حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

در کلاس درس استاد

در کلاس درس استاد

پرسش سیصد و بیست و هشتم: آیا گناهان کوچک هم باعث آبروریزی و عذاب درآخرت می شود؟

پاسخ: اگر بی راهه بروید، پرتگاه است و یک چنین جایگاهی که برای شما به منزله ی عذاب است. اگر هم درست بروید بهشت است و چنین نعیمی است. که اگر به آن عذاب بیافتید، باطن عمل شماست. یک سیئه است مثل عمل« جَزاءً وِفاقا»[1] یک گناه کردید یک جزا می بینید. الا این که مثل سنگی که در آب بیاندازید آن موج اول چه قدر کوچک است. ولی به آخرین موجی که به دیواره ها می رسد، چه قدر وسعت پیدا می کند؟ گناه شما هم وقتی که اتفاق می افتد اگر غفرانش در دنیا برایتان پیش بیاید، به همان موج کوچک می شود و محدود می شود. اگر در دنیا غفران نداشته باشید، یعنی شما استغفرالله نگفته باشید، و غفرانش در دنیا نباشد، بماند تا جهنم، مثل هماه موج عظیمی می ماند که از این سنگریزه که در آب می اندازید، چه طور وسیع می شود. آن موج آخر اگر در جهنم به شما برسد، نمی توانید گله کنید که خدایا من گناهم یک سنگ ریزه بود چرا آن قدر بزرگ شد. تازه می گویید « جَزاءً وِفاقا» می گوید چون « استغفرالله» نداشتی طلب غفران زود هنگام نداشتید. باطن جهنم غفران است. و الا کی خداوند می آید با بنده ی گنه کار ضعیف بدبخت عاجزی که گناهش هم از روی عجز و ضعفش است، پنجه در پنجه بیافکند و زور آزمایی کند و به زمینش بزند بعد بگوید تو برنده ای یا من.

خب معلوم است جایی که قدرت مطلق خداست اگر بخواهد چنین کاری کند خدا پیروز است. اما خداوند می گوید من راه را به شما معرفی کردم. در دنیا من آبرویتان را نمی برم. بینی و بینک، گناه کردی بگو « استغفرالله» یک چیزی را بهانه می کنم همان جا راه بسته شود و دیگر شتر دیدی ندیدی. یک سر دردی، یک نیشی، یک کنایه ای، یک سختی، یک مشکل مالی، یک پا دردی، کمر دردی، بلاخره یک چیزی را می کنیم غفرانت و وقتی این جا آمدی اثر آن طول موج آن معصیتی که در دنیا کردی این جا نمی رسد. شما دقت کنید من باب یادآوری هم که شده روی سطح آب راکد یک پر کاه بیاندازید، ببینی چه طول موجی درست می کند. حالا قلوه سنگ هم نه. چرا می گویند از گناهان ایاکم و صغائر. چون صغیره ها به نظرتان نمی آید که برایش « استغفرالله»  بگویید. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  می فرماید من از صغیره هایتان می ترسم. چون از این ها شما طلب مغفرت نمی کنید. عذر خواهی نمی کنید. نه این که عذرخواهی باشد، گناه خاصیتش این است. جُرم، جِرم دارد. جِرم گناه را غفران پاک می کند. اگر جِرم گناه را در دنیا استغفرالله پاک نکند، این نذر ها، این عهد ها که با خدا می بندیم درست نکنیم، باید در جهنم، جهنم باطنش غفران پروردگار است. جهنم جای بدی نیست. کوره ی آدم سازی است. منتها جِرم این گناه که مانده، رسوب کرده، سنگین شده، بیاید در جهنم، و این را هم بدانید خوب است در دنیا آب طهور است. آب است که مطهر است. از حدث و خبث. حتی از گناه. شما از گناه با اشک دیده می توانید بشورید.

می فرمایند یک قطره اشک برای حضرت اباعبدالله الحسین a یا برای مظلومیت اهل بیت،- علیهم السلام- دریا دریا گناه را ذوب می کند. جِرم جُرم ها را پاک می کند. نا پاک شوید دستتان را آب بکشید، آب پاک می کند. آب لطیف و خنک و گوارا است برای خود شما همان آب چه قدر لذت بخش است؟ و به حدث هم مبتلا شوید با وضو و غسل می توانید خودتان را پاک کنید.

ولی اگر جُرم ی حدث یا خبث، بماند بیاید در جهنم، خداوند این جا به حکمتش به ما تعلیم داده در جهنم آب طهور نیست. آتش طهور است. جُرم مانده باشد، جِرمش را آتش باید ذوب و پاک بکند.

 شما بروید امتحان کنید. من یک بار رفتم طلا فروشی، یک دستبند طلا بود می خواستم بفروشم. کهنه شده و خیلی استفاده شده بود می خواستم آن را عوض کنم. از آن جایی که خدا می خواهد یک وقت هایی یک درس هایی به ما بدهد، که آدم می ماند « وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[2] ‏خلاصه گفتم می فروشم. او هم این طلا را گرفت روی حرارت سر یک سیخ، که زیرش فندک گرفته بود یعنی قشنگ پنج دقیقه این داشت می سوخت. این دستبندی که من دیدم پنج دقیقه داشت می سوخت. گفتم یعنی آن قدر طول می کشد تا ذوب شود؟ همین جِرم کف صابون و تاید و ریکا و این ها که در دستبند ماست.

قرآن می فرماید:« فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ »[3] جهنم هیزم نمی خواهد. جُرم های ماست که در جهنم خودش می سوزد. خود گناهان می سوزد. و این سوختن بستگی دارد. بعضی از این گناهان خیلی شعله ور می کند، و پاک شدنش هم در جهنم نود سال صد سال بیش تر یا کمتر، جِرمِ جُرمِ غفران نشده وقتی بخواهد بسوزد، گفته اند اقلش که ندید بخواهیم بگیریم که نصفش را پاک کنیم نصفش را ول کنیم، دویست و چهل سال است. ولی بعضی از گناهان تا سیصد هزار سال باید بسوزند. امیرالمؤمنین a فرمودند: بترسید، چون بعضی از گناهان تا سیصد هزارسال شعله لازم دارد در جهنم تا جِرمش آب شود. خدا می فرماید: مثل آن طلا فروش که حرف می زد من مباحث معاد در ذهنم بود که خدا می فرماید: این طلا است حتی اگر سیاه شده باشد، حتی اگر در جهنم سوخته شده باشد و زشت و کریه شده باشد، من می دانم که این باطنش طلا است. حالا که از جُرم پاک بشود، می برم در حوض کوثر، قالب گیریش می کنم. این دو باره می شود همان طلا. می شود انسانی که من خلق کردم. سِر این که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  می فرماید: «الناس معادنٌ کذهبٍ و الفضه». شما خودتان را خاک فرض کردید که از خاک به خاک برمی گردید. این را مسیحی ها می گویند. ولی من شما را که نگاه می کنم، شما معدن طلا هستید، بعضی ها طلا، بعضی ها نقره اید. یعنی به هر حال ارزشمند هستید. حتی اگر خودتان، ارزش خودتان را ندانید.

خدا می گوید چون شما را می خواهمتان می برمتان در کوره ی آدم سازی جهنم ولی با خودتان کاری کردید که اول کاری نمی توانم شما را به بهشت ببرم. چون در بهشت پاکان می روند. اگر شما در دنیا پاک بشوید، و غفران زود هنگام طلب کنید، ما همین جا یک چیزی را یک جوری بالاخره بهانه می کنیم و رد می کنیم که وقتی می خواهید بیایید، این طول موج معاصی شما نکشد به آن طرف که آن میدان وسیع را بگیرد که تحملش برایتان سخت باشد. من چون شما را می خواهم، دوستتان دارم، برای بهشت خلقتان کردم، از شما می خواهم این جا پاک بشوید. پاک نشوید آن طرف من پاکتان می کنم. ولی سخت است. برای خودتان سخت است.

 حالا این نیست که خدا هم بخواهد. خدا می گوید من اهل تذکر هستم شما اصلاً صدای خدا را نمی شنوید. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  هم یک زمانی آمد برای مردم حرف زد. ولی الان نه پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  هست که به شما بگوید نکن دیگر بس است. نه امام زمانa هست که بیاید بگوید دیگر بس است. نه خدا خودش می گوید دیگر بس کنید. می گوید من می پوشانم. هرچه دلت می خواهد گناه کن. من می پوشانم؛ فقط  گوش به زنگم یک بار بگویی« استغفرالله» آن وقت همه ی زمین و زمان را بسیج می کنم، که بنده ی من طلب غفران کرد او را معطل نکنید. زودتر غفرانش را انجام دهید. ممکن است دوباره گناه را تکرار کند. ده بار صد بار تکرار کند.

پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  فرموده اند: «دوست دارم هر گناهی می کنید، گناه کنید، بالاخره آدمیزاد گناه می کند، پاک بودن شأن انبیا است، ولی دوست دارم هر گناهی می کنید، یک گوشواره ی استغفرالله به دنبال گناهتان باشد. که مبادا گناهی از شما جا بماند بدون استغفرالله، و مجبور شوید در قیامت جوابش را بدهید، که هیچ کس طاقتش را ندارد. حتی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  هم می گوید من هم طاقتش را ندارم که شما امت من باشید، در قیامت  کارتان گیر کرده باشد، شفاعت من به شما نرسد.

امام هشتم a می فرمایند شما را به خدا گناه نکنید. چون روز قیامت شما می آیید در حالی که چهره هایتان از کثرت جُرم دگرگون شده و شما شرمنده وارد قیامت می شوید. و چاره ای ندارید جز این که بیایید پیش رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم  در حالی که از دیدن چهره های دگر گون شده ی شما رنگ چهره ی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دگرگون شده است. یعنی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  شرمنده می شود از اهل محشر، از گناه امتش. لذا حضرت فرمودند برای آن ساعتی که طمع شفاعت که راهی جز این ندارید پیش پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  می آیید آبرو برای خودتان کسب کنید که مایه ی آبروریزی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  نشوید. چون تمام خلایق در محشر، همه ی انبیاء ایستاده اند، تا خیر اُمةٍ را ببینند. یعنی آن قدر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  امتی امتی می کنند، تمام انبیاء ایستاده اند تا امت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  را ببینند. امام هشتم می گویند آن جا، در حضور انبیاء شما وقتی وارد می شوید پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  از آن انبیاء خجالت می کشند که امت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  با چهره های غیر انسانی می آیند که شفاعت بگیرند.

پرسش سیصد و پنجاه و هشتم: در نماز شب بگویم الهی العفو آیا پذیرفته است یا نه اصلاً نمی دانم چه کار کنم؟

برای هر کاری حجتی داریم کار بدون حجت از کسی پذیرفته نیست وقتی که شما می گویی الهی العفو به چه حجتی می گویی؟ برای این که خودشان گفته اند که بگویی الهی العفو و چرا به شما اذن داده اند که بگویی الهی العفو به جهت این که شما مسلمان هستی اگر مسلمان نباشی از امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  نباشی یک چنین اذنی را نداری یعنی به اهل کتاب نفرموده اند که شما امشب بلند شوید و مثل امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  بگویید الهی العفو مگر این که اول مسلمان شود بعد بگوید الهی العفو.پس این که به شما اذن دادند که بتوانی بگویی الهی العفو به خاطر این است که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  را قبول دارید آیا همه ی آن هایی که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  را قبول دارند الهی العفوشان قبول است؟ نه باید وصی او راهم قبول داشته باشند آن هایی که ائمه ی بعد را هم قبول دارند در همین زمان ما حدیث داریم کسی که همه ی ائمه را قبول داشته باشد ولی امام زمانa را قبول نداشته باشد عبادتش قبول نیست در دعای ابوحمزه می گوییم: « الهم بذمة الاسلام اتوسل الیک و بحرمة القران اعتود الیک و بجبی النبی الامیَّ القریشیَّ الهاشمیَّ العربیَّ التهامیَّ المکیَّ المدنیَّ»[4] چرا این ها را ردیف هم می کنیم در حقیقت دارید می گویید من به این دلیل مسلمان هستم من یک چنین نبی را که اُمی و مدنی و مکی و هاشمی و تهامی باشد تقرب می جویم. یعنی داری تخصیص می زنی تا برسی به یک میثاق واحد آن هم از باب آن که پیش خودت بگویی چون خدا که می داند و لی ما تا ندانیم که چه می گوییم از ما پذیرفته نیست.

امام سجادa در دعای ابو حمزه می فرماید: « الهی ان ادخلتنی النّارففی ذلک سرور عدوّک و ان ادخلتنی الجنَّة ففی ذلک سرور نبیّک و انا والله اعلم انَّ سرور نبیّک احبّ الیک سرور عدوّک »[5] اگر مرا به بهشت ببری می دا نم که نبیت مسرور می شود ومی دانم که تو سرور نبیت را دوست داری اگرمرا به جهنم ببری دشمنت شاد می شود وتو سرور نبیت را بر سرور عدوت ترجیح می دهی. و باید برسیم به جایگاه نفس مطمئنه که در این جایگاه غلق و تشویش راه ندارد نه جایگاه امنیت بلکه جایکاه نفس مطمئنه. و آن جایگاهی است که از تمام زوایا خوف و حزن را از خودش دور کرده است و به حد اعتدال خوف و رجا رسیده که خوف با حزن فرق دارد. شاید وقتی که می گویی: « الهی العفو» در نزد خودت بگویی مگر من چه کسی هستم که خدا مرا ببخشد «و ما انا یا سیدی وما خطری»[6] مگر من چه کسی هستم چه ارزشی دارم که با این همه گناهم بیایم و بگویم که خدا مرا ببخشد بعد می گویی نه. من دلیل دارم چون من پیامبر  دارم و من امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  هستم و من اولاد علیa را قبول دارم و تا آخرین حجت خدا را قبول دارم پس دلیلی ندارد که خودم را در این وادی بی ارزش بدانم و خودم را لایق عفو ندانم خدا که عفوش واسعه است آن چیزی که من را از جایگاه امید دور می کند خودم هستم فکر من راجع به خودم است. به ما می گویند یک وقت از راه سجده بیا ذکر یونسیه بگو به ما می گویند یک وقت از راه قنوت بیا « الهی العفو» بگو چه اگر در سجده نفس اماره ی پلید خواست بیاید و بین من و مناجات حائل شود چه در قنوت باشد که بیاید من با همین سابقه ی خراب خواست بیاید بیمن من و قرب جدایی بیندازد سند را رو می کنیم و می گوییم به این دلیل من می توانم این حرف را بزنم وحق مأیوس شدن ندارم.

 

پرسش سیصد و شصد وسوم: وقتی انسان با خدا راز و نیاز می کند، گاهی کلام مثلاً عربی باشد.مثل العفو، آیا باید از مخرج ادا شود؟ آدم قاطی می کند.

پاسخ: ملا احمد نراقی، صاحب معراج السعاده، ایشان یک روزی پسرشان مریض می شود، مریضی بدی که دکترها جوابش می کنند. یک روز که صبح ها می رفته در کوچه و بازار، یک درویش پیر مردی، شیخ را می بیند و می پرسد شیخ چرا مضطربی؟ می گوید پسرم مریض است دکترها جوابش کرده اند. می گوید کاری ندارد من الان یک حمد برایش می خوانم. عصایش را زمین می زند و شروع می کند یک حمد به نیت شفا برای شفای پسر شیخ می خوا ند. شیخ گوش می دهد و حمد درویش تمام می شود و به خانه می آید، می بیند پسرش سلامت است و دارد بازی می کند و هیچ مشکلی هم ندارد. خیلی خوشحال می شود و خدا را شکر می کند. چندین روز از این قضیه می گذرد. بعد یک روزی دوباره شیخ درویش را در کوچه می بیند. به او می گوید: الحق که نفست حق است. حمدت اثر کرد. تو که آن قدر نفست حق است چرا حمدت آن قدر غلط دارد؟ حمدت را درست کن. درویش گفت اگر نپسندیدی، آن حمد را پس می گیرم. بعد عصایش را زد به زمین حمد را خواند؛ همان طور غلط. شیخ برگشت خانه دید بچه اش مریض است افتاده در رخت خواب و از آن مرض هم مرد.

 ولی حواسش جمع شد که؛ ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را. آن جایی که می گویند حمدت باید درست باشد در نماز فریضه است. در نافله غلط هم بخوانی، مهم این است که نیتت غلط خواندن نباشد. حاصل کلام این که اگر یک وقت ها خودمان را زیادی در بند قالب کنیم از قلب فارغ می شویم.



[1] - النبأ :  26

[2] - الطلاق :  3

[3] - البقرة :  24

[4] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان

[5] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان

[6] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان

ماهنگار - تیر ماه / شماره 22

ماه نگار تیر 1394/ شماره بیست و دو

مصادف با ماه رمضان 1436

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

سال دولت و ملت ، همدلی و همزبانی

 

 

ماه رمضان،

 بهار دلها، ماه قرآن،

ماه شکوفایی، ماه دعا و نیایش، ماه عبادت و تهجد،

ماه عشق و دلبری کردن، ماه پاکسازی، ماه راز و نیاز

 

 

 

الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفرة الکرام البررة

کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کنمد با سفیران بزرگوار فرمابردار الهی خواهد بود

 

 

امام صادق علیه السلام میفرماید : آنگاه که بنده ای در نیم  شب با مولایش خلو ت کند و با او به مناجات بپردازد، خداوند قلبش را نورانی می کند و چون بگوید : یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ، خداوند جلیل می فرماید : لبیک بنده ی من !!!  در خواست کن تا عطایت کنم !

گفت : آن الله تو لبیک ماست

وان نیاز و سوز و دردت پیک ماست

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیک هاست

***

  • خدایا !

    تو که در خت فضل را رویانده ای، به میوه ای شیرین بنشانش.

    تو که کرم را بنا نهاده ای، به کمال و اتمام برسانش.

    تو که دانه ی لطف کاشته ای، به لطف و رحمت خویش آبیاریش کن.

    درون تیره ای دارم ز خواهش های نفسانی، به سینه مطلعی از روزنِ نور و ضیاء بگشا

    ***

    ای موسی دروغ می گوید کسی که می گوید : دوستت دارم اما شب را تا صبح می خوابد مگر هر عاشقی خواهان آن نیست که با دوستش خلوت کند و با او درد دل نموده حرف بزند

    امام زین العابدین علیه السلام در مناجات الشاکین بیان می دارد : خدایا ! به سوی تو شکایت آورم از نفسی که مرا همواره به بدی وادارد و به سوی گناه شتاب دارد.... خدایا  به تو شکایت آورم از دشمنی که گمراهم کند و شیطانی که مرا از راه به در بَرَد، سینه ام ر ا پر از وسوسه کرده و تحریکات زهر آگینش قلبم را احاطه کرده به هوا و هوسم کمک کند  دوستی دنیا را پیش چشمم آرایش دهد، و میان من و فرمانبرداری و تقرب به در گاهت حائل گردد.

  • نماز شب درد و بلا را از انسان دور میکند.

  • هر کس نماز شب نخواند مغبون خواهد بود.

  • نماز شب بر ایمان انسان به خدای متعال می افزاید.

    ***

انّ ناشئة اللیل هی اشدّ وطئاً و اقوم قیلاً ً، انّ لک فی النهار سبحاً طویلاً  = صادق آل محمد (ع) فرمودند : منظور از آیه " انّ ناشئة اللیل" : برخاستن از بستر خواب، خالصانه، در آخر شب برای نماز شب میباشد. معنای دیگر " وطئاً "  توافق است. یعنی قول می دهم، موافقه با تمام وجودم که نگاهم را نگهداری کنم، گوشم را ادب کنم، که غیر حق و حقیقت نشنوم، جایگاه قلبم را از عشق به دیگران به جز خدا خالی کنم و اگر کسی را دوست داشته باشم فقط برای رضای تو باشد. "  اقوم قیلا ً " برای نماز شب بلند شو و قرآن تلاوت نما . "  انّ لک فی النهار سبحا ً طویلا ً  " روزانه در حل مشکلات و هدایت مردم کوشا باش و اگر بجز عبادت  واجب برای عبادت مستحبی پیدا نکردی عبادت شبانه را جانشین آن کن.

برای به دست آوردن اراده ی قوی و محکم، باید به تدریجی بودن آن و نیاز آن به تمرین، توجه داشت.

 

****

 

کلام رهبر :

اینى که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایه‌سوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همه‌ى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست داده‌ایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مى‌آوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود - که بخشى از عمل صالح هم که مهمتر است، این است که تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود - آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مى‌آئید بیرون، این پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است که در مقابلش چه با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید.

 

****

 

آشتی با امام زمان عج :

 

کلام آخر: ای مصلح بزرگ جهان

امروز که ابرهای سیاه ظلم و فساد آسمان جهان را پوشانده، قدرت های اهریمنی جهان خواره پنجه های خود را در گلوی مردم رنجیده دنیا، فرو برده، همه معیارها جز معیار مادی و ماده پرستی از میازن سنجش افکار مردم پنهان گردیده، امواج تبلیغاتی نیرومند طاغوت های شرق و غرب برای تامین منافع نامشروع خو هر حقی را باطل و هر باطلی را حق جلوه داده.

... و امروز که؛ تازیانه نامهربانی ها، تنگ نظری ها، جدایی ها، تبعیض ها و ستم ها پشت خلق مستضعف جهان را مجروح ساخته...

چشم های پر امید و منتظرمان به تو و به انقلاب و حکومت جهانی است دوخته شده از خدایت این توفیق را برای ما بخواه که خود را آن چنان بسازیم که...

از نظر وسعت فکر و اندیشه، از نظر مبارزه و جهاد، از نظر قدرت اصلاح همه جانبه جهان شایستگی شرکت در نهضت عظیم انقلاب ترا داشته باشیم.

به امید آن روز که زیاد هم دور نیست.                  

  پایان

 

****

 

شهدا :

( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )

برگرفته از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی

قسمت ششم: نقطه تحول در شخصیت بین نظامی ها

گردان را آماده کردم و داشتم آموزش می دادم. درجه ستوان دومی رفته بود بالای شانه ی یک جوان. گردان هم از من خوب تبعیت می کرد ؛ خیلی قوی. یک دفعه فرمانده لشگر آمد آنجا، سرلشگری بود به نام یوسفی که تا سپهبدی هم پیش آمد. فکر کنم هنوز زنده باشد، البته چون امیر طاغوت بود من هیچ به دیدن او نرفتم. او خیلی هم به ما علاقه داشت.ایشان آمد و من طبق برنامه کار می کردم، یعنی سه چهار دقیقه کار می کردم و یک دقیقه راحت باش. او تا به ما رسید من گفتم : « یک دقیقه راحت باش » حالا معمولاً این جور جاها برای تظاهر و تملق هم که شده به کار ادامه می دهند ( فرمانده گروهان گفته بود که ما تابع مقررات هستیم نوکر شخصی کسی نیستیم. اثر این حرف روی تربیت ما این بود و من هم حساس شده بودم که همین طوری باشم، یعنی به هیچ وجه یک ذره از اثری از تملق، چاپلوسی و نوکر صفتی در رفتارم نباشد. ببینید این چقدر بر تربیت اثر دارد!! ). فرمانده لشگر دید که از پشت سر، همه دارند دست و پا میزنند و علامت می دهند که ما شروع کنیم، او هم یک دفعه برگشت و گفت چه کار دارید ؟ ما صبر می کنیم تمام بشود. بجای خود دادم همه محکم ایستادند و محکم هم شروع به عمل کردند. آمد به میان ما و گفت، سرکار ستوان صبر کن، این طوری که گفتی نیست، این طوری که من می گویم هست. ضرباتی را انجام داد ولی اشتباه، ولی حالا به ما ایراد می گرفت. وقتی که جلوی گردان حرکات را به عنوان نمونه انجام داد، گفت مگر نه، سرکار ستوان ؟ حالا تأیید مرا هم میخواست، من هم گفتم خیر تیمسار!! این برای فرمانده لشگر خیلی سخت بود که جلوی همه، من خیر تیمسار بگویم، خیلی بر افروخته شد. تفنگ را به طرف من پرت کرد و من هم آن را گرفتم. گفت خب خودت انجام بده ببینم ! من رفتم طبق همان چیزی که آیین نامه گفته بود انجام دادم، گرد و غباری بلند شد. گفت همینه، همینه برو انجام بده ! ما رفتیم و دوباره شروع به تمرین کردیم و نمی دانستیم که چه می شود.

 

*****

 

پای درس استاد :

اصولاً جنس دعا های ما سه گروه اند ( به سه مفهوم می گوییم دعا) همه ی این ها دعا نیستند یکی از آن ها دعاست، دعایی که فرموند: « ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ »[1] دعا چیزی است که خدا می فرماید: بعضی از امور هستند که جز به دعا به شما نمی رسد و اگر کسی همتی نداشته باشد که دعا کند در این امور هیچ بهره ای ندارد و مهم ترینش علم، معرفت، سعه ی صدر وسعت قلب و هر چیزی که مربوط به شئون انسانی و ارتقا ع مرتبه ی کمالی انسان است، این ها جز به دعا حاصل نمی شود حتی برای علم هم هر قدمی برداری و هر تلاشی بکنی هر چه قدر کتاب بخوی سوادش گیرت می آید و علمش فقط با دعا حاصل می شود و لذا می فرماید: « ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ » چیزهایی که فقط با دعا نصیب شما می شود رد خور ندارد و هیچ مؤونه و هزینه ای از جیب شما ندارد و اولیاء خدا جز به دعاء اولیا ء الله نشدند منتها ادب دعا را رعایت کردند و اغتنام فرصت در دعا و شعور در دعا داشتند اگر حاجتی هم خواستند هیچ وقت تحکم به حکم خدا نکردند و در ماجرای حضرت ایوبa قرآن می فر ماید: به حضرت ایوبa بیماری، ضرر، مصیبت به انحاء مختلف رو کرده او که می خواهد دعا کند می فرماید: « انی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ تَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ »[2] خبر می دهد نمی گوید خدا یا تو مرا مبتلا کردی می گوید: « خدایا ضرر به من رسیده ناخوشی به من رو کرده » و نمی گوید خدا یا به من رحم کن می گوید: « خدایا تو ارحم الراحمینی » و خودش را زیر چتر رحمت خدا قرار می دهد و این نحو ی ادب دعا کردن با خداست. و الا دعایی که فرموده: « ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ » همین است یا هروقت دلت تنگ شد مرا صدا بزن « وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَانی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون » [3]‏ هر وقت بنده هایم دل تنگ شدند و سراغ من را از تو گرفتند « فَانی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان » من خیلی نزدیکم هر که مرا صدا کند جوابش را می دهم «فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏» من را صدا کنند و بخواهند جواب از من بگیرند. بگو دائما باید این طوری باشد که مدام بخواهند جواب من را بشنوند و به من ایمان داشته باشند که جوابشان را می دهم خب این دعا قطعاً مستجاب است. ولی کم گیر می آید چون جز اهل معرفت کمتر کسی این طور دعا می کند

 

****

معرفی کتاب :

؟؟؟ طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن ؟؟؟ پروردگار عالم دو امر مهم را هدف اساسی و برنامه تبلیغی و و مأموریت رسمی فرستادگان خود قرار داده و آن عبارت است از تعلیم و تزکیه. این دو در حقیقت در مسیر و طریق یک هدف اساسی تر هستند که آن کمال انسانیت میباشد و تعلیم و تزکیه، لازم و ملزوم و چسبیده ی یکدیگرند به قسمی که به هیچوجه از یکدیگر جدایی نداند و برای رسیدن به کمال انسانیت راهی جز این دو نیست و گرنه پرودگار مهربان آنرا جزء برنامه ی پیغمبرانش قرار نمی داد.

کتاب قلب سلیم – حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی  در باره تعلیم و تزکیه یا علم و عمل صحبت شده است. مؤلف محترم هدف اساسی خود را که راهنمایی مردم به تزکیه و تهذیب نفس است در مرحله دوم یعنی رذائل اخلاقی و گناهان قلبی دنبال فرموده. در واقع این کتاب ( قلب سلیم ) متمم کتاب ( گناهان کبیره ) است

 

******

احکام :

استفتائات مقام معظم رهبری (دامت برکاته)

سوال  804 – زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آنها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟

جواب: اگر افطار روزه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست.

طب سنتی در اسلام :

 

ارسال از : دکتر سید سعید اسماعیلی - پژوهشگران:حجه الاسلام کیانی، دکتر سید سعید اسماعیلی

بخش اول: اثبات وجود            -  بحث عقلی

الف- نقص نسبی دانش بشر: همانطور که در مقدمه بیان شد بشر در همه علوم خود همواره دارای یک نقص نسبی بوده است. در شناخت خود نیز دچار چنین نقصی است. به رغم پیشرفتهای فراوان در علوم مختلف پایه و بالینی، همچنان مجهولات فراوانی وجود دارد. علت بسیاری از بیماریها مشخص نیست و بسیاری از بیماریها لاعلاج مانده اند. به سرعت اطلاعات رو به افزایش است اما مجهولات بیشتری در پیش روی دانشمندان مطرح می شود. نتایج تحقیقات مختلف اختلافات و تضادهای زیادی را پیش آورده است.

آیا می توان سلامتی بشر را به دست مکاتبات طبی سپرد که سلسله مجهولات آن را احاطه کرده است؟ این نقص تنها به طب جدید متعلق نیست بلکه علوم بشری به دلیل تجربی بودن واجد ویژگی آزمون و خطاست لذا مکاتب طب سنتی نیز دچار چنین نقصی می باشد.

ب- رحمت واسعه الهی: آیا می توان تصور کرد که خداوند مهربان که رحمت واسعه او همه چیز را در عالم فراگرفته است نسبت به سلامتی انسان و راهنمایی بشر برای حفظ آن بی تفاوت بوده است؟ بشر اولیه چگونه سلامتی خود را حفظ کرده است؟ آیا اگر قرار بود این سیر آزمون و خطا را طی کند نسل بشر با بیماریهای واگیردار و.... منقرض نمی شد؟امام صادق (ع)در جواب طبیب هندی در این مورد میفرماید:اگر این ها با تجربه باشد لازم است که در اولین بار تجربه بمیرد به واسطه کمی دانش نسبت به منافع و مضار آن و اکثر آنها سم قاتل است.

قال الصادق( ع) فی جواب الطبیب الهندی :

وَ لَئِنْ قُلْتَ بِالتَّجْرِبَةِ وَ الشُّرْبِ لَقَدْ کَانَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَمُوتَ فِی أَوَّلِ مَا شَرِبَ وَ جَرَّبَ تِلْکَ الْأَدْوِیَةَ بِجَهَالَتِهِ بِهَا وَ قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بِمَنَافِعِهَا وَ مَضَارِّهَا وَ أَکْثَرُهَا السَّمُّ الْقَاتِل‏(بحار الانوار ج 1 ص182)

لذا برای ما عقلاً ثابت می شود که خداوند حکیم علیم از سر رحمت خود راههای حفظ سلامتی و درمان بیماری را از ابتدا به بشر آموخته است.

****

سواد رسا نه ای :

قسمت سوم

(خواندن نا نوشته ها)

متاسفانه این عصر را باید عصر تربیت رسانه ای نامید

در گذشته ای نه چندان دور سازندگان هویت ما عبارت بودند از: خانواده، آموزشگاه (مکتب خانه، مدرسه، دانشگاه و....) و اجتماع.در حالیکه نقش خانواده به وضوح از دیگران پررنگتر می نمود

فرزندان دوران نوزادی و کودکی را در آغوش گرم پدر و مادر می گذراندند،دختر بچه ها پا به پای مادر در کارخانه و پسر بچه ها همراه پدر در محیط کار آنها را الگو و قهرمان خود می دانستند، راه و رسم زندگی، چگونه پوشیدن، چگونه گفتن، چگونه خوردن و.... را از آنان می آموختند. هنگام غذا اعضای خانواده دور سفره و رودر روی هم به گفت شنود و اتقال تجربیات مشغول بودند.مادر ادب و تربیت و اخلاق را یاد می داد و پدر قهرمان رویاهای بچه ها بود و تنها قبله ی مان کعبه بود. دشمنان برای اینکه دین و اخلاق و آداب و رسوم ما را از ما بگیرند باید متحمل هزینه و رنج و زحمت بسیار میشدند.پایگاه خانواده آنقدر مستحکم و خلل ناپذیر می نمود که کسی به آن طمع نمی کرد.

تا اینکه رسانه های الکترونیک پا به عرصه وجود گذاشتند.از آن زمان که در هر خانه تلویزیونی بود با یک یا دو سه ساعت برنامه در روز و با دو شبکه کلاً، تا امروز با دهها شبکه داخلی و صدها شبکه ماهواره ای و برنامه های بیست و چهار ساعته و اینترنت پر سرعت و موبایل های همه کاره وبازیهای مجازی همه جوره،زمان زیادی نگذشته است.

رضا خان با آنهمه قلدری و بگیر و ببند و زد و خورد و تهدید و زندانی و... نتوانست چادر از سر زنان ما بردارد.

امروز به بچه هایمان که نگاه می کنیم احساس می کنیم نمیشناسیمشان. لباس پوشیدنشان، غذا خوردنشان، رفتارشان، سلیقه شان حتی حرف زدنشان برای ما غریب است. آخر ما سرمان شلوغ بود، برای خرید لوازم لوکس تر باید بیشتر کار میکردیم وقت سرو کله زدن با بچه ها را نداشتیم.برای رفتن به فلان مهمانی باید مدلهای لباسهای مختلفی را می دیدیم و میخریدیم وقت بازی کردن با آنها را نداشتیم تازه با وجود اینهمه برنامه های تلویزیونی و بازیهای کامپیوتری بچه ها دیگر نیازی به ما ندارند و ما وقت بیشتری برای گپ زدن با دوستانمان و رسیدن به امور شخصیمان داریم وعملاً تربیت را به رسانه ها سپرده ایم

به خانه هایمان که نگاه می کنیم چیدمان مبلمان جدیدمان روبه تلویزیون ال سی دی چهل اینچی است که تازه خریده ایم تا درحال استراحت و مهمانی برنامه های آنرا از دست ندهیم

بر سر سفره هایمان دیگر گِرد و روبه هم نمینشینیم تا با هم گفتگو و تبادل نظر کنیم بلکه همه روبه تلویزیون هستیم.موقع استراحت، دورهم بودن، غذا خوردن،حتی تا آخرین لحظه که خوابمان ببرد با تمام حواسمان متمرکز روی تلویزیونیم.

حال فکر می کنید قبله اول ما هنوز هم کعبه است؟ معلوم نیست آن پنج باری را هم که رو به اوییم با تمام وجود باشد!

 

 

 



[1] - غافر :  60

[2] - البیاء :  83

[3] - البقرة :  186