى این‌که انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهى به دوروبر کند و استفاده‌یى ببرد و براى این‌که این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار داده‌اند؛ رجب یک‌جور، شعبان یک‌جور دیگر.

رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید.

در مناجات شعبانیه:

 «و ان ادخلتنى النّار اعملت اهلها انّى احبّک»؛ جهنم هم که من را ببرى، فریاد مى‌کشم تو را دوست دارم.

و در دعاى کمیل: «لان ترکتنى ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مى‌کشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را.»

 من یک وقتى از امام (رضوان‌اللَّه‌علیه) پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مى‌ید و دوست دارید. فرمودند: دعاى کمیل و مناجات شعبانیه.

 اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى کمیل که مى‌دانید اصلاً ورود اصلى‌اش مال شب نیمه‌ى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است.

 

 

 

آشتی با امام زمان عج

.... ادامه از شماره های قبل     

بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دعای حقیقی که همان دعای از صمیم قلب و همراه با آمادگی و عمل برای ظهور است ، نقش اساسی و کلیدی در فرج امام زمان علیه السلام دارد. اگر هر یک از ما تتلاش کند که دعاگوی حقیقی حضرت باشد ، به یقین کمک بزرگی به ظهور حضرت کرده است و به عبارت دیگر هر قدر تعداد دعاگویان حضرت بیشتر شوند ، به ظهور نزدیکتر می شویم. امام زمان علیه السلام دستور داده اند که هر کس از ما برای ظهور ایشان دعا کنیم،

 

 

 

شهدا

 

از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی

 ( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )

قسمت پنجم : ماهیت ما

.... میخواهم بگویم فقط از آنهایی(خاطرات ) می گویم که در جهت خودسازی قرار می گیرند تا این خودسازی یک توشه ای بشود در صندوقچه ی قلب ما ، روح ما ، نفس ما و شخصیت و ماهیت ما و ببینیم که چه زمانی ما عامل بهره برداری از آن می شویم.

نفر اول شدم ،جمع امتیازات دوره ی رنجر و چتر بازی را حساب کردند و دوم شدم . نفر اول از شاه تفنگ دوربین دار می گرفت . روز فارغ التحصیلی که ما سر دوشی می گرفتیم و هر سال تکرار می شد . من نمی دانستمکه همین تقدیر هم زیبا ست . از هر نظر حق من بود که اول بشوم ، آن نفر اول امتیازش بد نبود ولی چون پسر عموی او در آنجا استاد بود نمرات او را طوری داده بودند که اول بشود، این فرمانده گروهان فهمیده بود که اول شدن حق من بوده ،فرصتی پیدا کرده بود . و بررسی کرده بود . وقتی به تهران برگشتیم آمد در گوش من گفت : فلان کس ، بررسی کردند و تو میتوانی اول بشوی . بروم کاری کنم که اول بشوی و از اعلیحضرت چیز بگیری ؟با لطف خدا روی نفرتی که از این فرمانده گروهان داشتم ، گفتم نه ، نمیخواهم . من از حق کسی نمی خواهم نیاز ندارم. گفت بسیار خوب ، مسئله ای نیست و تفنگ دوربین دار را او گرفت . ( یعنی به او دادند )

 

 

 

پای درس استاد :

