حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

پای درس استاد - پرسش و پاسخ

سوال  - 459

پرسش چهارصد وپنجاه ونهم: چرا فاصله ی رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم     تا شهادت خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها این قدر اختلاف اقوال در تاریخ است؟

پاسخ: از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  تا شهادت خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها  را بعضی ها چهل و پنج روز می گویند بعضی ها هفتاد و پنج روز می گویند حتی در باره ی تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بعضی ها در جمادی الاول می گویند بعضی ها در جمادی الثانی می گویند علت عمده ی این اختلاف اقوال برای این است که چون پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  یک دختر که بیش تر نداشت یک فاطمه سلام الله علیها  که بیش تر نبود بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  اول کسی که ملحق به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  شدند حضرت زهرا سلام الله علیها بودند و اتفاقاً همه هم در رابطه با شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها مدعی هستند اما این اختلاف اقوال را شما در رابطه با همه می بینید حتی در رابطه با ولادت خود پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  هم می بینید که اختلاف هست دو تا روایت است روایت اول و روایت دوم حالا ما بین این روایت ها هفته ی وحدت اعلام کردیم گفتیم همه اش را می گیریم ولادت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   یا در رابطه با ولادت های دیگر مثلاً ولادت امام حسین a شهادت امام حسین a حتی رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   اختلاف زیاد است این اختلاف افکنی ها اختلاف اقوال در تاریخ یک دسیسه است دسیسه ای بوده که از جانب منکرین و مخالفین ایجاد شده برای این که اهمیت آن شخص را یا آن موضوع یا آن حادثه را کم رنگ کنند و وانمود کنند که خیلی هم مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   چه زمانی به دنیا آمده باشد شاید این موقع شاید آن موقع خیلی هم مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   چه زمانی از دنیا رفته باشد شاید این موقع یا در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین طور چه زمانی از دنیا رفته باشد. چرا این کار را می خواهند بکنند؟ چون برای شیعه مهم است این ها را به عنوان اساطیر به عنوان الگوها به عنوان نماد های توحید و بندگی خدا شیعه می داند ولی آن ها این کار شیعه را شرک تلقی می کنند و این بزرگان را در نظر شیعه شریک الباری می خوانند ، می گویند برای ما که موحد هستیم مثل عامه ( اهل سنت )جز خدا هیچ چیزی مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   هم مهم نیست تولد و مرگش هم مهم نیست دخترش هم مهم نیست فرزندانش هم مهم نیستند هیچ حادثه ای در عالم مهم نیست برای ما الان چیز هایی که خداوند مهم اعلام کرده باشد که عید فطر چه زمانی است عید قربان چه زمانی است حج چه زمانی به جا بیاوریم ما فقط این ها برای مان مهم است ماه رمضان چه زمانی باشد علت این اختلاف در تاریخ از این جا نشأت می گیرد و دسیسه ای است برای کم اهمیت جلوه دادن این وقایع و این اشخاص و یک جور هایی شیعه را سر در گم کردن است.

شما اگر بخواهید بگویید کدام روایت است ما می گوییم بعضی از این اقوال است که روایت شیعه هفتاد و پنج روز است چون شیعیان دقیق بودند حساب نگه می داشتند در آن زمان که چه اتفاقی افتاده.

 به روایت آن ها ( اهل سنت ) نه چنین خبر هایی نبود و حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   دق کرد و از دنیا رفت و غصه دار رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   بود. فاطمه این طور نبود که این چیزی که شیعه می گوید در رابطه با نحوه ی شهادتشان هم یعنی نحوه ی ارتحالشان باز اختلاف اقوال زیاد است از این جهت این خودش یک دسیسه است.

 شیعه می گوید خوب من همه را لحاظ می کنم برای من پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   مهم است به هر تاریخی بگویند من همان را می پذیرم برای شیعه حضرت زهرا سلام الله علیها مهم است به شهادت اول عزاداری می کنم با شهادت دوم عزاداری می کنم ولی یکی از آن ملاک است برای ما این که ما روایت دوم را قبول داریم ولی روایت اول را هم به آن بی اعتنا نیستیم.

پرسش و پاسخ 336

پای درس استاد

پرسش و پاسخ

پرسش سیصد و سی وششم: در این آیه « إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‏ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏»[1] منظور از «النَّوى»‏ چیست؟

 پاسخ: در این آیه می فرماید: خداوند شکافنده ی دانه و هسته است و چرا به هسته می فرماید: « النَّوى‏ » هسته ی خرما و نارگیل و گردو و این مثل این ها را می فرماید.

