*
**
***
*****
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
بهمن ماه 1394
ماهنگار - شماره بیست و هفت
******
سی و هفتمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
مبارک باد
*******
« مثل گلاب باش »
« بجهت انتخابات »
گلاب را می خواهی بشناسی از بوی آن نشناس گلاب را باید از طعم آن شناخت، از تلخی آن باید شناخت، هر چه تلخ تر باشد خالص تر است چون مولکول ها جمع اند و خیلی بو ندارند اما یکی قاشق از آن را اگر در یک پارچ آب بریزی آن وقت مولکول های آن باز می شود و تازه عطر آن بلند می شود.
عمل مثبت آدمی هم هر چه تلخ تر و سخت تر باشد در دستگاه الهی قیمتی تر است گاهی وقت ها این که شما طلب بخشش و عذرخواهی کنید و بگویید مثلا من اشتباه کردم کاری سخت و تلخ است به خصوص اگر سن و سالی از آدم گذشته باشد یا عنوان و اسم و رسمی داشته باشد دیگر خیلی تلخ است.
ولی در روایت آمده که در پیشگاه خداوند این عمل خیلی قیمتی و با ارزش است چون بدترین اعمال تلخ ترین آن هاست. (منظور مقام جمعی اعمال) .
*****
کلام رهبر
رهبر انقلاب درباره انتخابات
مجلس و خبرگان: باید سعی مان را بکنیم که درست انتخاب کنیم
. اگر کسانیکه فهرستی را معرفی کرده اند،
متدین، مؤمن، انقلابی و در راه امام باشند،
به حرفشان اعتماد میکنم و رأی میدهم .
اگر دیدم به مسائل انقلاب،
دین و استقلال کشور خیلی اهمیتی نمیدهند
و دلشان دنبال حرف آمریکا و غیرآمریکا است به حرفشان اعتماد نمیکنم.
رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از مردم قم (19 دی ) : همه در انتخابات شرکت کنند؛ حتی کسانی که نظام را قبول ندارند برای حفظ اعتبار کشور شرکت کنند .ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، اما شرکت کند، انتخابات مال رهبری نیست، برای ایران اسلامی است؛ برای این است که ماندگاری کشور تأمین بشود و کشور در حصار امنیت کامل باقی بماند.
رهبر انقلاب : یک جبهه وسیع دشمن در مقابل خودمان داریم؛ از سردمداران رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا... تا عوامل تکفیری و داعش ، همه تحلیلهای آنها متوجه این است که چه کنند تا درخت تناور انقلاب را ریشه کن کنند. همه ی همتشان این است که این ماندگاری را از بین ببرند؛ همه ی همت ما باید این باشد که ماندگاری انقلاب بماند.
رهبرانقلاب: آمریکاییها به این انتخابات چشم طمع دوخته اند ؛ آنهادنبال تحول در ایرانند ، ما هم دنبال تحولیم ، تحول برای اسلامی شدن کامل و رسیدن به اهدافی که حضرت محمد(ص) ترسیم کردند ، آنهاتحول ضدتحول مامیخواهند ، ملت ایران بایستی ضد خواست دشمن را انجام بدهد و دردهان دشمن بکوبد.رهبر انقلاب: مسئله "نفوذ" که درباره برجام و پس از برجام مطرح کردیم خیلی مسئله عجیبی است، اگر عنصر نفوذی به شکلی وارد مجلس و خبرگان و دیگر ارکان شود، مثل موریانه از داخل، پایه ها را میجود .
روشنگری بدون مصداق مشخص کردن و اتهام لازم است.
رهبرانقلاب: انتخابات نعمتی بزرگ و از برکات نگاه روشن و عمیق امام بزرگوار است ، انتخابات را نباید خراب کرد ، بعضیها عادت دارندکه دائم بدمند بر کوس نامطمئن بودن انتخابات. این خیلی عادت و مرض بدی است/انتخابات، انتخابات سالمی است. از اول انقلاب تا بحال درانتخابات، تخلف سازمان یافته مطلقاً وجودنداشته و رفتار همه دولتها مسئولانه بوده است.
رهبرانقلاب درباره"حق الناس"درانتخابات
1: در زبانها تکرار میشود که فلانی گفته که "حق الناس". باید به عمق حق الناس برسیم. حق الناس فقط به این معنی نیست که در خواندن آرا تخلف نکنند .
-2:یکی از رعایت حقوق مردم این است که آدم صالح را رد نکنیم و ناصالح را راهش ندهیم/اگر در انتخابات خبرگان یا مجلس آدمی باشد که صلاحیت قانونی ورود را نداشته باشد و ما اغماض و صرف نظر کنیم، این هم باطل کردن و خراب کردن حق مردم است.
3: حفظ امانت یکی دیگر از موارد حق الناس است، آن کسانی که رأی ها را شمارش، ثبت، جمع آوری و گزارش میکنند و همه مسئولانی که در کار انتخابات هستند، اندک تخلف آنها، خیانت درامانت است.
-4: پذیرش نتیجه قانونی انتخابات حق الناس است؛ ضد کاری که در سال 88 انجام شد و یک حرف منکر و مستنکری برای ابطال رأی 40 میلیون نفر مطرح شد ، بنده با اینها خیلی مماشات کردم اما بنا بر این نبود که گوش کنند، من واقعأ نمیدانم خسارتهای 88 که هنوز جبران نشده، تا کی جبران میشود.
-5: بُعد دیگر حق الناس رعایت حق در فهرستهای پیشنهادی است، کسانیکه این لیستها را میدهند ببینند چه کسی شایسته است؛ رعایت حق را بکنند نه رعایت جناح بازی و رفیق بازی.
6: مورد بعدی حق الناس مربوط به مردم است/ مردم ببینند که این مجموعه هایی که فهرست پیشنهاد میدهند کدام قابل اعتمادند و از طرف کجا و چه کسی پیشنهاد شده/ اینجور نیست که همه از روی صفا و علاقه مندی به انقلاب فهرست بدهند.رهبرانقلاب دردیدار مسئولان انتخابات:مردم انسانهای صالح را انتخاب کنند؛ کسیکه وقتی در مسند نشست خودرا سپر مشکلات کشور قرار دهد،کشور را به دشمن نفروشد، بنده گفتم کسانیکه نظام را قبول ندارند رأی بدهند،نه اینکه کسی که نظام را قبول ندارد بفرستند مجلس ،در هیچ جای دنیا درمراکز تصمیمگیری کسیکه اصل نظام را قبول ندارد راه نمیدهند.حضرت امام خامنهای : مردم، بابصیرت و فکر، انسانهای صالح را انتخاب کنند؛ کسی که وقتی در مسند نشست خود را سپر بلای مشکلات کشور قرار دهد، کشور را به دشمن نفروشد. بنده گفتم کسانی که نظام را قبول ندارند رأی بدهند، نه اینکه کسی که نظام را قبول ندارد بفرستند مجلس . در هیچ جای دنیا در مراکز تصمیمگیری کسی که اصل نظام را قبول ندارد راه نمیدهند.
«30/ 10 /94 »
****
شهدا
قسمت یازدهم : از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی – ص 50 ( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی
یک روز دیدم زنگ خانه ی زدند دیدم دو جوان که او را نمی شناختم گفتند اجازه می دهید ما مزاحمتان بشویم و آمدند گفتند ما از شما خیلی تدین دیده ایم . یکی از آنها هجده ساله بود و یکی هم سرباز بود و حدوداً بیست ساله بود ، یعنی با من هفت هشت سال اختلاف سن داشت . گفتند می خواستیم استدعا کنیم از شما که در جلسات مذهبی ما اینجا شب ها جمعه و .... بیایید شرکت کنید . من اینها را که با صراحت می گویم بخ خاطر وضعیت های طبیعی آن زمان است . عکس شاه در خانه ما چسبیده بود آن بالا. این ( آقا ) وقتی دید که ما زمینه داریم برگشت گفت خیلی عذر می خواهم ، این چیست آن بالا ؟ گفتم : عکس شاه است . گفت : چه لزومی دارد که این آنجا باشد ؟ من دیدم خیلی تند برخورد کردند و تندی آن ها خیلی برام کراهت داشت . خب ، جوان پاک و بی آلایشی و مکتبی ای بود و برایش هیچ زنگاری درون قلبش قابل قبول نبود . منتهی ضمن اینکه من اینها را قبول داشتم از تندی او کمی کراهت به من دست داد و گفتم من قبول ندارم ، ولی احساس کردم آن ( عکس شاه ) آنجا باشد امنیت ما بیشتر است تا بعداً یک فکری برای آن بکنم . این طوری جوابش را دا دم و رفت.این جوان « سعید جعفری » نام داشت و سیره ی او را می شود در کرمانشاه پیدا کرد به عنوان یکی از جوانان شاخص حزب الله که حتی برای خودش هم یک ترکیبی قبل از انقلاب به وجود آورد و به ثمر رساند . در انقلاب هم فداکاری کرد و درست همان اوایل جنگ بود ، وقتی ضد انقلاب ترور می کرد ، شهید شد و به « فیض شهادت » رسید ؛ خدا رحمتش کند . خیلی از کرمانشاهی های قدیمی او را به اسم می شناختند . قشنگ صحبت می کرد و قرآن را هم کمی حفظ بود در هجده سالگی سخنرانی می کرد . شب های دجمعه رفتم و دیدم آقایی صحبت می کند . آقای صامتی بود. صحبت او بین جوانان بسیار نافذ بود . اینها من را تحت تأثیر قرار داد . بنابراین من یک پناهگاهی برای مکتب پیدا کردم .
****
پای درس استاد
پرسش پنجاه و هشتم: کسی که منکر ما جاء به النبی است آیا می شود متقاعدش بکنیم که برای خدا نماز بخواند؟
پاسخ: کسی که منکر ما جاء به النبی است اول او باید شما را متقاعد بکند که « عقل » دارد یا ندارد به عقل خودش واقف هست یا نه اگر توانست شما را متقاعد بکند خودش هم متقاعد می شود که درک این جزئیات بی نبوت نبی و بی تعلیم نبی نمی شود و نبی فرموده این گونه نماز بخوانید در این ساعات ودر این وقت این گونه نماز بخوانید ببینید من چه گونه نماز می خوانم شما هم همانطور نماز بخوانید اصلاً مسلمانی یعنی تسلیم، تسلیم در برابر آن چه نبی می گوید نه آن چه خدا می گوید چون آن چه خدا می گوید به نبی گفته و نبی تفسیرش کرده است برای ما، و ما به واسطه ی نبی در برابر خدا تسلیم هستیم.
*****
معرفی کتاب
مجموعه ی حاضر جرعه ای از کوثر همیشه جاری گفتار و نوشتار فرزانه ی دوران حضرت امام خمینی ( قدس سره ) که کام تشنگان سیر و سلوک را شهد نابی است و شاهدان سوخته جان را جرعه ی آبی و رهروان طریق انقلاب الهیش را چراغ راهی. « کلمات قصار ، پندها و حکمتها » گزیده ای از سخنان و نوشته های بزرگمردی است که خود پیش از دیگران بر حقانیت مرامش در میدان عمل گواهی داد و به شهادت تمامی کسانی که نهضت آن روح خدایی را آغاز تا لحظه ی عروج شاهد بوده اند و همه ی آنها که محضر ملکوتی اش را درک کرده اند ، هیچگاه سخنی بر زبان و مطلبی بر قلم مبارکش جاری نگشت مگر آنکه سخت بدان عامل بود و معتقد . متدرجات این مجموعه فرازهایی منتخب و برگرفته از متن بیانات ، پیامها و تألیفات امام خمینی (ره) است که تحت عناوین و موضوعات مختلف اعتقادی ، تربیتی و سیاسی و اجتماعی و .... در چهار بخش ترتیب و تنظیم یافته است .
*****
احکام
س : 709 - من قادر بر خواندن نماز نیستم ، آیا جایز است که شخصی به نیابت از من نماز بخواند ؟ آیا فرقی بین اینکه نائب ، طلب اجرت کند و یا طلب اجرت نکند ، وجود دارد ؟ج : شخص مکلف تا زنده است ، باید نمازهای واجبش را خودش ، به هر نحو که میتواند انجام دهد و نماز نائب چه با اجرت و چه بدون اجرت برای او مجزی نیست .
****
طب اسلامی
« علم طب نزد ائمه اطهار علیهم السلام»
برای تکمیل بحث به روایت ذیل توجه کنید:
فردی خدمت امام باقر می رسد و امام بر اساس رنگ چهره او به او می گوید بواسیر داری و او نیز تاًیید می کند و بر غیرقابل درمان بودن بیماری خود اشاره می کند امام می فرماید: آیا می خواهی دارویی برایت شرح دهم؟ راوی می گوید بسیار معالجه کردم فایده نداشت امام در جواب می فرماید: انا طبیب الاًطباء و راًس العلماء و رئیس الحکماء و بعد دارویی را برای وی تجویز می کند که با یکبار مصرف آن بهبود مییابد لذا می بینیم که امام خود را طبیب الاًطباء معرفی می کند
نکته قابل توجه و مهم آنکه آیا سلامتی فرد و جامعه با انجام مسئولیت های دینی و سعادت دنیوی و اخروی او مرتبط نیست؟ اگر پاسخ مثبت است پس دین نسبت به آن بی تفاوت نیست. دستورات فراوانی که در قرآن و حدیث راجع به خوردنی ها وجود دارد آیا دستورات طبی تلقی نمی گردد. این که گوشت خوک و مردار و شراب حرام است؛ آیا دستورات طبی نیست؟ به مطلب فوق اضافه بفرمایید ارتباط حلال و حرام با مصلحت انسان که در منابع دینی ثابت شده است. یعنی حلال و حرام و مستحب و مکروه تابع نفع و ضرر برای انسان است یا نفع و ضرر جسمی و یا روحی. لذا همین دستورات فقهی جنبه طبی نیز دارد.
ارتباط مسائل جسمی و روحی و تاثیر و تاثراین دو از یکدیگر مسئله ای غیر قابل انکار است لذا در قرآن و احادیث به این مسئله توجه ویژه ای شده است.
شاهد اول: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ - مومنون51(ای پیامبران از طیبات بخورید و عمل صالح انجام دهید
شاهد دوم از آنچه روزیتان کرده ایم حلال و طیب آن را بخورید و تقوای الهی داشته باشید
وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (مائده88(
با توجه به آیات فوق درمی یابیم که مصرف غذای طیب (که البته فراتر از بحث حلال بودن است چرا که در آیه دوم مورد اشاره حلالا طیبا بیان شده است که می فهمیم طیب بودن امری غیر از حلال بودن است یعنی غذا علاوه بر حلال بودن باید طیب باشد و این مسئله با تقوی و عمل صالح مرتبط است.
شاید بتوان چنین گفت که روح برای حرکت و تعالی نیاز به مرکبی را هوار دارد جسم با خودن غذای حلال طیب مرکبی را هوار خواهد شد لکن با خوردن غذای غیر حلال و یا غیر طیب نیز این مرکب شایستگی خود را برای بدرقه روح از دست می دهد.
آشنایان با مبانی طب سنتی به راحتی درمییابند که مصرف غذای ثقیل و غلیظ باعث ایجاد خلط غلیظ و ثقیل و در نتیجه تاًثیر منفی بخارات آن بر مغز که طبق روایات مسکن روح است می گردد.
موفّق و مؤید باشید
*****
ماهنگار دی ماه
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
دی ماه 1394
شماره بیست وشش
*****
بمناسبت 17 ربیع الاول
بسم رب محمد صلی الله علیه و آله و سلّم
سپاس خداوندی را که بشری از جنس ما فرستاد
تا طریقش را نشانمان دهد و ما را به سوی نورش رهنمون سازد
سلام خدا بر تو ای پیام آور حق ،
ختم المرسلین ،
مهتر فرستادگان
، رسول عشق .
سلام بر تو ای پیامبر خوبی ها ،
ای رحمت للعالمین ،
ای عزیزترین خلق خدا .
ای نگار به مکتب نرفته
و خط ننوشته ای که در معراجت تا آسمان هفتم عشق پرواز
و همه آفرینش را با چشم دل رویت
و اسرار هستی را در نهان خانه وجودت محرم شدی.
سلام بر تو و خاندان پاکت
که درس عشق را بر پویندگان راهتان آموختید
تا به بیراهه نروند
و به سر منزل مقصود نایل شوند
*****
« کلام رهبر »
حماسه نه دی در تاریخ ماندگار شد
روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد 19/10/1388
یک حرکت بدون فراخوان
راز ماندگاری این انقلاب، اتکای به ایمانهاست؛ اتکای به خداست. لذا شما میبینید آن روزی که تودهی عظیم مردم در سرتاسر کشور احساس کنند که دشمنیای متوجه انقلاب است، احساس کنند که دشمنیِ جدیای وجود دارد، بدون فراخوان حرکت میکنند میآیند. روز نهم دی شما دیدید در این کشور چه اتفاقی افتاد و چه حادثهای پیش آمد. دشمنان انقلاب که همیشه سعی میکنند راهپیمائیهای میلیونی را بگویند چند هزار نفر آمدهاند - تحقیر کنند، کوچک کنند - اعتراف کردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حرکت مردمیای به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. علت چیست؟ علت این است که مردم وقتی احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، میآیند توی میدان. این حرکتِ ایمانی است، این حرکتِ قلبی است؛ این چیزی است که انگیزهی خدائی در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست ارادهی الهی است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دلها دست خداست. ارادهها مقهور ارادهی پروردگار است. وقتی حرکت خدائی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود، خدای متعال اینجور دفاع میکند. لذا میفرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین امنوا». این را دشمنان نظام اسلامی نمیفهمند، تا امروز هم نفهمیدند؛ لذا تهدید میکنند، حرف میزنند، روشهای گوناگون را به کار میگیرند، به خیال خودشان میگردند نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی پیدا کنند؛ گاهی اسم حقوق بشر را میآورند، گاهی اسم دموکراسی را میآورند؛ ترفندهائی که امروز برای مردم دنیا حقیقتاً ترفندهای مسخره است. میگویند افکار عمومی؛ اما افکار عمومی اگر این حرفها را از آمریکا و صهیونیسم باور میکرد، اینجور در دنیا، در کشورهای مختلف، ملتهای مختلف، در مواقع گوناگون، نفرت خودشان را از این سران مستکبر نشان نمیدادند، که میبینید نشان میدهند. هر جا سفر میکنند، گروهی از مردم علیهشان شعار میدهند. پیداست که افکار عمومی دنیا فریب ترفندهای اینها را نخورده است. 19/11/1388
دنیا خیره شد
شما دیدید فتنهای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهی این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی ( سال 1388)، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیلکردهی امروز، ایرانیان امروز، آنچنان وضعیتی دارند که هر توطئهای را دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی زمینهچینی کند، به توفیق الهی توطئه را خنثی میکنند. منتها توجه داشته باشید؛ باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوی میکند، تقواست؛ آنچه ما را آسیبناپذیر میکند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامهی این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار میکند، تقواست. 14/03/1389
*****
شهدا
قسمت دهم: از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی – ص .......... ( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی
حادثه ای دیگر:
آتشبار را به من تحویل داده بودند و آماده باش بود باید شب و روز می ماندیم . شب آخر خواستم استراحت کنم، ایشان آمده بود بازدید کرده بود و دیده بود که نیستم. فردا که آمدم گفت : کجا بودی ؟ گفتم سه شب اینجا بودم و دیشب رفته بودم استراحت .گفت : در موقع آماده باش ؟ باید تسلیم دادگاه بشوی . شروع کرد به برخورد با من . عرصه بر من تنگ شد و رفتم دو، سه صفحه ای تند برای او نوشتم . و گفتم که من وارد ارتش مزدوری شده ام . مگر ما مزدور هستیم که با من این جور برخورد می کنید ؟ این خیلی در او اثر کرد آدم فهیمی بود ، یعنی مثل دیگران نبود . به من گفت : شیرازی جان من تو را دوست دارم ناراحت نشو . گفتم یعنی چه ؟ من اول جوانی دارم فرماندهی می کنم با این دقت ، اما یکی می گوید عوضش کن ، یکی می گوید او را بر کنار کن . گفت حالا دیگر گذشته هر مسئولیتی در گردان می خواهی انتخاب کن، من تو را دارم، نگران نباش( اگر خدا خواهد عدو شود سبب خیر). نقطه ضعق گردان را میدانستم ؛ مسئلیتی را انتخاب کردم و گفتم من این وضع را سامان می دهم ، به گردان خبر دهید که من اینجا را درست می کنم. یک روز دو نفر دیپلم وظیفه از من وقت گرفتند ، که با شما میخواهیم ملاقات کنیم . آمدند . گفتند : ما متوجه شدیم که شما تدینی دارید و خیلی به اسلام علاقه دارید و نماز میخوانید . اجازه می دهید که ما شبها برای این سربازها و درجه دارها یک ساعت دو ساعتی جلسه ی معارف اسلامی بگذاریم ؟ ما مطالعاتی داریم . گفتم : خوب است ، منتهی اگر ضد اطلاعات بفهمد حساب ما را می دهد !! زیاد نگویید و فقط داخل گروهان باشید . در عرض یک ماه که اینها کار کردند تمام آتشبار ما نماز خوان شدند . جاهایی که می گویند جرقه ی ایمان و اسلام می گیرد چه قدر اثر دارد!!! مجاهدت و امر به معروف و نهی از منکر چه قدر موثر می شود!!!
*****
پای درس استاد
پرسش سی وششم: جوانی دارم بی نماز می خواهم بفهمم که این باعث می شود من را از معنویات و سیر و سلوک دور کند ؟
پاسخ: نه خیر. خود آن بچه ی نا اهل دعایش برای ما بس است.
پرسش سی وهفتم: رفتارمان با فرزند بی نماز چگونه باید باشد ؟
پاسخ: همان گونه که او دوست دارد باشد نه آن گونه که خودتان دوست دارید به خاطر این که زمانه ی وانفسایی است چون اگر شما طردش کنید می رود پیش کسانی که دوستش دارند شما دوستشان داشته باشیدتا به حرف شما گوش کنند و آیه ی آخر سوره ی نوح « رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَبارا».[1] را درقنوت نماز هایتان بخوانید تا اهل بیت شما همه نماز خوان شوند .
*****
معرفی کتاب
کتاب : 9 ده
حسین قدیانی در عرصه قلم همان حسین قدیانی میدان فوتبال است ؛ جنگنده ، سمج ، برخوردار از ذخیره تمام نشدنی انرژی و نیز هنرهای فردی با چاشنی عملیات نمایشی .
حسین قدیانی برترین نویسنده سال فتنه است . نه هیچکس توانست ما را به اندازه او بخنداند و نه کسی به اندازه او اشکمان را در آورد . صاحب کتاب « نه ده » به نمایندگی از فرزندان شهدا حرف پدارنشان را فریاد می کشد و در زمانی که منتقد بودن از نظر عده ای خوش ژست تر است و برخی خواص در آن اندک اوقاتی که به خود زحمت دفاع از آرمانها را می دهند ، دفاعی نمی کنند که انتقاد از پی اش نباشد . او با افتخار از عقاید مردم این سرزمین دفاع می کند و حرف دل مردم را می زند ؛ حرف ده ها میلیون نفری که در 9 دی 1388 با دل های پر خون در خیابان های تهران و تمام شهرهای سرزمین من گفتند که تعرض به حریم ولایت و جمهوری اسلامی را تحمل نمی کنند.
*****
احکام
س : 705 – جوانی با زنی از شهری دیگر ازدواج نموده است ، هنگامی که این زن به خانه پدرش می رود ، نمازش قصر است ؟ یا تمام ؟
ج : تا زمانی که از وطن خود اعراض نکرده است ، نمازش در آنجا تمام است .
*****
طب اسلامی
« علم طب نزد ائمه اطهار علیهم السلام»
پاسخ به چند اشکال:
اشکال اول: آیا کار شارع طبابت است یا هدایت؟
سوال مهم این است که آیا حوزه فعالیت مربیان دین یعنی انبیاء و ائمه علیهم السلام شامل طبابت می شود یا کار آنها هدایت مردم و حل مسائل اخروی ایشان است. با این دیدگاه انبیاء و ائمه علیهم السلام نباید به مسائل دنیوی مردم چون اقتصاد، قضاوت، حکومت و ... کاری داشته باشند. در حالی که می بینیم هدایت مردم آنچنان حوزه وسیعی را شامل می شود که شامل مسائل دنیا و آخرت مردم شده معلمان دین عملاً وارد مسائل دنیای مردم می شوند. معلمان دین چگونه می توانند سعادت اخروی را برای انسان به ارمغان آورند در حالیکه نسبت به مسائل اقتصادی او بی تفاوت باشند. لذا می بینیم که در تعالیم دینی بیان شده که اگر نخ دگمه لباس کسی غصبی باشد نماز او باطل است.
) بنابراین حقوق مردم و اقتصاد کاملاً با مسائل فردی و عبادی مرتبط است.
بنابراین دین برای تاًمین سعادت اخروی انسان بایستی سیستم های مختلفی را برای ابعاد مختلف زندگی دنیوی ارائه دهد. در واقع ما معتقدیم دنیا مزرعه آخرت است (و قال (ص) الدنیا مزرعة الآخرة - عوالیاللآلی ج1 ص 26(
بنابراین نمی توان بدون یک سیستم اقتصادی، قضایی و حقوقی، بهداشتی و درمانی، حکومتی و... جامعه دین داران را اداره کرد و دنیایی برای ایشان ساخت که مزرعه آخرت باشد.
بنابراین وقتی که پیامبر اسلام حکومت اسلامی را در مدینه تاًسیس می کند بایستی همه سیستم های زیرمجموعه یک حکومت را بدون وام گرفتن از دیگران طراحی و ارائه کند، آن هم با تکیه بر وحی، گرچه ممکن است برخی دستاوردها و تجربیات گذشته بشر که بسیاری از موارد ریشه در تعالیم انبیاء گذشته داشته مورد تایید و امضاء او قرار گیرد. آیا پیامبر در مدینه نسبت به بهداشت و درمان مردم بی تفاوت بوده و پاسخی برای نیازهای مردم ارائه ننموده است؟ مطمئناً پاسخ منفی است. پیامبر ضمن بیان دستورات مختلف بهداشت یک سیستم بهداشتی کارآمد را مطرح نموده و همچنین در بیماری ها نیز درمان هایی را ذکر فرموده اند. خود ایشان نیز به این دستورات عمل کرده و پس از او ائمه و جانشینان او نیز چنین کرده اند. پیامبر و امامان خود نیز بیمار می شده اند لکن مراجعه به طبیب نداشته اند گرچه دیگران گاهی به واسطه جهل به مقام امام یا جهت پاره ای مسائل سیاسی و اجتماعی برای ایشان طبیب آورده اند مانند جریان حضور طبیب بر بالین امام علی علیه السلام هنگام ضربت خوردن ایشان.
اشکال فوق به گونه دیگری نیز مطرح می شود که آیا شاًن امام طبابت است یا هدایت؟ در پاسخ باید گفت شخص امام به شان خود آگاه تر از ماست. در روایات فراوانی هرگاه که از ایشان راجع به طب و درمان بیماری ها سوًال شده است امام پاسخ گفته اند و فرد سوًال کننده به آن دستور عمل کرده و درمان شده است در حالیکه می توانست امام بفرماید که این کار، طبابت است و در شان من نیست از من فقط در مورد عقاید و احکام و اخلاق سواًل کنید و برای درمان بیماری خود نزد طبیب بروید. البته استثنایی که در مورد فوق در روایات دیده می شود یکی دو مورد است که به افراد آموزش استفاده از نظام اسباب و علل، مراجعه به طبیب، مصرف دارو و... جهت درمان بیماری داده می شود و می خواهند به فرد سائل بفهمانند که دعا کردن به تنهایی برای درمان بیماری کافی نیست. در سایر موارد راجع به هر بیماری که سوًال شده است امام نسخه ای درمانی بیان فرموده اند . حتی در مواردی فردی درخواست دعا می کند و امام می فرماید دعا بجای خود اما فلان دارو را مصرف کن.
***********
ماهنگار دی / 1394
ماهنگار
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
آذر 1394
شماره بیست و پنج
**********
مقام
معظم رهبری
حضرت آیة الله امام خامنه ای
راهپیمایی عظیم اربعین ترکیب
«ایمان و عشق» و از شعائر الهی است.
آرزو می کنم
ای کاش همراه زائران اربعین بودیم
****
کلام رهبر :
بسیج یک گنج بی انتها ست؛ چون ملت بی انتهاست. کسانی که بسیج را به تند روی و افراط متهم می کنند، پروژه نفوذ دشمن را تکمیل می کنند. بسیج جزء خاکریزهای مستحکم است که نباید آنرا سست کرد. من نصیحت می کنم
نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی
(بار دوم): حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد؛ بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسف بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، اما اگر مسائل دردناک زمینه ای برای چاره اندیشی فراهم نکند، خسارت دو چندان خواهد شد.
اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه های خود پناه می گیرند، یک خانواده فلسطینی دهها سال است که حتی در خانه ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدت قساوت با شهرک سازی های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟
نخستین مرحله در ایجاد امنیت، اصلاح اندیشه خشونت زا است. تا زمکانی که معیار های دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تروریسم به انواع خوب و بد تقسیم شود، و منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه ای است که گسستها را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی که جامعه مسلمان اروپا و آمریکا را در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و آنان را از حقوق اصلی شان محروم سازد، فاصله ها را عمق و کدورت را وسعت خواهد داد.
من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با استفاده از تجربه های ناگوار، بنیان یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی ریزی کنید.
در این صورت بنایی که بر چنین شالوده ای استوار کرده اید، سایه ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارنش می گستراند.
****
شهدا :
از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی ( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
قسمت نهم : ازدواج
خدای متعال در زندگی دستم را خیلی گرفت. در بُعد ازدواج، من در شهرستانهای مختلف هم بودم، دنبال ازدواج هم بودم، ولی هر کس معرفی میشد همان وضع ظاهری اش را کهئ می دیدم احساس می کردم نمی توانم با او زندگی کنم. این از جاهایی بود که نماز در زندگی من نقش ایفا می کرد چون فقط نماز را داشتم و آگاهی ام محدود بود و معرفتم کم بود. این نماز همه جا مرا عجیب مراقبت می کرد.
ملاک من آنچه در ظاهر می دیدم حجاب بود، احساس کردم اعتماد من به یک چنین همسری می تواند جلب شود این بود که با خیال راحت انتخابم را بر همین مبنا نهادم. موقع عروسی رسید و ما میخواستیم برویم ازدواج کنیم آمدم از فرمانده گردانمان اجازه بگیرم. باید بیست روز مرخصی تشویقی می دادند، برای من بیست روز کم بود، پنج رورز اضافه میخواستم.
اوضاع ارتش در بعضی جاها خراب بود، مثلاً فرمانده گردان اهل رشوه بود. گفتم من پنج روز اضافه مرخصی می خواهم، دیدم یک دفعه شروع کرد به مِن ّ و مِن کردن و یک جوری میخواست بگوید نمیشود. اجازه صادر شد ؛ (با انتظار اینکه من از مشهد چیزی برایشان می آورم)
ما رفتیم ازدواج کردیم، بعد ازدواج برگشتم به کرمانشاه و دیدم مثل اینکه انتظار داشته چیزی برایش ببرم و نبرده بودم، آن سروان که واسطه شده بود گفت: این مرتب از من می پرسد پس چه شد؟ گفتم : مگر مرا نمیشناسی؟ مگر من اهل این حرف ها هستم؟ تا اینکه بالاخره با سرگرد سر یک مطلب درگیر شدم. او مرا از گردان بیرون کرد. من دیگر تو را نمیخواهم....