       می فرمایند یا منفقی که بشوی مؤمن چون مؤمن شدن مؤونه دارد، خرج دارد مفت و مسلمی به کسی نمی گویند مؤمن، یا اگر مؤمن نشوی می شوید منافق تعارف هم نداریم چون این نفاق را در جامعه ما هم بی تقصیر نبودیم که در جامعه شد، حالا که شد اگر برای رفع و رجوع کردن وبسته شدن و به هم آمدنش تلاشی نکنیم مقصریم، خوب سخت تر است اول جلویش را بگیریم آب از جوی هدر نرود آسان تر است تا وقتی که هدر رفت بخواهیم جمعش کنیم برگردانیم به جوی ، ولی نمی توانیم کوتاه بیاییم بنشینیم بگوییم حالا که سخت است کاری نمی توانیم بکنیم. بعد حضرت یک سری ویژگی هایی را بیان کردند تاریخ ما سر تا سر پر است از خون دل هایی که اهل بیت علیهم السلام-  خوردند خون جگر هایی که اصحاب اهل بیت خوردند غصه هایی که مؤمنین تحمل کردند چه غصه هایی این وسط سهم ایرانیا ن از خون دل به خدا قسم خیلی زیاد بود شاید یک دلیل این که ما الان زیر آسمان خدا در این دنیای وانفسا یک حکومت شیعی داریم که همه چیز آن بر مبنای مکتب تشیع وضع شده است نوشته شده دارد اجرا می شود سرمان را بالا می گیریم یعنی تنها حکومت دینی دنیا، که چشم همه ی مظلومین به آن است حکومت شیعه است این افتخار است هر جای دنیا بروی در جمع شیعه ها بنشینید با حسرمت نگاهت می کنند می گویند خوش به حالت، مدینه بودم در آن قسمت مسجد النبی آن قسمتی که پرده ها را می زنند بالا نسشته بودم آن جا رو به حرم پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم داشتم قرآن می خواندم روی صندلی حواسم به قرآن بود یک مرتبه دیدم یکی چادر من را کشید نگاه کردم دیدم چند تا دختر خانم حدود شش نفر همه با لباس عربی آن جا نشستند روی زمین، از من آرام پرسیدند شیعه هستی؟ گفتم: بله، گفتند: ایرانی هستی؟ گفتم: بله، پرسیدم از کجا فهمیدید؟ گفتند از چادرت فهمیدیم، بعد گفتم: شماها اسم هایتان چیست ؟یکی یکی معرفی کردند فاطمه داشتند مریم و مرضیه و مطهره داشتند، پنج شش تا اسم همه اسم های حضرت زهرا سلام الله علیها اسم های درست حسابی گفتم فامیلی هایتان چیست؟ گفتند: جعفری، اهل کجایید؟ گفتند: اهل یک از شهر های عربستان، اهل طائفیم، از شیعه های آن جاییم، بعد گفتند: اسم شما چیست؟ گفتم: فاطمه، گفتند: فامیلی شما چیست؟ گفتم اثنی عشری، گفتند: اثنی عشری هر دوازده امام!!! گفتم: آری، هر دوازده امام، بعد خیلی خوششان آمده بود از این فامیلی، گفتم: شماها این جا وضعتان چه طوری است؟ گفتند خیلی بد، گفتند: همه ی مردهای ما در زندان هستند، پسر های مان مرد های مان نمی دانیم کجا هستند دستگیرشان کردند بردند سال هاست بی خبریم از آن ها اصلاً نه می دانیم کجا هستند نه می دانیم زنده هستند یا مرده هستند هیچ خبری از آن ها به ما نمی رسد ما هم نمی توانیم به کسی بگوییم اسم های مان را اگر کسی از خودی بپرسد چیست سعی می کنیم اصلاً جواب ندهیم بعد گفت در ایران شما آزادید گفتم آزاد حکومت مان شیعه است قانون مان شیعه است مجلس مان شیعه است این قدر این ها با حسرت می گفتند خوش به حال تان یعنی آن جا هیچ کس به خاطر شیعه بودن در زندان نمی رود گفتم نه آن جا همه آزادند شما هم می توانید بیایید ایران با آزادی زندگی کنید و شیعه باشید شماخبر ندارید به خدا چه نعمتی توی دامن مان است.

خدا را قسم می دهم به آبروی اهل بیت علیهم السلام-  به آبروی آن آبرومند هایی که حق ایمان را و حق عشق و حق اخلاص به اهل بیت علیهم السلام- را خوب ادا کردند، خدایا ما را حافظ آبروی اهل بیت علیهم السلام-    قرار بده.

 

 

 

 

 

احکام

 

 

استفتائات مقام معظم رهبری (دامت برکاته)

سوال 1469 – گفته میشود که استفاده از نیروی برق برای روشنایی بیشتر از مقدار نیاز، اسراف محسوب نمیشود، آیا این سخن صحیح است ؟

جواب: شکی نیست که استفاده و مصرف هر چیز حتی نیروی برق و نور چراغ بیشتر از مقدار نیاز، اسراف محسوب می شود. آنچه صحیح است سخن منقول از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که می فرماید : «لا سرف فی خیر» در کار خیر اسراف وجود ندارد.

  

طب اسلامی ؛ اثبات وجود بیان

ارسال از : دکتر سید سعید اسماعیلی - پژوهشگران:حجه الاسلام کیانی، دکتر سید سعید اسماعیلی

مقدمــه هدف از طبابت ارتقاء سطح سلامتی جامعه است،از راه پیشگیرییا درمان. در طول تاریخ،مردم از روشهای مختلفی برای حفظ سلامتی و درمان بیماریهای خود استفاده نموده اند. اما در قرون اخیر طب جدید با تکیه بر پیشرفتهایی که در سایر علوم مانند شیمی و فیزیک و علوم سلولی ملکولی صورت گرفت و با استفاده از پیشرفتهای حیرت انگیز در تکنولوژی و ساخت ابزارهای مختلف تشخیصی درمانیکه وارد میدان شده و همه رقبا را کنار زد؛ بطوریکه تصور می شد این نقطه پایان پیشرفت علم طب است و در نتیجه بشر بر قله سلامتی قرار خواهد گرفت. اما دیری نپایید که چالش های ایجاد شده بطلان این فکر خام را ثابت کرد.