ظاهر آیه می فرماید: جز خداوند هیچ کس دیگر نمی تواند دانه را به دو نیم کند شما هم می توانید یک دانه را سیستماتیک نصف کنید برای شما هم مقدور است ولی برای شما فایده ای ندارد جز خوردن برای شما به درد کار دیگری برای شما نمی خورد (اگر خراب نشود ) اما آن چیزی که عنوان فالق و مظهر اسم فالق الْحَبِّ است فلق اتفاق می افتد برای این دانه یعنی این که به دو نیم می شود و طبق برنامه ریزی شده ای از دو جهت رشد می کند یک جهت (پا) ساقه و یک جهت ( سر) ریشه رشد می کند آن قسمتی که ریشه هست سر گیاه هست و گیاهان وارونه هستند سرشان زیر خاک و پایشان و بقیه ی اجزای بدنشان رو به آسمان است. بالای خاک است که آن طرف که سر گیاه است داخل خاک است راه خودش را پیدا می کند و آن طرف هم که ساقه است راه خودش را به سمت بیرون از خاک پیدا می کند و شروع می کند به این که  قوه ی خودش را به فعلیت تبدیل کند.

 چرا به هسته می فرماید: « النَّوى‏ » اما النَّوى‏  هسته است به جهت این که خاصیت هسته این است تا به نیت نرسد این اتفاق فلق و رشد کردن و قابلیت ها را بروز دادن برایش اتفاق نمی افتد، باید حتماً به نیت برسد اگر ببینیم وقتی که هسته به النَّوى‏  می رسد چه خاصیتی دارد؟ هسته را وقتی شما جدا می کنید قبل از این که به نیت برسد به هر حال درونش مغزی دارد گوشتی دارد که به درد ما می خورد مثلاً نارگیل را بهتر می شود مثال زد درونش گوشتی دارد و یک شهد یا شیره ای دارد که شیره ی نارگیل است اجزای نارگیل از هم جداست پوستش جداست و کثرت دارد و هر کدام خاصیتی دارد تا وقتی که کثرت دارد و هرچیزی از هم جداست این گیاه را به نیت نمی رساند مادامی که این چنین است. وقتی که در خاک رفت به نیت می رسد اگر گیرتان بیاید نارگیل به نیت رسیده را درونش را باز کنید ما اصطلاحاً می  گوییم خراب شده آن گوشت و آن شهد و شیره اش به وحدت رسیده اند  و تشکیل یک وحدت واحده را می دهند و برای یک هدف آماده شده آن هم تعالی و رشد کردن و تحولی که پیدا کند و تغییری که در آن حاصل می شود و از مرحله ی یک میوه ی ضعیف و محدود و ناقص بودن به درختی که بلند و پر بار باشد تبدیل می شود.

نیت هم در انسان ها همین طور است.

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم  فرمودند: « إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات‏»[2] تا وقتی که گرفتار کثرت هستیم یعنی ذهنمان یک طرف است و دلمان یک طرف است دست و پایمان یک طرف کار می کند و انگیزه های مختلفی دارند و بیش تر هدف بهره رسانی به دنیا را داریم که خدمت به دیگران بکنیم و کاری بکنیم خانه ای تمیز بکنیم خریدی بکنیم غذا بپزیم ما به نیت نرسیده ایم و هیچ وقت در این حالات نمی توانیم ادعا کنیم که این کار ها را برای خدا می کنیم درست است شاید به زبان بیاوریم ولی هدف ما واقعاً خدا نیست چون هدف ما دیگران اند و نتیجه اش آن هم که از دیگران توقع داریم که بازخوردی منطقی و مطلوب به ما ارائه بدهند و تا وقتی که هدف ما دیگران است و نتیجه را هم از دیگران طلب می کنیم و منتظریم که آن ها به ما بگویند کار ما چه قدر خوب است یا چه قدر خوب نیست معلوم می شود که این کار نیتی نیست، شهوتی است به نیت نرسیده به خاطر شهوت داریم این کار را انجام می دهیم.

بذر هایی که شهوتی نبود                                                                                                 بر آن جز قیامتی نبود یعنی به نیت رسیده مادامی که هدف ما دنیا است و جلب توجه دنیا و جلب توجه اهل دنیا و منافع دنیا هست کار های ما همه شهوتی است ولو این که خودمان را در راه این کار ها هلاک کنیم.

اما وقتی به نیت می رسیم دیگر ما سوی الله را نمی بینیم وقتی کسی که به نیت می رسد مثلاً در نماز شما باید قصد قربت بکنید شرط اول نماز نیت است. یعنی دنیای کار را که دارید کنار می گذارید برای کاری که هیچ کس قرار نیست ظاهراً تحسینت بگوید. و از غیر خدا نتیجه اش را نمی خواهید، بچه گریه کند، غذا سر گاز باشد، مهمان پشت در باشد شما دارید نمازتان را می خوانید و هر چه نیت شمانیتی تر شده باشد و از کثرات رها شده باشی و به وحدت رسیده باشی اصلاً از این اخبار و احوالات پیرامون خودت هم با خبر نمی شوی مانند این که اصلاً دنیایی آفریده نشده و اهل دنیایی وجود ندارد و جز شما و این نمازت و این معبود شما هیچ چیز دیگری در این عالم وجود ندارد.

 اگر این اتفاق بیفتد خداوند می فرماید: همه ی کار های تو را من رتق و فتق می کنم تو در این نیت بمان و فرق شما با النَّوى‏  این است که شما سر بر عرش دارید. ساقه ودست و پا در زمین، برعکس النَّوى‏  که سر در زیر خاک دارند و ساقه و دست و پا و برگش در بالا و آسمان.

پس همه چیز به نیتی است بعضی الْحَبِّ  هستند یعنی آن کار های دنیایی که شما انجام می دهید خدمت به خلق است برای رضای خدا تشبیه به الْحَبِّ است کانه دو پاره می شوید بخش ظاهری وجودی شما در خدمت به مردم است و در خدمت به خانواده است به شرط این که آن طرف دیگرش که رضای خدا هست مطلوب باشد و این طرف جریان پیدا کند پس وقتی که گیاه دو لپه می شود الْحَبِّ دو قسمت می شود این دو قسمت موازی با هم و منفک از هم نیستند دارند هماهنگ با هم پیش می وند پس آن کار های خدمت رسانی که توجه به خلق است برای خدا این تشبیه به الْحَبِّ است، کار های عبادی که قطع نظر از دنیا مردم و دنیا و اهل دنیا خلق دنیا و فقط خالص لوجه الله است تشبیه به النَّوى‏ است و اگر کسی این چنین به نیت برسد در عباداتش این طور می شود که حقیقتاً سیر آفاق و انفس می کند و به معراج می رود  این صلاتی است که می گویند معراج مؤمن.

پس خداوند است که این کار ها را انجام می دهد « إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‏ ‏»[3] یعنی هیچ کس نمی تواند خودش الْحَبِّ بشود و خودش النَّوى بشود یعنی خودش بگوید من می خواهم بروم کار ها یم را خدمات رسانی بکنم همان کار هایی که روز مره انجام می دهم قربة الی الله باشد نمی شود یا من به نیت برسم که نمازم نماز بشود عبادتم عبادت بشود خالص لوجه الله باشد نمی شود فاعل این اتفاق که قادر باشد شکافنده باشد و رشد دهنده باشد خداوند است و شما بدانید که جز افتقار به در گاه او جز طلب از او نمی توانید یک همچین افتخاری را به دست آورید و کسب کنید.

 پس یکی از دعاهایتان و استقاثه ها یتان در لحظه های اجابت دعا مثل شب های قدر مثل قنوت نماز مثل سجده ی آخر نماز همین باشد که خداوند شما را به نیت برساند و اخلاص در عمل شما بدهد و روز مره ی زندگی شما را سبب رشد و شکوفایی و اعتلای شما قرار دهد دور زدن در یک  چرخه ی باطل که همه ی تمام عمر بگردیم و بگردیم و به خیال خودمان و یک جاهایی خدمت می کنیم می گوییم خالص لوجه الله یا قربة الی الله این هم عبادت به خلق خداست و عبادت است؛ نه عبادت باید این ثمره را داشته باشد یعنی فلق در آن اتفاق بیفتد یعنی وقتی خدمت کردی و برگشتی تمام شد احساس کنی خیلی متفاوت تر شده ای تا قبل از این خدمت خودت متفاوت شدی. عبادت را می کنی و بر می گردی احساس کنی متفاوت تر شدی رشد کردی.پس باید یکی از دعا ها همین باشد که برای ما در هر خدمتی برای ما تعالی در دلش رقم بخورد. 

خداوند می فرماید: ‏« یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏»[4]  خداونی که فالق است فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى است نتیجه ی این فالقیت این است که زنده را از مرده خارج می کند یعنی می زایاند یعنی کانه در یک از مرتبه رشد که ما هستیم نسبت به مرتبه ی بعدش، آن مرتبه ی بعد باید در ما متولد شود، تا از این مرتبه ی فعلی که هستیم که ناقص هست بمیریم، و ما این مرتبه ی فعلی مان کانه میت است و آن مرتبه ی رشد یافته انگار که حی است.

 پس با عبادت و عبادتی که به نیت رسیده باشد و خالص باشد باید آن زنده از این مرده خارج بشود. یعنی کانه در هر عبادتی پوست می اندازید و حقیقت دیگری از ما در ما متولد می شود.

خروج حی از میت را با فعل مضارع بیان کرده یعنی خارج می کند، هم قطعیت درش است وهم استمرار درش است و هم پیوستگی یعنی دانه وقتی به مرحله ی رشد می رسد دیگر رشدش متوقف نمی شود لحظه به لحظه این خروج حی از میت برایش اتفاق می افتد در مرتبه ی جوانه شدن، قد کشیدن و برگ دادن و شکوفه دادن و میوه دادن و هر سال دوباره متولد شدن مصداق « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ است»[5].

« وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ‏»[6] این جا با اسم فاعل بیان کرده که در این وعده نیست بلکه هشدار است یعنی خداوند این کار را هم می تواند انجام بدهد، می تواند از حی میت بیاید بیرون یعنی عبادتی می خواهی بکنی این عبادت اگر این اتفاق نیفتد که به نیت برسد یا نیتش خدایی نباشد چون نمی شود که نیت نباشد و انسان هیچ کاری را بدون نیت انجام نمی دهد یعنی نیت قربة الی الله شرط است که فالقیت بر او صدق کند اما نیت غیر خدایی که کار هایی که شهوتی باشد جای نیتی است چون ما همه اش داریم کار انجام می دهیم اما اگر نیت ما شهوتی باشد جلب توجه دنیا و اهل دنیا باشد این خطر هست که « مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ » دانه که نمی گوید من رشد می کنم قربة الی الله ولی وقتی که به نیت رسیده باشد دیگر به درد کسی نمی خورد فقط به درد خودش می خورد کسی که به نیت رسیده انسانی که به نیت رسیده باشد دیگر به درد هیچ کس از اهل دنیا نمی خورد فقط به درد خودش می خورد منتها اهل دنیا باید انتظار بکشند تا این به نیت رسیده رشد کند و به بالندگی برسد مرده تا از سایه و میوه اش بهره ببرند

 پرسش سیصد و سی وهفتم: چه طور می شود به این گونه نیت رسید؟

 این را باید تجربه کرد درست است که می گویند اولین شرط واجب بعد از طهارت و وضو وارد نماز می خواهید بشوید نیت است و شما نیت می کنید که نماز بخوانید قربة الی الله. اما به گفتن نیست به تصمیم گرفتن نیست. مادامی که هنوز دل از دنیا نکنده اید و هنوز که همه ی حواست دارد همه جا کار می کند هزار بار هم بگویی نماز می خوانم قربة الی الله فایده ندارد.

 بعضی ها می گویند حالا حتماً باید بگوییم نماز ظهر چهار رکعت می خوانم، اصلاً هیچ گفتنی در کار نیست هر چه هم که می گویید کانه گوش هواس خودمان را  بپیچانیم که هواست باشد که الان داری نماز می خوانید، دیگر از آشپز خانه بیا بیرون از مد و حرف و افطاری و این ها بیا بیرون الان تو داری نماز می خوانی، خودمان را ترغیب بکنیم. ولی گاهی وقت ها در بعضی مواقع حالت حال دعاست حال عبادت است حال مناجات است انسان منقطع شده از دنیا و همه چیز، این جا دیگر لازم نیست حتی بگویی دارم چه کار می کنم؛ کافیست الله اکبر را بگویی و سر نماز بایستی و همه ی وجودت می داند که دارد چه می کند و همه ی بند بند وجودت و تمام سلولت دارد می فهمد که دارد چه کاری می کند.

بعد می فرماید: « ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏»[7] این خدای شماست که می تواند یک امر محال را ممکن کند یک همچین کاری که از مرده زنده خارج کند یعنی دل مرده را زنده کند این که در نماز می گوید حی علی الصلوة معنی ظاهری آن این است که بشتابید به سوی نماز این شتاب هم نتیجه ی به نیت رسیدن است و نتیجه ی آن نیتی است که الان می خواهد نماز بخواند و این نتیجه که زنده شوید با نماز یعنی زندگی طلب کنید از  نماز مصداق همان توسل به فالقیت حضرت حق است.

 اما این هم بعید است« وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ‏»[8]  خداوند می تواند مرده خارج کند از حی یعنی انسان را در مسیر مردگی قرار دهد بعد می فرماید: « ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏»[9]  این خدای شماست پس به کجا رو می کنید دنبال چه می گردید؟

باز این قسمت از آیه کمک می کند به نیت رسیدن، مثل گوش پیچاندن یا سیلی نواختن برای به هوش آوردن از هوش رفته است که می فرماید:« فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏» چرا شما غفلت می کنید چرا حواستان را جمع نمی کنید در این که زود تر به نیت برسید، همراهی کنید برای این که شما به نیت برسید به حقیقت « النَّوى‏ ‏»[10] برسید چون در« النَّوى‏ ‏» فالقیت هست. و رو به هر چیزی به غیر از فالقیت حضرت حق کردن، این به منزله ی سر گردانی و خطر دل مردگی در آن است. نماز می خواند ولی بعد از نماز به جای این که احساس نشاط بکند احساس کسالت و خستگی می کند احساس می کند که این نماز چه قدر طولانی است مانند این است که می خواهد تمام نشود بعد که نماز تمام می شود احساس شرمندگی می کند.

این طور نیست که اگر عبادت می کنید قطعاً همه ی عبادت شما مسیر تعالی در آن باشد چه بسا شما ناگزیر هستید که اجابت کنید فرمان خدا را بر این که حی علی الصلوة بشتابید به سوی نماز، منتها یا به نیت می رسید این نماز برای شما معراج می شود.

 یا شما به نیت نمی رسید این نماز بد تر شما را می  گرداند در مسیر عبادت.

 یا این که به النَّوى‏ رسیده باشد تحت فالقیت حضرت حق رشد می کند.

اما اگر این طور نباشد همین نماز او را از خودش دور می کند یعنی آن هایی که کاهل نماز می شوند یا تارک الصلاة می شوند دل مرده گی از نماز بی النَّوى گرفته اند ( نماز بی النَّوى) وقتی به نماز با النَّوى برسند نماز آن ها را فرا می خواند. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید: نماز نور چشم من است اما آن هایی که در قیامت می آیند شکایت می کنند نماز ما را هلاک کرد مانند قرآن همان طور که قرآن وسیله ی هدایت است ولی « یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً »[11] قر آن برای خیلی ها وسیله ی هدایت است و برای خیلی ها وسیله ی گمراهی است.

 



[1] - الأنعام :  95

[2] - تهذیب‏الأحکام /  1 / 83   

[3] - الأنعام :  95

[4] - الأنعام :  95

[5] - الأنعام :  95

[6] - الأنعام :  95

[7] - الأنعام :  95

[8] - الأنعام :  95

[9] - الأنعام :  95

[10] - الأنعام :  95

[11] - البقرة :  26

پای درس استاد - پرسش و پاسخ

پای درس استاد 

پرسش و پاسخ

موضوع :  حال در مجلس لهو و خوشگذرانی

پرسش چهارصد وسی ونهم: کسی که هم در مجلس لهو ولعب خوشگذرانی می کند و هم در مجلس ذکر ودعا و مصیبت گریه وحال پیدا می کند چه گونه است؟

اگر کسی در مجلس معصیت بنشیند وحال بکند معلوم می شود اصلاً حال را نفهمیده است نه ارزش مجالس دعا را فهمیده ونه

بد بودن مجلس لهو ولعب را.

اما اگر وقت شادی شاد است و وقت حزن محزون است واین ها را با هم مخلوط نمی کند معلوم می شود که آدم سلیم النفسی است و همه چیزش درست است. کسی که نفس درستی داشته باشد حلال و حرام را با هم در نمی آمیزد.

 اگر کسی در مجالس عروسی و شادی هر جور معصیتی را می کند و با همه ی حال ها حال می کند ودر مجالس ذکر ودعا هم به فکر خودش حال می کند پس او ابن الحال است و او مرید حال است چه حالی که آن طرفی باشد چه حال این طرفی، اهل مقام نیست اهل معرفت نیست که تمیز بدهد بین این که این با آن چه فرقی می کند.