****
پای درس استاد :
موضوع : دعا و اجابت
پرسش صدو بیست و چهارم: چه روزی هایی را می شود با دعا به دست آورد؟
پاسخ: روزی دو جور است « الرزق رزقان » [1] امیرالمؤمنین a فرمودند: « روزى دو نوع است یکى را تو دنبال کنى و یکى بدنبال تو آید و اگر نزد آن نروى آن نزد تو آید» یک روزی است که دعا نمی خواهد خداوند می فرماید: « نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا »[2] روزیت را از اول تقسیم کردیم حالا اگر می خواهید که بیش تر طلب کنید « وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ »[3] از خدا بیش تر طلب کنید که هم با توسل می توانید پیدا کنید اما روزی دوم که از تو حرکت و از خدا برکت است برای علم است که امیرالمؤمنینa می فرمایند: در عجبم از مردم روزی محتوم که خدا وعده داده که خواب هم باشید برایتان می فرستیم برای آن عمرشان را هزینه می کنند و تلاش می کنند و نقشه می کشند ولی روزی که گفته تا تکان نخوری و تا نخواهی و تا قدم برنداری به تو نمی دهم که طلب علم است را تعطیل کرده اند و برایش تلاشی نمی کنند. از تو حرکت از خدا برکت در وادی علم است. علم و ملحقاتش چون انسان به علم ارتقاء پیدا می کند هر چیزی که از ملحقات علم است ؛ سعه وجودی است شهود عرفان و معرفت تز کیه ی نفس چیزی که به آن می گوییم آدم شدن است و اولیا الله شدن است و هر چیزی که از ملحقات علم باشد و متابعت از علم بکند با دعا و عمل حاصل می شود علمی که به شما می دهند عمل کنید و برای بقیه اش دعا کنید و از دعا هم غفلت نکنید (شب و روز) هم دعایی که مأثور از معصومین – علیهم السلام- است را بخوید و هر چه که خواسته اند بخواهید چون ضمانت اعتبارش را هم کرده اند پس شما از لسان ائمه و ادعیه ی ائمه – علیهم السلام- طلب کنید چون برای شما تأمین اعتبار شده ولی از جیب خودت و از نزد خودت می خواهید دعا کنید باز به ادب آن ها توجه کنید و ادب دعا را یاد بگیرید و از زبان آن بزرگواران دعا کنید.
پرسش صدو بیست و پنجم: آیا گناه مانع استجابت دعا وتوسلاتی که می کنیم می شود؟
پاسخ: توسل کار خودش را می کند گناه شما را از توسل محروم می کند گناه شما را از دعا و اجابت دعا مأیوس می کند گناه باعث می شود انسان وسعت وجودی که در هزیره ی دعا پیدا می کند و خودش را متصل به مبدأ اجابت می بیند گناه حائل می شود تا می خواهد دعا کند دست رد به سینه اش می زنند و می گویی خدا یا من بی آبروهستم و دعایم را نمی شنوی ونمی خواهی اجابت کنی این یأس گواه بر یک نحو کفری است که اتفاق افتاده و تو به نشده گناه تو به نشده آدم را مأیوس و نا امید می کند از اجابت دعا پس اگر مأیوس شدی معلوم می شود که یک جای خالی در ارتباط شماست و استغفار است شما استغفار کنید و بعد دعا کنید.
****
معرفی کتاب :
نیاز انسان به زندگی اجتماعی و تشکیل خانواده، نیازی فطری است؛ و تطابق نیازهای درونی و امکانات بیرونی – که از مصادیق تام حکمت الهی است – این امکان را فراهم آوده تا انسان ها با روی آوردن به ازدواج، به این میل باطنی و خواسته طبیعی خویش پاسخ دهند. تعلیمات دینی، از جمله آیات قرآنی، در تبیین فلسفه ازدواج به همین اصل توجه داشته و پیوند زناشویی را که از زیباترین لحظات زندگی زنان و مردان است، از آیات الهی و منشاء آرامش و آسایش می داند.
آنچه پیش رو دارید، مجموعه ای است از پندها و نصایح مقام معظم رهبری به زوج های جوانی که توفیق یافته اند پیوند زناشویی خود را با آهنگ کلام ایشان، هماهنگ کنند و در آغاز زندگی از سرچشمه فیض و حکمت آن عالم عارف بهره گیرند.
****
احکام :
س 704 : آیا زن در وطن و اقامت تابع شوهر است ؟
ج : مجرد زوجیت موجب تبعیت قهری نمیشود و زن میتواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر نباشد. بله، اگر در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده همسرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است و شهری که همسرش با او برای زندگی دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وی هم محسوب می شود و همچنین اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جایی دیگر، اعراض او از وطن هم محسوب می گردد، و برای اقامت ده روز در سفر، اطلاع او از قصد شوهرش مبنی بر اقامت ده روز با این فرض که وی تابع اراده شوهر است برای وی کافی است، بلکه اگر مجبور به همراهی با شوهرش در مدت اقامت در آنجا باشد، نیز حکم همین است.
****
طب اسلامی :
« علم طب نزد ائمه اطهار علیهم السلام »
توجه به آیات و روایات فراوان طبی، ما را با ذخایر عظیم و تقریباً دست نخورده فراوانی روبرو می سازد که مانند گنجینه های عظیمی می ماند که استخراج آنها نیاز به تلاش و کوشش فراوان دارد و پس از استخراج نیاز به تخلیص، فراوری و تولید محصولات گوناگون از این ذخایر گرانبها دارند.
نکته پایانی در این بخش آنکه ائمه اطهار می فرمایند: به شرق و غرب عالم بروید علم صحیح را نمییابید مگر از نزد ما
ٍ( عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ وَ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ - الکافی، ج 1 : ص 399(
لذا اگر بخواهیم به علم طبی دست یابیم که دچار تغییر و تحول و نقص و خطا نباشد بایستی این علم را از نزد ائمه اطهار اخذ نماییم.
حال اینکه آیا کار دین طبابت است یا نه، بحث سند احادیث و تعارضات موجود در آنها و چالشهای دیگر موجود بر سر راه ایجادیک مکتب طبی مستقل مباحثی است که در آینده خواهد آمد.
ماهنگار
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
آبان ماه 1394
شماره بیست و چهار
******
مجلس حضور :
مقام معظم رهبری ، حضرت امام خامنه ای ( روحی فداه ) فرمودند :
ما مکرر عرض کردیم که همه ی حرکتی که بشریت در سایه ی تعالیم انبیاء ، در طول این قرون متمادیه انجام دادند ، حرکت به سمت جاده ی آسفالته ی عریضی است که در دوران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به سمت اهداف والا کشیده شده است که بشر در آن جاده حرکت خواهد کرد . مثل اینکه یک جماعتی از انسانها در کوه و کمر دو راههای دشوار و باتلاق زارها و خارستانها با راهنماییهی کسانی همین طور حرکت دارند میکنند تا خودشان را به آن جاده ی اصلی برسانند . وقتی به جاده اصلی رسیدند ، راه باز است ؛ صراط مستقیم روشن است؛ حرکت در آن آسان است ؛ راحت در آن راه حرکت می کنند . وقتی به جاده اصلی رسیدند ؛ اینجور نیست که حرکت متوقف بشود ؛ نه ، تازه حرکت به سمت اهداف والای الهی شروع میشود ؛چون ظرفیت بشر یک ظرفیت تمام نشدنی است در طول این قرون متمادی، بشر از کج راهه ها ، بیراهه ها ، راههای دشوار ، سخت ، با برخورد با موانع گوناگون ، با بدن با بدن رنجور و پای مجروح شده و زخم آلود ، در بین این راهها حرکت کرده استتا خودش را به این جاده ی اصلی برساند . این جاده ی اصلی همان دنیای زمان ظهور است که اصلاً حرکت بشریت به یک معنا از آنجا شروع میشود .
****
کلام رهبر : 20 /8/1394
کار فرهنگی را در دانشگاه ، بعضی با کنسرت و اردوی مختلط اشتباه گرفته اند ؛ غربیها چه بهره ای بردند از اختلاط؟ اسلام ، انسان را شناخته که حکم حجاب و عدم اختلاط را داده . / کار فرهنگی باید دانشجو را متخلق ، انقلابی ، معتقد به آرمانها ، دوستدار کشور و نظام ، دارای بصیرت ، با اعتماد به نفس و سرشار از امید و با فهمِ درست از موقعیت کشور ، تربیت کند . به جوانهای مؤمن و انقلابی میدان دهید. .
دانشگاه باید سهم و نقش خود را در اقتصاد مقاومتی پیدا و به آن عمل کند ، در این خصوص حرف زیاد زده شده اما هنوز با آنچه که در واقع عمل باید اتفاق بیفتد فاصله داریم .امروز دانشگاه و دانشجو آماج بزرگترین توطئه هاست . / سلطه با شکل استعمار کهنه و نو دیگر عملی نیست ، اکنون به دنبال این هستند که تفکرات در درون عناصر فعال ، هوشمند و نخبه یک کشور جوری شود که اهداف آنها را بر آورده کند .
****
شهدا :
از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی – ص 31 تا ص 44( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
قسمت هشتم : نقطه عطف
نزدیک های سال 1350 بود ماموریتی به من ابلاغ شد من کمی روحیه ی ماجراجویی داشتم مأموریت مرز بین کرمانشاه و ایلام بود پاسگاهی مورد تاخت نیروهای عراقی قرار گرفته بود، من بایستی میرفتم و محل اصابت خمپاره رو سند در می آوردم .
نه نفر نیرو به من دادند من هم خودم یک جیپ روسی داشتم در راه آنها ترسیدند با عصبانیت گفتم شما بروید من خودم می روم ولی بعد گویا این که در رودروایسی ماندند لنگان لنگان آمدند. رسیدیم آنجا ، حکمم را نشان دادم گفت محل این سه تا خمپاره در خاک ما نیست . یک کمی آنطرف تر از مرز افتاده . بنابر این لزومی به نقشه برداری نیست . گفتم بالاخره باید سندی ببرم . چند تا نیروی عشایر گرفتم و رفتم .خودم به صورت خزیده لای بوته ها و نی ها .... به طرف مرز می رفتمعراقی ها طبیعتاً به طرف ما تیر اندازی کردند ، از طرف ما آتش شدیدی روی عراقی ها ریختندتصمیم گرفتم زیر آتش بروم و کارم را انجام بدهم . همین کار را کردم و برگشتم ، به صورت فنی روی نقشه پیاده کردم ،تحقیقات محلی هم کردم یک گزارش کامل و خوب تهیه کردم . خوشحال بر گشتیم به کرمانشاه . فرمانده لشگر گفته بود باید گزارشش را به خود من بدهد . رفتم دفتر ایشان ، تا دو روز ما را معطل کرد ، بالاخره گفت بیاور ببینم ستوان چکار کردی .... اینجا نقطه عطف شروع میشود ، من خوشحال از اینکه یک کار خوب انجام دادم . یک نگاهی به نقشه ایران می کرد و یک نگاهی به من ، یک دفعه گفت ! ایران در کجای عراق است یا عراق در کجای ایران است؟ گفتم در غرب ایران است . آگاهی به نقشه نداشت ، تا آمدم توضیح بدهم از نظر فنی علت مسئله این است ، شروع کرد به ما بد و بیراه گفتن و از این قبیل حرف ها ! که تو سر من میخواهی کلاه بگذاری ؟ خدا میداند که احساس کردم من را در کوره گذاشته اند از فشار عصبی و ناراحتی احساس حرارت می کردم ، فاصله سنی و درجه مان خیلی زیاد بودذ ، ولی روحیه ام یک حالتی بود که زیاد از این چیزها وحشت و ترس نداشتم ؛ ولی نمیدانستم از کجا باید شروع کنم ؟ دلم خوش بود که در یک مورد خوب انجام وظیفه کرده ام. دیدم یک راه بیشتر نیست و این که دست ببرم ئو درجه ی خودم را بکنم ، زیرا این طوری اصلاً شخصیتی برای من نمی ماند . یک سرگرد شاهد این قضیه بود . به او گفتم ، این خیلی با من بد برخورد کرد و نفهمید من چه کرده ام ، هیچ کدام شما به اندازه .... نمی فهمید ! دیگر آماده هر چیزی بودم حالم دست خودم نبود . - اون موقع هنوز ازدواج نکرده بودم - از همین جا بود که دوزاری من جا افتاد تصمیم گرفتم ماجرا را به رئیس ستاد لشگر بگویم او مرد با سوادی بود فهمید که خیلی اشتباه شده برای فرمانده لشگر جا انداخت . اما من فهمیدم که این یکی از آنها ست . از این بالاتر هایش همه همین هستند . شاه هم همینطور .
****
پای درس استاد :
موضوع : دعا و اجابت
پرسش صدو بیست و سوم: اگر به خدا بگوییم هر چه توصلاح می دانی چه طور است ؟
پاسخ: این مقام رضا است شانش این است که پسندم آن چه را جانان پسندد ودیگر چون و چرا نباید بکنید شاید صلاح خدا این باشد که اصلاً به شما نرسد دیگر نباید بگویید من هر چه گفتم جواب نمی دهد. شرط این گونه خواستن آن است که شما باید در مقام رضا باشید، اگر در مقام رضا نیستید، توکل کنید.
توکل کردن یعنی شما نتیجه را تعیین می کنید حتی می توانید زمانش راهم تعیین کنید و خدا را وکیل کنید و این هم شرایطی دارد شرطش این است که دیگر به غیر رو نکنید و شک و تردید و نگری و اضطراب هم نداشته باشید و هر وقت به ذهنت رسید بگویید من حواله کردم سر موقعش درست می شود. مقام توکل به ما می خورد اما مقام رضا مقام خواص است. نمی شود که ما هنوز به مرتبه نرسیدیم ژستش را بگیریم و اگرجواب نرسید بعد کفر کنیم. که به خدا بگوییم خدا یا ما یک تعارف کردیم « که هر چه صلاح بدانی » چرا به صلاح ما عمل نکردی به صلاح خودت عمل کردی ما صلاح می دانستیم که بشود و چرا شما صلاح ندانستی که بشود. این درونش شکر نیست چون به مقام رضا نرسیده ای کفر هم هست. شما حاجت بخواهید ، ولی ببینید چه می خواهید
****
معرفی کتاب :
کتاب سیره و اندیشه حضرت زینب علیها السلام به قلم سید مصظفی موسوی خرم آبادی
خدای را سپاس که مرا توفیق داد ، تا گوشه ای از حالات دختر والای حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را بنویسم . متحیرم در باره ی بانویی که نه تنها در میان زنان ، بلکه در مردان عالم ، کمتر نظیرش را میتوان دید . چه بنویسم بانویی که از نظر نَسَب چون او را نتوان یافت ، جدش خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم و پدرش علی مرتضی علیه السلام و و مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و جده اش خدیجه کبری و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام خاندانی که خدایشان این چنین معرفی می کند . " انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً » . یکتا زنی که مورد بحث ما است ، محصول تربیت قرآن و مکتب وحی و عصمت است . قمری است که از انوار مقدسه شموس طیبه و طاهره ی خمسه طیبه کسب نور کرده است
*****
احکام : از استفتائات مقام معظم رهبری ( دامت برکاته )
س 1993 : بین اهالی منطقه ما مشهور است که پرداخت پول آب و برق به دولت غیر اسلامی که سعی در آزار مردم مسلمان خود دارد واجب نیست ، به خصوص اگر در رفتار با ملت خود بین اهل بیت علیهم السلام و دیگران تبعیض قائل شود ، آیا جایز است از پرداخت قبض آب و برق به این دولت خودداری کنیم ؟
ج : این کار جایز نیست ، بلکه برهر کسی که از آب و برق دولتی استفاده می کند ، پرداخت پول ان به دولت واجب است هر چند دولت غیر اسلامی باشد .
****
طب اسلامی :
ج- احادیث فراوان از ناحیه معصومین پیرامون علم طب: پس از آنکه اثبات شد که انبیا و ائمه اطهار واجد همه علوم از جمله علم طب بوده اند. سوالی که مطرح می شود آن است که آیا غیر از علوم دینی این علوم را نیز منتشر نموده اند یا خیر؟ با مروری در جوامع روایی متوجه میشویم که روایات فراوانی پیرامون مسائل گوناگون طبی از معصومین وارد شده است. در کتاب بحارالانوار از جلد 58 تا 66 به مسائل طبی و امور مرتبط با آن اختصاص یافته است این حجم از روایات غیر از روایاتی است که در مواضع دیگر آمده و گرچه مستقلاً بحث طبی نیست اما مرتبط با طب است مثلاً اثبات توحید بر اساس اشاره به هلیله.
به واسطه وجود حجم فراوان روایت عده ای از علماء کتب مستقلی تحت عنوان طب الائمه نوشته اند و روایات طبی را جمع آوری نموده اند.
همچنین در قرآن کریم نکات طبی فراوانی بیان شده است از جمله آنکه در عسل شفا قرار داده شده است،(ثُمَّ کُلی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ- نحل: 69(
حضرت یونس ع که از شکم ماهی نجات یافته بایستی با خوردن کدو خود را درمان کند(وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ اذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضینَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطینٍ- صافات :146-139(
****
ماهنگار آبان /شماره 24
بسمه تعالی
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
مهر ماه 1394 شماره بیست و سه
*********
مناسبتهای مهر1394 :
اول مهر « روز عرفه ، نهم ذی حجه »
2 مهر ( عید قربان) حادثه اسفناک منا
10 مهر ( عید غدیر) روز تجدید بیعت با ولایت
17 مهر شهادت سردار حسین همدانی
18 مهر تصویب برجام در مجلس
23/ مهر- آغاز سال 1437 هجری قمری
«محرم الحرام»
**********
کلام رهبر :
امروز بزرگترین خطر برای دنیا، نفاق و ریا و دروغگویی مدعیان حقوق بشر است
مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای درسخنرانی روز چهارشنبه 15 مهرماه در جمع نیرو دریایی به برنامههای خطرناک قدرتهای استکباری برای منطقه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه این قدرتها هیچ ابایی در استفاده از تجهیزات بسیار خطرناک و روشهای غیرانسانی برای کشتار انسانهای بیگناه ندارند، افزودند: ادعای آنها مبنی بر حمایت از حقوق بشر و حقوق شهروندی، خلاف واقع و کاملاً پوچ و بیهوده است.
حضرت آیتالله خامنهای به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه اشاره کردند و گفتند: در چنین شرایطی جمهوری اسلامی، به توفیق الهی علاوه بر جلوگیری از نفوذ دشمن در داخل، در بسیاری از موارد مانع از عملی شدن نقشهها و برنامههای دشمن در منطقه شده است.
برخی افراد سهل انگار و سهل اندیش متوجه عمق دشمنی آمریکا نیستند
ایشان با تأکید بر اینکه ناکامیهای دشمن در داخل و در منطقه، به برکت هوشیاری و آمادگی و عزم جوانان انقلابی و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه بوده است، خاطرنشان کردند: بر همین اساس بیشترین تلاش و برنامهریزی قدرتهای استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است و ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ است.
رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از عدهای سهلانگار و سهلاندیش در داخل که متوجه ابعاد و عمق این موضوع نیستند، افزودند: در کنار این افراد سهلاندیش، بیخیالان جامعه و افرادی هم هستند که به مصالح و منافع ملی کشور هیچ اهمیت و توجهی ندارند.
حرف امام حسین با عمرسعد نهیب و نصیحت بود؛ نه مذاکره
حضرت امام خامنهای با اشاره به طرح برخی مسائل از جانب افراد سهلاندیش و سهلانگار درخصوص مذاکره با آمریکا، گفتند: این افراد میگویند چگونه است که حضرت علی علیهالسلام و حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت میشود؟
ایشان در پاسخ به این شبهه افزودند: چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت سادهاندیشی است زیرا حضرت علی علیهالسلام با زبیر و حضرت امام حسین علیهالسلام با عمربنسعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: متأسفانه عدهای برای توجیه مذاکرهی جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامهها، سخنرانیها و فضای مجازی مطرح میکنند، که کاملاً اشتباه است.
حضرت امام خامنهای با تأکید بر اینکه ایران هیچ مخالفتی با اصل مذاکره با کشورها، اعم از اروپایی و غیراروپایی ندارد، خاطرنشان کردند: اما در مورد آمریکا موضوع متفاوت است زیرا آنها تعریفی که از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران کردهاند، به معنای نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل است.
مذاکره با آمریکا ممنوع است
ایشان با اشاره به همراهی و همکاری آمریکا و جریان صهیونیستیِ ضد بشریت، تأکید کردند: مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مذاکرات اخیر هستهای گفتند: در این مذاکرات، طرف مقابل، تلاش داشت، از هر فرصتی برای نفوذ استفاده کند و حرکتی بر خلاف منافع ملی کشور انجام دهد، البته مذاکرهکنندگان ایرانی، حواسشان جمع بود، اما بالاخره آمریکاییها در جاهایی فرصت پیدا کردند
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضررهای بیشماری نیز دارد.
رهبر انقلاب گفتند: شرایط کنونی از لحاظ فعالیتها و تلاشهای دشمنان جمهوری اسلامی که ما بر آنها احاطهی اطلاعاتی نیز داریم، مقطع مهمی است زیرا آنها به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم درخصوص مسائل انقلابی، دینی و مصالح ملی کشور هستند.
امروز در جمهوری اسلامی ایران، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است
ایشان با تأکید بر اینکه در موضوع تغییر افکار مردم، هدف اصلی جوانها هستند، جوانان را به هوشیاری بیش از پیش فراخواندند و افزودند: البته به لطف خداوند جوانان ما در دانشگاهها و همچنین در نیروهای مسلح بیدار و پای کار هستند و من از این جهت هیچ نگرانی ندارم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سالروز مباهله و ایستادگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان مطهر ایشان در مقابل جریان کفر، خطاب به جوانان انقلابی کشور، تأکید کردند: همانگونه که در قضیهی مباهله در صدر اسلام، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نیز در جمهوری اسلامی ایران، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفای معنوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان ایشان توانست دشمن را از میدان خارج کند، امروز هم ملت ایران با اقتدار معنوی خود، دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود خاطرنشان کردند: اگر برای یاری دین خدا آماده و پا به رکاب باشیم، قطعاً وعدهی الهی مبنی بر نصرت یاریکنندگان دین خدا، محقق خواهد شد و بدخواهان نظام اسلامی در طرحها و برنامههای امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی شکست خواهند خورد.
*********
شهدا :
از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی – ص 31 ( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
قسمت هفتم :
اینها را که می گویم ممکن است که الآن داستانش هیچ ارتباطی با انقلاب نداشته باشد ولی مسیر رشد کسی را تعریف می کنم که خدا می خواهد این ها در مسیر راهش قرار بگیرد بلکه آماده بشود تا مکان های کوچک بین راه را هم در دست بگیرد و بتواند با یک کار آیی بالا وارد راه بشود . خداوند ما را داشت برای این آماده می کرد . این موضوع در کل لشگر همه جا پیچیده بود . همه جا عزت ، همه جا احترام ، یک چیز عجیبی بود . حالا این عزت ها از کجا بود ؟ از آن نماز بود ؛ چون همچنان به آن تمسک داشتم و حاضر نبودم که از آن دست بکشم. در آن شرایطی که خفقان بود رسم نبود که یک لشگر یکجا کنده شود و به جایی منتقل شود . سر و صدای این لشگر به بالای رژیم رسید که این لشگر یک فرمانده دارد که فرد محکمی است و نه اعلیحضرت می گوید و نه هیچی . لشگر ما یکپارچه از تبریز حرکت کرد به طرف مرز غرب کشور، قصر شیرین و خسروی . این یکسال هم برایم خیلی تجربه ی جالبی بود ، مثل صحنه ی رزم، چون تمام شبانه روز با لباس و مسلح در سنگر و چادر و این چیزها بودیم ؛ در آنجا به چه سختی روزه هایم را گرفتم و مشکلات دیگه ای هم بود، ولی الحمد لله خوب کار جلو می رفت . این لشگر این قدر امتیازش از نظر توان و قدرت و مدیریت بالا رفته بود که از آن ترسیدند و لشگر را منحل کردند و هر گردان آن را به یک لشگر دادند، گردان ما به لشگر 81 زرهی کرمانشاه داده شد …..
********
پای درس استاد :
نوع دوم که دعا قطعاً مستجاب است در یک امر خاص مستجاب است. اضطرار است.اضطرار اسمش در عرف ما به زبان ما حاجت است « أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء »[1] یعنی کسی که در یک واقعه ای قرار گرفته که به حقیقت می خواهد این امر مرتفع شود حتی با این اضطرار می شود مرده زنده کرد یعنی کسی به یک حدی از اضطرار می رسد که می گوید همین الان باید جواب برسد دیر تر دیراست و دیگر به درد من نمی خورد و این هم تضمین دارد که مضطر جواب می گیرد و جوابش هم این طور است که بدی که از آن می ترسد از او دور می شود.
نوع سوم دعا های ما که بیش تر از این گونه است آرزو و تمنا است دعا نیست این هم از چیز هایی است که زمان به آن تعلق می گیرد یعنی می گوییم حالا زود تر باشد بهتر است حال خیلی هم دیر نشود تا سال دیگر همین مو قع این تمنا است وآن آرزو خرج و مؤونه دارد از اعتبار باید هزینه کنی مگر این که به یک معتبر ها و اعتبار هایی متمسک شوید که از جیب آن ها خرج کنید یعنی کسانی حاضر شوند از جیب خودشان از عبادت های خودشان برای تأمین اعتبار شما هزینه کنند مثل این که می گویند از زبان همدیگر دعا کنید یا این که متوسل شوید و توسل پیدا کنید توسل برای این آرزو های زمان بر هزینه دار است می گویند متوسل به اهل بیت– علیهم السلام- بشوید آن ها از حساب خودشان برای شما هزینه می کنند و چیزی هم از حساب آن ها کم نمی شود به شرطی که ما هم ایمان و توحید که خیلی مهم است و یقین داشته باشیم به این که سراغ کریمی رفته ایم که به غیراز او نباید به کس دیگری متوسل شویم و در کرمشان شک نکنیم.
************
معرفی کتاب
کتاب سید آزادگان زندگی نامه ی آزاده ی سر افراز سید علی اکبر ابوترابی ، توسط آقای داوود امیریان به نگارش در آمده است. حجة الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی در سال 1318 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را در قم گذراند . سالهای طلبگی را در مشهد با سختی سپری کرده است . با شروع نهضت امام خمینی در سال 1342 وارد جریانات سیاسی شد . در این راستا دستگیر شد و به زندان افتاد .... . این کتاب در قطع جیبی در 32 صفحه نوشته شده است . کتاب کوچک و همراه و بسیار خواندنی است .
************
احکام :
از استفتائات مقام معظم رهبری ( دامت برکاته )
س 1990 : بعضی از افراد و شرکتها و مؤسسات خصوصی و دولتی برای فرار از پرداخت مالیات و عوارضی که دولت مستحق دریافت آن است ، از راههای مختلف مبادرت به مخفی کردن بعضی از حقایق می کنند ، آیا این ئکار برای آنان جایز است ؟
ج : خودداری کردن از اجرای قوانین دولت جمهوری اسلامی و عدم پرداخت مالیات و عوارض و سایر حقوق قانونی دولت اسلامی برای هیچکس جایز نیست
**********
طب اسلامی :
بحث نقلی:
الف- خلقت آدم و آموزش علوم به آدم ابوالبشر: بر اساس مجموعه آیات و روایات آدم ابوالبشر اولین انسان مخلوق بر روی کره خاک بوده است و با توجه به فقدان تجربه کافی برای زندگی در این دنیا قاعدتاً بایستی آنچه مورد نیاز او بوده برای زندگی خود و خانواده اش و همچنین هدایت و رهبری ایشان در اختیار او قرار می گرفت لذا خداوند در قرآن به این نکته اشاره می کند که ((و علم ادم الاسماء کلها)) روایات هم به این نکته اشاره دارد.
این مسئله راجع به سایر انبیاء نیز صدق می کند چنانچه در روایت راجع به سلیمان پیامبر هست که گیاهان در محراب با او سخن می گفتند و خواص خود را بیان می کردند.
بر اساس روایات می توان دریافت که در سایر علوم نیز پیامبران پیشرو بوده اند. چنانچه در ابداع خط، خیاطی و... پیامبران الهی پیشرو هستند
َ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى إِدْرِیسَ ع ثَلَاثِینَ صَحِیفَةً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ .... ادریس اولین کسی است که با قلم خط نوشته و لباس دوخته است. ...(بحارالأنوار ج11 ص 279(
نوح نیز اولین کسی است که کشتی ساخته است. لذا تمدن بشری پیشرفتهای اساسی خود را مدیون انبیاء الهی است. ب- تصریحات ائمه راجع به علم طب: در علم کلام و امام شناسی موضوع علم امام کاملاً مورد بحث قرار گرفته و این موضوع ثابت است که امام عالم ترین فرد هر زمان است. چنانکه امام امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: از من سوال کنید قبل از آنکه از میان شما بروم چرا که من به راههای آسمان داناتر از راههای زمین هست. یَقُولُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَانا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ. ( بحارالأنوار ، ج 30 : 670(لذا امام مردم را دعوت می کند که هرچه می خواهند از او بپرسند پس اگر کسی بلند می شد و یک سوال طبی می پرسید نمی توانست بگوید که این سوال را نکن،سوال دیگری بپرس. او آماده است تا همه سوالات را پاسخ بگوید. تاریخ زندگانی اهل بیت ثابت می کند که هیچ سوالی از سوی مردم مطرح نشد مگر آنکه بهترین پاسخ ها از سوی امام بیان شد. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که اکثر اطبا می گویند انبیا علم طب نمی دانند و من دیدم اکثر ایشان از روش انبیا رو گرداندند و کتب منزل بر ایشان از سوی خدا را تکذیب می کنند لذا از طلب این علم و حاملین آن دوری کردم. در روایت دیگری در مناظره امام صادق علیه السلام با طبیب هندی نقل شده است که طبیب هندی به امام می گوید: می خواهی چیزی از علم طب که نزد من است به تو بیاموزم؟ حضرت فرمودند: خیر چرا که آنچه با من است بهتر از آن است که نزد توست. یعنی حضرت می خواهد بفرماید من طبی دارم مستقل و کامل به طوری که به طب تو نیاز ندارم، در ضمن امام در ادامه روایت می فرماید آیا گمان می کنی این مطالب را از کتب طبی آموخته ام؟ بلکه آن را از پدران خود از رسول خدا از جبرئیل و از پروردگار عالمیان که اجساد و ارواح را خلق کرده است اخذ نموده ام. لذا امام ضمن تاکید بر اینکه مکتب طبی مستقل و کاملی دارد بیان می نماید که منشا این علم، الهی است ؛ لذا نقص علم بشری در آن راه ندارد.
در کلاس درس استاد
پرسش سیصد و بیست و هشتم: آیا گناهان کوچک هم باعث آبروریزی و عذاب درآخرت می شود؟
پاسخ: اگر بی راهه بروید، پرتگاه است و یک چنین جایگاهی که برای شما به منزله ی عذاب است. اگر هم درست بروید بهشت است و چنین نعیمی است. که اگر به آن عذاب بیافتید، باطن عمل شماست. یک سیئه است مثل عمل« جَزاءً وِفاقا»[1] یک گناه کردید یک جزا می بینید. الا این که مثل سنگی که در آب بیاندازید آن موج اول چه قدر کوچک است. ولی به آخرین موجی که به دیواره ها می رسد، چه قدر وسعت پیدا می کند؟ گناه شما هم وقتی که اتفاق می افتد اگر غفرانش در دنیا برایتان پیش بیاید، به همان موج کوچک می شود و محدود می شود. اگر در دنیا غفران نداشته باشید، یعنی شما استغفرالله نگفته باشید، و غفرانش در دنیا نباشد، بماند تا جهنم، مثل هماه موج عظیمی می ماند که از این سنگریزه که در آب می اندازید، چه طور وسیع می شود. آن موج آخر اگر در جهنم به شما برسد، نمی توانید گله کنید که خدایا من گناهم یک سنگ ریزه بود چرا آن قدر بزرگ شد. تازه می گویید « جَزاءً وِفاقا» می گوید چون « استغفرالله» نداشتی طلب غفران زود هنگام نداشتید. باطن جهنم غفران است. و الا کی خداوند می آید با بنده ی گنه کار ضعیف بدبخت عاجزی که گناهش هم از روی عجز و ضعفش است، پنجه در پنجه بیافکند و زور آزمایی کند و به زمینش بزند بعد بگوید تو برنده ای یا من.
خب معلوم است جایی که قدرت مطلق خداست اگر بخواهد چنین کاری کند خدا پیروز است. اما خداوند می گوید من راه را به شما معرفی کردم. در دنیا من آبرویتان را نمی برم. بینی و بینک، گناه کردی بگو « استغفرالله» یک چیزی را بهانه می کنم همان جا راه بسته شود و دیگر شتر دیدی ندیدی. یک سر دردی، یک نیشی، یک کنایه ای، یک سختی، یک مشکل مالی، یک پا دردی، کمر دردی، بلاخره یک چیزی را می کنیم غفرانت و وقتی این جا آمدی اثر آن طول موج آن معصیتی که در دنیا کردی این جا نمی رسد. شما دقت کنید من باب یادآوری هم که شده روی سطح آب راکد یک پر کاه بیاندازید، ببینی چه طول موجی درست می کند. حالا قلوه سنگ هم نه. چرا می گویند از گناهان ایاکم و صغائر. چون صغیره ها به نظرتان نمی آید که برایش « استغفرالله» بگویید. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید من از صغیره هایتان می ترسم. چون از این ها شما طلب مغفرت نمی کنید. عذر خواهی نمی کنید. نه این که عذرخواهی باشد، گناه خاصیتش این است. جُرم، جِرم دارد. جِرم گناه را غفران پاک می کند. اگر جِرم گناه را در دنیا استغفرالله پاک نکند، این نذر ها، این عهد ها که با خدا می بندیم درست نکنیم، باید در جهنم، جهنم باطنش غفران پروردگار است. جهنم جای بدی نیست. کوره ی آدم سازی است. منتها جِرم این گناه که مانده، رسوب کرده، سنگین شده، بیاید در جهنم، و این را هم بدانید خوب است در دنیا آب طهور است. آب است که مطهر است. از حدث و خبث. حتی از گناه. شما از گناه با اشک دیده می توانید بشورید.
می فرمایند یک قطره اشک برای حضرت اباعبدالله الحسین a یا برای مظلومیت اهل بیت،- علیهم السلام- دریا دریا گناه را ذوب می کند. جِرم جُرم ها را پاک می کند. نا پاک شوید دستتان را آب بکشید، آب پاک می کند. آب لطیف و خنک و گوارا است برای خود شما همان آب چه قدر لذت بخش است؟ و به حدث هم مبتلا شوید با وضو و غسل می توانید خودتان را پاک کنید.
ولی اگر جُرم ی حدث یا خبث، بماند بیاید در جهنم، خداوند این جا به حکمتش به ما تعلیم داده در جهنم آب طهور نیست. آتش طهور است. جُرم مانده باشد، جِرمش را آتش باید ذوب و پاک بکند.
شما بروید امتحان کنید. من یک بار رفتم طلا فروشی، یک دستبند طلا بود می خواستم بفروشم. کهنه شده و خیلی استفاده شده بود می خواستم آن را عوض کنم. از آن جایی که خدا می خواهد یک وقت هایی یک درس هایی به ما بدهد، که آدم می ماند « وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[2] خلاصه گفتم می فروشم. او هم این طلا را گرفت روی حرارت سر یک سیخ، که زیرش فندک گرفته بود یعنی قشنگ پنج دقیقه این داشت می سوخت. این دستبندی که من دیدم پنج دقیقه داشت می سوخت. گفتم یعنی آن قدر طول می کشد تا ذوب شود؟ همین جِرم کف صابون و تاید و ریکا و این ها که در دستبند ماست.
قرآن می فرماید:« فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ »[3] جهنم هیزم نمی خواهد. جُرم های ماست که در جهنم خودش می سوزد. خود گناهان می سوزد. و این سوختن بستگی دارد. بعضی از این گناهان خیلی شعله ور می کند، و پاک شدنش هم در جهنم نود سال صد سال بیش تر یا کمتر، جِرمِ جُرمِ غفران نشده وقتی بخواهد بسوزد، گفته اند اقلش که ندید بخواهیم بگیریم که نصفش را پاک کنیم نصفش را ول کنیم، دویست و چهل سال است. ولی بعضی از گناهان تا سیصد هزار سال باید بسوزند. امیرالمؤمنین a فرمودند: بترسید، چون بعضی از گناهان تا سیصد هزارسال شعله لازم دارد در جهنم تا جِرمش آب شود. خدا می فرماید: مثل آن طلا فروش که حرف می زد من مباحث معاد در ذهنم بود که خدا می فرماید: این طلا است حتی اگر سیاه شده باشد، حتی اگر در جهنم سوخته شده باشد و زشت و کریه شده باشد، من می دانم که این باطنش طلا است. حالا که از جُرم پاک بشود، می برم در حوض کوثر، قالب گیریش می کنم. این دو باره می شود همان طلا. می شود انسانی که من خلق کردم. سِر این که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید: «الناس معادنٌ کذهبٍ و الفضه». شما خودتان را خاک فرض کردید که از خاک به خاک برمی گردید. این را مسیحی ها می گویند. ولی من شما را که نگاه می کنم، شما معدن طلا هستید، بعضی ها طلا، بعضی ها نقره اید. یعنی به هر حال ارزشمند هستید. حتی اگر خودتان، ارزش خودتان را ندانید.
خدا می گوید چون شما را می خواهمتان می برمتان در کوره ی آدم سازی جهنم ولی با خودتان کاری کردید که اول کاری نمی توانم شما را به بهشت ببرم. چون در بهشت پاکان می روند. اگر شما در دنیا پاک بشوید، و غفران زود هنگام طلب کنید، ما همین جا یک چیزی را یک جوری بالاخره بهانه می کنیم و رد می کنیم که وقتی می خواهید بیایید، این طول موج معاصی شما نکشد به آن طرف که آن میدان وسیع را بگیرد که تحملش برایتان سخت باشد. من چون شما را می خواهم، دوستتان دارم، برای بهشت خلقتان کردم، از شما می خواهم این جا پاک بشوید. پاک نشوید آن طرف من پاکتان می کنم. ولی سخت است. برای خودتان سخت است.
حالا این نیست که خدا هم بخواهد. خدا می گوید من اهل تذکر هستم شما اصلاً صدای خدا را نمی شنوید. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم یک زمانی آمد برای مردم حرف زد. ولی الان نه پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هست که به شما بگوید نکن دیگر بس است. نه امام زمانa هست که بیاید بگوید دیگر بس است. نه خدا خودش می گوید دیگر بس کنید. می گوید من می پوشانم. هرچه دلت می خواهد گناه کن. من می پوشانم؛ فقط گوش به زنگم یک بار بگویی« استغفرالله» آن وقت همه ی زمین و زمان را بسیج می کنم، که بنده ی من طلب غفران کرد او را معطل نکنید. زودتر غفرانش را انجام دهید. ممکن است دوباره گناه را تکرار کند. ده بار صد بار تکرار کند.
پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده اند: «دوست دارم هر گناهی می کنید، گناه کنید، بالاخره آدمیزاد گناه می کند، پاک بودن شأن انبیا است، ولی دوست دارم هر گناهی می کنید، یک گوشواره ی استغفرالله به دنبال گناهتان باشد. که مبادا گناهی از شما جا بماند بدون استغفرالله، و مجبور شوید در قیامت جوابش را بدهید، که هیچ کس طاقتش را ندارد. حتی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم می گوید من هم طاقتش را ندارم که شما امت من باشید، در قیامت کارتان گیر کرده باشد، شفاعت من به شما نرسد.
امام هشتم a می فرمایند شما را به خدا گناه نکنید. چون روز قیامت شما می آیید در حالی که چهره هایتان از کثرت جُرم دگرگون شده و شما شرمنده وارد قیامت می شوید. و چاره ای ندارید جز این که بیایید پیش رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم در حالی که از دیدن چهره های دگر گون شده ی شما رنگ چهره ی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دگرگون شده است. یعنی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شرمنده می شود از اهل محشر، از گناه امتش. لذا حضرت فرمودند برای آن ساعتی که طمع شفاعت که راهی جز این ندارید پیش پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می آیید آبرو برای خودتان کسب کنید که مایه ی آبروریزی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نشوید. چون تمام خلایق در محشر، همه ی انبیاء ایستاده اند، تا خیر اُمةٍ را ببینند. یعنی آن قدر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم امتی امتی می کنند، تمام انبیاء ایستاده اند تا امت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را ببینند. امام هشتم می گویند آن جا، در حضور انبیاء شما وقتی وارد می شوید پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آن انبیاء خجالت می کشند که امت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با چهره های غیر انسانی می آیند که شفاعت بگیرند.
پرسش سیصد و پنجاه و هشتم: در نماز شب بگویم الهی العفو آیا پذیرفته است یا نه اصلاً نمی دانم چه کار کنم؟
برای هر کاری حجتی داریم کار بدون حجت از کسی پذیرفته نیست وقتی که شما می گویی الهی العفو به چه حجتی می گویی؟ برای این که خودشان گفته اند که بگویی الهی العفو و چرا به شما اذن داده اند که بگویی الهی العفو به جهت این که شما مسلمان هستی اگر مسلمان نباشی از امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نباشی یک چنین اذنی را نداری یعنی به اهل کتاب نفرموده اند که شما امشب بلند شوید و مثل امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بگویید الهی العفو مگر این که اول مسلمان شود بعد بگوید الهی العفو.پس این که به شما اذن دادند که بتوانی بگویی الهی العفو به خاطر این است که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را قبول دارید آیا همه ی آن هایی که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را قبول دارند الهی العفوشان قبول است؟ نه باید وصی او راهم قبول داشته باشند آن هایی که ائمه ی بعد را هم قبول دارند در همین زمان ما حدیث داریم کسی که همه ی ائمه را قبول داشته باشد ولی امام زمانa را قبول نداشته باشد عبادتش قبول نیست در دعای ابوحمزه می گوییم: « الهم بذمة الاسلام اتوسل الیک و بحرمة القران اعتود الیک و بجبی النبی الامیَّ القریشیَّ الهاشمیَّ العربیَّ التهامیَّ المکیَّ المدنیَّ»[4] چرا این ها را ردیف هم می کنیم در حقیقت دارید می گویید من به این دلیل مسلمان هستم من یک چنین نبی را که اُمی و مدنی و مکی و هاشمی و تهامی باشد تقرب می جویم. یعنی داری تخصیص می زنی تا برسی به یک میثاق واحد آن هم از باب آن که پیش خودت بگویی چون خدا که می داند و لی ما تا ندانیم که چه می گوییم از ما پذیرفته نیست.
امام سجادa در دعای ابو حمزه می فرماید: « الهی ان ادخلتنی النّارففی ذلک سرور عدوّک و ان ادخلتنی الجنَّة ففی ذلک سرور نبیّک و انا والله اعلم انَّ سرور نبیّک احبّ الیک سرور عدوّک »[5] اگر مرا به بهشت ببری می دا نم که نبیت مسرور می شود ومی دانم که تو سرور نبیت را دوست داری اگرمرا به جهنم ببری دشمنت شاد می شود وتو سرور نبیت را بر سرور عدوت ترجیح می دهی. و باید برسیم به جایگاه نفس مطمئنه که در این جایگاه غلق و تشویش راه ندارد نه جایگاه امنیت بلکه جایکاه نفس مطمئنه. و آن جایگاهی است که از تمام زوایا خوف و حزن را از خودش دور کرده است و به حد اعتدال خوف و رجا رسیده که خوف با حزن فرق دارد. شاید وقتی که می گویی: « الهی العفو» در نزد خودت بگویی مگر من چه کسی هستم که خدا مرا ببخشد «و ما انا یا سیدی وما خطری»[6] مگر من چه کسی هستم چه ارزشی دارم که با این همه گناهم بیایم و بگویم که خدا مرا ببخشد بعد می گویی نه. من دلیل دارم چون من پیامبر دارم و من امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هستم و من اولاد علیa را قبول دارم و تا آخرین حجت خدا را قبول دارم پس دلیلی ندارد که خودم را در این وادی بی ارزش بدانم و خودم را لایق عفو ندانم خدا که عفوش واسعه است آن چیزی که من را از جایگاه امید دور می کند خودم هستم فکر من راجع به خودم است. به ما می گویند یک وقت از راه سجده بیا ذکر یونسیه بگو به ما می گویند یک وقت از راه قنوت بیا « الهی العفو» بگو چه اگر در سجده نفس اماره ی پلید خواست بیاید و بین من و مناجات حائل شود چه در قنوت باشد که بیاید من با همین سابقه ی خراب خواست بیاید بیمن من و قرب جدایی بیندازد سند را رو می کنیم و می گوییم به این دلیل من می توانم این حرف را بزنم وحق مأیوس شدن ندارم.
پرسش سیصد و شصد وسوم: وقتی انسان با خدا راز و نیاز می کند، گاهی کلام مثلاً عربی باشد.مثل العفو، آیا باید از مخرج ادا شود؟ آدم قاطی می کند.
پاسخ: ملا احمد نراقی، صاحب معراج السعاده، ایشان یک روزی پسرشان مریض می شود، مریضی بدی که دکترها جوابش می کنند. یک روز که صبح ها می رفته در کوچه و بازار، یک درویش پیر مردی، شیخ را می بیند و می پرسد شیخ چرا مضطربی؟ می گوید پسرم مریض است دکترها جوابش کرده اند. می گوید کاری ندارد من الان یک حمد برایش می خوانم. عصایش را زمین می زند و شروع می کند یک حمد به نیت شفا برای شفای پسر شیخ می خوا ند. شیخ گوش می دهد و حمد درویش تمام می شود و به خانه می آید، می بیند پسرش سلامت است و دارد بازی می کند و هیچ مشکلی هم ندارد. خیلی خوشحال می شود و خدا را شکر می کند. چندین روز از این قضیه می گذرد. بعد یک روزی دوباره شیخ درویش را در کوچه می بیند. به او می گوید: الحق که نفست حق است. حمدت اثر کرد. تو که آن قدر نفست حق است چرا حمدت آن قدر غلط دارد؟ حمدت را درست کن. درویش گفت اگر نپسندیدی، آن حمد را پس می گیرم. بعد عصایش را زد به زمین حمد را خواند؛ همان طور غلط. شیخ برگشت خانه دید بچه اش مریض است افتاده در رخت خواب و از آن مرض هم مرد.
ولی حواسش جمع شد که؛ ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را. آن جایی که می گویند حمدت باید درست باشد در نماز فریضه است. در نافله غلط هم بخوانی، مهم این است که نیتت غلط خواندن نباشد. حاصل کلام این که اگر یک وقت ها خودمان را زیادی در بند قالب کنیم از قلب فارغ می شویم.
[1] - النبأ : 26
[2] - الطلاق : 3
[3] - البقرة : 24
[4] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان
[5] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان
[6] - دعای ابوحمزه ثمالی/مفاتیح الجنان
ماه نگار تیر 1394/ شماره بیست و دو
مصادف با ماه رمضان 1436
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال دولت و ملت ، همدلی و همزبانی
ماه رمضان،
بهار دلها، ماه قرآن،
ماه شکوفایی، ماه دعا و نیایش، ماه عبادت و تهجد،
ماه عشق و دلبری کردن، ماه پاکسازی، ماه راز و نیاز
الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفرة الکرام البررة
کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کنمد با سفیران بزرگوار فرمابردار الهی خواهد بود
امام صادق علیه السلام میفرماید : آنگاه که بنده ای در نیم شب با مولایش خلو ت کند و با او به مناجات بپردازد، خداوند قلبش را نورانی می کند و چون بگوید : یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ، خداوند جلیل می فرماید : لبیک بنده ی من !!! در خواست کن تا عطایت کنم !
گفت : آن الله تو لبیک ماست
وان نیاز و سوز و دردت پیک ماست
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست
***
خدایا !
تو که در خت فضل را رویانده ای، به میوه ای شیرین بنشانش.
تو که کرم را بنا نهاده ای، به کمال و اتمام برسانش.
تو که دانه ی لطف کاشته ای، به لطف و رحمت خویش آبیاریش کن.
درون تیره ای دارم ز خواهش های نفسانی، به سینه مطلعی از روزنِ نور و ضیاء بگشا
***
ای موسی دروغ می گوید کسی که می گوید : دوستت دارم اما شب را تا صبح می خوابد مگر هر عاشقی خواهان آن نیست که با دوستش خلوت کند و با او درد دل نموده حرف بزند
امام زین العابدین علیه السلام در مناجات الشاکین بیان می دارد : خدایا ! به سوی تو شکایت آورم از نفسی که مرا همواره به بدی وادارد و به سوی گناه شتاب دارد.... خدایا به تو شکایت آورم از دشمنی که گمراهم کند و شیطانی که مرا از راه به در بَرَد، سینه ام ر ا پر از وسوسه کرده و تحریکات زهر آگینش قلبم را احاطه کرده به هوا و هوسم کمک کند دوستی دنیا را پیش چشمم آرایش دهد، و میان من و فرمانبرداری و تقرب به در گاهت حائل گردد.
نماز شب درد و بلا را از انسان دور میکند.
هر کس نماز شب نخواند مغبون خواهد بود.
نماز شب بر ایمان انسان به خدای متعال می افزاید.
***
انّ ناشئة اللیل هی اشدّ وطئاً و اقوم قیلاً ً، انّ لک فی النهار سبحاً طویلاً = صادق آل محمد (ع) فرمودند : منظور از آیه " انّ ناشئة اللیل" : برخاستن از بستر خواب، خالصانه، در آخر شب برای نماز شب میباشد. معنای دیگر " وطئاً " توافق است. یعنی قول می دهم، موافقه با تمام وجودم که نگاهم را نگهداری کنم، گوشم را ادب کنم، که غیر حق و حقیقت نشنوم، جایگاه قلبم را از عشق به دیگران به جز خدا خالی کنم و اگر کسی را دوست داشته باشم فقط برای رضای تو باشد. " اقوم قیلا ً " برای نماز شب بلند شو و قرآن تلاوت نما . " انّ لک فی النهار سبحا ً طویلا ً " روزانه در حل مشکلات و هدایت مردم کوشا باش و اگر بجز عبادت واجب برای عبادت مستحبی پیدا نکردی عبادت شبانه را جانشین آن کن.
برای به دست آوردن اراده ی قوی و محکم، باید به تدریجی بودن آن و نیاز آن به تمرین، توجه داشت.
****
کلام رهبر :
اینى که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایهسوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همهى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست دادهایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مىآوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود - که بخشى از عمل صالح هم که مهمتر است، این است که تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود - آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مىآئید بیرون، این پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است که در مقابلش چه با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید.
****
آشتی با امام زمان عج :
کلام آخر: ای مصلح بزرگ جهان
امروز که ابرهای سیاه ظلم و فساد آسمان جهان را پوشانده، قدرت های اهریمنی جهان خواره پنجه های خود را در گلوی مردم رنجیده دنیا، فرو برده، همه معیارها جز معیار مادی و ماده پرستی از میازن سنجش افکار مردم پنهان گردیده، امواج تبلیغاتی نیرومند طاغوت های شرق و غرب برای تامین منافع نامشروع خو هر حقی را باطل و هر باطلی را حق جلوه داده.
... و امروز که؛ تازیانه نامهربانی ها، تنگ نظری ها، جدایی ها، تبعیض ها و ستم ها پشت خلق مستضعف جهان را مجروح ساخته...
چشم های پر امید و منتظرمان به تو و به انقلاب و حکومت جهانی است دوخته شده از خدایت این توفیق را برای ما بخواه که خود را آن چنان بسازیم که...
از نظر وسعت فکر و اندیشه، از نظر مبارزه و جهاد، از نظر قدرت اصلاح همه جانبه جهان شایستگی شرکت در نهضت عظیم انقلاب ترا داشته باشیم.
به امید آن روز که زیاد هم دور نیست.
پایان
****
شهدا :
( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
برگرفته از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی
قسمت ششم: نقطه تحول در شخصیت بین نظامی ها
گردان را آماده کردم و داشتم آموزش می دادم. درجه ستوان دومی رفته بود بالای شانه ی یک جوان. گردان هم از من خوب تبعیت می کرد ؛ خیلی قوی. یک دفعه فرمانده لشگر آمد آنجا، سرلشگری بود به نام یوسفی که تا سپهبدی هم پیش آمد. فکر کنم هنوز زنده باشد، البته چون امیر طاغوت بود من هیچ به دیدن او نرفتم. او خیلی هم به ما علاقه داشت.ایشان آمد و من طبق برنامه کار می کردم، یعنی سه چهار دقیقه کار می کردم و یک دقیقه راحت باش. او تا به ما رسید من گفتم : « یک دقیقه راحت باش » حالا معمولاً این جور جاها برای تظاهر و تملق هم که شده به کار ادامه می دهند ( فرمانده گروهان گفته بود که ما تابع مقررات هستیم نوکر شخصی کسی نیستیم. اثر این حرف روی تربیت ما این بود و من هم حساس شده بودم که همین طوری باشم، یعنی به هیچ وجه یک ذره از اثری از تملق، چاپلوسی و نوکر صفتی در رفتارم نباشد. ببینید این چقدر بر تربیت اثر دارد!! ). فرمانده لشگر دید که از پشت سر، همه دارند دست و پا میزنند و علامت می دهند که ما شروع کنیم، او هم یک دفعه برگشت و گفت چه کار دارید ؟ ما صبر می کنیم تمام بشود. بجای خود دادم همه محکم ایستادند و محکم هم شروع به عمل کردند. آمد به میان ما و گفت، سرکار ستوان صبر کن، این طوری که گفتی نیست، این طوری که من می گویم هست. ضرباتی را انجام داد ولی اشتباه، ولی حالا به ما ایراد می گرفت. وقتی که جلوی گردان حرکات را به عنوان نمونه انجام داد، گفت مگر نه، سرکار ستوان ؟ حالا تأیید مرا هم میخواست، من هم گفتم خیر تیمسار!! این برای فرمانده لشگر خیلی سخت بود که جلوی همه، من خیر تیمسار بگویم، خیلی بر افروخته شد. تفنگ را به طرف من پرت کرد و من هم آن را گرفتم. گفت خب خودت انجام بده ببینم ! من رفتم طبق همان چیزی که آیین نامه گفته بود انجام دادم، گرد و غباری بلند شد. گفت همینه، همینه برو انجام بده ! ما رفتیم و دوباره شروع به تمرین کردیم و نمی دانستیم که چه می شود.
*****
پای درس استاد :
اصولاً جنس دعا های ما سه گروه اند ( به سه مفهوم می گوییم دعا) همه ی این ها دعا نیستند یکی از آن ها دعاست، دعایی که فرموند: « ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ »[1] دعا چیزی است که خدا می فرماید: بعضی از امور هستند که جز به دعا به شما نمی رسد و اگر کسی همتی نداشته باشد که دعا کند در این امور هیچ بهره ای ندارد و مهم ترینش علم، معرفت، سعه ی صدر وسعت قلب و هر چیزی که مربوط به شئون انسانی و ارتقا ع مرتبه ی کمالی انسان است، این ها جز به دعا حاصل نمی شود حتی برای علم هم هر قدمی برداری و هر تلاشی بکنی هر چه قدر کتاب بخوی سوادش گیرت می آید و علمش فقط با دعا حاصل می شود و لذا می فرماید: « ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » چیزهایی که فقط با دعا نصیب شما می شود رد خور ندارد و هیچ مؤونه و هزینه ای از جیب شما ندارد و اولیاء خدا جز به دعاء اولیا ء الله نشدند منتها ادب دعا را رعایت کردند و اغتنام فرصت در دعا و شعور در دعا داشتند اگر حاجتی هم خواستند هیچ وقت تحکم به حکم خدا نکردند و در ماجرای حضرت ایوبa قرآن می فر ماید: به حضرت ایوبa بیماری، ضرر، مصیبت به انحاء مختلف رو کرده او که می خواهد دعا کند می فرماید: « انی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ تَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ »[2] خبر می دهد نمی گوید خدا یا تو مرا مبتلا کردی می گوید: « خدایا ضرر به من رسیده ناخوشی به من رو کرده » و نمی گوید خدا یا به من رحم کن می گوید: « خدایا تو ارحم الراحمینی » و خودش را زیر چتر رحمت خدا قرار می دهد و این نحو ی ادب دعا کردن با خداست. و الا دعایی که فرموده: « ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » همین است یا هروقت دلت تنگ شد مرا صدا بزن « وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَانی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون » [3] هر وقت بنده هایم دل تنگ شدند و سراغ من را از تو گرفتند « فَانی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان » من خیلی نزدیکم هر که مرا صدا کند جوابش را می دهم «فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی» من را صدا کنند و بخواهند جواب از من بگیرند. بگو دائما باید این طوری باشد که مدام بخواهند جواب من را بشنوند و به من ایمان داشته باشند که جوابشان را می دهم خب این دعا قطعاً مستجاب است. ولی کم گیر می آید چون جز اهل معرفت کمتر کسی این طور دعا می کند
****
معرفی کتاب :
؟؟؟ طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن ؟؟؟ پروردگار عالم دو امر مهم را هدف اساسی و برنامه تبلیغی و و مأموریت رسمی فرستادگان خود قرار داده و آن عبارت است از تعلیم و تزکیه. این دو در حقیقت در مسیر و طریق یک هدف اساسی تر هستند که آن کمال انسانیت میباشد و تعلیم و تزکیه، لازم و ملزوم و چسبیده ی یکدیگرند به قسمی که به هیچوجه از یکدیگر جدایی نداند و برای رسیدن به کمال انسانیت راهی جز این دو نیست و گرنه پرودگار مهربان آنرا جزء برنامه ی پیغمبرانش قرار نمی داد.
کتاب قلب سلیم – حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی در باره تعلیم و تزکیه یا علم و عمل صحبت شده است. مؤلف محترم هدف اساسی خود را که راهنمایی مردم به تزکیه و تهذیب نفس است در مرحله دوم یعنی رذائل اخلاقی و گناهان قلبی دنبال فرموده. در واقع این کتاب ( قلب سلیم ) متمم کتاب ( گناهان کبیره ) است
******
احکام :
استفتائات مقام معظم رهبری (دامت برکاته)
سوال 804 – زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آنها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟
جواب: اگر افطار روزه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست.
طب سنتی در اسلام :
ارسال از : دکتر سید سعید اسماعیلی - پژوهشگران:حجه الاسلام کیانی، دکتر سید سعید اسماعیلی
بخش اول: اثبات وجود - بحث عقلی
الف- نقص نسبی دانش بشر: همانطور که در مقدمه بیان شد بشر در همه علوم خود همواره دارای یک نقص نسبی بوده است. در شناخت خود نیز دچار چنین نقصی است. به رغم پیشرفتهای فراوان در علوم مختلف پایه و بالینی، همچنان مجهولات فراوانی وجود دارد. علت بسیاری از بیماریها مشخص نیست و بسیاری از بیماریها لاعلاج مانده اند. به سرعت اطلاعات رو به افزایش است اما مجهولات بیشتری در پیش روی دانشمندان مطرح می شود. نتایج تحقیقات مختلف اختلافات و تضادهای زیادی را پیش آورده است.
آیا می توان سلامتی بشر را به دست مکاتبات طبی سپرد که سلسله مجهولات آن را احاطه کرده است؟ این نقص تنها به طب جدید متعلق نیست بلکه علوم بشری به دلیل تجربی بودن واجد ویژگی آزمون و خطاست لذا مکاتب طب سنتی نیز دچار چنین نقصی می باشد.
ب- رحمت واسعه الهی: آیا می توان تصور کرد که خداوند مهربان که رحمت واسعه او همه چیز را در عالم فراگرفته است نسبت به سلامتی انسان و راهنمایی بشر برای حفظ آن بی تفاوت بوده است؟ بشر اولیه چگونه سلامتی خود را حفظ کرده است؟ آیا اگر قرار بود این سیر آزمون و خطا را طی کند نسل بشر با بیماریهای واگیردار و.... منقرض نمی شد؟امام صادق (ع)در جواب طبیب هندی در این مورد میفرماید:اگر این ها با تجربه باشد لازم است که در اولین بار تجربه بمیرد به واسطه کمی دانش نسبت به منافع و مضار آن و اکثر آنها سم قاتل است.
قال الصادق( ع) فی جواب الطبیب الهندی :
وَ لَئِنْ قُلْتَ بِالتَّجْرِبَةِ وَ الشُّرْبِ لَقَدْ کَانَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَمُوتَ فِی أَوَّلِ مَا شَرِبَ وَ جَرَّبَ تِلْکَ الْأَدْوِیَةَ بِجَهَالَتِهِ بِهَا وَ قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بِمَنَافِعِهَا وَ مَضَارِّهَا وَ أَکْثَرُهَا السَّمُّ الْقَاتِل(بحار الانوار ج 1 ص182)
لذا برای ما عقلاً ثابت می شود که خداوند حکیم علیم از سر رحمت خود راههای حفظ سلامتی و درمان بیماری را از ابتدا به بشر آموخته است.
****
سواد رسا نه ای :
قسمت سوم
(خواندن نا نوشته ها)
متاسفانه این عصر را باید عصر تربیت رسانه ای نامید
در گذشته ای نه چندان دور سازندگان هویت ما عبارت بودند از: خانواده، آموزشگاه (مکتب خانه، مدرسه، دانشگاه و....) و اجتماع.در حالیکه نقش خانواده به وضوح از دیگران پررنگتر می نمود
فرزندان دوران نوزادی و کودکی را در آغوش گرم پدر و مادر می گذراندند،دختر بچه ها پا به پای مادر در کارخانه و پسر بچه ها همراه پدر در محیط کار آنها را الگو و قهرمان خود می دانستند، راه و رسم زندگی، چگونه پوشیدن، چگونه گفتن، چگونه خوردن و.... را از آنان می آموختند. هنگام غذا اعضای خانواده دور سفره و رودر روی هم به گفت شنود و اتقال تجربیات مشغول بودند.مادر ادب و تربیت و اخلاق را یاد می داد و پدر قهرمان رویاهای بچه ها بود و تنها قبله ی مان کعبه بود. دشمنان برای اینکه دین و اخلاق و آداب و رسوم ما را از ما بگیرند باید متحمل هزینه و رنج و زحمت بسیار میشدند.پایگاه خانواده آنقدر مستحکم و خلل ناپذیر می نمود که کسی به آن طمع نمی کرد.
تا اینکه رسانه های الکترونیک پا به عرصه وجود گذاشتند.از آن زمان که در هر خانه تلویزیونی بود با یک یا دو سه ساعت برنامه در روز و با دو شبکه کلاً، تا امروز با دهها شبکه داخلی و صدها شبکه ماهواره ای و برنامه های بیست و چهار ساعته و اینترنت پر سرعت و موبایل های همه کاره وبازیهای مجازی همه جوره،زمان زیادی نگذشته است.
رضا خان با آنهمه قلدری و بگیر و ببند و زد و خورد و تهدید و زندانی و... نتوانست چادر از سر زنان ما بردارد.
امروز به بچه هایمان که نگاه می کنیم احساس می کنیم نمیشناسیمشان. لباس پوشیدنشان، غذا خوردنشان، رفتارشان، سلیقه شان حتی حرف زدنشان برای ما غریب است. آخر ما سرمان شلوغ بود، برای خرید لوازم لوکس تر باید بیشتر کار میکردیم وقت سرو کله زدن با بچه ها را نداشتیم.برای رفتن به فلان مهمانی باید مدلهای لباسهای مختلفی را می دیدیم و میخریدیم وقت بازی کردن با آنها را نداشتیم تازه با وجود اینهمه برنامه های تلویزیونی و بازیهای کامپیوتری بچه ها دیگر نیازی به ما ندارند و ما وقت بیشتری برای گپ زدن با دوستانمان و رسیدن به امور شخصیمان داریم وعملاً تربیت را به رسانه ها سپرده ایم
به خانه هایمان که نگاه می کنیم چیدمان مبلمان جدیدمان روبه تلویزیون ال سی دی چهل اینچی است که تازه خریده ایم تا درحال استراحت و مهمانی برنامه های آنرا از دست ندهیم
بر سر سفره هایمان دیگر گِرد و روبه هم نمینشینیم تا با هم گفتگو و تبادل نظر کنیم بلکه همه روبه تلویزیون هستیم.موقع استراحت، دورهم بودن، غذا خوردن،حتی تا آخرین لحظه که خوابمان ببرد با تمام حواسمان متمرکز روی تلویزیونیم.
حال فکر می کنید قبله اول ما هنوز هم کعبه است؟ معلوم نیست آن پنج باری را هم که رو به اوییم با تمام وجود باشد!
[1] - غافر : 60
[2] - البیاء : 83
[3] - البقرة : 186
در کلاس درس استاد
پرسشها و پاسخها
پرسش صدوپنجاه وهفتم: کسی از دوستان است که می گوید چون استاد دارد نمی تواند هر ذکری را بگوید و باید تحت تعلیم استادش هر کاری را بکند ما که در آن جلسه بودیم و استاد نداشتیم احساس یأس در ما غلبه کرد ما باید چه کار کنیم؟
کسی که تحت تعلیم استاد فرزانه ای قرار می گیرد او دیگر در همه چیز حتی در آب خوردنش هم باید با برنامه باشد چون قبول کرده و اگر می خواهد نتیجه بگیرد باید انجام دهد ولی خوب او نتیجه ی بخصوصی می گیرد نتیجه ی کلی و عمومی نمی گیرد و اگر شاگرد خاصی باشد این ها را هم نباید جایی بگوید اگر هر چه می شنود می آید می گوید باید بداند هر چیزی قانونی دارد. به او بگویید حرف اول در این راه، سکوت است؛ صمت و طاعت است نه اسرار را بیرون ریختن.
استاد او هر چه که به او می گویدآن دستور العمل برای خودش است برای شما نیست اگرایشان حق ندارد بخواند نه این که نخواندن برای او امتیاز باشد بلکه او نباید بخواند.
و شما فعلاً آن چه که دارید را از دست ندهید دنبال آن چه که ندارید نگردید وقتش که بشود گیرت می آید و راه شما همان راهی است که دارید می روید اگر یقین داشته باشید به ستاره ها، که راه شما را به شما نشان می دهند و به خود جاده که به مقصدی می رسد شما به مقصد می رسید. اما اگر در همان جاده متحیر بشوید که راه همین است یا نه؟ به هر بی راهه ای ممکن است بزنید به امید راه، در نتیجه هی دور می زنید می شوید «یَتیهُونَ فِی الْأَرْض»[1] شما اگر به جاده ای می روید، مستقیم بروید می دانید این راه به جایی می رسد و حالا می گویند مسیر خورشید را بگیر و برو یا ستاره ها را دنبال کن و برو ولی اگر کسی نداند و بخواهد تردید بکند وبین راه، راه عوض کند.
« لا یزیده کثرة السیر إلّا بعدا »[2] سال به سال دریغ از پارسال، سلوک شما همین است اگر آن چیزی را که یاد می گیرید سعی کنید که عمل کنید به همان جزئیتی که یاد گرفتید بعد از آن از خدا بخواهید که خدایا اگر اشتباه است کار من « اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً »[3] یک آن من را به خودمان وا نگذار همیشه هم دعایتان همین باشد هم در قنوت ها بگویید هم در سجده های آخر نماز و مطمئن هم باشید که کارتان درست است مگر این که احیاناً اگر اشتباه فاحشی باشد به شما خبر می دهند و اگر خبرندادند به «الهی لا تکلنی» یقین داشته باشید. غبطه هم لازم است در غبطه شما همیشه خودتان را با کسی که بیش تر از شما تلاش می کند مقایسه می کنید هم او را دعا می کنید هم برنامه ات را ردیف می کنید که شما از اوجا نمانید. در غبطه شما به راهی که دارید می روید مطمئن هستید سیرتان را سریع تر می کنید در حسد شما به راهی که می روید مطمئن نمی شوید مسیرتان را تغییر می دهید آن چیزی که شما را به تزلزل می آورد و نگران می کند و حس می کنید که زیر پایتان خالی شده آن غبطه نیست، غبطه پیش می برد غبطه محرک هست آن چیزی که احیانا باعث می شود من داشته های خودم را دیگر نبینم آن زحماتی که کشیدم سرمایه ای که دستم است مسیری را که دارم می روم این را دیگر نبینم به آن شک کنم و خودم را متهم بکنم. این نارضایتی از چیست؟. نارضایتی همیشه به خدا بر می گردد. آدمی که ناراضی باشد حتی از خودش، در حقیقت از خدا ناراضی است. چون توحید افعالی به شما بر می گردد یا به خدا؟ به خدا بر می گردد.
او که باید هدایت کند شما را دارد هدایت می کند. پس قصه سر همان اطمینان است چون مطمئن نیستیم که خدا دارد کارش را درست انجام می دهد یانه؛ در نتیجه فکر می کنیم او ما را واگذار کرده و ما باید درست کار انجام بدهیم.
آیا خدا شما را به شما واگذار کرده؟ نه این که تکلیف به ما لایطاق است. یا باید بروید این در و آن در بزنید هر چه گیر آوردید سره یا ناسره اصل یا بدل دامنش را بگیرید که این خیانت در امانت است،و چون تشخیص ندادید، یا باید علم غیب به شما بدهند که شما بتوانید باطن افراد را بخوانید که آن وقت دیگر استاد نمی خواهید پس اگر علم غیب ندارید و باید افراد را بشناسید این تکلیف به ما لا یطاق است از خدا قبیح است که از بنده ی مکلفش مالایطاق بطلبد چیزی که در طاقت او نیست پس چه می ماند این وسط جز من و اعتماد به خدا که او من را می برد آن جا که باید ببرد و اگر هم احیاناً کسی بیاید برای من پزی بدهد که من آنم که استاد دارم. شما بگردید در سیره ی بزرگان هر چه بگردید نمی توانید پیدا کنید استادی که بر باطن این ها سیطره داشت چه کسی بوده.
حافظ را همه می دانند که استاد داشته ولی هر چه که می گردند در آثار حافظ که بفهمند که استادش چه کسی بوده نفهمیدند. این کتمان و تقیه است. آن کسی که می آید جار می زند که من استاد دارم، دارم درست می روم. بگو خوب شاه نامه آخرش خوش است بعداً معلوم می شود.
اگر ببینم دارم حس کنم که دارم جا می مانم ناراضی شوم حتی از خودم که چرا نرفتم؟ یا معتقدم که من بودم که باید خودم را می بردم که این می شود شرک، یا معتقد بودم که خدا در مورد هدایت من کوتاهی کرد که این می شود کفر، اگر من با این نارضایتی به سر ببرم تا دم آخر آن لحظه ی آخر دیگر من راضیةً نمی شوم، که بعد مرضیةً بشوم. می شوم ناراضیةً حتی از خودم، غیر راضیه می شود، غیر مرضیه، لذا باید بگوییم « الهى رضا بقضائک تسلیما لامرک ». [4]مسلمان باشید. خدا هیچ کسی را به خودش واگذار نمی کند اگر کسی فکرکند خدا او را به خودش واگذار کرده این تهمت به خداست مگر کسی خودش واگذاری بخواهد چون هر کسی بخواهد دستش را از دست هدایت خدا بکشد خدا او را دو دستی نگهش نمی دارد.
ما مادر ها، دست بچه هایمان را می گیریم یا بچه ها دست ما را می گیرند بهتر این است که با بچه هایمان طوری رفتار کنیم که آن ها بیایند دست ما را بگیرند یعنی بدانند کجا به کمک ما احتیاج دارند سر گردانی نکنند و کجا ما بفهمیم آن ها می توانند راه را درست می روند که ما مانع راهشان نشویم.
خوب خدا هم این طوری با ما رفتار می کند می گوید من دستم را دراز کردم دست هدایت تکوینی و هدایت تشریعی و هر چه شما بخواهید، شما دستتان را از دست من نکشید چون من نمی آیم دنبالتان که دستتان را بگیرم ولی چشمم به شما هست می بینمتان کجا دارید می روید ولی نمی آیم به زور بگیرمتان، آن هایی که به خودشان واگذاشته می شوند خودشانند که این را می طلبند و به خودشان واگذشته می شوند و آن هایی هم که می گویند خدایا ما را به خودمان وانگذار، خودشانند که دست هدایت و عنایت الهی را می گیرند چنگ می زنند به این حبل الله «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» [5] یعنی اگر اعتصام نداشته باشید پراکنده می شوید. آن ها که قهر کردند، آن هایی هستند که «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» [6] شدند فرق می کنند. می دانید آن ها چه کسانی هستند آن هایی هستند که رشته ی بیعت با حبل الله را بریدند اعتصام به حبل الله ندارند منافقینی هستند که گفتند «حسبنا کتاب الله»[7] شما حبل الله را دارید کتاب الله و عترت را دارید. به دل های شما مهر نمی خورد مگر این که بگویید پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چه گفت؛ برای ما چه کار کرد؟ امام زمان aدارد برای ما چه کار می کند.
بابا امام زمان a برای شما خیلی کار می کند بین ما مسلمان ها یک عده هستند که گفتند: «حسبنا کتاب اللّه»قرآن ما را بس، ما علیa نمی خواهیم، ما عترت نمی خواهیم وصیت اضافی تر از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نمی خواهیم. خوب خداوند می فرماید این ها هستند که قرآن را مهجور کردند این ها هم هستند که به دل هایشان مهر می خورد این که قرآن شکایت می کند که خدایا؛ این امت من را مهجور کردند. مهجور کردند یعنی چه کاری کردند؟ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: « إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی و إنهما لم یفترقا حتى یردا علی الحوض»[8] کتاب الله و عترت را «لم یفترقا» این ها را هیچ وقت از هم جدا نکنید این ها از هم جدا شدنی نیستند قرآن مهجور شود. یعنی قرآن می گوید: من را از عترت جدا کردند خواستند من را تنهایی بفهمند در حالی که قرآن ناطق است که ترجمان قرآن صامت است.
شما جزو آن ها نیستید به شما امید هست تا دم آخر امید است مهری هم اگر قرار است خورده بشود آن دم آخر خورده می شود برای آن که تا آخر عمرش حواسش نبوده که چه گوهر گران بهایی و چه نوری در دلش می تابد از این نور غفلت کرده باشد و این نور را با ترک معصیت بیمه نکرده باشد. هر گناهی پیش گناه قطع رحم هیچ است و هر گناهی و هر قطع رحمی پیش رحم اصلی هیچ است پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: « یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»[9] من وتو ابوین این امتیم، آن کسانی که قطع رحم کردند و پدری را ترک کردند و خانه نشینش کردند هیچ گناهی از این گناه بالا تر نیست هر گناهی پایین تر از آن قابل بخشش است قابل توبه است قابل جبران است حتی قطع رحم ولی این قطع رحم جبران نمی شود.
پرسش سیصد و پنجاه و نهم: آیا یهره بردن از استاد های مختلف چه طور است؟
پاسخ: در رابطه با استاد می فرمایند شما یکی را انتخاب کنید اگر شما از یک استاد استفاده کردید و بهره بردید و تمام معلوماتش را فرا گرفتید می توانید استاد دیگری انتخاب کنید. آن چه که سفارش کردند این است که از یک استاد استفاده کنید واز یک قلم کتاب بهره ببرید بعد از این که این کتاب ها را خواندید و تمام شد می توانید در همان فاض و همان سطح کتاب از قلم دیگری بخوانید و کتاب های پراکنده نخوانید. در بحث ها هم همین هست اگر بحثی را دنبال کردید آن بحث را تمام کنید
[1] - المائدة : 26
[2] - تفسیر الصراط المستقیم /ج1 / 192
[3] - بحارالأنوار/14 / 384
[4] - تفسیر الصراط المستقیم /ج1/192
[5] آل عمران 103
[6] بقره : 7
[7] - مخزن العرفان در تفسیر قرآن / ج3 / 39
-[8] الاحتجاج / 2 /450
[9] - بحارالأنوار/ 23 / 128
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
خرداد 1394/ شماره بیست و یکم
امیر المومنین در این باره فرمودند:
ماه شعبان ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله ست
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: ماه شعبان، ماه استفاده از فضای روحانی و معنوی قبل از ورود به ایام روزه داری و بهار قرآن است برای همین استفاده بهینه از این ایام به همه مومنان سفارش شده است،
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: "رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر امّتی" «رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.»
همچنین فرمودند: "شعبان شهری رحم اللّه من أعاننی علی شهری" «شعبان ماه من است خدا بیامرزد کسی که مرا به ماه من اعانت کند.»
و نیز در حدیثی دیگر پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: «ماه شعبان ماهی است که اعمال انسانها بالا می رود در حالیکه مردم از آن غفلت می کنند.»
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام شماره هجدهم – اسفند 1393
خاطرات خرداد
سالگرد خاطرهى پرشکوه نیمهى خرداد است. نیمهى خرداد هم اگر چه به اعتبارى یک عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یک عید فراموش نشدنى و تاریخساز است. ماه خرداد ماه خاطرههاست؛ نیمهى خرداد 1342، نیمهى خرداد 1354 که حادثهى خونین مدرسهى فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سالهای گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتکارانى که فرصتطلبانه بر این مردم جفا مىکردند. از تصادفهاى شگفتآور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غمانگیز میان اسرائیل و اعراب در سال 1346، که مصادف با 1967 مسیحى است، در خرداد واقع شد. امسال خرداد ما خاطرههاى دیگرى هم دارد. مصادف شدن طلیعهى خرداد با بزرگترین پیروزیهاى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و فتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطرههاى خرداد ثبت شده است . و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیةاللَّهالاعظم حضرت مهدى «روحىفداه و عجلاللَّهفرجه» مقترن و برابر است. همهى این خاطرهها به نحوى به یکدیگر مربوط مىشود. 15خرداد یک قیام مردمى بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشوراى آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد مىشد، امام امت حقایق افشا نشدهى تا آن روز را با مردم بىواسطه در میان گذاشتند، که در بارهى این ارتباط بىواسطهى امام و امت حرف است. حقایقى را بیان کردند که این حقایق، آنروز براى خیلىها حتى دستاندرکاران سیاست، زمان شاه، قابل فهم نبود، جملات امام اینها بود که «اسرائیل مىخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل مىخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل مىخواهد در ایران اسلام نباشد.» آن روز براى خیلىها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنى با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدرى بود که شب بعد از این سخنرانى، یعنى شب نیمهى خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانى کردند .
کلام رهبری
سیره امام خمینی (قدس سره ) و ماه شعبان
«این ماه شعبان - حتماً مىدانید دیگر - دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهى است؛ یک تالار عظیم که اگر کسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت کرد که از آنچه در آنجا خداى متعال آماده کرده، به خودش بهرهیى برساند، بهرهى فراوانى خواهد برد که آن بهره در ماه شوال و ماههاى دیگرِ سال نیست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است.
انواع و اقسام ضیافتهاى الهى: رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان است؛ اینها را سر سفرهى ماه رمضان گذاشتهاند.
بعضىها مىیند و به این سفره نگاه نمىکنند و از وسط این سفره و اشیاء ن عبور مىکنند و مىروند و هیچى هم گیرشان نمىید؛ بعضىها یک چیز مختصرى برمىدارند؛ یک روزهیى مىگیریم ما؛ یک مختصرکى، یک چیزى؛ اما بعضىها نه، حسابى مىنشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسهى خودشان را پُر مىکنند؛ عزت مىخواهند، دنیا مىخواهند، آخرت مىخواهند؛ رفع گرفتارى مىخواهند، گشایش در زندگى مىخواهند، استغناى طبع مىخواهند، صفات و خُلق حسنه مىخواهند؛ هرچه مىخواهند، براى خودشان و براى دیگران برمىدارند.
براى اینکه انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهى به دوروبر کند و استفادهیى ببرد و براى اینکه این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار دادهاند؛ رجب یکجور، شعبان یکجور دیگر.
رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید.
در مناجات شعبانیه:
«و ان ادخلتنى النّار اعملت اهلها انّى احبّک»؛ جهنم هم که من را ببرى، فریاد مىکشم تو را دوست دارم.
و در دعاى کمیل: «لان ترکتنى ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مىکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را.»
من یک وقتى از امام (رضواناللَّهعلیه) پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىید و دوست دارید. فرمودند: دعاى کمیل و مناجات شعبانیه.
اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى کمیل که مىدانید اصلاً ورود اصلىاش مال شب نیمهى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است.
آشتی با امام زمان عج
.... ادامه از شماره های قبل
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دعای حقیقی که همان دعای از صمیم قلب و همراه با آمادگی و عمل برای ظهور است ، نقش اساسی و کلیدی در فرج امام زمان علیه السلام دارد. اگر هر یک از ما تتلاش کند که دعاگوی حقیقی حضرت باشد ، به یقین کمک بزرگی به ظهور حضرت کرده است و به عبارت دیگر هر قدر تعداد دعاگویان حضرت بیشتر شوند ، به ظهور نزدیکتر می شویم. امام زمان علیه السلام دستور داده اند که هر کس از ما برای ظهور ایشان دعا کنیم،
شهدا
از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی
( تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
قسمت پنجم : ماهیت ما
.... میخواهم بگویم فقط از آنهایی(خاطرات ) می گویم که در جهت خودسازی قرار می گیرند تا این خودسازی یک توشه ای بشود در صندوقچه ی قلب ما ، روح ما ، نفس ما و شخصیت و ماهیت ما و ببینیم که چه زمانی ما عامل بهره برداری از آن می شویم.
نفر اول شدم ،جمع امتیازات دوره ی رنجر و چتر بازی را حساب کردند و دوم شدم . نفر اول از شاه تفنگ دوربین دار می گرفت . روز فارغ التحصیلی که ما سر دوشی می گرفتیم و هر سال تکرار می شد . من نمی دانستمکه همین تقدیر هم زیبا ست . از هر نظر حق من بود که اول بشوم ، آن نفر اول امتیازش بد نبود ولی چون پسر عموی او در آنجا استاد بود نمرات او را طوری داده بودند که اول بشود، این فرمانده گروهان فهمیده بود که اول شدن حق من بوده ،فرصتی پیدا کرده بود . و بررسی کرده بود . وقتی به تهران برگشتیم آمد در گوش من گفت : فلان کس ، بررسی کردند و تو میتوانی اول بشوی . بروم کاری کنم که اول بشوی و از اعلیحضرت چیز بگیری ؟با لطف خدا روی نفرتی که از این فرمانده گروهان داشتم ، گفتم نه ، نمیخواهم . من از حق کسی نمی خواهم نیاز ندارم. گفت بسیار خوب ، مسئله ای نیست و تفنگ دوربین دار را او گرفت . ( یعنی به او دادند )
پای درس استاد :
می فرمایند یا منفقی که بشوی مؤمن چون مؤمن شدن مؤونه دارد، خرج دارد مفت و مسلمی به کسی نمی گویند مؤمن، یا اگر مؤمن نشوی می شوید منافق تعارف هم نداریم چون این نفاق را در جامعه ما هم بی تقصیر نبودیم که در جامعه شد، حالا که شد اگر برای رفع و رجوع کردن وبسته شدن و به هم آمدنش تلاشی نکنیم مقصریم، خوب سخت تر است اول جلویش را بگیریم آب از جوی هدر نرود آسان تر است تا وقتی که هدر رفت بخواهیم جمعش کنیم برگردانیم به جوی ، ولی نمی توانیم کوتاه بیاییم بنشینیم بگوییم حالا که سخت است کاری نمی توانیم بکنیم. بعد حضرت یک سری ویژگی هایی را بیان کردند تاریخ ما سر تا سر پر است از خون دل هایی که اهل بیت– علیهم السلام- خوردند خون جگر هایی که اصحاب اهل بیت خوردند غصه هایی که مؤمنین تحمل کردند چه غصه هایی این وسط سهم ایرانیا ن از خون دل به خدا قسم خیلی زیاد بود شاید یک دلیل این که ما الان زیر آسمان خدا در این دنیای وانفسا یک حکومت شیعی داریم که همه چیز آن بر مبنای مکتب تشیع وضع شده است نوشته شده دارد اجرا می شود سرمان را بالا می گیریم یعنی تنها حکومت دینی دنیا، که چشم همه ی مظلومین به آن است حکومت شیعه است این افتخار است هر جای دنیا بروی در جمع شیعه ها بنشینید با حسرمت نگاهت می کنند می گویند خوش به حالت، مدینه بودم در آن قسمت مسجد النبی آن قسمتی که پرده ها را می زنند بالا نسشته بودم آن جا رو به حرم پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم داشتم قرآن می خواندم روی صندلی حواسم به قرآن بود یک مرتبه دیدم یکی چادر من را کشید نگاه کردم دیدم چند تا دختر خانم حدود شش نفر همه با لباس عربی آن جا نشستند روی زمین، از من آرام پرسیدند شیعه هستی؟ گفتم: بله، گفتند: ایرانی هستی؟ گفتم: بله، پرسیدم از کجا فهمیدید؟ گفتند از چادرت فهمیدیم، بعد گفتم: شماها اسم هایتان چیست ؟یکی یکی معرفی کردند فاطمه داشتند مریم و مرضیه و مطهره داشتند، پنج شش تا اسم همه اسم های حضرت زهرا سلام الله علیها اسم های درست حسابی گفتم فامیلی هایتان چیست؟ گفتند: جعفری، اهل کجایید؟ گفتند: اهل یک از شهر های عربستان، اهل طائفیم، از شیعه های آن جاییم، بعد گفتند: اسم شما چیست؟ گفتم: فاطمه، گفتند: فامیلی شما چیست؟ گفتم اثنی عشری، گفتند: اثنی عشری هر دوازده امام!!! گفتم: آری، هر دوازده امام، بعد خیلی خوششان آمده بود از این فامیلی، گفتم: شماها این جا وضعتان چه طوری است؟ گفتند خیلی بد، گفتند: همه ی مردهای ما در زندان هستند، پسر های مان مرد های مان نمی دانیم کجا هستند دستگیرشان کردند بردند سال هاست بی خبریم از آن ها اصلاً نه می دانیم کجا هستند نه می دانیم زنده هستند یا مرده هستند هیچ خبری از آن ها به ما نمی رسد ما هم نمی توانیم به کسی بگوییم اسم های مان را اگر کسی از خودی بپرسد چیست سعی می کنیم اصلاً جواب ندهیم بعد گفت در ایران شما آزادید گفتم آزاد حکومت مان شیعه است قانون مان شیعه است مجلس مان شیعه است این قدر این ها با حسرت می گفتند خوش به حال تان یعنی آن جا هیچ کس به خاطر شیعه بودن در زندان نمی رود گفتم نه آن جا همه آزادند شما هم می توانید بیایید ایران با آزادی زندگی کنید و شیعه باشید شماخبر ندارید به خدا چه نعمتی توی دامن مان است.
خدا را قسم می دهم به آبروی اهل بیت– علیهم السلام- به آبروی آن آبرومند هایی که حق ایمان را و حق عشق و حق اخلاص به اهل بیت– علیهم السلام- را خوب ادا کردند، خدایا ما را حافظ آبروی اهل بیت– علیهم السلام- قرار بده.
احکام
استفتائات مقام معظم رهبری (دامت برکاته)
سوال 1469 – گفته میشود که استفاده از نیروی برق برای روشنایی بیشتر از مقدار نیاز، اسراف محسوب نمیشود، آیا این سخن صحیح است ؟
جواب: شکی نیست که استفاده و مصرف هر چیز حتی نیروی برق و نور چراغ بیشتر از مقدار نیاز، اسراف محسوب می شود. آنچه صحیح است سخن منقول از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که می فرماید : «لا سرف فی خیر» در کار خیر اسراف وجود ندارد.
طب اسلامی ؛ اثبات وجود بیان
ارسال از : دکتر سید سعید اسماعیلی - پژوهشگران:حجه الاسلام کیانی، دکتر سید سعید اسماعیلی
مقدمــه هدف از طبابت ارتقاء سطح سلامتی جامعه است،از راه پیشگیرییا درمان. در طول تاریخ،مردم از روشهای مختلفی برای حفظ سلامتی و درمان بیماریهای خود استفاده نموده اند. اما در قرون اخیر طب جدید با تکیه بر پیشرفتهایی که در سایر علوم مانند شیمی و فیزیک و علوم سلولی ملکولی صورت گرفت و با استفاده از پیشرفتهای حیرت انگیز در تکنولوژی و ساخت ابزارهای مختلف تشخیصی – درمانیکه وارد میدان شده و همه رقبا را کنار زد؛ بطوریکه تصور می شد این نقطه پایان پیشرفت علم طب است و در نتیجه بشر بر قله سلامتی قرار خواهد گرفت. اما دیری نپایید که چالش های ایجاد شده بطلان این فکر خام را ثابت کرد.
مقاومت باکتریها به آنتی بیوتیکها، خصوصاً مقاومت چند دارویی(MDR)، افزایش روزافزون موارد ابتلا به HIV،خصوصاً افزایش خیره کننده بیماریهای قلب و عروق و بیماریهای اعصاب و روان خاصه اضطراب و افسردگی و درصدر قرار گرفتن این بیماریها در لیست میزان شیوع بیماریها ی جهان تردیدهای جدی در دگماتیسم فوق وارد نمود. لذا دانشمندان جهان رویکردی جدید نسبت به سلامت پیدا کردند و سازمان بهداشت جهانی نیز چنین رویکردی را تعقیب و همه کشورها را تشویق نمود تا به احیاء طب سنتی خود بپردازند تا از این طریق به نیازهای جامعه خود در ابعاد حفظ سلامتی و درمان بیماران پاسخ دهند.
تلاش های گوناگون در کشورهای مختلف آغاز شده است. افراد زیادی مشغول بازخوانی، آموزش و تحقیقات در طب سنتی کشور خود هستند. گویی همه دلسوزان بدنبال گمگشته ای می گردند. یک مکتب طبی که پاسخگوی نیازهای بهداشتی و درمانی بشر باشد. ولی این بار هم اگر قرار باشد مانند طب جدید مدتی دنبال یک مکتب طبی برویم و پس از چندین سال به نقایص و ناکارآمدی آن پی ببریم، باعث تاسف و دریغ بسیار خواهد بود. لذا این نگرانی که ما عمر خود را صرف احیاء چیزی نماییم و بعد از مثلاً سی سال متوجه محدودیتها و ناکارآمدیهای آن بشویم ذهن هر انسان هوشمندی را به خود معطوف می نماید.
سوال مهم آن است که آیا می توان به یک مکتب طبی کامل دست یافت که با گذشت زمان بجای آنکه محدودیت، نواقص و ناکارآمدی آن برملا شود، گستردگی، برتری و قوت آن اثبات شود؟ آیا می شود به علمی دست یافت که گذر زمان گرد کهنگی بر آن ننشاند؟ پاسخ مثبت است. اگر علم، علم باشد نباید در گذر زمان تغییر کند. آیا گذشت زمان و پیشرفتهای ایجاد شده نتیجه دو ضربدر دو را تغییر می دهد؟ آنچه تغییر می کند اطلاعات است نه علم.
در حوزه علم طب فقط یک راه برای دستیابی به چنین علمی وجود دارد که با وجود انعطاف پذیری از چنان ثباتی برخوردار باشد که تغییرات زمانی آن را به چالش نکشاند و آن هم اخذ علم طب از خالق انسان می باشد که آگاه به ظاهر و باطن و جزء و کل انسان است.
معرفی کتاب
کتاب طبیب دلها به قلم دکتر سید حسن عارفی
عاشقان کشتگان معشوقند
دعای خیر بیماری دردمند یا مادری مهربان و دلسوخته و یا پدری سالخورده و ثناگو به هدف اجابت نشست و لوح افتخار پزشک مسئول و سرپرست تیم پزشکی حضرت امام عزیز در ده سال تا لحظه آخر عمر با برکت عزیز ملت مان نصیب حقیر شد . در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
و این غوغای درون خود ر ا در این اوراق در اختیار مسلمانان جهان و ایران قرار دادم ، تا همگان تاریخ بدانند که رادمردی صاحب این پرونده پزشکیچگونه بر ذکر و مناجات ، حفظ وقار و شهامت خداداد ، مواظبت بر اصول نزاکت روح و بهداشت به ما درسی همیشگی آموخت . این مجموعه خلاصه و چکیده بعضی از فعالیتها و تصمیم های تشخیصی و درمانی تیم پزشکی و خاطرات مراقبت های پزشکی ده ساله را تقدیم می دارد . تیم پزشکی عاشقانه از قلب تپنده مستضعفان جهان به نمایندگی از طرف فرد فرد عاشقان و دلباختگان و شیفتگان حضرتش چون مردمک چشم پذیرایی می کرد . چون با قلب تپنده خود و میلیونها انسان عاشق سر و کار داشتیم از جان مایه گذاشتیم و آستانه بوسیدیم، عرض ادب کرده و انجام وظیفه نمودیم و مطابق آنچه در صفحه اول قرآن مجید تقدیمی حضرتش آمده است ، چون فرزند عزیز از پدر پیرمان پرستاری کردیم و سعادت دارین یافتیم . ( دکتر سید حسن عارفی – استاد قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی تهران )
مسابقه
طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن
در کلاس استاد
پرسش سیصد و ششم: آیا باید برای شروع هر کاری « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بگوییم؟
پاسخ: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» به عبارتی حامل و حاوی اسم اعظم حضرت حق است که می فرماید: خود خداوند هم برای این که این امر به انجام برسد با بسم الله کلامش را آغاز می کند و از جمله تقدیرات الهی تأثیر« بسم الله» است در ابتدا کردن هر کاری است.
این که می فرماید هر کاری را با نام خدا شروع کنید آن کار به انجام می رسد با مبارکی و تمامی؛ نیمه کاره و ناقص نمی ماند و از آن کار ضرری متوجه آن فرد نمی شود این از مقدرات الهی است تقدیر الهی است.
پس این که اغاز امر باید با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» باشد این یک تقدیر است که حتی خداوند هم این تقدیر را در همه ی امورش رعایت می کند هر چند که اسم خودش باشد نمی فرماید: به اسمی الرحمن الرحیم. بلکه می فرماید: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» خود این لفظ به کلیت و تمامیتش تقدیر است هر کسی از این تقدیر از این قدر برای هر امری استفاده کند قطعاً آن نتیجه اش آن قضایی که فرموده تمام شدن و کامل شدن کار ناقص و نیمه تمام شماست و مبارک شدن کار کم اهمیت شماست این تقدیر را خداوند تضمین کرده که اجرا بشود.
پرسش سیصد و نهم: چرا بعضی ها فقط می گویند بسمه تعالی؟
پاسخ : آن بسمه تعالی را هم حسن بدل درست کردند برای این که رعایت احترام « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» شود واحیاناً مورد بی احترامی قرار نگیرد مثلاً این کلمه زیر دست و پانیفتد اگر بیفتد زیر دست و پا از اهمیتش کم می شود آمدند تخفیفش دادند اشاره کردند به آن که آن مشکل را نداشته باشد و « بسمه تعالی» هیچ وقت « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» نیست این خود « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» است که شما وقتی با توجه و با صحت این لفظ را با طمأنینه بیان کنید به محض این که بگویی به منزله ی کن می باشد به نزد باری این جور بگوییم « بسم الله» در نزد عارف به منزله ی کن می باشد در نزد باری تعالی شما می توانید با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» مرده زنده کنید اگر بتوانی درست ادا کنی با « بسم الله» که می گویند از آب می توانی رد بشوی در آتش سلامت بمانی به شرط این که همه ی شرایطش جمع باشد و شما اگر مجبور باشی در آتش وارد بشوی با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» در آتش وارد شوی بر شما اثر نمی کند. با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بر وری آب راه بروی در آب فرو نروی اگر همه ی شرایط شرایط جمع باشد به اضافه ی این.
بسم الله الرحمن الرحیم یعنی به نام الله که رحمن و رحیم است و هر دو از ریشه ی رحمت است . منتها تمام عالم امکان را از ملک و ملکوت این رحمن و رحیم در بر گرفته است رحمن، رحمت خداوند است در قوس نزول و رحیم، رحمت خداوند است در قوص صعود یعنی اگر شما تمام عالم را قوص نزول و قوص صعود یک دایره فرض کنید این دایره دو تا کمان دارد از مبداش از اول تا آخرش آن کمان که به سمت پایین است اصطلاحاً می گویند قوص نزول و آن طرف کمان که به سمت بالای دایره می رود می گویند قوص صعود.
در عالم امکان می گویند خداوند انسان را درفی احسن تقویم آفرید « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ »[1]
یعنی انسان را در قوص نزول ما فرستادیم به مأموریت به اسفل السافلین و بعد او را راهنمایی می کنیم تا اعلی علیین.
در الرحمان رحمت خداوند است در قوص نزول که تمام خلایق را شامل می شود از مؤمن و کافر لایق و نالایق چون سفره ای هست که پهن شده و مأموریتی که داده شده پس با رحمت رحمانیه از همه ی کائنات در قوص نزول پذیرایی می شود و الرحیم همان رحمت است در قوص صعود یعنی برای هر کسی که بخواهد بالا برود این رحمت رحیمیه دستگیرش است پس چه برای کار دنیا چه برای کار آخرت شما با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» یا به رحمت رحیمیه یا به رحمت رحمانیه خودتان را بیمه کردید پس « بسم الله» یعنی آرم و علامت و استاندارد خدا چون اسم از ریشه ی وسم است به معنای آرم و علامت داغ، حیوانات را وقتی می خواهند به نام گله ای گروهی علامت گذاری کنند داغ می زنند که مهری رویش هک شده آن را می گویند اسم. « بسم الله» یعنی مهر خدا را روی کارتان بزنید یعنی کارتان خودتان را سندی کنید ثبت و سندش را به نام خدا برابر کنید یعنی این کارتان را به نام خدا ثبت کنید که یعنی وقف شده و دیگر از ملکیت شما خارج می شود آن کار را وقف خدا کنید و شما شروع کنید خداوند کار را تمام می کند. حالا کار دنیایی باشد یا کار آخرتی اگر دنیایی باشد به رحمت رحمانیه خدا آن کارتان را وقف خدا کردید اگر کار آخرتی باشد به رحمت رحیمیه و شما هم می برید به عنوان متولی آن وقف شما هم از آن بهره می برید اما به نام خداست دیگر از نقص شما و از ضرر و زیان شما خارج می شود کامل می شود نزد خدا و بهره اش به شما می رسد خوب چه قدر زیباست می فرمایند شما اگر می نشینی هر جا بگو: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» نشستن از شما بهره بردن از شما جوهره ی آن کار وقف خدا ثبت و نزد خدا حالا شما آمدید نشستید و رفتید یک مجلسی موقتی منعقد شد و شما حضور پیدا کردید با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» آن جا آمدید و رفتید برای شما هر انتفاعی داشت تمام شد منقضی شد یعنی از رده ی استفاده خارج شد از حیز انتفاع ساقط شد اما پیش خدا همان ثبت است و برکاتش همچنان برای شما می ماند خوب خیلی زیباست « بسم الله» یعنی هر کاری را وقف خدا کنی می خواهید بخوابید با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» شما می خوابید و بر می خیزید از خواب انتفاع تام و تمام را می برید ولی این خواب شما به نام خدا و وقف خدا نزد خداست برای شما و برکاتش مداوم می شود؛ نه در دنیا در آخرت این که وقتی می روید می بینید بهره های فراوان بردید از مباحات یعنی از کار هایی که ظاهراً انتفاع مادی برای شما در دنیا داشته باشد ولی با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» آن کار کم بهره ی دنیا را وقف کردید ثبت کردید تحویل خدا دادید و دارد همچنان بهره اش برای شما می آید نزد خدا برای شما محفوظ می ماند خیلی عجیب است این قضیه که عرفا هیچ کاری را بدون نام خدا نمی کند به خاطر این است که حتی یک دقیقه یک لحظه یک کار کوچک یک مباح کوچک بدون این دید به منزله ی غبن می ماند ضرر و زیان مثل این می ماند شما پولتان را در جوب بریزید آیا حاضرید پنجاه تومانی که کمترین و بی ارزش ترین سکه است یک بیست و پنج تومانی مثلاً کسی به حساب نمی آورد شما بیندازید در جوی آب و رد شوید خوب حالا اگر یک کسی باشد بیندازد و بگوید بابا جیبمان سنگین است این که ارزش ندارد حالا بیندازیم برویم عُقلا مذمت می کنند یعنی یک عاقلی ببیند کسی این کار را می کند شماتت می کند می گوید این کاری عبث است این کار بی خردی است حالا عرفا می دانند اگر فرضاً یک لیوان آب بخواهند بخورند بی « بسم الله» مثل این می ماند که پولشان را در جوب ریخته باشند مثل این می ماند که کارشان را هدر داده باشند.
اما عوام خیلی کارها می کنند می گویند ای بابا ما داریم وارد یک مجلس می شویم تمام می شود یک ساعت که بیش تر وقت نمی گذاریم بعدش هم تمام می شود و دیگر از این مجلس هم خبری نیست ولی بعد که برویم آن جا می بینیم نه بابا این مجلس هم چنان بر قرار است و کسانی که آن جا هستند هنوز هستند با این که ما دیدیم آن ها یک ساعت بیش تر با ما نبودند این ها رفتند ولی می بینیم که هنوز هستند آن جا و هنوز در مجلس ذکر هستند و هنوز برای آن ها حضور در مجلس علم دارد ثبت می شود با این که او رفته بارش را هم بسته حالا دیگر به خانه اش رسیده کار های خانه اش را کرده ولی همچنان در حساب او حضور در مجلس علم ثبت است.
پرسش سیصد و دوازدهم: آیا برای تک تک هر کاری بسم الله بگوییم ؟
پاسخ : فرمودند برای هر کاری شما اولاً بدون بسم الله کار نکنید مثلاً می گویند از خانه بیرون می آیید این ذکر « بسم الله وبالله فی سبیل الله و علی ملة رسول الله» این را بگو بروی و برگردی همه ی کار هایت را هم کرده ای همه ی این ها پیش خدا برای شما ثبت می شود هم کار هایت را درست انجام داده ای هم کار هایت بیهوده انجام نشده هم نتا یجش را بردی.
امیرالمؤمنین a می فرمایند: « مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا یَضُرَّهُ طَعَامٌ فَلَا یَأْکُلْ حَتَّى یَجُوعَ فَإِذَا أَکَلَ فَلْیَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ...»[2] غذا می خواهید بخورید برای هر یک لقمه بسم الله بگو برای هر نوع غذا هم می خوری بسم الله بگو.
امیرالمؤمنین a یک نوع غذا می خورد یک « بسم الله» می فرمود. شخصی آمد گفت یا علیa گفتی برای هر غذایی بسم الله بگویی ضرر نمی کنی من هم گفتم ولی ضرر کردم حضرت می فرمایند که شما چند جور غذا خوردید یک جور که نبود باید برای هر یک آن ها بسم الله می گفتی برای آن ها یی که نگفتی ضرر کرده ای لذا می فرمایند اگر دیدی چند جور غذا سر سفره است، روایت است که می فرماید: « وَ رُوِیَ أَنَّ مَنْ نَسِیَ أَنْ یُسَمِّیَ عَلَى کُلِّ لَوْنٍ فَلْیَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ عَلَى أَوَّلِهِ وَ آخِرِه»[3] اگر اول غذا هم یادت رفت بسم الله بگویی گرسنه بودی وسط غذا یادت افتاد باز همان را بگو « بِسْمِ اللَّهِ عَلَى أَوَّلِهِ وَ آخِرِه» یعنی برای اول و اخر همه اش یک« بسم الله» بگو.
پرسش سیصد و سیزدهم: برای کار های قدیم هم که انجام دادیم می توانیم جهت جبران « بسم الله» بگوییم؟
پاسخ : خداوند می فرماید: زندگی شما قابل ترمیم و باز سازی است شما وقتی در مرحله ای از عمرت رسیدی نسبت به گذشته ات نگاه کردی دیدی خیلی اشتباه کردی بگو « أستغفر الله من کل ذنب و أتوب إلیه»[4] از هر خطایی که کردم توبه از حالا به بعد بنایت را بر هر کار خیری که می گذاری با یک « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» شروع کن ما بقی عمرت را و بعد از این هم از باب این که مغبون نشویم و الا مباح و مجاز بوده هر کاری هم که کردیم در سبیل مباحات انجام دادیم حرام نبوده ولی ضرر است.
[1] - التین : 5-4
[2] - بحارالأنوار / 63 / 380
[3] - منلایحضرهالفقیه /3 / 356
[4] - بحارالأنوار /102 / 35
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
اردیبهشت 1394/ شماره بیستم
سال دولت و ملت ، همدلی و همزبانی
زیّنوا مجالِسَکُم بُذکرُ علی / مجالس خود را با یا د و نام علی ( علیه السلام ) مزین کنید.
(بحار الانوار، ج38)
به نام دستان توانایت که داستان علی علیه السلام را بر صحیفه ی آفرینش نگاشت. آری او از لحظه ی باز شدن کعبه تا ثانیه ی شکافتن فرق علی علیه السلام تنها مونس و نگهدارش بوده. علی علیه السلام برای تفسیر خدا مبعوث شد و بی شک خدا، تنها مفسر علی علیه السلام خواهد بود.
میلاد با سعادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام و روز معلم را به عموم شیعیان
تبریک و تهنیت عرض می نماییم
تقارن این روز مبارک و روز معلم بهترین پاداشی بود
که امسال به اساتید و معلمان گرامی داده شد
استاد شهید مرتضی مطهری یکی از بارزترین، موفق ترین و پیشرو ترین متفکران اسلامی در عصر جدید است که در گستردگی فکری، درک زمانی، شناخت مسایل فکری، توجه به واقعیات و آشنایی به مبانی دینی سر آمد هم عصران خویش بود. او توانست عمر پر برکت خود را در راه شناخت عمیق اسلام و شناساندن این مکتب حیات بخش از زوایای مختلف به شیفتگان علوم و معارف اسلامی و مبارزه ی سرسختانه با کجروی ها و انحرافات صرف نماید. روح و روان انسان در دوران نخست زندگی بسان صفحه ای سفید است که چیزی بر آن نقش نبسته باشد و به تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام سرزمین بکری است که قابلیت رویش هر نوع سبزه و درخت را دارد. در قلمرو پرورش توانایی ها و شایستگی ها ی بشر، دو نوع معلم و مربی مورد نیاز است که این استعد ادها را بارور سازد. یکی معلم گفتار و بیان و دیگری معلم الگو و اسوه، که دست انسان را گرفته به مراحل کمال برساند تاریخ زندگی علمای ما نشان داده است که آنان بهترین رفتار و سلوک را داشتند.
ویژگی های معنوی استاد :
وضو : استاد همواره با وضو در کلاس حضور می یافت
اخلاص ؛ همیشه میخواست نامش مخفی بماند
توسل : استاد شیفته ی علامه طباطبایی بود، تا جایی که تعبیر ( روحی فداه ) در مورد ایشان بکار میبرد، وقتی علت را جویا شدند ؛ فرمود او عاشق و دلباخته ی اهل بیت علیهم السلام است.
دعا : با دعا رابطه ی خاصی داشت
نماز : مقید به نماز اول وقت بود.
قرآن : عمر گرانمایه ی خویش را صرف ترویج و گسترش فرهنگ ناب و اصیل قرآن نمود و با قرآن انس و الفت خاصی داشت.
ویژگی های شخصیتی استاد : v عزت نفس v نظم v قاطعیت v پرکاری v شهامت v حق گویی v صبر و استقامت v آینده نگری ویژگی های علمی استاد : v قدرت فراگیری v درک صحیح v حقیقت جویی v تواضع علمی v تلاش علمی v ساده گویی v آزادی قلم v روش علمی
کلام رهبری
تبریک گفتن معنایی ندارد:
حضرت امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از بانوان، شاعران و ذاکران اهل بیت علیهمالسلام سخنان خود را با این مقدمه شروع کردند که «برخی سؤال میکنند چرا رهبری درباره مذاکرات اخیر هستهای موضعگیری نکرده است؟» رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: علت موضعگیری نکردن رهبری این است که جایی برای موضعگیری وجود ندارد زیرا مسئولان کشور و مسئولان هستهای میگویند هنوز کاری انجام نگرفته و هیچ موضوع الزامآوری میان دو طرف بوجود نیامده است. حضرت امام خامنهای خاطرنشان کردند: چنین وضعیتی نیاز به موضعگیری ندارد.ایشان گفتند: اگر از من سؤال شود که «شما موافق مذاکرات اخیر هستهای هستید یا مخالف»، میگویم نه موافق هستم و نه مخالف، چون هنوز اتفاقی نیفتاده است. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: همهی مشکل بعد از این است که باید درباره جزئیات بحث و گفتگو شود زیرا طرف مقابل، لجوج، بدعهد، بدمعامله و اهل از پشت خنجر زدن است و ممکن است در دورهی بحث درباره جزئیات، کشور و ملت و مذاکره کنندگان را در حصار قرار دهند. ایشان گفتند: آنچه که تاکنون اتفاق افتاده نه اصل توافق، نه مذاکره منتهی به توافق و نه محتوای توافق را تضمین نمیکند و حتی این موضوع را هم تضمین نمیکند که این مذاکرات به توافق منتهی شود، بنابراین تبریک گفتن معنایی ندارد. رهبر انقلاب اسلامی در ادامه چند نکته را متذکر شدند و گفتند: من هیچگاه درخصوص مذاکره با آمریکا خوشبین نبودم و این موضوع هم بواسطه یک توهم نیست بلکه بدلیل تجربهای است که در این باره وجود دارد.
*****
آشتی با امام زمان عج
منتظر ، نگران معشوقش است
.... ادامه از شماره های قبل
منتظر، نگران معشوقش است و از این که به او آزاری و آفتی برسد آزرده خاطر می شود ؛ لذا علاوه بر صدقه دادن برای دفع آفات گوناگون از حضرت همیشه و به خصوص در اوقاتی که ویژه دعا و به اجابت مقرون است، برای سلامتی او دعا می کند. از جمله دعای او این دعای مشهور است؛ اللهم کن لویک الفرج....، مؤمن در همه ی کارها، حضرت و اهداف و خواست او را بر اهداف و خواست خود مقدم میدارد و از جمله جاهایی که منتظر، حضرت را بر خود مقدم میدارد در مرحله ی دعاست؛ منتظر دعا برای حضرت را در رأس همه دعا ها و مقدم بر همه خواسته های خود قرار می دهد. منتظر با فهمی که از آثار و برکات ظهور دارد و نیز آگاهی از خسارت عظیمی که تأخیر آن متوجه همه ی انسانها می شود از صمیم قلب برای ظهور مولایش دعا می کند و از خداوند تعجیل در این امر را می خواهد. او می داند که مولایش نیز این دعا را دوست دارد و خود نیز برای ظهور خود دعا می کند و به شیعیانش نیز دستور داده که برای فرجش بسیار دعا کنند. دعا بدون عمل فایده ندارد؛ یعنی اگر کسی برای فرج امام زمان علیه السلام دعا می کند باید برای فرج ایشان تلاش نیز بکند و به تناسب توان خود قدم های مؤثر و مفیدی برای رفع موانع ظهور و تبلیغ و شناساندن حضرت به دیگران بردارد. و ضمناً روح انتظار و به خصوص روح «خدمت در انتظار» را بر خود حاکم کند. چنین شخصی خود بخود در مسیر همان اصلاحاتی که قرار است حضرت برای آن تشریف بیاورند، قرار گرفته و عملاً به مصلح جهانی پیوسته است. با حاکمیت چنین روحی خود به خود اصلاحات مادی و معنوی آغاز می شود و این خود فرجی نسبی و از سنخ همان زیبایی هایی است که حضرت به ارمغان می آورند، در واقع کسی با پشتوانه ی روح انتظار، برای تعجیل فرج امام زمان علیه السلام دعا می کند ؛ چون دعای او از چنین پشتوانه ی مهمی بر خوردار است، همین دعا او را به حرکت عمیق تر در جریان خدمت در انتظار می کشاند و همین یعنی فرج و اصلاحات حقیقی؛ به عبارت دیگر روح انتظار از انسان یک مصلح می سازد که با مصلح جهانی شباهت و سنخیت پیدا می کند. با او کاری می کند که در هر کجا باشد، منشأ خدمات، اصلاحات و پیشرفت های مادی و معنوی شود و در هر کجا هست وجودی مبارک دارد. ...... ادامه دارد
*****
شهدا ( خاطرات سپهبد شهید صیاد شیرازی)
من موقعیت خاصی در گروهان پیدا کرده بودم گروهان متاسفانه نسبت به دین بی تفاوت بود، روزی به من گفتند بیایید منشی گروهان شوید قبول نکردم گفت بخاطر عدالت در نگهبانی از دانشجوهاست، گفتم بسیار خوب، ما شروع کردیم، نزدیک ماه رمضان که شد تجربه خودم را بکار گرفتم سالهای قبل بچه هایی که روزه نمی گرفتند از آنها که روزه می گرفتند ناراحت می شدند.
یک کروکی دقیق کشیدم و اینگونه جدا سازی شد دادم دست نگبان که شبها آنها را بیدار کنند. نمودار را به فرمانده دادم تا تصویب کند تا اجرا شود، آن را خیلی گستاخانه کنار انداخت. خدا می داند که من جاهایی شده که با یک جرقه ایمانم چند برابر شده است. و همین موضوع هم، باز به نفعم شد. یک خشم درونی در من به وجود آمد و یک آمادگی برای دفاع از عقیده و ایمانم ؛ و آماده شدم برای که هر چه می خواهد بشود. او آمد سخنرانی کرد و گفت بنابر این امسال کسی روزه نمیگیرد، من دستور دادم تا جیره سحری گروهان قطع کنند. خبر به همه رسید، خیلی جالب بود. آن شب در غذاخوری روی میز گروهان ما هیچ غذایی نگذاشتند. بخاطر تنبیه جیره ما را قطع کرده بودند. دانشجویان دیگر همه با هم رقابت می کردند و می گقتند تو بیا پیش ما، تو بیا پیش من ؛ در نتیجه گروهان یکپارچه روزه گرفت. فرمانده گروهان دید اوضاع خیلی خراب شده ؛ با حالتی مسخره سخنرانی کرد و گفت که من میخواستم ببینم که از دانشجویان روزه میگیرند و کدام یک مقاوم هستند. دستورش را عوض کرد با این ماجرا ها معلوم بود که بستر مذهبی آماده است. زمینه ی دینی بکر بود و هم عمل و هم تبلیغ در همه اثر داشت.
*****
پای درس استاد :
یقظه شروع است به محض این که آدم بیدار شود به یقین رسیده به یقین گم شدن رسیده اما این که به یقین راه و مقصد هم برسد آن کار دارد آن جا بی مدد نمی شود مدد لازم است این حرف را هم نزنید که عمر ما کفاف نمی دهد عمر ما به بلندای قیامت بلند است با اجل هم عمر ما تمام نمی شود فقط مهلتمان از این منزل تمام می شود. ما مثل آن درختی می مانیم که اگر امسال به یک نهال جوانه زده قد کشیده چند تا شاخ و برگ آورده ودرخت یک ساله شده زمستان که اجلش فرا می رسد و می خوابد بهار دوباره ادامه ی مسیر می دهد دنباله ی راهش را می گیرد دوباره نمی خشکد نمی پوسد هیزم نمی شود در بهار دیگر جوانه از خاک می زند بهار دیگر ادامه ی راهش را می دهد دوباره می شود گیاه دوساله، دوسال که شد زمستانش رسید در بهار بعد ادامه ی آن مسیر را می دهد تا کم کم می شود آن درخت تناور پرشاخ و پر برگ و پر میوه؛ شما هیچ وقت خودتان را با دیگران مقایسه نکنید اولاً به هیچ کسی خوش به حالش نگویید ثانیاً چون اگر کسی حسرت کسی را بخورد بگوید خوش به حالش چه قدر مثلاً موفق است چه قدر پیش می رود این خوش به حالش گفتن شرک است هیچ وقت نباید حسرت کسی را بخورید غبطه با خوش به حالش درست نمی شود غبطه را می توانید بخواهید غبطه این است که فلانی این قدر دارد سعی می کند این قدر دارد زحمت می کشد من یک دهم آن را در زندگی پیاده کنم اوروزی دو تا کتاب می خواند من ماهی دو تا کتاب بخوانم یک برنامه برای خودم بگذارم این می شود غبطه به خصوص این که در مدارج کمال هم گفتند سعی کنید هر وقت می خواهید خوب پیش بروید روی بعد علمی اش بیش تر سرمایه گذاری کنید تا روی بُعد عبادی آن، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند :یا علی وقتی همه ی مردم دنبال عبادت بیش تر هستند تو دنبال علم آموزی باش چون این جلو ترین راه است این سبقتی است که هیچ کس به گرد پایت نمی رسد حالا غبطه این است که ما مسیر زندگیمان را عوض کنیم یعنی برنامه ریزی کنیم که اگر به آن سرعت هم نمی توانیم برویم به قدر وسعمان پیش برویم ولی بنشینیم و با خوش به حالش سپری کنیم جز این که غصه ی ما را بیش تر کند جز این که درجه ی ما را پیش خودمان پایین تر بیاورد و از ارزش ما کم کند وجز این که حسرت بخوریم ای کاش من هم مثل او بودم این خودش شرک است به ما گفتند هیچ وقت خودتان را با هیچ کس مقایسه نکنید بلکه سعی کنید شما هم به قدر وسع خودتان قدم بردارید و دعا کنید یعنی همیشه دعای تان این باشد« اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و الهمنی بنور الفهم اللهم افتح ابواب رحمتک ونشرعلی خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین » این دعای همیشگی تان باشد یعنی خدایا دربهار دیگر به من پر آبی عنایت کن که به جای این که شاخه ی خشک سالی زده ی کویر دیده ی من که به زحمت تک و توک جوانه زده در بهار بعدی سبز و خرم شود.
*****
احکام :
استفتائات مقام معظم رهبری (دامت برکاته)
س 1458 - خواندن مرثیه و مدیحه هایی که شنوندگان را در جشنهای تولد ائمه علیهم السلام و عید مبعث به گریه بیندازد چه حکمی دارد؟ ریختن پول بر سر حاضرین چه حکمی دارد ؟
ج : خواندن مرثیه و مدیحه در جشنهای اعیاد دینی اشکال ندارد و پاشیدن پول بر سر حاضرین هم بدون اشکال است بلکه به قصد اظهار شادی و سرور و شاد کردن قلوب مؤمنین باشد، ثواب هم دارد.
****
سواد رسانه ای :
قسمت دوم :
برای آشنایی هرچه بیشتر با آنچه رسانه ها با ما می کنند به دانشی نیاز داریم که به آن سواد رسانه ای می گویند.قدرت درک و خواندن سطرهای نانوشته ی رسانه های نوشتاری و تماشای پلانهای به نمایش در نیامده و شنیدن صداهای پخش نشده از رسانه های الکترونیکی را سواد رسانه ای می گویند.سواد رسانه ای یعنی درک و دریافت پیامهای پنهانی که رسانه ها در پشت تصاویر یک فیلم، سریال، تبلیغات و یا خبر قصد دارند به ما القا کنند.
برای درک بهتر موضوع لازم است تا با مفاهیم ابتدایی رسانه ای بیشتر آشنا شویم:
رسانه یعنی وسیله رساننده پیام.هر منبع اطلاعاتی که دانش و اطلاعاتی را به شخص منتقل کند رسانهگویند. کتاب، پوستر، نقاشی، موسیقی، تراکت تبلیغاتی و یا حتی استادی که در کلاس تدریس می کند همه نوعی رسانه هستند.
با این حساب اگر خوب به اطرافمان نگاه کنیم پیام رسانان بسیاری را می بینیم که بی وقفه پیام هایی را به سمت ما ارسال می کنند.
آیا به پیامهایی که به ما میرسند دقت می کنیم؟ آیا به تمامی
TUP NI های وجودمان اشراف کافی داریم؟
رسانه های جمعی علاوه بر رساندن پیام، بدنبال بدست آوردن مخاطبین بیشتری نیز هستند. روزنامه ها و نشریات، رادیو و تلویزیون، فیلمهای سینمایی و سریالها، اینترنت و سایتها نمونه هایی از رسانه های جمعی اند.در این رسانه ها نوعی ارتباط یک سویه برقرار است،یعنی مخاطبین تنها دریافت کننده صرف پیام هستند و امکان ایجاد و ارسال پیام را ندارند.
اما با پیشرفت علم و تکنولوژی، رسانه های اجتماعی نیز پا به عرصه وجود گذاشته اند. در اینگونه رسانه ها، ارتباط دو طرفه است. یعنی مخاطبین نیز قدرت ایجاد و ارسال پیام را دارند.شبکه های اجتماعی از قبیل فیس بوک،وایبر،واتس آپ و... از این دسته اند.
آیا لحظاتی از زندگی خود و اطرافیان را سراغ دارید که خالی از رسانه باشد؟!!!
.
معرفی کتاب ( آزادی معنوی )
مجموعه ای است مشتمل بر پانزده سخنرانی از استاد شهید آیت الله مطهری، وجه مشترک آنها این است که موضوع آنها مسائل معنوی و مربوط به خود سازی و تزکیه ی نفس است. مطالعه ی این کتاب، گذشته از اینکه خواننده ی محترم را با بُعد معنوی شخصیت استاد آشنا می سازد وی را گام به گام به سوی خود سازی و تقوا حرکت می دهد و در واقع یک سلوک معنوی است. همان چیزی که همه ی ما سخت بدان نیازمندیم. زیرا بسیاری از مشکلات جامعه ی ما اعم از اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ناشی از عدم خود سازی و بی تقوایی و اسیر تمایلات نفسانی بودن است. این جمله از آن متفکر شهید در همین کتاب است که " آزادی اجتماعی، بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست ". مطالعه ی این کتاب، گامی است در این راه و برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست.
مسابقه :
طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن
بسمه تعالی
|
|
ماهنگار حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
فروردین 1394 / شماره نوزدهم
دولت و ملت همدلی و همزبانی
**********
میلاد با سعادت بانوی دو عالم بر همه شیعیان مبارک باد
امام صادق آن قرآن ناطق
یکی تفسیر همچون صبح صادق
بفرموده است و بشنو ای دل آگاه
که لیله فاطمه است و قدر الله
چو عرفانش به حق گردید حاصل
به ادراک شب قدر ید نائل
مراد روح هم که روح قدسی است
جناب فاطمه حورای انسی است
بود آن لیله پر ارج و پر اجر
سلام هی حتی مطلع الفجر
بود این مطلع فجرممجد
ظهور قائم آل محمد عج
مقام زن
زهرا سلام الله علیها کوثر خداست، لیلة القدر خداست جلوه جمال خداست و تفسیر جلال خدا. زهرا س ادامه ی رسول ص است و همتای علی ع، زهرا س حصن محکم ولایت است و آموزگار خوب شهادت. زهرا س تلاوت بیداری است. سایبان شوق است. تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دلهای آشنا.
زهرا س معرف کمال زن است و اوج عروج یک انسان.
مسئله ی اینکه زن در قرآن از چه پایگاه عظیمی برخوردار است، مبتنی بر این است که انسان در قرآن چه پایگاهی دارد، چون قرآن هرگز برای هدایت مرد نیامده است، بلکه برای هدایت انسان آمده، کلمه ی «ناس» که به عنوان « هدایت انسان » در قرآن مطرح است، صنف مخصوص یا گروه خاصی را در نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد بطور یکسان می شود." الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان ". حقیقت انسان نه مذکر است و نه مؤنث " من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبه "، آنکه مسجود ملائکه است جان آدمی است نه تن، چه اینکه فرشتگان هم در برابر جان آدمی خاضع هستندو شیاطین هم در برابر جان آدمی دشمنند. بنابر این مسجود ملائکه مقام انسانیت است. ذات اقدس اله فرمود " یا آدم علمهم باسماء هؤلاء، انبئهم باسمائهم " ذات اقدس اله به فرشتگان فهماند که خلیفه من کسی است که معلم و منبیء و عالم اسماء است و هم به شیطان فرمود : خلیفه ی من که مسجود همه است، کسی نیست که از خاک سر برآوره باشد، بلکه آن کسی است که برخاک هم احاطه دارد، زیرا معنای خلافت آن است که کسی جانشین «مستخلف عنه» باشد. فافهم !!!
************
کلام رهبر :
(ضرورت و فلسفه ی وجودی مداحی اهل بیت علیهم السلام )
اگر ما اسلام اهل بیت علیهم السلام را اسلام ناب می دانیم، و اگر اهل بیت علیهم السلام را مثالها و نمونه های کامل آن اسلام در عمل می شناسیم و اگر خود را دنباله رو آن اسلام و آن نمونه ها می شماریم، باید به سمت اهداف آنان حرکت کنیم، و همان طور که مرحوم طباطبایی رضوان الله علیه می فرمود: " نبی و ولی ّ بر سر قله ای ایستاده و انسانها را به آن قله دعوت می کند، ما داریم به سمت آن قله حرکت می کنیم و می رویم. اگر نمی شد از این دامنه بالا رفت و این صخره ها را پیمود، او دعوت نمی کرد. پس او که دعوت می کند، در حقیقت دارد به ما می گوید می توانی بیایی. لذا باید حرکت کنیم و برویم ". اگر این طور است که ما داریم به سمت آن قله و آن فرا خواننده و دعوت کننده ی بزرگ حرکت می کنیم و اگر ما و اعتقاد ما بر این پایه شکل گرفته و جامعه ی ما و تاریخ ما این گونه ساخته شده و اگر نظام جمهوری اسلامی بر این پایه ی این تاریخ و این معرفت بنا شده، پس ما مجموعه ای لازم داریم که اهل بیت علیهم السلام را با استفاده از والاترین ابزارهای هنری شرح و تبیین کند، و با استفاده از آن ابزار هنری که هنوز از آنها در این راه استفاده نشده آنان را به کسانی که به ایشان عشق می ورزند معرفی کند. این انقلاب و این جامعه، به سنت و آیین مداحی و شعری که در این جهت صحیح گفته بشود نیازمند است. 11/11/64
***********
آشتی با امام زمان عج
.... ادامه از شماره های قبل
حال که تا حدودی نسبت خود با حضرت را دانستیم و تا حدی به علت غیبت طولانی و غمبار آن حضرت و ریشه های آن پی بردیم بهتر می توانیم در باره وظایف فطعی و مسلّم منتظر حقیقی نسبت به حضرت و بعضی از ویژگی های روحی منتظرسخن بگوییم. 1- دوری از گناه و پیمودن راه تقوا : اولین قدم در کمک کردن به حضرت، اذیت نکردن ایشان است. ایشان امام زمان ما هستند و بر همه ی احوالات ما احاطه دارند، آن چه مسلم است، گناه ما بر ایشان آزار دهنده است. او امام صالحان و متقین است و از ما انتظار دارد که اهل صلاح و تقوا باشیم. اگر به دعای حضرت در زمان غیبت توجه کنیم، به خوبی در می یابیم که حضرت از ما چه انتظاری دارد و ما باید چگونه باشیم تا مورد عنایت و خشنودی ایشان قرار گیریم، حضرت در دعای معروفی که از ایشان در مفاتیح الجنان نقل شده چنین می فرمایند : " اللهم الرزقنا تَوفیقَ الطاعة وَ بُعدَ المَعصُیة.... خدایا روزی کن توفیق اطاعت و دوری از گناه و.....". 2- توجه به مظلومیت حضرت ولی عصر علیه السلام : منتظر به شدت به اضطرار، گرفتاری و مظلومیت مولایش توجه دارد و از آن غفلت نمی کند آتشی سوزناک و دوری عمیق وجود منتظر را گرفته و از اینکه می داند مولایش در چه حالی به سر می برد و هنوز شرایط ظهور او فراهم نشده است، به شدت دردمند و بی تاب است؛ اساساً بی تابی و بی قراری و روز شماری رکن اصلی مفهوم انتظار است که بدون اینها، انتظاری وجود نخواهد داشت. 3- آماده کردن خود برای ظهور و پیوند با آن حضرت : یکی از مهمترین وظایف منتظر که بدون انجام آن منظر بودن دروغی بیش نیست آماده کردن خود برای ظهور و داشتن پیوند با حضرت در طول مدت عمر است، منظور از پیوند، علاوه بر انس و رابطه محبت آمیز قلبی، انجام وظایفی است که در دوران غیبت بر عهده منتظر است. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه ی شریفه "یا ایها الذین امنو اصبروا و صابروا و رابطوا – ای کسانی که ایمان آوردید در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر دعوت کنید و در برابر دشمن مواظب و مرتبط با هم باشید " میفرماید : " اصبروا علی المصائب و صابروا علی الفرائض و رابطوا علی الائمه – بر مصیبتها صبر کنید و در انجام واجبات استقامت کنید و با امامان خود رابطه داشته باشید ". همچنین در باره ی عبارت " رابطوا – رابطه داشته باشید " می فرمایند : " المقام مع امامکم – همراهی و ایستادگی با امام است " 4- یقین به اهمیت و ارزش خدمت به حضرت و پیوند با ایشان – 5- سر مستی و افتخار به پیوند با حضرت -6- امید به عضویت در خانواده اهل بیت علیهم السلام – 7- دشمنی با دشمنان حضرت علیه السلام – 8- بصیرت در دین – 9- آگاهی نسبت به نوع رابطه خود با حضرت – 10 – دعا برای سلامتی ایشان و تعجیل در امر فرج، دعا برای قرار گرفتن در زمره ی یاران – 11- دعا برای تجدید عهد و پیمان. ....... ادامه دارد
*************
شهدا
(از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی-
مرکز اسناد انقلاب اسلامی -روح الله حسینیان )
بسم الله الرحمن الرحیم چهاردهم آبان ماه 1377 است و در خدمت تیمسار صیاد شیرازی هستیم. حاج آقا ضمن عرض خیر مقدم، از این که دعوت مرکز اسناد انقلاب اسلامی را پذیرفتید تا ان شاءالله با بازگو کردن مجموع خاطراتتان ایم مرکز را در راستای اهداف تدوین تاریخ انقلاب اسلامی مساعدت و کمک فرمایید تشکر می کنم. نام کوچک من علی است و نام خانوادگی ام صیاد شیرازی و پدرم زیاد خان، در سال 1323 متولد شدم، نماز را در مکتب یاد گرفتم، از دوران طفولیت داستانی به خاطر دارم که از مصادیق بارز مقدرات الهی است، یاد آوری آن خوب است تا در جامعه و فرهنگمان شناخت زیبایی تقدیر خدا و سرنوشتی که برای انسانها یش میخواهد مقدر بکند بالا برود. تابستان بود مادرم به من گفت که برو سراغ برادرت (او که کوچکتر از من بود و یک مقداری هم شرور بود!) با بچه های دیگر رفته به باغ فلانی و صحیح نیست که به باغ مردم برود ؛ برو او را بیاور. من به قصد این که بروم و برادرم را بیاورم به راه افتادم. در مازندران باغ ها معمولا با پرچین محصور شده اند و پرچین ها را از این چوب های نرم جنگلی میبافند و نصب می کنند. من رفتم، و دیدم اینها رفته اند بالای درخت و دارند میوه می چینند ؛ حقیقتش یک هوس شیطانی مرا وسوسه کرد تا من هم بروم و به اینها بپیوندم ؛ منتها یک جنگی در درون من برپا شد که تو خودت آمده ای برادرت را ببری حال چطور شده که خودت می خواهی با آنها بروی؟ این جنگ طوری ادامه پیدا کرد که آن هوس تقریباً بر من و بر آن عقل و منطقی که رنگ معنوی داشت حاکم شد. در نتیجه رفتم به طرف پرچین و از پرچین بالا رفتم که خودم را توی باغ بیندازم. به نوک پرچین که رسیدم یک دفعه دیدم یک مار درست جلوی صورت م، زبانش را تکان می دهد؛ البته مارهای شمال زیاد خطر ندارند ولی خوب، قیافه ی مار برای من وحشتناک بود و من چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که از ترس خودم را پرت کردم پایین ؛ دمپایی که به پایم بود از پایم در آمد و فرار کردم به طرف منزل؛ طوری هم می رفتم که انگار مار دنبالم می کند شاید مثلاً 200، 300 متری که رفتم توقف کردم، نگاه کردم دیدم نه، چیزی نیست، ولی این توقف یادم است و هیچ وقت هم یادم نمی رود که خودم را محاکه کردم و در این محاکمه داشتم می گفتم که مگر نبود اینکه مادرت تو را فرستاده بود که به آنجا بروی و این کار خطایی بود و کار خلاف شرعی بود که برادرت انجام می داد، تو هم حالا می خواستی بروی همان را انجام بدهی ؟ دیدی سرنوشت چطور شد ؟ مار نزدیک بود تو را نیش بزند. من زیبایی این تقدیر را بعد ها بیشتر متوجه شدم ؛ البته آنجا هم به ذهنم آمد که در نهایت خداوند نگذاشت که بروم و گرفتار آن کار خطا بشوم و این برایم درس شد و پایه ای شد و از این جنگ ها دیگر با خودم زیاد می کردم و از آن استفاده می کردم.
*****************
پای درس استاد
پرسش پانصد و شانزدهم: خانم فضه برای چه منظوری خودش را به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رساند؟
پاسخ : راوی می گوید: به حج می رفتم که پیر زنی با ما هم سفر بود که خودش نهیف و رنجور و تنها با یک استر پیر آمده بود که به حج برود ما نصیحتش کردیم که این راه سخت است و این استر نمی تواند و کسی هم مرکب اضافه ندارد که شما را ببرد.
او گفت: کسی که مهمان دعوت کرده خودش مرا می رساند در مسیر حیوانش مرکبش مرد و شد تک وتنها و دوباره همه او را نصیحت کردند، او رو کرد به سمت قبله و فرمود: خدایا مهمان دعوت می کنی به خانه ات بعد این جوری وسط بیابان می گذاری، به خودت قسم اگر غیر تو با من این کار را می کرد من شکایت به تو می آوردم.
راوی می گوید: این جمله که از دهن خانم در آمد یک دفعه از انتهای افق در همان بیابان دیدیم گرد وخاک بلند است و سوار تیز تکی به سمت ما می آید و یک مرکب اضافی و یک شتر جوان هم همراههش است آمد و مرکب را تقدیم خانم کرد و خانم یک جستی زد روی شتر و سوار شد و رفت، چنان از چشم ما دور شد که ما دیگر او ندیدیم مدت زیدی گذشت تا ما به مکه رسیدیم من همه اش به این فکر بودم که این خانم را ببینم و بپرسم که چه طوری شد چه چیزی گفت که این طوری شد؟.
راوی می گوید: وقتی که ما خسته وکوفته به مکه رسیده بودیم او را در حال طواف دیدم او اعمال مفرده اش را انجام داده بود رفتم جلو از او پرسیدم تو را به خدایی که ان طوری با خدا حرف زدی بگو تو چه کسی هستی؟ هر کسی نمی تواند با خدا این گونه ارتباط بگیرد. با نشانی هایی که داد، گفت من نوه ی فضه هستم من با خدا این جوری هستم هر وقت صدایش بزنم جواب مرا می دهد.
خب فضه کیست؟ کسی است که در تمام مدتی که در خانه ی خانم بود جز به قرآن تکلم نکرد هر چه می پرسیدند با قرآن جواب می داد. فضه شاهزاده خانم سرزمین هند در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود وقتی فهمید که پیامبر در مدینه دین اسلام را اعلام می کند در کسوت کنیزی آمد و هجرت کرد با آن مقام شاهزادگی از آن همه ناز و نعمتی که برخوردار بود و تعلیمات وسیعی که دیده بودند در کسوت کنیزی به مدینه نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می آید و می گوید یا رسول الله من آمدم که شما مرا آدمم کنید مرا تعلیم بدهید. هجرت ایشان از مدینه مانند هجرت سلمان از ایران بود مانند هجرت مصعب از اروپای آن موقع بود، مانند هجرت نرجس خاتون از روم بود مانند هجرت مادر امام هشتمa از بندر مارسیل (فرانسه) بود در حقیقت اهل بیت- علیهم السلام- تمام ستاره های عالم را دور خودشان جمع کردند پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم یک چنین شاهزاده ای را به در خانه ی اصحاب نمی فرستد به در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها می فرستد و می فرمایند به در خانه ای فرستاده ام که برای اول وآخر تو کافی است.
خانم فاطمه سلام الله علیها لازم نبود برای خانم فضه کلاس درس بگذارند تمام رفتار و وقار و زندگی خانم درس بود کسانی که در آن زمان بودند همه فاطمه سلام الله علیها را می شناختند.
*************
احکام :
استفتائات
س 564 : آیا دو نفر می توانند نماز جماعت اقامه کنند ؟
ج : اگر مراد تشکیل نماز جماعتی است که مرکب از امام و یک مأموم باشد اشکال ندارد
طب سنتی :
جمع بندی از مطالب گذشته: برای اینکه مزاج انسان به اعتدال برسد هم شناخت مزاج مهم است و هم تغذیه، و اینکه اعتدال مزاج هم جسم انسان را سالم می کند و هم روح را، و تا به این اعتدال نرسیم مشکلات جسمی و روحی برطرف نمیشود. ما با اعتدال، به خلقت اولیه نزدیک می شویم چرا که خداوند چهار عنصر تشکیل دهنده ی خلقت انسان را با عنصری معنوی که از روح الهی است در آمیخته است. پس شناخت غذاها و میوه ها و خوراکی ها و مزاج آنها مسئله ی مهمی است.
منابع طب سنتی که تا کنون مطالب را عرضه داشتیم به قرار زیر است:
تغذیه در طب ایرانی و اسلامی : (دکتر اسماعیلی، کرد افشاری، کناری)
معجزه درمان ویتامین ها و مواد معدنی : (دکتر حیدر احمدی زارع)
نیازهای تغذیه ای دختران : (دکتر حیدر احمدی زارع)
طبیب خانواده : ( دکتر حیدر احمدی زارع )
پوست و مو : چوپانکاره
**********
معرفی کتاب :
دنیای غرب بیش از دو قرن است که اندیشه سیاسی مدرنیته را هم در شکل لیبرال دموکراسی و هم در شکل سوسیالیستی تجربه کرده است. نتیجه ی اجرایی این اندیشه هادر مدیریت سیاسی جهان، کشتارهای بی رحمانه جنگ های جهانی اول و دوم، استعمارگری های ستمگرانه و مستبدانه بعد از جنگ جهانی دوم را پدید آورده است. امروز دنیای بشریت تشنه یک دکترین جامع سیاسی است که جهان به گونه ای بی نظیر به اسلام گرایش پیدا کرده است. جهان به سراغ اندیشه سیاسی اسلام می رود. آیات سیاسی قرآن نام کتابی است که حضرت آیت الله سید احمد علم الهدی به رشته ی تحریر در آوردند. در این نوشتار بر اساس سر فصل های بخش اندیشه در علوم سیاسی با تحلیل و برداشت های مستند از آیات شریفه قرآن به تبیین اندیشه سیاسی اسلام پرداخته شده است. بنیان هر اندیشه سیاسی از چهار شناخت تشکیل می شود که در سلسله طولی قرار دارند و به هستی شناسی ختم می شوند.
***********
مسابقه:
طرح سه سوال از کتاب معرفی شده با پاسخ آن
***********
بسمه تعالی
بسم الله الرحمن الرحیم
سال نو فاطمی
پرسش اول: آیا می شود از راه علوم طبیعی به آن علمی که نور است برسیم؟
پاسخ:زیست شناس موحدی که بررسی عنصر و یا سلولی را می کند واقعاً به معرفت ، به تواضع و به خشیت خدا می رسد. وقتی نظم را در کوچک ترین ذره ی تشکیل دهنده ی این عالم می بیند به عظمت خالق آن پی می برد که همین برایش می شود نور چون علم نور است می تواند نور از علوم فضیلت به دل انسان بتابد یا از علوم فریضه ، آن علمی که نور باشد راه را روشن می کند نور ضمیر صاحبش را روشن می کند
پرسش اول: من که پرخواب وپرخورهستم چگونه می توانم به این نوری که از علم است برسم؟
پاسخ: پر خوابی از پرخوری است پرگویی هم از پر خوری است. یعنی هر کسی هرزه خوار شد هرزه گو می شود هرکسی پرخورشدپرگومی شود هرکسی پرخور شد وهرزه خوارشد هرزه خواب و پر خواب هم می شود (ولی بعضی ها مشکلاتی دارند و دارو مصرف می کنند این ها به جای خودش که اثرات کاذب است) آب زیاد خوردن خواب می آورد . دکتر ها می گویند آب زیاد بخورید آب درمانی کنید ولی ائمه-علیهم السلام- می فرمایند آب زیاد خوردن خواب را زیاد و آدم را خرف ( کم عقل) می کند.
پرسش سی ودوم: آیا علم در وادی توبه راه گشاست ؟
پاسخ: بله با علم به اسما و صفات الهی و علوم فریضه بیش تر می توانید خدا را بشناسید.
علم به اصول عقاید و شناخت اسما و صفات الهی و علم به معاد و علم به معرفت نفس است و شناخت به خودتان که آینه ی تمام نمای الهی هستید پس در معرفت نفس هر چه بیش تر پیش بروید می بینید که غیر از شناخت و معرفت نفس چیزی نیست واگر کسی واعظ ذاتی نداشته باشد هیچ واعظی از بیرون نمی تواند بر او اثر بگذارد اگر از درون تعلیم الهی نگیرد از بیرون تعلیم هیچ معلم و استادی را نمی تواند بگیرد آن هایی که می گویند استاد می خواهیم، معلم می خواهیم باید همین زمینه را فراموش نکنند « کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ».[1] شما خدا را فراموش نکنید شما قطعاً زمینه دارید و اصلاً نمی شود کسی علم پیدا کند و به آن عمل نکند و اصلاً کسی که به توبه ی نصوح نرسیده نمی تواند به عِلمش عمل کند؛ عمل میوه ی توبه است. (علم نه عمل ) شما هر چه هم یاد بگیرید تا عمل نکنید به دردتان نمی خورد تا توبه نکنید نمی توانید عمل کنید حتی اگر به بعضی از آن یاد گرفته ها عمل کنید! خوب علم مراتب دارد این که می گوییم بعداً به خاطر این است که تمناست ای کاش راه بیفتم، فایده ای ندارد کسی که از خواب بیدار نشده ولو این که در بیابان خوابیده و خواب رسیدن وصل و کرامات و کمالات و این ها را می بیند در خیالات خودش می بیند که عرش برین را سیر می کند در خیال خودش در رویای خودش می بیند که در جرگه ی اهل ایمان نشسته یا عنوانی و لقبی مثل شیعه یا مثلاً محب گرفته است در خیال خودش می بیند خیلی جاها می رود این خیال است وقتی از خواب بیدار بشود ببیند حقیقت چیز دیگری است حقیقت این است که قافله و کاروان رفته تک و تنها وسط بر و بیابان نه راه بلدی نه منزل می شناسد نه راه نمایی دارد نه زاد وتوشه ای دارد در این لحظه که بیدار شده آیا به حکم عقل دوباره می خوابد؟ تا بقیه ی خوش خیالی هایش را ببیند! یا این که دیگر خواب از سرش می پرد شده از روی نشانه ها بگردد و تکرار کند برود از شرق و غرب و شمال و جنوب طی مسافت کند تا جان در بدن و رمق دارد راه برود این کار را می کند ولی نمی خوابد این که می گویند ما دوست داریم راه بیفتیم می خواهیم راه بیفتیم این یقظه نیست این تمنای یقظه ،خیال یقظه است یک مریض اگر امیدی به بهبودیش باشد دکتر به او پرهیز می دهد می گوید این نوشیدنی را ، این غذا را نخور این کار را نکن عوضش این کار را بکن ولی وقتی قطع امید از او بکند می گوید برو از امروز هر چه دلت می خواهد بخور هر جا دلت می خواهد برو هر کاری دلت می خواهد بکن یعنی جوابت کردند
یقظه شروع است به محض این که آدم بیدار شود به یقین رسیده به یقین گم شدن رسیده اما این که به یقین راه و مقصد هم برسد آن کار دارد آن جا بی مدد نمی شود مدد لازم است این حرف را هم نزنید که عمر ما کفاف نمی دهد عمر ما به بلندای قیامت بلند است با اجل هم عمر ما تمام نمی شود فقط مهلتمان از این منزل تمام می شود. ما مثل آن درختی می مانیم که اگر امسال به یک نهال جوانه زده قد کشیده چند تا شاخ و برگ آورده ودرخت یک ساله شده زمستان که اجلش فرا می رسد و می خوابد بهار دوباره ادامه ی مسیر می دهد دنباله ی راهش را می گیرد دوباره نمی خشکد نمی پوسد هیزم نمی شود در بهار دیگر جوانه از خاک می زند بهار دیگر ادامه ی راهش را می دهد دوباره می شود گیاه دوساله، دوسال که شد زمستانش رسید در بهار بعد ادامه ی آن مسیر را می دهد تا کم کم می شود آن درخت تناور پرشاخ و پر برگ و پر میوه؛ شما هیچ وقت خودتان را با دیگران مقایسه نکنید اولاً به هیچ کسی خوش به حالش نگویید ثانیاً چون اگر کسی حسرت کسی را بخورد بگوید خوش به حالش چه قدر مثلاً موفق است چه قدر پیش می رود این خوش به حالش گفتن شرک است هیچ وقت نباید حسرت کسی را بخورید غبطه با خوش به حالش درست نمی شود غبطه را می توانید بخواهید غبطه این است که فلانی این قدر دارد سعی می کند این قدر دارد زحمت می کشد من یک دهم آن را در زندگی پیاده کنم اوروزی دو تا کتاب می خواند من ماهی دوتا کتاب بخوانم یک برنامه برای خودم بگذارم این می شود قبطه به خصوص این که در مدارج کمال هم گفتند سعی کنید هر وقت می خواهید خوب پیش بروید روی بعد علمی اش بیش تر سرمایه گذاری کنید تا روی بُعد عبادی آن پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به امیر المؤمنین a می فرمایند :یا علی وقتی همه ی مردم دنبال عبادت بیش تر هستند تو دنبال علم آموزی باش چون این جلو ترین راه است این سبقتی است که هیچ کس به گرد پایت نمی رسد حالا قبطه این است که ما مسیر زندگیمان را عوض کنیم یعنی برنامه ریزی کنیم که اگر به آن سرعت هم نمی توانیم برویم به قدر وسعمان پیش برویم ولی بنشینیم و با خوش به حالش سپری کنیم جز این که غصه ی ما را بیش تر کند جز این که درجه ی ما را پیش خودمان پایین تر بیاورد و از ارزش ما کم کند وجز این که حسرت بخوریم ای کاش من هم مثل او بودم این خودش شرک است به ما گفتند هیچ وقت خودتان را با هیچ کس مقایسه نکنید بلکه سعی کنید شما هم به قدر وسع خودتان قدم بردارید
و دعا کنید یعنی همیشه دعای تان این باشد
« اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و الهمنی بنور الفهم اللهم افتح ابواب رحمتک ونشرعلی خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین » این دعای همیشگی تان باشد یعنی خدایا دربهار دیگر به من پر آبی عنایت کن که به جای این که شاخه ی خشک سالی زده ی کویر دیده ی من که به زحمت تک و توک جوانه زده در بهار بعدی سبز و خرم شود .
پرسش سی وسوم: کدام علم ؟
پاسخ: دو نوع علم داریم« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء».[2] یکی علم است و دیگری سواد است و علومی هم که یاد می گیریم دو گونه هستند علوم فریضه و علوم فضیلت علوم فریضه که یاد گیری اش واجب است مثل نماز که همه ی واجبات است و همان علم اعتقادات و علم اخلاق است این ها علوم فریضه و واجب عینی هستند و دیگری علوم فضیلت است که علوم فضیلت واجب کفایی هستند یعنی باید جامعه به حد کفایت از صاحبان این علوم داشته باشند .
پرسش چهارصدو نود و پنجم: معنای« إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً» چیست؟
این که امانت داری را خداوند به انسان سپرد و انسان از ریشه ی انس می اید گفتیم که انسان « إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً »[3] است « ظَلُوماً » به معنای بسیار نور پذیر و « جَهُولاً» به معنای بسیار علم پذیر است مراد هم این هست که هیچ کس امانت داری را نمی پذیرد فقط انسان می پذیرد چرا ؟ چون انسان فاکتورش را دارد ولی آن هایی دیگر ندارند( به عدم ملکه ).
و این علم و نور را باید از کجا بگیریم؟ روزی علم و برای رسید به علم را قرآن می فرماید: « قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ »[4] می فرماید:«تَعالَوْا »یعنی بالا بیایید تعالی پیدا کنید بالا بیایید بالا بیایید تا بتوانم به شما بگویم حرام چیست و حلال چیست تا وقتی که شما به زمین چسبیده اید و زمین سنگین تان کرده است پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم که سهل است خود خدا هم بیاید به شما بگوید حلال و حرام چیست کار خودتان را می کنید تا وقتی که شما « اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»[5] زمین شما را زمین گیرتان کرده و آب و دانه از زمین می جویید و مثل مرغ خانگی شده اید دیگر شما بال پریدن ندارید و جیفه خوار دنیا شدید جیفه یعنی مردار، مردار خوار دنیا شدید لذا می فرماید:« قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ » کمی بیایید بالاتر، علم پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در شما اثر می کند علم امام در شما اثر می کند حرف قرآن در شما اثر می کند اگر می بیند قرآن می خوانید و می روید و هیچ باری نمی بندید هر چه بگویند از قرآن تفسیر بگویند ترجمه بگویند مفاهیم بگویند هیچ اثری در زندگی شما ایجاد نمی شود و گوش ما ظرف و وعاء قرآن نمی شود علم وحی نمی شود این به خاطر این است که زمین گیریم زمین گیر نفسیم زمین گیر و پا سوز دنیا هستیم جیفه خوار دنیاییم.
لذا قرآن و تعلیم نبوی و هشدار علوی مرام و سیره ی فاطمی سلام الله علیها هیچ کدام این ها در ما غیرت و جوششی ایجاد نمی کند که بفهمیم و بگوییم چون خانم فاطمه سلام الله علیها این طور زندگی می کرد پس ما هم این طور زندگی می کنیم.
امام زمان aفرمودند:« و فی ابنة رسول الله ص لی أسوة حسنة»[6] من از فاطمه سلام الله علیها درس ها گرفتم فاطمه سلام الله علیها برای من امام زمان a درس ها داشت پس ببینید درس گرفتن و الگو گرفتن کاری ندارد چه کسی باشی امام زمان aهم که باشید از خوب می توانید الگو بگیرید ولی اگر خوب نباشید با امام زمان aهم باشید الگو نمی گیرید با حضرت زهرا سلام الله علیها هم اگر زانو به زانو بنشینید یا شانه به شانه راه برویم باز هم الگو نمی گیریم چون «تَعالَوْا » در کار ما نیست.
حالا چرا دختر پیامبر الگوی حسنه برای امام زمانa است یکی به خاطر این که دختر پیامبر الگو گیر و الگو بردار خوبی است چون الگو بردار خوبی است پس الگوی خوبی هم می تواند باشد یعنی وقتی فاطمه سلام الله علیها می خواهد فانی بشود ذوب بشود و پیامبر را پسندیده و می خواهد مثل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بشود همه چیزش مثل پیامبر می شود به شاکله ی پیامبر در می آید غیر از حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی ها با پیامبر بودند عایشه هم با پیامبر بود ولی عایشه می گوید:« ما رأیت أحدا أشبه سمتا و دلا و هدیا برسول الله فی قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله ص»[7] شبیه تر از فاطمه سلام الله علیها به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در راه رفتن، آرامش، وقار، سیرت، سخن گفتن، ایستادن و نشستن ندیدم».
چون ذوب شده در پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم لذا امام زمانa می فرماید الگوی خوبی است. کسی که خوب می تواند امانت داری بکند در انتقال رفتار می تواند امین باشد و قابل اعتماد باشد در پذیرفتن.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به سلمان فرمودند:« یا سلمان ابنتی فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها إیمانا إلى مشاشها تفرغت لطاعة الله»[8]
« ای سلمان خداوند قلب و اعضای فاطمه سلام الله علیها را تا سر نرمی استخوان های فاطمه سلام الله علیها پر از ایمان کرده که برای عبادت خداوند خود را از همه چیز فارق می سازد» از همه چیز یعنی وقتی پای عبادت مطرح می شود دیگر تمام ظاهر و باطن همان طور که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید:« سَجَدَ لَکَ سَوَادِی وَ خَیَالِی »[9] همه ی سیاهی و سفیدی و پوست و مو و مخ مغز و استخوان و رگ ها واعصاب من در مقابل تو سجده کرده می فرماید همین درک و همین مقام را فاطمه دارد.
پس با این حرف امام زمانa می فرمایند: بدون الگو نمی شود بی الگو و راهنما نمی شود راه را پیدا کرد.
بگردید و الگو پیدا کنید می فرمایند: من فاطمه سلام الله علیها را توصیه می کنم خودم هم از فاطمه سلام الله علیها الگو می گیرم و به هر کس هم که الگوی رفتاری خوب می خواهد فاطمه سلام الله علیها را توصیه می کنم و تازه با این حرف امام زمانa می فرماید منتظرین من هم کسانی هستند که فاطمه سلام الله علیها الگوی آن ها است یعنی اگر ظهور امام زمانa این همه سال طول کشیده چون امام زمان منتظر ندارند وقتی می فرماید فاطمه سلام الله علیها الگوی من است نمی فرماید چون مادر من است چون جد من است می فرماید چوم دختر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است پس دختر پیامبر بودن فاطمه سلام الله علیها از فاطمه سلام الله علیها یک الگوی تام و تمام برای تمام احاد امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم درست می کند پس منتظر حقیقی آن کسی است که مثل امام زمانش این الگو را پذیرفته باشد پسندیده باشد.
مطالعه کنید بروید پیدا کنید شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانید ببینید که ایشان چه طور شخصیتی دارند هجده سال که بیش تر ایشان عمر نکردند پس معلوم می شود که خوب بودن عمر طولانی هم لازم ندارد می تواند به طرفه العینی اتفاق بیفتد می شود یک انقلاب اتفاق بیفتد در درون هر کسی می شود یک توبه اتفاق بیفتد و کسی بیدار شود و توبه کند و بعد از آن دنبال یک الگوی خوب بگردد.