مقاومت باکتریها به آنتی بیوتیکها، خصوصاً مقاومت چند دارویی(MDR)، افزایش روزافزون موارد ابتلا به HIV،خصوصاً افزایش خیره کننده بیماریهای قلب و عروق و بیماریهای اعصاب و روان خاصه اضطراب و افسردگی و درصدر قرار گرفتن این بیماریها در لیست میزان شیوع بیماریها ی جهان تردیدهای جدی در دگماتیسم فوق وارد نمود. لذا دانشمندان جهان رویکردی جدید نسبت به سلامت پیدا کردند و سازمان بهداشت جهانی نیز چنین رویکردی را تعقیب و همه کشورها را تشویق نمود تا به احیاء طب سنتی خود بپردازند تا از این طریق به نیازهای جامعه خود در ابعاد حفظ سلامتی و درمان بیماران پاسخ دهند.

تلاش های گوناگون در کشورهای مختلف آغاز شده است. افراد زیادی مشغول بازخوانی، آموزش و تحقیقات در طب سنتی کشور خود هستند. گویی همه دلسوزان بدنبال گمگشته ای می گردند. یک مکتب طبی که پاسخگوی نیازهای بهداشتی و درمانی بشر باشد. ولی این بار هم اگر قرار باشد مانند طب جدید مدتی دنبال یک مکتب طبی برویم و پس از چندین سال به نقایص و ناکارآمدی آن پی ببریم، باعث تاسف و دریغ بسیار خواهد بود. لذا این نگرانی که ما عمر خود را صرف احیاء چیزی نماییم و بعد از مثلاً سی سال متوجه محدودیتها و ناکارآمدیهای آن بشویم ذهن هر انسان هوشمندی را به خود معطوف می نماید.

سوال مهم آن است که آیا می توان به یک مکتب طبی کامل دست یافت که با گذشت زمان بجای آنکه محدودیت، نواقص و ناکارآمدی آن برملا شود، گستردگی، برتری و قوت آن اثبات شود؟ آیا می شود به علمی دست یافت که گذر زمان گرد کهنگی بر آن ننشاند؟ پاسخ مثبت است. اگر علم، علم باشد نباید در گذر زمان تغییر کند. آیا گذشت زمان و پیشرفتهای ایجاد شده نتیجه دو ضربدر دو را تغییر می دهد؟ آنچه تغییر می کند اطلاعات است نه علم.

در حوزه علم طب فقط یک راه برای دستیابی به چنین علمی وجود دارد که با وجود انعطاف پذیری از چنان ثباتی برخوردار باشد که تغییرات زمانی آن را به چالش نکشاند و آن هم اخذ علم طب از خالق انسان می باشد که آگاه به ظاهر و باطن و جزء و کل انسان است.

 

 

معرفی کتاب

 

کتاب طبیب دلها به قلم دکتر سید حسن عارفی

عاشقان کشتگان معشوقند

 دعای خیر بیماری دردمند یا مادری مهربان و دلسوخته و یا پدری سالخورده و ثناگو به هدف اجابت نشست و لوح افتخار پزشک مسئول و سرپرست تیم پزشکی حضرت امام عزیز در ده سال تا لحظه آخر عمر با برکت عزیز ملت مان  نصیب حقیر شد . در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

و این غوغای درون خود ر ا در این اوراق در اختیار مسلمانان جهان و ایران قرار دادم ، تا همگان تاریخ بدانند که رادمردی صاحب این پرونده پزشکیچگونه بر ذکر و مناجات ، حفظ وقار و شهامت خداداد ، مواظبت بر اصول نزاکت روح و بهداشت به ما درسی همیشگی آموخت . این مجموعه خلاصه و چکیده بعضی از فعالیتها و تصمیم های تشخیصی و درمانی تیم پزشکی و خاطرات مراقبت های پزشکی ده ساله را تقدیم می دارد . تیم پزشکی عاشقانه از قلب تپنده مستضعفان جهان به نمایندگی از طرف فرد فرد عاشقان و دلباختگان و شیفتگان حضرتش چون مردمک چشم پذیرایی می کرد . چون با قلب تپنده خود و میلیونها انسان عاشق سر و کار داشتیم از جان مایه گذاشتیم و آستانه بوسیدیم، عرض ادب کرده و انجام وظیفه نمودیم و مطابق آنچه در صفحه اول قرآن مجید تقدیمی حضرتش آمده است ، چون فرزند عزیز از پدر پیرمان  پرستاری کردیم و سعادت دارین  یافتیم . ( دکتر سید حسن عارفی استاد قلب و عروق  دانشگاه علوم پزشکی تهران ) 

 

مسابقه

  • طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن