حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

ماهنگار فروردین/ 1394 / شماره نوزدهم

بسمه تعالی

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

 

شماره هجدهم – اسفند  1393

 

ماهنگار حوزه  علمیه  اهل بیت علیهم السلام

فروردین   1394    /  شماره نوزدهم

دولت و ملت همدلی و همزبانی

 

**********

میلاد با سعادت بانوی دو عالم بر همه شیعیان  مبارک باد

امام صادق آن قرآن ناطق

یکی تفسیر همچون صبح صادق

بفرموده است و بشنو ای دل آگاه

که لیله فاطمه است و قدر الله

چو عرفانش به حق گردید حاصل

به ادراک شب قدر ید نائل

مراد روح هم که روح قدسی است

جناب فاطمه حورای انسی است

   کلام  رهبریبود آن لیله پر ارج و پر اجر                                    

سلام هی حتی مطلع الفجر

بود این مطلع فجرممجد

ظهور قائم آل محمد عج

 

مقام زن

 

  زهرا سلام الله علیها کوثر خداست، لیلة القدر خداست جلوه جمال خداست و تفسیر جلال خدا. زهرا س ادامه ی رسول ص است و همتای علی ع، زهرا س حصن محکم ولایت است و آموزگار خوب شهادت. زهرا س تلاوت بیداری است. سایبان شوق است. تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دلهای آشنا.

زهرا س معرف کمال زن است و اوج عروج یک انسان.

  مسئله ی اینکه زن در قرآن از چه پایگاه عظیمی برخوردار است، مبتنی بر این است که انسان در قرآن چه پایگاهی دارد، چون قرآن هرگز برای هدایت مرد نیامده است، بلکه برای هدایت انسان آمده، کلمه ی «ناس»  که به عنوان « هدایت انسان » در قرآن مطرح است، صنف مخصوص  یا گروه خاصی را در نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد بطور یکسان می شود." الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان ". حقیقت انسان نه مذکر است و نه مؤنث  " من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبه "، آنکه مسجود ملائکه است جان آدمی است نه تن، چه اینکه فرشتگان هم در برابر جان آدمی خاضع هستندو شیاطین هم در برابر جان آدمی دشمنند. بنابر این مسجود ملائکه مقام انسانیت است. ذات اقدس اله فرمود " یا آدم علمهم باسماء هؤلاء، انبئهم باسمائهم " ذات اقدس اله به فرشتگان فهماند که خلیفه من کسی است که معلم و منبیء و عالم اسماء است و هم به شیطان فرمود : خلیفه ی من که مسجود همه است، کسی نیست که از خاک سر برآوره باشد، بلکه آن کسی است که برخاک هم احاطه دارد، زیرا معنای خلافت آن است که کسی جانشین  «مستخلف عنه» باشد. فافهم !!!      

 

 

************

 

کلام رهبر :

 

(ضرورت و فلسفه ی وجودی مداحی اهل بیت علیهم السلام )

اگر ما اسلام اهل بیت علیهم السلام را اسلام ناب می دانیم، و اگر اهل بیت علیهم السلام را مثالها و نمونه های کامل آن اسلام در عمل می شناسیم و اگر خود را دنباله رو آن اسلام و آن نمونه ها می شماریم، باید به سمت اهداف آنان حرکت کنیم، و همان طور که مرحوم طباطبایی رضوان الله علیه می فرمود: " نبی و ولی ّ بر سر قله ای ایستاده و انسانها را به آن قله دعوت می کند، ما داریم به سمت آن قله حرکت می کنیم و می رویم. اگر نمی شد از این دامنه بالا رفت و این صخره ها را پیمود، او دعوت نمی کرد. پس او که دعوت می کند، در حقیقت دارد به ما می گوید می توانی بیایی. لذا باید حرکت کنیم و برویم ". اگر این طور است که ما داریم به سمت آن قله و آن فرا خواننده و دعوت کننده ی بزرگ حرکت می کنیم و اگر ما و اعتقاد ما بر این پایه شکل گرفته و جامعه ی ما و تاریخ ما این گونه ساخته شده و اگر نظام جمهوری اسلامی بر این پایه ی این تاریخ و این معرفت بنا شده، پس ما مجموعه ای لازم داریم که اهل بیت علیهم السلام را با استفاده از والاترین ابزارهای هنری شرح و تبیین کند، و با استفاده از آن ابزار هنری که هنوز از آنها در این راه استفاده نشده آنان را به کسانی که به ایشان عشق می ورزند معرفی کند. این انقلاب و این جامعه، به سنت و آیین مداحی و شعری که در این جهت صحیح گفته بشود نیازمند است. 11/11/64 

 

***********

 

آشتی با امام زمان عج

 

.... ادامه از شماره های قبل    

حال که تا حدودی نسبت خود با حضرت را دانستیم و تا حدی به علت غیبت طولانی و غمبار آن حضرت و ریشه های آن پی بردیم بهتر می توانیم در باره وظایف فطعی و مسلّم منتظر حقیقی نسبت به حضرت و بعضی از ویژگی های روحی منتظرسخن بگوییم. 1- دوری از گناه و پیمودن راه تقوا : اولین قدم در کمک کردن به حضرت، اذیت نکردن ایشان است. ایشان امام زمان ما هستند و بر همه ی احوالات ما احاطه دارند، آن چه مسلم است، گناه ما بر ایشان آزار دهنده است. او امام صالحان و متقین است و از ما انتظار دارد که اهل صلاح و تقوا باشیم. اگر به دعای حضرت در زمان غیبت توجه کنیم، به خوبی در می یابیم که حضرت از ما چه انتظاری دارد و ما باید چگونه باشیم تا مورد عنایت و خشنودی ایشان قرار گیریم، حضرت در دعای معروفی که از ایشان در مفاتیح الجنان نقل شده چنین می فرمایند : " اللهم الرزقنا تَوفیقَ الطاعة وَ بُعدَ المَعصُیة.... خدایا روزی کن توفیق اطاعت و دوری از گناه و.....". 2- توجه به مظلومیت حضرت ولی عصر علیه السلام : منتظر به شدت به اضطرار، گرفتاری و مظلومیت مولایش توجه دارد و از آن غفلت نمی کند آتشی سوزناک و دوری عمیق وجود منتظر را گرفته و از اینکه می داند مولایش در چه حالی به سر می برد و هنوز شرایط ظهور او فراهم نشده است، به شدت دردمند و بی تاب است؛ اساساً بی تابی و بی قراری و روز شماری رکن اصلی مفهوم انتظار است که بدون اینها، انتظاری وجود نخواهد داشت. 3- آماده کردن خود برای ظهور و پیوند با آن حضرت : یکی از مهمترین وظایف منتظر که بدون انجام آن منظر بودن دروغی بیش نیست آماده کردن خود برای ظهور و داشتن پیوند با حضرت در طول مدت عمر است، منظور از پیوند، علاوه بر انس و رابطه محبت آمیز قلبی، انجام وظایفی است که در دوران غیبت بر عهده منتظر است. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه ی شریفه "یا ایها الذین امنو اصبروا و صابروا و رابطوا ای کسانی که ایمان آوردید در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر دعوت کنید و در برابر دشمن مواظب و مرتبط با هم باشید "  میفرماید : " اصبروا علی المصائب و صابروا علی الفرائض و رابطوا علی الائمه بر مصیبتها صبر کنید و در انجام واجبات استقامت کنید  و با امامان خود رابطه داشته باشید ". همچنین در باره ی عبارت " رابطوا رابطه داشته باشید " می فرمایند : " المقام مع امامکم همراهی و ایستادگی با امام است " 4- یقین به اهمیت و ارزش خدمت به حضرت و پیوند با ایشان 5- سر مستی و افتخار به پیوند با حضرت -6- امید به عضویت در خانواده اهل بیت علیهم السلام 7- دشمنی با دشمنان حضرت علیه السلام 8- بصیرت در دین 9- آگاهی نسبت به نوع رابطه خود با حضرت 10 دعا برای سلامتی ایشان و تعجیل در امر فرج، دعا برای قرار گرفتن در زمره ی یاران 11- دعا برای تجدید عهد و پیمان.           ....... ادامه دارد

 

 

*************

 

شهدا

(از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی-

 مرکز اسناد انقلاب اسلامی -روح الله حسینیان )

 بسم الله الرحمن الرحیم چهاردهم آبان ماه 1377 است و در خدمت تیمسار صیاد شیرازی هستیم. حاج آقا ضمن عرض خیر مقدم، از این که دعوت مرکز اسناد انقلاب اسلامی را پذیرفتید تا ان شاءالله با بازگو کردن مجموع خاطراتتان ایم مرکز را در راستای اهداف تدوین تاریخ انقلاب اسلامی مساعدت و کمک فرمایید تشکر می کنم. نام کوچک من علی است و نام خانوادگی ام صیاد شیرازی و پدرم زیاد خان، در سال 1323 متولد شدم، نماز را در مکتب یاد گرفتم، از دوران طفولیت داستانی به خاطر دارم که از مصادیق بارز مقدرات الهی است، یاد آوری آن خوب است تا در جامعه و فرهنگمان شناخت زیبایی تقدیر خدا و سرنوشتی که برای انسانها یش میخواهد مقدر بکند بالا برود. تابستان بود مادرم به من گفت که برو سراغ برادرت (او که کوچکتر از من بود و یک مقداری هم شرور بود!) با بچه های دیگر رفته به باغ فلانی و صحیح نیست که به باغ مردم برود ؛ برو او را بیاور. من به قصد این که بروم و برادرم را بیاورم به راه افتادم. در مازندران باغ ها معمولا با پرچین محصور شده اند و پرچین ها را از این چوب های نرم جنگلی میبافند و نصب می کنند. من رفتم، و دیدم اینها رفته اند بالای درخت و دارند میوه می چینند ؛ حقیقتش یک هوس شیطانی مرا وسوسه کرد تا من هم بروم و به اینها بپیوندم ؛ منتها یک جنگی در درون من برپا شد که تو خودت آمده ای برادرت را ببری حال چطور شده که خودت می خواهی با آنها بروی؟ این جنگ طوری ادامه پیدا کرد که آن هوس تقریباً بر من و بر آن عقل و منطقی که رنگ معنوی داشت حاکم شد. در نتیجه رفتم به طرف پرچین و از پرچین بالا رفتم که خودم را توی باغ بیندازم. به نوک پرچین که رسیدم یک دفعه دیدم یک مار درست جلوی صورت م، زبانش را تکان می دهد؛ البته مارهای شمال زیاد خطر ندارند ولی خوب، قیافه ی مار برای من وحشتناک بود و من چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که از ترس خودم را پرت کردم پایین ؛ دمپایی که به پایم بود از پایم در آمد و فرار کردم  به طرف منزل؛ طوری هم می رفتم که انگار مار دنبالم می کند شاید مثلاً 200، 300 متری که رفتم توقف کردم، نگاه کردم دیدم نه، چیزی نیست، ولی این توقف یادم است و هیچ وقت هم یادم نمی رود که خودم را محاکه کردم و در این محاکمه داشتم می گفتم که مگر نبود اینکه مادرت تو را فرستاده بود که به آنجا بروی و این کار خطایی بود و کار خلاف شرعی بود که برادرت انجام می داد، تو هم حالا می خواستی بروی همان را انجام بدهی ؟ دیدی سرنوشت چطور شد ؟ مار نزدیک بود تو را نیش بزند. من زیبایی این تقدیر را بعد ها بیشتر متوجه شدم ؛ البته آنجا هم به ذهنم آمد که در نهایت خداوند نگذاشت که بروم و گرفتار آن کار خطا بشوم و این برایم درس شد و پایه ای شد و از این جنگ ها دیگر با خودم زیاد می کردم و از آن استفاده می کردم.       

 

 

*****************

 

پای درس استاد

 

     پرسش پانصد و شانزدهم: خانم فضه برای چه منظوری خودش را به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   رساند؟

     پاسخ : راوی می گوید: به حج می رفتم که پیر زنی با ما هم سفر بود که خودش نهیف و رنجور و تنها با یک استر پیر آمده بود که به حج برود ما نصیحتش کردیم که این راه سخت است و این استر نمی تواند و کسی هم مرکب اضافه ندارد که شما را ببرد.

  او گفت: کسی که مهمان دعوت کرده خودش مرا می رساند در مسیر حیوانش مرکبش مرد و شد تک وتنها و دوباره همه او را نصیحت کردند، او رو کرد به سمت قبله و فرمود: خدایا مهمان دعوت می کنی به خانه ات بعد این جوری وسط بیابان می گذاری، به خودت قسم اگر غیر تو با من این کار را می کرد من شکایت به تو می آوردم.

 راوی می گوید: این جمله که از دهن خانم در آمد یک دفعه از انتهای افق در همان بیابان دیدیم گرد وخاک بلند است و سوار تیز تکی به سمت ما می آید و یک مرکب اضافی و یک شتر جوان هم همراههش است آمد و مرکب را تقدیم خانم کرد و خانم یک جستی زد روی شتر و سوار شد و رفت، چنان از چشم ما دور شد که ما دیگر او ندیدیم مدت زیدی گذشت تا ما به مکه رسیدیم من همه اش به این فکر بودم که این خانم را ببینم و بپرسم که چه طوری شد چه چیزی گفت که این طوری شد؟.

راوی می گوید: وقتی که ما خسته وکوفته به مکه رسیده بودیم او را در حال طواف دیدم او اعمال مفرده اش را انجام داده بود رفتم جلو از او پرسیدم تو را به خدایی که ان طوری با خدا حرف زدی بگو تو چه کسی هستی؟ هر کسی نمی تواند با خدا این گونه ارتباط بگیرد. با نشانی هایی که داد، گفت من نوه ی فضه هستم من با خدا این جوری هستم هر وقت صدایش بزنم جواب مرا می دهد.

 خب فضه کیست؟ کسی است که در تمام مدتی که در خانه ی خانم بود جز به قرآن تکلم نکرد هر چه می پرسیدند با قرآن جواب می داد. فضه شاهزاده خانم سرزمین هند در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود وقتی فهمید که پیامبر در مدینه دین اسلام را اعلام می کند در کسوت کنیزی آمد و هجرت کرد با آن مقام شاهزادگی از آن همه ناز و نعمتی که برخوردار بود و تعلیمات وسیعی که دیده بودند در کسوت کنیزی به مدینه نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می آید و می گوید یا رسول الله من آمدم که شما مرا آدمم کنید مرا تعلیم بدهید. هجرت ایشان از مدینه مانند هجرت سلمان از ایران بود مانند هجرت مصعب از اروپای آن موقع بود، مانند هجرت نرجس خاتون از روم  بود مانند هجرت مادر امام هشتمa  از بندر مارسیل (فرانسه) بود در حقیقت اهل بیت- علیهم السلام-   تمام ستاره های عالم را دور خودشان جمع کردند پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  یک چنین شاهزاده ای را به در خانه ی اصحاب نمی فرستد به در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها می فرستد و می فرمایند به در خانه ای فرستاده ام که برای اول وآخر تو کافی است.

       خانم فاطمه  سلام الله علیها  لازم نبود برای خانم فضه کلاس درس بگذارند تمام رفتار و وقار و زندگی خانم درس بود کسانی که در آن زمان بودند همه فاطمه  سلام الله علیها  را می شناختند.

 

*************

 

 

احکام :

 

استفتائات

س 564 : آیا دو نفر می توانند نماز جماعت اقامه کنند ؟

 ج : اگر مراد تشکیل نماز جماعتی است که مرکب از امام و یک مأموم باشد اشکال ندارد

 

 

طب سنتی  :

 

جمع بندی از مطالب گذشته: برای اینکه مزاج انسان به اعتدال برسد هم شناخت مزاج مهم است و هم تغذیه، و اینکه اعتدال مزاج هم جسم انسان را سالم می کند و هم روح را، و تا به این اعتدال نرسیم مشکلات جسمی و روحی برطرف نمیشود. ما با اعتدال، به خلقت اولیه نزدیک می شویم چرا که خداوند چهار عنصر تشکیل دهنده ی خلقت انسان را با عنصری معنوی که از روح الهی است در آمیخته است. پس شناخت غذاها و میوه ها و خوراکی ها و مزاج آنها مسئله ی مهمی است. 

 

 

  •  منابع طب سنتی که تا کنون مطالب را عرضه داشتیم به قرار زیر است:

  • تغذیه در طب ایرانی و اسلامی : (دکتر اسماعیلی، کرد افشاری، کناری)

  • معجزه درمان ویتامین ها و مواد معدنی : (دکتر حیدر احمدی زارع)

  • نیازهای تغذیه ای دختران :  (دکتر حیدر احمدی زارع)

  • طبیب خانواده : ( دکتر حیدر احمدی زارع )

  • پوست و مو : چوپانکاره

 

**********

 

 

معرفی کتاب :

دنیای غرب بیش از دو قرن است که اندیشه سیاسی مدرنیته را هم در شکل لیبرال دموکراسی  و هم در شکل سوسیالیستی تجربه کرده است. نتیجه ی اجرایی این اندیشه هادر مدیریت سیاسی جهان، کشتارهای بی رحمانه جنگ های جهانی اول و دوم، استعمارگری های ستمگرانه و مستبدانه بعد از جنگ جهانی دوم را پدید آورده است. امروز دنیای بشریت تشنه یک دکترین جامع سیاسی است که جهان به گونه ای بی نظیر به اسلام گرایش پیدا کرده است. جهان به سراغ اندیشه سیاسی اسلام می رود. آیات سیاسی قرآن نام کتابی است که حضرت آیت الله سید احمد علم الهدی به رشته ی تحریر در آوردند. در این نوشتار بر اساس سر فصل های بخش اندیشه در علوم سیاسی با تحلیل و برداشت های مستند از آیات شریفه قرآن به تبیین اندیشه سیاسی اسلام پرداخته شده است. بنیان هر اندیشه سیاسی از چهار شناخت تشکیل می شود که در سلسله طولی قرار دارند و به هستی شناسی ختم می شوند.

 

 

***********

برای هرچه بهتر شدن ماهنگار
پیشنهادات و انتقادات خود را
در این رابطه ارسال فرمایید. 

مسابقه:

  • طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن

 

 ***********

 

 

پای درس استاد

بسمه تعالی

بسم الله الرحمن الرحیم

سال نو  فاطمی

پرسش اول: آیا می شود از راه علوم طبیعی به آن علمی که نور است برسیم؟ 

پاسخ:زیست شناس موحدی که بررسی عنصر و یا سلولی را می کند واقعاً به معرفت ، به تواضع و به خشیت خدا می رسد. وقتی نظم را در کوچک ترین ذره ی تشکیل دهنده ی این عالم می بیند به عظمت خالق آن پی می برد که همین برایش می شود نور چون علم نور است می تواند نور از علوم فضیلت به دل انسان بتابد یا از علوم فریضه ، آن علمی که نور باشد راه را روشن می کند نور ضمیر صاحبش را روشن می کند

 پرسش اول: من که پرخواب وپرخورهستم چگونه می توانم به این نوری که از علم است برسم؟

پاسخ: پر خوابی از پرخوری است پرگویی هم از پر خوری است. یعنی هر کسی هرزه خوار شد هرزه گو می شود هرکسی پرخورشدپرگومی شود هرکسی پرخور شد وهرزه خوارشد هرزه خواب و پر خواب هم می شود (ولی بعضی ها مشکلاتی دارند و دارو مصرف می کنند این ها به جای خودش که اثرات کاذب است) آب زیاد خوردن خواب می آورد . دکتر ها می گویند آب زیاد بخورید آب درمانی کنید ولی ائمه-علیهم السلام- می فرمایند آب زیاد خوردن خواب را زیاد و آدم را خرف ( کم عقل) می کند.

پرسش سی ودوم: آیا علم در وادی توبه راه گشاست ؟

پاسخ: بله با علم به اسما و صفات الهی و علوم فریضه بیش تر می توانید خدا را بشناسید.

علم به اصول عقاید و شناخت اسما و صفات الهی و علم به معاد و علم به معرفت نفس است و شناخت به خودتان که آینه ی تمام نمای الهی هستید پس در معرفت نفس هر چه بیش تر پیش بروید می بینید که غیر از شناخت و معرفت نفس چیزی نیست واگر کسی واعظ ذاتی نداشته باشد هیچ واعظی از بیرون نمی تواند بر او اثر بگذارد اگر از درون تعلیم الهی نگیرد از بیرون تعلیم هیچ معلم و استادی را نمی تواند بگیرد آن هایی که می گویند استاد می خواهیم، معلم می خواهیم باید همین زمینه را فراموش نکنند « کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ».[1]  شما خدا را فراموش نکنید شما قطعاً زمینه دارید و اصلاً نمی شود کسی علم پیدا کند و به آن عمل نکند و اصلاً کسی که به توبه ی نصوح نرسیده نمی تواند به عِلمش عمل کند؛ عمل میوه ی توبه است. (علم نه عمل ) شما هر چه هم یاد بگیرید تا عمل نکنید به دردتان نمی خورد تا توبه نکنید نمی توانید عمل کنید حتی اگر به بعضی از آن یاد گرفته ها عمل کنید! خوب علم مراتب دارد این که می گوییم بعداً به خاطر این است که تمناست ای کاش راه بیفتم، فایده ای ندارد کسی که از خواب بیدار نشده ولو این که در بیابان خوابیده و خواب رسیدن وصل و کرامات و کمالات و این ها را می بیند در خیالات خودش می بیند که عرش برین را سیر می کند در خیال خودش در رویای خودش می بیند که در جرگه ی اهل ایمان نشسته یا عنوانی و لقبی مثل شیعه یا  مثلاً محب گرفته است در خیال خودش می بیند خیلی جاها می رود این خیال است وقتی از خواب بیدار بشود ببیند حقیقت چیز دیگری است حقیقت این است که قافله و کاروان رفته تک و تنها وسط بر و بیابان نه راه بلدی نه منزل می شناسد نه راه نمایی دارد نه زاد وتوشه ای دارد در این لحظه که بیدار شده آیا به حکم عقل دوباره می خوابد؟ تا بقیه ی خوش خیالی هایش را ببیند! یا این که دیگر خواب از سرش می پرد شده از روی نشانه ها بگردد و تکرار کند برود از شرق و غرب و شمال و جنوب طی مسافت کند تا جان در بدن و رمق دارد راه برود این کار را می کند ولی نمی خوابد این که می گویند ما دوست داریم راه بیفتیم می خواهیم راه بیفتیم این یقظه نیست این تمنای یقظه ،خیال یقظه است یک مریض اگر امیدی به بهبودیش باشد دکتر به او پرهیز می دهد می گوید این نوشیدنی را ، این غذا را نخور این کار را نکن عوضش این کار را بکن ولی وقتی قطع امید از او  بکند می گوید برو از امروز هر چه دلت می خواهد بخور هر جا دلت می خواهد برو هر کاری دلت می خواهد بکن یعنی جوابت کردند

یقظه شروع است به محض این که آدم بیدار شود به یقین رسیده به یقین گم شدن رسیده اما این که به یقین راه و مقصد هم برسد آن کار دارد آن جا بی مدد نمی شود مدد لازم است این حرف را هم نزنید که عمر ما کفاف نمی دهد عمر ما به بلندای قیامت بلند است با اجل هم عمر ما تمام نمی شود فقط مهلتمان از این منزل تمام می شود. ما مثل آن درختی می مانیم که اگر امسال به یک نهال جوانه زده قد کشیده چند تا شاخ و برگ آورده ودرخت یک ساله شده زمستان که اجلش فرا می رسد و می خوابد بهار دوباره ادامه ی مسیر می دهد دنباله ی راهش را می گیرد دوباره نمی خشکد نمی پوسد هیزم نمی شود در بهار دیگر جوانه از خاک می زند بهار دیگر ادامه ی راهش را می دهد دوباره می شود گیاه دوساله، دوسال که شد زمستانش رسید در بهار بعد ادامه ی آن مسیر را می دهد تا کم کم می شود آن درخت تناور پرشاخ و پر برگ و پر میوه؛ شما هیچ وقت خودتان را با دیگران مقایسه نکنید اولاً به هیچ کسی خوش به حالش نگویید ثانیاً چون اگر کسی حسرت کسی را بخورد بگوید خوش به حالش چه قدر مثلاً موفق است چه قدر پیش می رود این خوش به حالش گفتن شرک است هیچ وقت نباید حسرت کسی را بخورید غبطه با خوش به حالش درست نمی شود غبطه را می توانید بخواهید غبطه این است که فلانی این قدر دارد سعی می کند این قدر دارد زحمت می کشد من یک دهم آن را در زندگی پیاده کنم اوروزی دو تا کتاب می خواند من ماهی دوتا کتاب بخوانم یک برنامه برای خودم بگذارم این می شود قبطه به خصوص این که در مدارج کمال هم گفتند سعی کنید هر وقت می خواهید خوب پیش بروید روی بعد علمی اش بیش تر سرمایه گذاری کنید تا روی بُعد عبادی آن پیامبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  به امیر المؤمنین a می فرمایند :یا علی وقتی همه ی مردم دنبال عبادت بیش تر هستند تو دنبال علم آموزی باش چون این جلو ترین راه است این سبقتی است که هیچ کس به گرد پایت نمی رسد حالا قبطه این است که ما مسیر زندگیمان را عوض کنیم یعنی برنامه ریزی کنیم که اگر به آن سرعت هم نمی توانیم برویم به قدر وسعمان پیش برویم ولی بنشینیم و با خوش به حالش سپری کنیم جز این که غصه ی ما را بیش تر کند جز این که درجه ی ما را پیش خودمان پایین تر بیاورد و از ارزش ما کم کند وجز این که حسرت بخوریم ای کاش من هم مثل او بودم این خودش شرک است به ما گفتند هیچ وقت خودتان را با هیچ کس مقایسه نکنید بلکه سعی کنید شما هم به قدر وسع خودتان قدم بردارید

و دعا کنید یعنی همیشه دعای تان این باشد

« اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و الهمنی بنور الفهم اللهم افتح ابواب رحمتک ونشرعلی خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین » این دعای همیشگی تان باشد یعنی خدایا دربهار دیگر به من پر آبی عنایت کن که به جای این که شاخه ی خشک سالی زده ی کویر دیده ی من که به زحمت تک و توک جوانه زده در بهار بعدی سبز و خرم شود .  

پرسش سی وسوم:  کدام علم ؟

پاسخ: دو نوع علم داریم« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء».[2] یکی علم است و دیگری سواد است و علومی هم که یاد می گیریم دو گونه هستند علوم فریضه و علوم فضیلت علوم فریضه که یاد گیری اش واجب است مثل نماز که همه ی واجبات است و همان علم اعتقادات و علم اخلاق است این ها علوم فریضه و واجب عینی هستند و دیگری علوم فضیلت است که علوم فضیلت واجب کفایی هستند یعنی باید جامعه به حد کفایت از صاحبان این علوم داشته باشند .

پرسش چهارصدو نود و پنجم:  معنای« إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً» چیست؟

این که امانت داری را خداوند به انسان سپرد و انسان از ریشه ی انس می اید گفتیم که انسان « إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً »[3] است     « ظَلُوماً »  به معنای بسیار نور پذیر و « جَهُولاً»  به معنای بسیار علم پذیر است مراد هم این هست که هیچ کس امانت داری را نمی پذیرد فقط انسان می پذیرد چرا ؟ چون انسان فاکتورش را دارد ولی آن هایی دیگر ندارند( به عدم ملکه ).

و این علم و نور را باید از کجا بگیریم؟ روزی علم و برای رسید به علم را قرآن می فرماید: « قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ »[4] می فرماید:«تَعالَوْا »یعنی بالا بیایید تعالی پیدا کنید بالا بیایید بالا بیایید تا بتوانم به شما بگویم حرام چیست و حلال چیست تا وقتی که شما به زمین چسبیده اید و زمین سنگین تان کرده است پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم     که سهل است خود خدا هم بیاید  به شما بگوید حلال و حرام چیست کار خودتان را می کنید تا وقتی که شما « اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»[5] زمین شما را زمین گیرتان کرده و آب و دانه از زمین می جویید و مثل مرغ خانگی شده اید دیگر شما بال پریدن ندارید و جیفه خوار دنیا شدید جیفه یعنی مردار، مردار خوار دنیا شدید لذا می فرماید:« قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ » کمی بیایید بالاتر، علم پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم     در شما اثر می کند علم امام در شما اثر می کند حرف قرآن در شما اثر می کند اگر می بیند قرآن می خوانید و می روید و هیچ باری نمی بندید هر چه بگویند از قرآن تفسیر بگویند ترجمه بگویند مفاهیم بگویند هیچ اثری در زندگی شما ایجاد نمی شود و گوش ما ظرف و وعاء قرآن نمی شود علم وحی نمی شود این به خاطر این است که زمین گیریم زمین گیر نفسیم زمین گیر و پا سوز دنیا هستیم جیفه خوار دنیاییم.

 لذا قرآن و تعلیم نبوی و هشدار علوی مرام و سیره ی فاطمی سلام الله علیها هیچ کدام این ها در ما غیرت و جوششی ایجاد نمی کند که بفهمیم و بگوییم چون خانم فاطمه سلام الله علیها این طور زندگی می کرد پس ما هم این طور زندگی می کنیم.

 امام زمان aفرمودند:« و فی ابنة رسول الله ص لی أسوة حسنة»[6] من از فاطمه سلام الله علیها درس ها گرفتم فاطمه سلام الله علیها برای من امام زمان a درس ها داشت پس ببینید درس گرفتن و الگو گرفتن کاری ندارد چه کسی باشی امام زمان aهم که باشید از خوب می توانید الگو بگیرید ولی اگر خوب نباشید با امام زمان aهم باشید الگو نمی گیرید با حضرت زهرا سلام الله علیها هم اگر زانو به زانو بنشینید یا شانه به شانه راه برویم باز هم الگو نمی گیریم چون «تَعالَوْا » در کار ما نیست.

 حالا چرا دختر پیامبر الگوی حسنه برای امام زمانa است یکی به خاطر این که دختر پیامبر الگو گیر و الگو بردار خوبی است چون الگو بردار خوبی است پس الگوی خوبی هم می تواند باشد یعنی وقتی فاطمه سلام الله علیها می خواهد فانی بشود ذوب بشود و پیامبر را پسندیده و می خواهد مثل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       بشود همه چیزش مثل پیامبر می شود به شاکله ی پیامبر در می آید غیر از حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی ها با پیامبر بودند عایشه هم با پیامبر بود ولی عایشه می گوید:« ما رأیت أحدا أشبه سمتا و دلا و هدیا برسول الله فی قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله ص»[7]  شبیه تر از فاطمه سلام الله علیها به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       در راه رفتن، آرامش، وقار، سیرت، سخن گفتن، ایستادن و نشستن ندیدم».

چون ذوب شده در پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       لذا امام زمانa می فرماید الگوی خوبی است. کسی که خوب می تواند امانت داری بکند در انتقال رفتار می تواند امین باشد و قابل اعتماد باشد در پذیرفتن.

 پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       به سلمان فرمودند:« یا سلمان ابنتی فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها إیمانا إلى مشاشها تفرغت لطاعة الله‏»[8]

 « ای سلمان خداوند قلب و اعضای فاطمه سلام الله علیها را تا سر نرمی استخوان های فاطمه سلام الله علیها پر از ایمان کرده که برای عبادت خداوند خود را از همه چیز فارق می سازد» از همه چیز یعنی وقتی پای عبادت مطرح می شود دیگر تمام ظاهر و باطن همان طور که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       می فرماید:« سَجَدَ لَکَ سَوَادِی وَ خَیَالِی »[9] همه ی سیاهی و سفیدی و پوست و مو و مخ مغز و استخوان و رگ ها واعصاب من در مقابل تو سجده کرده می فرماید همین درک و همین مقام را فاطمه دارد.

 پس با این حرف امام زمانa می فرمایند: بدون الگو نمی شود بی الگو و راهنما نمی شود راه را پیدا کرد.

 بگردید و الگو پیدا کنید می فرمایند: من فاطمه سلام الله علیها را توصیه می کنم خودم هم از فاطمه سلام الله علیها الگو می گیرم و به هر کس هم که الگوی رفتاری خوب می خواهد فاطمه سلام الله علیها را توصیه می کنم و تازه با این حرف امام زمانa می فرماید منتظرین من هم کسانی هستند که فاطمه سلام الله علیها الگوی آن ها است یعنی اگر ظهور امام زمانa این همه سال طول کشیده چون امام زمان منتظر ندارند وقتی می فرماید فاطمه سلام الله علیها الگوی من است نمی فرماید چون مادر من است چون جد من است می فرماید چوم دختر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       است پس دختر پیامبر بودن فاطمه سلام الله علیها از فاطمه سلام الله علیها یک الگوی تام و تمام برای تمام احاد امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم       درست می کند پس منتظر حقیقی آن کسی است که مثل امام زمانش این الگو را پذیرفته باشد پسندیده باشد.

 مطالعه کنید بروید پیدا کنید شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانید ببینید که ایشان چه طور شخصیتی دارند هجده سال که بیش تر ایشان عمر نکردند پس معلوم می شود که خوب بودن عمر طولانی هم لازم ندارد می تواند به طرفه العینی اتفاق بیفتد می شود یک انقلاب اتفاق بیفتد در درون هر کسی می شود یک توبه اتفاق بیفتد و کسی بیدار شود و توبه کند و بعد از آن دنبال یک الگوی خوب بگردد.

 

 



[1] - الحشر :  19

[2] - مصباح‏الشریعة /16 /الباب السادس

[3] - الأحزاب :  72

[4] - الأنعام :  151

[5] - التوبة :  38

[6] - الغیبةللطوسی / 285   

[7] - بحارالأنوار / 37 / 71    باب 50- مناقب أصحاب الکساء و فضلهم

[8] - المناقب / 3  / 337    فصل فی معجزاتها ع .....  ص : 336

[9] - بحارالأنوار / 95 /416    باب 30