[1] - الحشر : 19
[2] - مصباحالشریعة /16 /الباب السادس
[3] - الأحزاب : 72
[4] - الأنعام : 151
[5] - التوبة : 38
[6] - الغیبةللطوسی / 285
[7] - بحارالأنوار / 37 / 71 باب 50- مناقب أصحاب الکساء و فضلهم
[8] - المناقب / 3 / 337 فصل فی معجزاتها ع ..... ص : 336
[9] - بحارالأنوار / 95 /416 باب 30
پای درس استاد
بسم الله الرحمن الرحیم
پرسش بیست ودوم: آیامی شود پی به فضیلت انسان کامل ببریم ؟
پاسخ: نه . انسان کامل آینه ی تمام نمای خداست انسان کامل این طوری است یعنی اگر همه ی دریاها مرکب شوند همه ی جنگل ها قلم شوند که نعمت ها وکلمات خدا را بشمارند نمی توانند؛درمورد انسان کامل هم همین طور است که اگر جنگل ها درخت شوند و دریاها مرکب شوند نمی توانند فضائلش را بشمارند.
پرسش صدوشصدوسوم: چرا ائمه – علیهم السلام- لازمان و لامکان هستند؟
خب ائمه– علیهم السلام- در لازمان و لامکان هستند، آن ها به اقتضاء مرتبه خود که آن تکلیف را دارند چون توان آن کار را دارند و توان انجام همه ی تکالیف را با هم دارند چون سعه وجودی دارند، ولی ما که ضعیف و ناتوان هستیم، یک جا که نبودند، همه جا بودند، و از عهده همه ی تکالیف بر می آمدند ما هم همین جور هستیم اگر برسیم به آن سعه وجودی که بتوانیم همه جا باشیم قطعاً از عهده همه تکالیف با هم بر می آییم، ولی ما الان این جا هستیم که الان در این مکان هستیم و جای دیگر نیستیم. در این زمان هستیم و در زمان دیگر نیستیم، عالم برزخ هم همین طور است مگر این که باز ما از زمان و مکان فراتر برویم و الا زمان و مکان حصار ما هستند و به قول صدر المتألهین، زمان مامای ماست و ما را می زایاند در زمان های بعدی در مکان های بعدی، زمان است که ما را می زایاند، شما الان این جا هستید، ساعت بعد جای دیگر هستید، تا ساعت بعد، نشود شما از این جا تکان نمی خورید،
پرسش صدوشصدوهشتم: کسانی که در خانه در حال عبادت اند ولی ممکن است در چند جا ی دیگر هم باشند آیاخودشان این راحس می کنند؟ بله
تکثر که می گویند همین است، امام رحمةالله علیه این هنر را داشتند، که وقتی می آمدند امام را ترور کنند طرف وقتی اسلحه اش را بیرون می آورد می دید اتاق پر از خمینی است، دور تا دور خمینی نشسته نمی دانست کدامشان خمینی است.دستش را می برد و منصرف می شد می دید خمینی یک جا نشسته، خمینی یکی بیش تر نیست دوباره دستش را در جیبش می برد می دید اتاق پر از خمینی رحمةالله علیه است دوباره دستش را در می آورد می دید خمینی یک طرف دیگر نشسته یکی دو دفعه این جوری شد دیگر جرأت نکردند که بیایند، فهمیدند با کم کسی طرف نیستند.
پرسش صدوشصدونهم: در چنین مواقعی که جسم می تواند چند جا باشد روح چه طور می شود؟
آن هنری است که باید صاحبش شوید که تابفهمید چه طوری می شود
حضرت علی aامام و انسان کامل اند که کمال و کامل بودن چنین موقعیتی به ایشان داده است، نه این موقعیت ایشان را کامل کرده باشد. شیعه را متهم می کنند که نسبت به امامانش خیلی غلو می کند می گویند شیعه غالی است یعنی غلو کننده، سر غالی بودن این است که ما امامان خود را موجوداتی ما ورایی می دانیم، که اصلاً تشبه به آن ها محال است و فقط منحصر به آن هاست در حالی که آن ها چون به کمال رسیدند یک چنین صفاتی را دارا شدند، نه این که به خاطر آن صفات آن ها را کامل بدانیم.
خب حضرت علی a را در شب قدر برای افطاری دعوتش می کنند، چون شنیدند در شب قدر به انسان مؤمن افطاری دادن خیلی ثواب دارد، اصحاب می آیند دعوت خصوصی می کنند به نحوی که دیگران نفهمد، و حضرت هم قبول می کنند در یک شب چهل نفر حضرت علی a را دعوت می کنند و فردایش می آیند با افتخار برای هم دیگر تعریف می کنند که خبر داری دیشب چه کسی افطاری خونه ما بود، علیa مهمان ما بود، می گویند نه علیa مهمان من بود، دیگری می گوید نه علیa مهمان من بود، خلاصه دعوایشان می شود می روند پیش پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ، پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرمایند دعوا نکنید علیa دیشب مهمان من بود.
خب حضرت علیa خونه همه آن ها رفت افطاری هم خوردند نشست و برخاست هم کردند و آن ها دیدند غذا کم شد یعنی خورده شد نه این که خیال بوده باشد و حضرت غذا نخورده باشند و چیزی از غذا کم نشده باشد، برای همین همه با افتخار می گفتند ما افطاری دادیم به علی a ولی در حقیقت علی خدمت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود، حالا این حلوای لن ترانی است ما که نمی دانیم.
پرسش دویست وسی وپنجم: رفتارپیامبر با مردم چه گونه بود؟
پاسخ: مردم همه هر کدامشان تک تک اخلاق و آداب و رسوم و عادت ها و اعتقادات این ویژگی های مخصوص خودشان را دارند که گاها سبب تزاحم، اختلاف، سوء تفاهم، در گیری و همه ی نزاع ها هم از همین ناسازگاری ها و نا هماهنگی ها پیش می آید. هر جای عالم که هست بین دو فامیل بین دو تا همسایه بین دو هم خانه ممکن است این اختلاف ها پیش بیاید در هر قشر و طبقه و ردیفی که هست.اما صفت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با مردم این بود که همه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را دوست داشتند وپیامبر را از همه به خودشان نزدیک تر می دانستند هم کافر هم مؤمن هم مشرک هم منافق همه فکر می کردند مقرب ترین افراد به پیامبر لّی الله علیه وآله وسلّم هستند، تا جایی که آن کافران جوری با پیامبر لّی الله علیه وآله وسلّم رفتار می کردند که به خودشان جرأت می دادند بگویند: « هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ »[1] یعنی هر چه به او بگویی گوش می کند، همه ی حرف ها را گوش می کند یک کلمه بر نمی گردد جواب مخالفت آمیز به تو بدهد. خداوند می گوید که او اذن باشد و گوش به حرف هایتان بدهد که برای شما « خَیْرٍ لَکُمْ » بهتر از این است که بخواهد از دستتان عصبانی شود و پرخاش کند و طردتان کند چرا شما از این که به حرف های شما گوش می کند و راحت می توانید حرف هایتان را بزیند به عنوان صفت منفی تلقی می کنید. این تازه صفت مثبتی است هم برای او و هم برای شما که از دست و زبان او خودتان را به هر حال در امان می بینید این مدارا کردن با مردم که هر کسی پیش شما احساس امنیت بکند و فکر بکند که در حضور شما شخصیتش، عقایدش، اخلاقیاتش، عاداتش، آدابش همه چیز محترم است و شما به آن احترام می گذارید، این احترام گذاشتن به عادت ها و اخلاق دیگران و برخورد صحیح با رفتار آنان این مجال را به آن ها می دهد که در دیدن آینه ی وجودی، شما اشتباهات رفتاری شان را خودشان با اراده و آگاهی و اختیار، خودشان آن را درست و اصلاح بکنند.
نقطه ی مقابل مدارا با مردم می دانید چیست؟ قضاوت کردن، محکوم کردن، کلاس گذاشتن برای دیگران، موعظه کردن است. موعظه کردن را شما می دایند اصلاً ما اجازه اش را نداریم. ما اجازه نداریم برای کسی موعظه کنیم حتی ائمه و انبیاء– علیهم السلام- هم هیچ کسی را موعظه نمی کردند. برای کسی موعظه جایز است که خودش بیاید بگوید: من را نصیحت کن؛ آن جا درست می شود.
امر به معروف هم شرایط دارد، مثلا همین مدارا کردن هم خودش یک جور امر به معروف است.
اول همه ی معروف ها این است که به کسی که تارک معروف است، مجالی بدهی که بیاید و با شما از نزدیک معروف را ببیند و در رفتار و حرکات و سلوک شما معروف را ببیند، چه بسا از بسیاری از ترک معروف ها به خاطر این است که تارکین معروف، معروف را نمی شناسند، نمی دانند کار خوب چیست. نمی دانند چه خصلتی خصلت حسن است، اگر قرار باشد پیش من عامل به معروف امنیت شخصیتی نداشته باشد امنیت اجتماعی نداشته باشد، تا بیاید پیش من ، من بخواهم باب موعظه و نصیحت و تصمیم گیری عجولانه به جای او برایش باز بکنم از پیش من که برود پیش آمر به منکر، شخصیت او را می پسندد می گوید هر چه باشد او به من احترام می گذارد آدم آن جایی که راحت است که همه ی حیثیت خودش را در امان ببیند.
این که می گویند مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند یکیش همین است که مثلاً من خودم را خوب می بینم رفتارم را هم خوب می بینم بروم پیش کسی که رفتارم را غلط می بیند، اگر او مدارة الناس نداشته باشد اول کاری که می کند کاری که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نکرد بخواهد بکند، یعنی من را موعظه کند در نتیجه چه می شود یعنی من از دست و زبانش در امان نیستم. لااقل از زبانش درامان نیستم سعی می کنم دیگر پیش چنین کسی که تا من را ببیند باب موعظه را باز می کند و کلاس اخلاق برایم می گذارد ننشینم.
پیامبران و ائمه– علیهم السلام- زمانی کسی را موعظه می کردند که خودش نصیحت بخواهد شخصی آمد و گفت: یا رسول الله « عِظنی» من را نصیحت کن ، حضرت هم یک کلمه فرمودند: دروغ نگو؛ بار دوم می آید می گوید یا رسول الله « عِظنی» مرا نصیحت کن حضرت هم یک کلمه فرمودند: دروغ نگو؛ بار سوم می آید می گوید یا رسول الله « عظنی» مرا نصیحت کن حضرت هم یک کلمه فرمودند: دروغ نگو؛ یک کلمه نه این که بیاید بنشیند بگوید پسرم عزیزم تو جوانی عاقلی آینده داری مواظب باش این رفتار تو رفتار خوبی نیست.
چون موعظه کردن یعنی به جای آن فرد تصمیم گرفتن است؛ تصمیم آخر را شما بگیرید که او خوب باشد، شما تصمیم گرفته ای که او رفتارش درست باشد، شما تصمیم گرفته ای که او نماز بخواند در صورتی که به شما مربوط نیست. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با همه ی پیامبریش برای مشرکین تصمیم نگرفت تا خدا را بپرستند؛ آزادشان گذاشتند فرمودند باشد اگر می خواهید مشرک باشید، مکه را خالی کنید بروید بیرون، مکه خانه ی خداست شرکتان را ببرید بیرون من مأمور هستم که این خانه را از شرک پاک کنم اگر می خواهید مشرک باشید، بروید پناهنده به خانه ی ابوسفیان بشوید من با ابوسفیان کاری ندارم ولی بتهایتان را بساط بت پرستیتان را از کعبه بیرون ببرید.
پرسش سیصد وبیست ویکم: آیا به ائمه - علیهم السلام- در جمع به آن ها ندا نمی رسید؟
پاسخ: اولاً به ائمه- علیهم السلام- هیچ وقت ندا نمی رسید. آن ندایی که می رسید به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می رسید، وحی بود و پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم وحی را در حالتی دریافت می کردند که همه تغییر حالت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را می دیدند و گوش به زنگ بودند که همین الان که وحی دریافت شد، پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چیزی بفرمایند.
پرسش چهارصد وشصدو چهارم: حقیقت محمدیه و حقیقت فاطمیه را چه طور می شود با هم جمع کرد؟
حقیقت محمدیه صلّی الله علیه وآله وسلّم و حقیقت فاطمیه سلام الله علیها که هست؛ حقیقت عالم یکی بیش تر نیست.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرمایند:« أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی»[2] من نور اول بودم یعنی مقدمه ی آفرینش صادر اول پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بودند لذا می فرماید:« لولاک لما خلقت الأفلاک»[3] یعنی نقطه ی آغازین عالم آفرینش پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است و همه ی شئون آفرینش دیگر به پیامبر بر می گردد اما وقتی که آفرینش بر پا شد شیرازه ی عالم و قوام عالم به حضرت زهرا سلام الله علیها است یعنی با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آفرینش آغاز شد با فاطمه ی زهرا سلام الله علیها به انتها می رسد این که می فرماید: « اِنّی ما خَلقتُ سَماءً مَبنیّةً وَ لا اَرضاً مَدحیَّةً وَ لا قَمَراً مُنیراً ولا شَمسَاً مُضیئةً وَ لا فلکاً یدورُ وَلا بحراً یجری وَ لا فُلُکاً یَسری اِلا فی مَحَبَةِ هؤُلاءِ الخمسةِ »[4] آخر سر هم می بینیم که در قیامت هم وقتی هم قیامت بر پا می شود خداوند به همه ی خلق اولین و آخرین اعلام می کند ثابت می کند می نمایاند که تعیین کننده برای سعادت و شقاوت و خیر و شر اهل محشر فاطمه سلام الله علیها است حتی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم که قرار است شفاعت کنند نظر به فاطمه سلام الله علیها می کنند که آن جا پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرمایند: که هر کسی که او را خشنود کند من را خشنود کرده هر کسی او را به خشم آورد من را به خشم آورده یعنی این که امضای پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به دست حضرت زهرا سلام الله علیها است خشم و رضای پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به خشم و رضای فاطمه سلام الله علیها است
پرسش چهارصد و هفتاد و هفتم: چرا به امام هشتم غریب می گویند؟
پاسخ: در روز آخر حیات شان امام هشتمa فرمودند : اباصلت من می روم پیش مأمون وقتی آمدم اگر دیدی عبا بر سر کشیدم پیش من نیا بدان کارم تمام شده به خانه می روم تو فقط منتظر باشد تا کار من تمام بشود اما اگر دیدی عبا به سر نکشیدم بدن که مأمون نتوانسته نیتش را عملی کند اباصلت می گوید: نگران و مضطرب بودم وقتی امام آمدند دیدم آقا عبا به سر کشیدند و کار از کار گذشته وارد اتاق شدند در را بستند منتها قبلش گفتند اباصلت در خانه را ببند و من منتظرم که جوادم بیاید از مدینه گفتم آقا راه دور است کسی را فرستادید دنبال آقا زاده فرمودند نه ما خانواده احتیاج نداریم کسی را دنبال کسی بفرستیم جواد من می آید این قدری نگذشت که اباصلت می گوید دیدم آقا زاده امام جواد جوانی برومند و نورانی از در بسته وارد شد و کنار بستر پدر نشست و امر تجهیز پدر را انجام داد و بعد دیدم این جسد بعد از این که کار دفن و کفن انجام شده کانه از سقف خانه رفت پرسیدم از امام جواد کجا رفت؟ گفت پدرم مشتاق مدینه بود رفت مدینه به زیارت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خوب امام چند سال بود که از مدینه هجرت فرموده بودند و به همین خاطر که از اهل خویشان نشان جدا شده بودن فرمودند من غریبم و من را غریب بنامید خودشان در شعری که سروده اند وجریانش این است.
« ابو الصلت هروى گوید: دعبل بن على خزاعى در مرو خدمت حضرت رضا aرسید و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا در باره شما قصیدهاى گفتهام و با خود عهد بستهام قبل از این که در حضور شما قرائت نکنم در جاى دیگرى انشاء ننمایم، حضرت فرمود: بخوانید دعبل قصیده خود را که مطلع آن چنین است قرائت کرد:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات
و چون به این بیت رسید:
و قبر ببغداد لنفس زکیّة تضمّنها الرحمن فی الغرفات حضرت رضا a فرمودند: میل دارم در این جا دو بیت وارد کنم تا قصیدهات کامل گردد، عرض کرد: بفرمائید امام aدر این هنگام فرمودند:
و قبر بطوس یا لها مــن مصیبة توقـد بالأحشاءبالحرقات إلى الحشر حتى یبعث اللَّه قائما یفـرّج عنّا الهمّ و الکربات دعبل عرض کرد: اى فرزند پیغمبر این قبرى که در طوس واقع است متعلق بکیست؟ حضرت فرمود: آن قبر من است، پس از چند روز دیگر طوس مرکز رفت و آمد شیعیان من خواهد شد، و آنان براى زیارت قبر من به این سرزمین خواهند آمد، اکنون بدانید هر کس در غربت قبر مرا زیارت کند روز قیامت با من در یک درجه خواهد بود.»[5]
و یکی از این خانواده است که غریبانه در طوس دفن می شود و از آبائش جدا افتاده و حالا چرا نباید این جدا افتادن از آباء سر غریبی امام هشتمa باشد سِر غریبی امام هشتمa چیست؟ شاید غربت غریب آن جایی که خودش را به ذهن مردم نزدیک تر کند برای این که حجت به مردم تمام بشود آن جا معنی پیدا می کند.
امام هشتم a آمدند در یک قدمی خلافت ایستادند خودشان را به مردم نشان دادند امر مقایسه را برای مردم بین امام و مأمون هموار کردند تا مردم بفهمند امام اگر خلیفه باشد چه می شود و مأمون اگر خلیفه باشد چه می شود بلکه این مردم به غیرتشان بر بخورد و قیامی که باید انجام بدهند و آن ستیزی که با ظالم داشته باشند انجام بشود و امام را بشناسند و با او بیعت کنند وبر خلافت خودشان بگمارند و با جان و دل از امام شان حمایت کنند ولی این مردم عافیت طلب امام را فقط آن قدر می شناختند که هر حاجتی دارند بیایند پیش امام، گرفتار اند بیایند پیش امام، مشکل مالی دارند بیایند پیش امام، امام را باب الحوائج بدانند ولی کعبه ندانند، طواف امام نکنند! چه قدر امام باید غریب باشد که تا این حد خودش را به مردم نشان بدهد و بعد از امام هشتمa دیگر همه ی ائمه زندانی بشوند امام جوادa تحت الحفظ امام نهم امام دهم امام یازدهم تحت الحفظ امام دوازدهم هم غایب. لعنة الله علی القوم الکافرین.
[1] - التوبة : 61
[2] - بحارالأنوار / 1 / 97
[3] - تأویلالآیاتالظاهرة / 430
[4] - حدیث الکساء / مفاتیح الجنان
[5] - زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام متن 440 (مناقب حضرت رضا علیه السلام) ..... ص : 438
ماهنگار
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام شماره هجدهم – اسفند 1393 اسفند / شماره هجدهم
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی
سلام به فاطمه ؛ «صدیقه شهیده سلام الله علیها »
به نماز و نیاز او / به ناگفته های راز او / به مزار بی نشان او
او یک خانه نشین نا آگاه نیست. فاطمه سلام الله علیها راه رفتن را در مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در مهد توفان نهضت به سر آورده، و جوانی را در کوره ی سیاست زمانش گداخته است او یک زن مسلمان است. زنی که عفت اخلاقی او را از مسئولیت اجتماعی، مبرّا نمی کند.
بر گرفته : از کتاب سحر سخن
چنان شتابناک و سراسیمه حرکت می کرد که هر سکوتی را در هم می شکست و گویی زِرِهی از مهابت و متانت و جلال، پیکرش را پوشانده و هاله ای از عفت و حیاء اطرافش را فرا گرفته بود. بر ابوبکر – که در میان انبوهی از مهاجران و انصار نشسته بود – وارد شد. گویی فرشته ی وحی این بار، ندای آسمانی و اَنذِر عَشیرَتَکَ الاقرَبین را بر او نازل کرده است و می رود تا در مسجد قوم و خویش را انذار کند. سپاس خدای را بر نعمتهایی که ارزانی داشت...گواهی می دهم که جز الله هیچ خدایی نیست... و گواهی می دهم که پدرم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده ی خدا و فرستاده ی اوست... خداوند پدرم را برانگیخت تا کار خود را تمام نماید و آنچه را که در جهت اراده و فرمان او بود به پیش راند....ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.زمانی که خداوند برای فرستاده اش ( محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) خانه ی پیامبران و آرامگاه برگزیدگانش را برگزید و به ملکوت اعلی و مقام قرب خداوند پیوست، خارهای پر گَزندِ نفاق و دورویی سر بر آورد، پرده ی دیانت دریده شد و کالای دین بی خریدار گشت و آن گاه لب فروبسته ای از گمراهان به سخن در آمد و فرو خفته ای از فرو مایگان ِ گمنام به صحنه آمد و مشرک و کافری به یاوه گویی پرداخت و در میان شما دُم می جنبانید و شیطان نیز، از کمینگاه خویش سر بر آورد و شما را به خود فرا خواند، و دید که چه زود فراخوان او را پاسخ گفتید و در پی او سبک مغزانه دویدید، و در دام تزویر و فریبش خزیدید، و چه زیبا و هنرمندانه به ساز او رقصیدید.
پس ای پسر ابی قحافه، حال که چنین است این تو این مزرعه ی فدک !! این تو و این شتر ! مرکبی مهار زده و آماده برای سواری برگیر و ببر.
ای مردان با نفوذ و ای بازوان ملت و ای پشتیبانان اسلام ! و ای کسانی که اسلام در دامن آنان بالیده است، شما را چه شده که در باز گرفتن حقّ من سستی روا می دارید ؟! و چرا دیده به هم نهاده اید و از ستمی که بر من روا می دارند، تغافل می ورزید ؟
ای پسران قیله ! دور از شأن شما ست که پیش چشم شما میراث پدرم را ببرند و ببلعند و حرمتم را نگاه ندارند و شما فریاد خواهی مرا بشنوید و از حال و کار من آگاه شوید. فریاد مظلومیت من به گوش شما می رسد ؛ ولی پاسخ نمی دهید و مرا یاری نمی کنید.
می بینم که در خلوت خویش خزیده و غرق در آرامش و خوشگذرانی هستید و از تنگنای انجام مسئولیت ها خود را رهانیده و راحت طلبی را برگزیده اید و آنچه را که در درون ذخیره کرده بودید، بیرون انداختید.
گفتنی ها را گفتم، با شناخت کاملی که از شما دارم، ما را یاری نخواهید کرد ؛ چرا که در چنگال ذلت و زبونی گرفتارید و دلبرده ی نیرنگ و خدعه اید، و می دانم که پیمان شکنی، راه و رسم شما ست و در ژرفای جانتان رسوخ کرده است. اما چه کنم که دلم خون است و از سوز دل، این سخنان را به زبان آوردم. آری! برای این بود که گفتنی ها را گفته باشم و حجت را بر شما تمام.
24/9/71
چیزی که ما باید بعد از این مراحل محبت و مجذوبیت نسبت به حضرت فاطمه الزهرا س -که هرچه محبت بورزیم، برای این منبع نور و معدن فضیلت کم است – به آن توجه داشته باشیم، این است که ببینیم وظیفه ی ما در قبال این ارتباط عاطفی و قلبی چیست؟ و الا اگر این ملاحظه رو دنبال نکنیم، ممکن است خدای نکرده این محبت، آن نتیجه ای را که انتظار داریم به ما ندهد، چون فاطمه زهرا س یک موجود معمولی نیست. او یکی از برترین ها در همه ی تاریخ بشر یت است. امام صادق علیه السلام فرمود: «یا سیده نساء العالمین» بعد راوی پرسید: آیا مادر شما سرور زنان عالم بود یا مریم؟ حضرت فرمود: مریم سرور زنان زمان خودش بود. لکن مادر ما سر ور زنان اولین و آخرین است و متعلق به زمان خودش تنها نیست. یعنی اگر در همه ی خلقت عالم و در همه ی این میلیارد ها انسانی که در طول زمان آفریده شده اند، شما یک تعداد انگشت شماری برترین ها را بخواهید پیدا کنید، یکی از آنها همین مطهّره ی منوّره است، که این چنین اسم او و یاد او به ما ارزانی شده و خدای متعال تفضل کرده است تا ما بخشی از عمرمان را به یاد او بگذرانیم، از او بگوییم و از او بشنویم. بسیاری از مردم دنیا از او غافلند، لذا این هم لطف خدا بر ماست؛ یعنی مقام آن بزرگوار به گونه ای است که علمای بزرگ مسلمین و صاحبان فکر و نظر بحث دارند که آیا زهرای اطهر سلام الله علیها بالاتر است یا علی بن ابیطالب علیه السلام؟ آیا این مقام کمی است؟ که بزرگان اسلام بنشینند با هم گقتگو کنند. لهذا این محبت و علقه ای که وجود دارد یک وظیفه را بر دوش ما می گذارد و آن وظیفه این است که ما باید هم در عمل شخصی و هم در عمل اجتماعی به منش و روش آن بزرگوار عمل کنیم.
پای درس استاد
امام هشتمa فرمودند: هفت چیز به غیر هفت چیز استهزا است این که در قرآن می فرماید: « وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن»[1] این گروه که می گویند ما استهزا کننده ایم این ها کسانی هستند که وقتی به آن ها می گویند ایمان بیاورید می گویند ایمان آوردیم بعد وقتی با شیاطین درونی خودشان خلوت می کنند پیش خودشان می گویند ما استهزا و مسخره کردیم. لازم نیست که حتماً با عبارت و جمله بگویند بلکه حالت این ها حالتی است که اگر بشود ترجمانی در قالب کلمه یا جمله برایش پیدا کرد آن ترجمان حالت درونی این ها این است که « إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن» خوب حضرت فرمودند کسی که در حضور مردم وجهه ی ایمانی دارد در خلوت خودش رفتار نفاق و کفر دارد او در حقیقت می گوید « إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن».
کسی که مردم را موعظه می کند ولی خودش متعظ نیست واعظ بلا متعظ است می گوید « إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن»
حضرت می فرمایند کسی که استغفار به زبان می کند ولی قلباً پشیمان نیست از مستهزئین است و تأثیر استهزاء هم این است که فرموده اند استهزاء خودت است مستهزء به نفسه است یعنی خودت را مسخره می کنی اولاً، ثانیاً در جواب این استهزا خدا هم استهزا می کند اما استهزا خدا چه طوری است ... ادامه دارد...
شهدا
(از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی -روح الله حسینیان )
دوره دوم زندگی سرهنگ شهید صیاد شیرازی بعد از پیروزی : اختلاف سروان با فرماندهان ارتش موجب آشنایی وی به حضرت آیت الله خامنه ای ( رهبر عزیز) می گردد و از اینجا سرنوشت صیاد به کلی تغییر پیدا کرد. اختلافات سرهنگ با بنی صدر موجب برکناری وی و خلع دو درجه میگردد. اما وقتی بنی صدر سقوط کرد و شهید رجایی به ریاست جمهوری رسید سروان مجدداً با دو درجه به غرب کشور اعزام میشود. در هفتم مهرماه 1360به خاطر رشادته و لیاقتها توسط رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او با هماهنگی سپاه پاسداران در عملیات گوناگون شرکت کرد و پیروزیهایی را برای ایران به ارمغان آورد. سرهنگ در سال 1366 به درجه سرتیپی نایل آمد. سرتیپ صیاد شیرازی در سال 1367 در عملیات مرصاد شرکت و با روحیه ای بسیجی ضربات محکمی را بر پیکر منافقان وارد کرد. سر انجام صیاد شیرازی در مقام جانشینی ریاست ستاد کل به خدمت مشغول شد. امیر سپهبد صیاد شیرازی پس از عمری تلاش و مجاهدت به دست منافقان به شهادت رسید و موجی از دین خواهی را برانگیخت.خاطرات امیر شهیدمان از دو لحاظ در خوراهمیت است : نخست آن که در جای جای کلامش آهنگ خدا به گوش می رسد و زندگی او از کودکی بوی خدایی می دهد. شهید ما هیچ گاه خود را از حوزه ی هدایت خداوند خارج ندیده است و این همه را از برکت نماز می داند که در کانون خانواده فرا گرفته است. او می گوید که هر گاه در آستانه ی سقوط به فرهنگ طاغوت قرار گرفته نماز او را نجات داده است ؛ و به راستی همه اینها را از سر صدق بیان میکند، صداقتی که مخصوص او بود. دوم، اهمیت خاطرات او این است که صیاد، گوشه هایی از تاریخ انقلاب را بازگو می کند و نشان میدهد که مذهب تا چه حد در ارتش نفوذ داشته و نیروهای مذهبی چگونه آن را برای همراهی با انقلاب آماده می کردند. با خواندن خاطرات نیمه تمام صیاد روشن میشود که فرماندهان عالی ارتش چند ساعته تصمیم به همراهی با انقلاب نگرفتند و بنیه ی ارتش، تحت تأثیر مذهب و تلاش نیروهای مذهبی، از سالها پیش برای همراهی با انقلاب مهیا بود.
آشتی با امام زمان
ضرورت تحول در نگرش مدیریتی نظام
با توجه به آن چه در باره حساسیت مقطع کنونی انقلاب و رسالت جهانی و الهی آن از منظر قرآن کریم، کلام معصومین علیهم السلام و بنیانگذار انقلاب گفته شد و با توجه به اوضاع کنونی کفر جهانی علیه السلام، نتیجه می گیریم که ما، در عصر ظهور و سراشیبی به سوی آن قرار گرفته ایم و به سرعت به حساس ترین نفطه تاریخ و مهم ترین مرحله ی آن نزدیک می شویم. و به همین دلیل امام قدس سره به اهمیت درک مسؤولان و مدیران نظام جمهوری از این شرایط تأکید داشتند. ایشان تنها مدیرانی را لایق مدیریت می دانستند که قادر به درک حساسیت مقطع کنونی و رسالت و وظایفی که در این مقطع به عهده ی آنان است، باشند، به طوری که صریحاً اعلام نموده اند مدیرانی که حتی به کار مهم و مقدس و با ارزش تأمین نیازهای مشیتی و اقتصادی مردم مشغول هستند اگر در انجام وظیفه ی اصلی شان که سازماندهی و جهت دهی فعالیت ها به سمت هدف اصلی انقلاب است، کوتاهی کنند، خطری بزرگ حساب آمده و خیانتی سهمگین را مرتکب شده اند. رهبر معظم انقلاب می فرماید : بزرگترین مصیبت برای یک ملت این است که مسؤولان در میان آن ملت، از مسئولیت های حقیقی خودشان غافل بمانند، از آن چیزی که خدا از آنها خواسته است و پایه ی اصلی مسئولیت آنهاست، غافل بمانند به چیزهای کم اهمیت سرگرم و مشغول شوند، به نفع خود و نفع پرستی خود سرگرم و مشغول شوند؛ دل آنها به جای تپیدن برای وظیفه ی الهی، برای مسائل کوچک و حقیر بتپد.
احکام نماز جماعت
استفتائات
سوال 555: بعضی از اشخاص هنگام بر پایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی می کنند، این کار چه حکمی دارد؟
جـــواب: ایـن عمـل اگر تضعیف نماز جماعت و اهانت و بی احترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جایز نیست.
بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی
ما همچنان که از مرگ میترسیم برای مردن نوبت میگیریم
روغن نباتی و کره گیاهی : مصرف این روغن ها در بدن باعث رسوب کلسترول در دیواره ی رگ ها، تنگی عروق قلب افزایش فشار خون و افزایش کلسترول بد و کاهش کلسترول خوب می شود. هم چنین اسید های چرب ترانس موجود در این روغن ها، در ایجاد و زخمهای گوارش، اختلال در سوخت و ساز گلو کز و افزایش التهاب بدن نقش اساسی دارند، توصیه میشود به جای این روغن ها از روغن های حیوانی، زیتون، کنجد، هسته انگور، ذرت، آفتاب گردان طبیعی استفاده شود.
سرخ کردن : با سرخ کردن بخش عمده ای از املاح معدنی، ویتامین ها و آنزیم های مهم و مفید غذایی از بین می رود. غذا ها در اثر سرخ کردن دیر هضم شده، سیستم گوارش را مختل و آن را خسته و فرسوده می کند .به جای سرخ کردن میتوان از فر یا بخار یا غذاهای آب پز استفاده شود.
نوشیدنی های صنعتی : باعث پوسیدگی دندان ها، چاقی، سوء تغذیه، سنگ کلیه، چین و چروک پوست، پوکی استخوان، بیماری های کبدی، دیابت، آلرژی، کاهش حافظه،بیماری های قلبی و عروقی....به جای آنها از انواع شیر بادام، شیر گردو، شیر پسته، شیر خرما، شربت عسل با آب لیموترش تازه، شربت عسل با عرق بهار نارنج، شربت شاه توت، شربت توت فرنگی، استفاده کنید.
قند و شکر مصنوعی : ساکاروز موجود در آن، بیماریهای متعددی به وجود می آورد مثل سرکوب سیستم ایمنی بدن، بر هم زدن تعادل املاح و مواد معدنی در بدن، کاهش انعطاف پذیری و عملکرد بافت ها، افزایش بیماری های قلبی عروقی، افزایش چربی و فشار خون، کاهش ویتامینE، کاهش توانایی عملکرد آنزیمها، کاهش ظرفیت یادگیری، بر هم زدن تعادل هورمون ها، دیابت، یبوست، سرطان پروستات، پستان، تخمدان و..... توصیه میشود، به جای آنها از عسل، شکر سرخ، توت، مویز، استفاده شود.
معرفی کتاب
جوانی شهید صیاد شیرازی – نوشته سرهنگ هیبت الله اسدی
هیبت الله اسدی در ابتدای کتابش مینویسد : من این نوشته را به خانواده شهید به ویژه همسر با وفایش که در تمام شرایط با قبول مسئولیت بیشتر فضای مناسبی را برای فعالیتهای شبانه روزی وی فراهم می کرد تقدیم می کنم و همچنین کتاب را به جوانان عزیز که کمر به خودسازی و دفاع از امنیت جامعه بسته اند تقدیم میکنم؛ این فرزندان شایسته مطمئن باشند که زندگی سراسر افتخار شهید الگوی مناسبی برای رساندن آنها به این آرمان مقدس خواهد بود.
« سواد رسانه ای »
خواندن نـا نوشته ها
دنیای امروز دنیای خوردن اطلاعات است، ما از زمین و هوا حتی در زمان استراحت یا رانندگی بمباران اطلاعات می شویم. تلویزیون، رادیو، موبایل، اینترنت، سایتها، و گزارش های خبری، مجلات و نشریات، تابلوها و بیلبوردهای تبلیغاتی، شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، تویتر، وایبر، واتساپ، برنامه های علمی و سیاسی و برنامه های تلویزیونی مثل فیلمها و.. و حتی تیزرهای تبلیغاتی به طور مدام و پی در پی در حال ارسال و انتقال اطلاعات به مخاطبین هستند.
چه چیزی بخوریم؟ چه چیزی بپوشیم؟ برای تفریح و گردش کجا برویم؟ در کدام بانک و یا مؤسسه ی مالی سرمایه گذاری کنیم؟ برای مقابله با بیماریها چه روشهای تغذیه برای حفظ سلامتی ما بهتر است؟ کدام لوازم آرایشی و بهداشتی ما را زیباتر می کند؟ خانه هایمان را چگونه طراحی کنیم؟ با دوستانمان چه روابطی داشته باشیم؟ از کدام وسیله ورزشی استفاده کنیم ؟ سیاست کشورمان چگونه است ؟ سیاستمدار چه کرده ؟ کدام داده های علمی کشف شده ؟ چه اختراعات جدیدی به عرصه ی ظهور رسیده و....
اگر خوب نگاه کنیم می بینیم برای تمام ابعاد زندگی ما حرف دارند، حتی در فیلمها و سریالها به طور نا خود آگاه طریقه و روش زندگی را به ما می آموزند.
به تمام این وسایلی که بطور مدام در حال ارسال اطلاعات به سمت ما هستند رسانه می گویند. ما امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم در احاطه ی رسانه ها هستیم.
اما آیا واقعا ً می دانیم آنها چه می گویند ؟ !!! آیا تمام آنچه می گویند همین چیزهایی است که ما میشنویم ؟ « برای بررسی این موضوع با ما همراه شوید »
شماره هفدهم – بهمن 1393
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی
******
دهه فجر بر فجر آفرینان مبارک
مهمترین وجه مشخصه ی انقلاب اسلامی ماهیت فکری و فرهنگی آن است. انقلاب اسلامی در عصر حاکمیت و سیطره ی بینش های مادی با شعار معنویت و انسانیت ظهور کردو اعلام نمود که در صدد تأسیس جامعه ی مدنی جدیدی بر اساس فکر اسلامی و متکی بر انسان جدید انسانی است. از این نظر، انقلاب اسلامی در واقع، بازگشتی بود به انسان ؛ حلقه ی مفقوده ای که در عصر سروری، ابزار و تکنیک فراموش شده بود. واکنش خصمانه ی استکبار جهانی در مقابل انقلاب اسلامی نیز در همین راستا قابل توجیه است. انقلاب اسلامی در صدد ایجاد یک تمدن عظیم اسلامی است که عالم و آدم را از نو تعریف می کند و مسیر تحولات جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد. در ایران دوره ی تاریخی 1332 تا 1357، دوره ی احیای اسلام و جولانگاه اندیشه ها و تفکرات مذهبی است. بدین لحاظ در این دوره شاهد اندیشه ها و جریان های مختلف فکری هستیم که به کمنظور حل مشکل جامعه، یکدیگر را به چالش می طلبند. در فرایند تحولات فکری – فرهنگی دوره ی 1332 تا 1357، جریان فکری اسلام فقاهتی – ولایتی با مساعدت شرایط تاریخی، تحولی در گفتمان سیاسی شیعه به وجود آورد و به این ارزیابی رسید که با ارائه ی طرحی نو، قدرت سیاسی را به دست گیرد.
این جریان که تداوم و میراث دار اندیشه ی اسلامی است، در این دوره متمایز می شود و به واسطه ی ویژگیها ی خاص خود، هر چه به پایان دوره نزدیک می شویم برجستگی و تمایزش بیشتر می شود و در جریان استقرار نظام جمهوری اسلامی و تثبیت نظامات سیاسی – اجتماعی، اصول فکری و برنامه هایش به طور کامل مشخص می گردد. از این نظر فعالتهای فکری و فرهنگی مجه مشخصه ی این جریان است؛ به گونه ای که حتی شیوه ی مبارزه اش نیز کاملا فرهنگی است، نه سیاسی و نه مسلحانه. به پشتوانه همین ستزندگی فردی و تربیت نیرو، جریان فقاهتی – ولایتی در شرایط مساعد تاریخی ناشی از تحولات داخلی و بین المللی اوایل دهه ی 1340 به تحولی اساسی در گفتمان سیاسی شیعه دست می زند و پارادیم جدیدی را عرضه می کند که مطابق آن، اجرای احکام الهی منوط به قبضه ی ثدرت سیاسی و اعمال حاکمیت از سوی فقهای جامع الشرایط است. بدین لحاظ، برای اولین بار نظام سلطنتی با استناد به اسلام و قرآن نفی می شود و حق اعمال حاکمیت برای فقها به عنوان نواب عام امام زمان عح اثبات می گردد و امام خمینی قدس سره بر اساس آن، نظریه ی « ولایت فقیه » را ارائه می دهد.
از کتاب در آمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی – محمد شفیعی فر
کلام رهبر
محبت مردم به امام بزرگوار صرفا از نوع یک علقه ی قلبی و. احساسی و عاطفی نیست اگر چه از لحاظ احساسات و عواطف محبت امام در دلها موج میزند، اما این همه ی مسئله نیست ؛ بلکه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنی پذیثرش مکتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومی و همگانی ملت ایران است ؛ یک راهنمای نظری و عملی است که کشور و ملت را به عزت و پیشرفت و عدالت میرساند. فرق امام بزرگوار ما و دیگر مصلحان تاریخ اسلام در یکی دو قرن اخیر همین بود. امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را برای مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن بینانه و آگاهانه مثل ایمان خود رساند ؛ آن گاه ایمان و انگیزه ی مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حق و حقیقت تمام کرد. دیگران نمی توانستند و نتوانستند این مرحله ی دشوار را پیش ببرند ؛ اما امام توانست. ملت ایران به این اصول اعتقاد پیدا کرد، ایمان آورد و در راه آن به مجاهدت پرداخت، نتیجه این شد که اولا نظام اسلامی علی رغم همه کارشکنیها و دشمنیها به پیروزی رسید و روز به روز ریشه دار تر شد و ثانیا ً فکر تحقق و حیات دوباره اسلام و نجات امت اسلامی از ظلم و استکبار قدرتهای سنگین، در مرزهای این کشور محدود نماند. 83/3/14
******
پای درس استاد
اگر کسی در مجلس معصیت بنشیند وحال بکند معلوم می شود اصلاً حال را نفهمیده است نه ارزش مجالس دعا را فهمیده و نه بد بودن مجلس لهو ولعب را.
اما اگر وقت شادی شاد است و وقت حزن محزون است و این ها را با هم مخلوط نمی کند معلوم می شود که آدم سلیم النفسی است و همه چیزش درست است. کسی که نفس درستی داشته باشد حلال و حرام را با هم در نمی آمیزد.
اگر کسی در مجالس عروسی و شادی هر جور معصیتی را
می کند و با همه ی حال ها حال می کند و در مجالس ذکر و دعا هم به فکر خودش حال می
کند پس او ابن الحال است و او مرید حال است چه حالی که آن طرفی باشد چه حال این
طرفی، اهل مقام نیست اهل معرفت نیست که تمیز بدهد بین این که این با آن چه فرقی
می کند.
شهدا
******
شهدا
چند نکته از زبان حال شهید صیاد شیرازی
عظیم ترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت می دانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت بخش هدایت و عاقبت بخیری می پندارم فلذا نه تنها در قلب و زبان بلکه در عمل کوشیده ام ارادتم را به ولایت به ثبوت برسانم و از خداوند متعال مسئلت دارم که مرا در این مهم یاری فرماید. در تجربه ی بیست سال خدمت به انقلاب رمز موفقیت فردی و جمعی را در ادامه راه شهدا. رسیدن به صلاحیت « والذین جاهدو» می دانم به لطف خدا تجربه سنگینی را کسب نموده ام. معتقدم هر چه بر شدت و غلظت فضای معنوی کار افزوده گرددزمینه ی نزول معرفت ها، بصیرت ها و نصرت های الهی برای مجموعه فراهم تر می گردد.بسیج را کانون توسعه ی فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی ص می دنم. و من الله التوفیق 8/12/77 – سرتیپ علی صیاد شیرازی
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323در کبود گنبد مشهد در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. مادرش شهر بانو و پدرش زیاد نام داشت. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می کرد.سال ششم متوسطه را در تهران گذراند در سال 1342 موفق به اخذ دیپلم شد در سال 43 در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد. ستوان یکم علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سر انجام در اصرار علی، ارتش با این وصلت مبار ک موافقت کرد. علی به دلیل لیاقتها برای تکمیل تخصص ها به امریکا اعزام شد. در این دوره ی فشرده ستوان همچون مبلغی به دعوت امریکاییان به اسلام می پرداخت و در مجالس بحث و مناظره ی آنان شرکت می کرد. او در بین آشنایان جدیدش به مرد مذهبی مشهور شد. سروان صیاد هم زمان با اوج گیری مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی تقیه را کنار گذاشت و در ارتش علناً به دفاع از علمای اسلام و حکومت اسلامی پرداخت و سر انجام در 19 بهمن دستگیر و زندانی شد، اما دیری نپایید که انقلاب به پیروزی رسید و آزاد شد.
از کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی
******
آشتی با امام زمان عج
ساختن کشور هیچ منافاتی با حرکت به سوی ظهور ندارد
.... این کار نه تنها هیچ منافاتی با هدف اصلی انقلاب ندارد، بلکه اساسا ً بدو توجه به اصول و آرمان های اصلی انقلاب ، به خصوص ابعاد فرهنگی و معنی آن ساختن یک جامعه مرفه از نظر مادی و ..... غیر ممکن است . زیرا وقتی همه هدف ها و حرکتها و برنامه ریزی ها صرفاً متوجه مسائل مادی و رفاهی شود ، آفات زیادی در روحیه ی مردم به ویژه خواص پدیدار می شود که اساساً مانع ساخته شدن جامعه ای بر اساس عدالت و رفاه و انسانیت می شود در نتیجه فاصله ی طبقاتی زیاد شده و بیشتر امکانات در اختیار قشر خاصی قرار می گیرد و اکثر مردم از امکانات و حقوقشان محروم می شوند و حتی امکانات اولیه از قبیل اشتغال ، ازدواج ، تحصیل ، مسکن ، و .... را نیز نمی توانند به راحتی بدست آورند . معنویت و تقوا ، شرظ اول سازندگی و پیشرفت است . خداوند که خالق انسان و جهان است و بیش از هر کس دیگری آنها را می شناسد ، راههای خوشبختی مخلوق و بنده ی خود را بهتر می داند ، او در قرآن کریم رشد اقتصادی و به وجود آمدن جامعه ای مرفه را از رهگذر حاکمیت تقوا و ارزش های الهی برای مردم معرفی نموده است و شرط برکت و رشد اقتصادی را تقوای الهی در فرد و جامعه می داند . ( و لو اَنّ اهل َ القُری امَنوا وَ اتّقوا لَفَتَحنا علیهم برکات ٍ مِنَ السماء وَ الَرض؛ و چنا نچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورند و پرهیز گار می شدند همانا ما، در های برکات آسمان و زمین را بر روی آن ها می گشودیم . مردمی که به رفاه و آسایش و آزادی بالاتری نسبت به رفاه و آسایش مادی رسیده اند ؛ یعنی همان آزادی فطری و معنوی و رفاه و امنیت روحی و استقلال در برابر استکبار و قدرت های بزرگ به راحتی ضعف و کمبودهای رفاهی و اقتصادی را تحمل می کنند و چنین مردمی هرگز نه از مسؤولان خود می خواهند و نه به آن ها اجازه می دهند که به بهانه ی پرداختن به کارهای اقتصادی و توسعه و سازندگی های دیگر ، از تحصیل امکانات معنوی و حرکت در راه اصلی انقلاب که برای آن جنگیدند و جان دادند و اسیر و مجروح و معلول شدند ، غفلت کنند یا در مسیر کمال و تعالی آن کندی و سستی نمایند .
*****
معرفی کتاب
کتاب پژوهه صهیونیت
به کوشش محمد احمدی – ناشر: مرکز مطالعات فلسطین
بسیاری از پدیده های سیاسی، بر اساس پیشینه تاریخی خویش، موجودیت فعلی خود را توجیه می کگنند و به آن مشروعیت می بخشند. در واقع تاریخ، پشتوانه ی اصلی ادعای آنان برای پیشبرد برنامه هایشان بوده است. دستگاه تاریخ پردازی صهیونی یکی از فعالترین دستگاههایی بوده است که ضمن پردازش وقایع به نفع صهیونیسم، تحریفات عدیده ای را د رتاریخ جهان به وجود آورده است. یکی از مصادیق آن، نظر بعضی از محققین است که بنی اسرائیل هرگز وارد فلسطین نشدند ؛ موضوعی که فصل جدیدی از یک حقیقت پنهان را آشکار میسازد. صهیونیست ها برای تحقق اهداف قومی خود دست به هر اقدامی زده اند. تا منافع مادی خود را به چنگ آورند ؛ و همین رفتار آنان تنفر سایر ملل را نسبت به این قوم همراه داشته است. این نفرت نیز، خود مستمسک خوبی برای مظلوم نمایی یهودی ها شد که یقینا ً تحقیقات مفصلی لازم است تا «واقعیت یهود ستیزی» را بر همگان آشکار سازد.بنابر این در جوامعی که یهودی ها در آن می زیسته اند و با آنها روابط فراوان داشته اند، نمیتوان به سادگی از کنار بسیاری از تحولات سیاسی و فرهنگی گذر کرد و «نقش پنهان» و عملکرد دو سویه ی جریان های مهم را مورد بازنگری قرار نداد. طبعاً در این مسیر، فعالیتها و « تکاپوی صهیونی در ایران معاصر» نیز اولویت خاصی پیدا می کند. ضروری است دریابیم که چگونه صهیونیت ها در کشور ما، منافع ملت مسلمان ما را در مسیر تحقق هدف های ویرانگر خود به یغما برده اند.
*******
احکام
استفتائات رهبر
سوال 561: آیا اقتدا به امام جماعتی که می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی انجام نمی دهد، جایز است؟
جــواب: مجرد ترک امر به معروف و نهی از منکر که ممکن است بر اثر عذر مقبولی نزد مکلف باشد، به عدالت ضرر نمیزند و مانع اقتدا به او نیست.
سوال 562: به نظر شما معنای عدالت چیست؟
جــواب: عدالت عبارت از حالت نفسانـی است کـه باعث می شود انسان همیشه تقوایی داشته باشد که مانع از ترک واجبات یا انجام محرمات شرعی است، و برای احراز آن، حسن ظاهر، کافی است.
******
تغذیه در طب سنتی ایرانی اسلامی
ارده: مایعی است که از کنجد نرم پوست کتان بریان و نرم کوبیده تهیه می شود = چاق کننده، تقوین کننده نیروی جنسی و دیر هضم، منضج دُمل ها و زخم های چرکی و تسکین دهنده درد.
عسل: بهترین نوع آن سرخ رنگ، شفاف، غلیظ، خوش بو، خوش ظعم، عسل هرچه کهنه تر شود طبع آن گرم تر می شود. منضج و دافع بلغم، لزج و رطوبات از عمق بدن و سر و رساننده ی قوای ادویه به بدن می باشد. عسل در درمان و پیشگیری از انسداد عروقی، سنگ های کلیه و کیسه صفرا، بیماریهای مجاری و ادراری و..... مفید می باشد.
ماء الشعیر: هیچ غذایی که هم غذا باشد و هم دوا، و بسیار منفعت داشته باشد مثل ماء الشعیر نیست. تسکین دهنده ی تشنگی بوده و مواد سوخته را از بدن دفع کرده و معده را پاک می کند.
*****
برای هرچه بهترشدن ماهنگار پیشنهادات و انتقادات خود را در این رابطه ارسال فرمایید
بسمه تعالی
ماهنگار / دی ماه /1393/ شماره شانزدهم
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی
و مدیریت جهادی جهادی
******
« یا ایّهَا النَبیّ اِنّا اَرسَلناکَ شاهداً و مبشراً و
نذیرا ً و داعیا ً اِلی الله بِاذنِه و سِراجاً
منیراً و بَشّر المُؤمنینَ بِانّ لَهُم مِن اللهِ فَضلاً کَبیرا ً»
( احزاب/ 45)
در این آیه پنج نشانه و ویژگی برجسته از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ذکر گردیده است 1- شاهد 2- مبشر 3- نذیر4-داعی الی الله 5- سراج منیر. و یک بشارت به اهل ایمان داده شده است ؛ بشارت به فضل عظیم و رحمت گسترده و ثواب بزرگ.
(لازم به ذکر است که در قرآن پنج بار از اسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و احمد صلی الله علیه و آله و سلم بکار برده شده است. چهار بار نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یکباراسم مبارک احمد صلی الله علیه و آله و سلم و این تعداد قابل تأمل است)
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد
زمین بوس قدر تو جبریل کرد
بلند آسمان ، پیش قَدرَت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدیاز نخست
دگر هر چه موجود شد فرع توست
« کلیات سعدی »
این حقیقت 9 دی است
ایمان دینی، آن معجزه کری است که قادر است اولاً همه ی مردم را بسیج کند و بیاورد ، ثانیاً آنها را در صحنه نگه دارد، و ثالثا ً سختی ها را برای آنها هموار و آسان کند.
هیچ ایمان دیگری این خصوصیت را ندارد. ایمان دینی می گوید شما اگر چنانچه فائق شدید و پیش بردید پیروزید، اگر کشته هم شدید پیروزید، اگر زندان هم افتادید پیروزید ، چون به وظیفه عمل کردید وقی کسی یک چنین اعتقاد و ایمانی داشت دیگر شکست برایش معنا ندارد لذا وارد میدان می شود این همان عاملی است که در صدر اسلام هم اثر کرد در انقلاب ما هم اثر کرد. 9 دی یک نمونه ای بود از همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت یعنی مردم احساس وظیفه ی دینی کردند و دنیال این وظیفه عمل صالح خودشان را انجام دادند عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند بگویند مردم ایران ابتدا با این حرکت مردم، آن حجم عظیم تبلیغات دشمن که می خواست فتنه گران را مردم ایران معرفی کند و اینجور نشان بدهد که مردم ایران از انقلابشان برگشتند بکلی نقش بر آب شد ؛ یعنی مردم نشان دادند که این مردم ایران است. تحلیلگران خارجی وقتی نگاه کردند گفتند از بعد از رحلت امام بزرگوار ، یا شاید بعضی گفتند از بعد از حرکات اول انقلاب ، هیچ اجتماعی با این بزرگی، با این تپش، با این شور و هیجان وجود نداشته ، که مردم وارد میدان شدند . این حقیقت 9 دی است.
( بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت 9 دی – 21/9/1390 )
کلام رهبر :
در تاریخ ماندگار شد
روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند، بیان انسانها هستند، این اراده ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمی کشد و آن را مشخص می کند، متمایز می کند، متفاوت می کند و مثل یک پرچمی نگه می دارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا – دهم محرم – فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی a است که به این روز جان می دهد، معنا می دهد، او را تا عرش بالا می برد؛ این مجاهدتهای یاران حسین بن علی a است که به این روز، این خطورات و اهمیت را می بخشد. روز نوزدهم دی هم همین جور است، روز نهم دی امسال هم از همین قبیل است. نهم دی با دهم دی فرقی ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت – که آن حرکت برخاسته از همان عواملی است که نوزدهم دی قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته ی از بصیرت است، از دشمن شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه ی مجاهدانه است–روز نهم در را هم متمایز می کنند.
مطمئن باشید که روز نهم دی امسال هم در تاریخ ماند، این هم یک روز متمایزی شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرایط کنونی – که شرایط غبارآلودگی فضاست – این حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت؛ کار بزرگی بود. هر چه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی a را می بیند. این کارها کارهایی نیست که با اراده ی امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهی است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسی – که من بارها این را نقل کرده ام – به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهی را در پشت این قضایا دیدم».
درست دید آن مرد نافذ بابصیرت، آن مرد خدا.
دی ماه 19/10/1388
****
آشتی با امام زمان عج
ساختن کشور هیچ منافاتی با حرکت به سوی ظهور ندارد
طبق آن چه در فرمایش اخیر امام خمینی رحمة الله خواندیم چه بسا پرداختن به جنبه های رفاهی و مادی زندگی مردم ، مسئولان را از توجه به آرمان اصلی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی غافل کند که این غفلت و بی توجهی به خصوص وقتی صورت عمدی به خود می گیرد موجب خیانت به انقلاب ، ملت و امام زمان علیه السلام است . هیچ مسئولی حق ندارد به اسم سازندگی در هر امری از امور مادی و سیاسی که باشه حرکت رو به رشد انقلاب را به طرف مقصد نهایی آن یعنی ظهور مبارک حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه کُند نماید . این حرکت که ما ابتدا باید یک کشور آباد و نمونه از نظر مادی و مورد قبول جهانیان بسازیم تا همه مردم دنیا با نگاه به این جامعه پیشرفته و مرفه به اسلام و ارزش های ان علاقه مند شوند ، هر چند سخنی زیباست و بهره ای هم از حقیقت دارد ولی بدون توجه به نکاتی که عرض می شود مغالطه و فریبی بیش نیست.
بی شک یکی از اقداماتی که در این نظام باید صورت گیرد، ساختن جامعه نمونه هر چند کوچک از یک ملت خوشبخت و مرفه است که در آن عدالت ، رفاه، و سایر شاخصه های خوشبختی وجود داشته باشد ، اما نباید غفلت کر د که این کار با همه ی اهمیت و ضرورتی که دارد هیچ گاه نباید ما را از هدف اصلی انقلاب غافل نماید و حرکت آنرا کُند نماید. یعنی فرع نباید قربانی اصل شود.
پای درس استاد
پای درس استاد
وقتی از کسی ناراحت و عصبانی هستیم چاره ای نداریم که گذشت کنیم می دانید گذشت کردن چیست؟ یعنی در حقیقت در جا نزدن عبور کردن معنی اش این نیست که طرف را ببخشید یعنی این قدر سعه ی وجودی پیدا بکنید که هر کسی هر کاری کرد علیه شما، مثل نیش یک پشه باشد، یا وز وز یک پشه باشد، یک مگس باشد.
آدم کم خرد، پا می شود راه می افتد دنبال مگس او هم سر کار می گذارد او را ، او هم می گوید خوب اگر می توانی بیا بگیر!! قرآن می فرماید اگر مگس چیزی از شما ببرد اگر همه ی توانتان را جمع کنید یک مگس نمی توانید خلق کنید و اگر مگس چیزی از شما ببرد اگر همه تان بسیج شوید نمی توانید آن چیز را از او بگیرید. حالا گذشت نکردن مثل این است که خودتان را سر کار گذاشتید و الا شأن انسانیت شأن پرنده است شأن طیران است شأن پرواز است. حالا وقتی گیر افتادی در یک سیاه چاله ای که با جهال هم نشین شدی و آن ها بر اثر جهل چیز های غلط و موهوم را حق می پندارند بر اساس آن یک حرکاتی که دون شأن آدمیت است انجام می دهند حالا شما هم اگر بخواهید آن حرف ها را باور کنید و به خود بگیرید وفکرکنید که علیه شما کاری شده شما هم شأنتان همان است.
گذشت کردن یعنی شما یک پله بیایید بالاتر وآن فرد را با جهل خودش تنها بگذارید او را بگذارید خوش باشد با خیال خودش حلال فکر کند ضرری به شما زده و ستمی به شما کرده او جز به خودش به کسی ستم نکرده؛ اگر شما خریدار آن ستم نباشید. خریدارشدن هم مثل این است که باورش کنید غیبت تان را کرده و بنشیند یک گوشه و مدت مدیدی فکر کنید که ای وای چه آبرویی از شما برده و چه ضرری به شما زده و شما حالا چه طوری تلافی و مقابله به مثل کنید، و بد تر از او به سرش بیاورید تا تلافی کاری را که کرده ببیند خب حالا این یکی هم بخواهد بد تر از کاری که شما کردید به سر شما بیاورد این بگرد تا بگردیم تا آخر دنیا یک دور باطلی است که هیچ وقت به نتیجه نمی رسد.
گذشت کردن یعنی هر که زود تر بگذرد یعنی زود تر یک درجه یک پله از آن یکی آمده بالاتر و آن را پشت سر جا گذاشته و هر چه عقلش بیش تر ارتقاء مرتبه اش بیش تر پاداشش بیشتر و خداوند جبار است هر چیزی را که توسط دیگران هر ضرری را که دیگران بخواهند به ما برسانند به جباریتش به سبب عفو خدا جبران می کند و بهتر از آن نصیب فرد می کند اگر این اهل بخشش باشد اگر هم نباشد می گوید حقش را می گذارم کف دستش حالش را جا می آورم خودم آدمش می کنم این قدر با هم ور بروید آدم که نمی کنید هیچ، همدیگر را نابود می کنید همدیگر را نتوانید نابود کنید خوتان را نابود می کنید یعنی نتوانید به او ضرر بزنید به خودتان ضرر می زنید این قدر خود خوری می کنید که چیزی از اعصاب و روان تان برای خودتان باقی نمی ماند.
پس در رابطه با فریاد خواهی و داد خواهی مظلومین نه کسی حق کوتاه آمدن دارد نه حق گذشت کردن اما در رابطه با خودش هر چیزی را می شود بخشید حتی قتل را منتهی هر چه ستم بیش تر باشد عفو بزرگتر می شود درجه و پاداشش جبرانش هم بزرگتر می شود.
****
شهدا
زندگی نامه ی شهید شاخص جهان اسلام (مالکوم لطیف شباز)
مالکوم لطیف شباز نوه یکی از رهبران مسلمان آمریکاست،که او همواره با نژاد پرستی می جنگید . مالکوم شباز که نوه مالکوم ایکس است ، از کودکی کنترل میشد ، در سن 13 سالگی به جرم آتش سوزی منزل خودشان به زندان افتاد و یا یکبار او را به خاطر عبور نکردن از خط عابر پیاده ماهها به زندان انداختند . اما وی اسلام را پذیرفت و راه تشیع را پیش گرفت. مالکوم چندی پیش به سوریه سفر کرد . در آنجا هیچ کس و هیچ چیز نداشت ، از فردی نشانه ی حوزه علمیه ی شیعیان را پرسید و آن فرد رئیس حوزه علمیه ی شیعیان بود. دو سال پیش وهابیون در سفر حج به او پیشنهاد پیوستن به این فرقه را دادند ، اما مالکوم با وجود فقر ، پیشنهاد مالی وهابیون را نپذیرفت و با آنان می گفت : من محبت « اهل بیت علیهم السلام » را با دنیا عوض نمی کنم . مالکوم شباز اگر در آمریکا کشته می شد برای آمریکا مشکل ساز می شد ، از این رو او را به مکزیک کشاندند و در آنجا به قتل رساندند. زیرا کشتن انسانها در مکزیک بسیار راحت است . در آنجا باندهای تبهکار زیادی وجود دارد .در نهایت رسانه های غربی اعلام کردند که وی بر اثر در گیری و زد و خورد در کاباره به قتل رسیده، در حالی که کسی که قصد ادامه تحصیل در حوزه علمیه را دارد ، به کاباره می رود ؟ مالکوم زندگی سختی داشت . گویا فردی او را در یک اجتماع کارگری به مکزیک دعوت کرده بود ، اما وی در این سفر مظلومانه به شهادت رسید.
و نکته اینجاست که این فرد ( کسی که مالکوم را دعوت کرده بود ) برای همیشه ناپدید شد . !!!!
در ابتدا این جنایت از سوی رسانه های غربی بایکوت شد، اما peres tv این موضوع را مطرح کرد و پس از آن رسانه های غربی شروع به تخریب مالکوم و شستشوی مغزها کردند ، زیرا آنها مسلمان و آزادیخواهان را ابتدا به قتل رسانده و سپس به تخریب آنها می پردازند .
*****
معرفی کتاب
کتاب سنن النبی
سوره احزاب/21 : من احیا سنتی فقد احیانی و من احیانی کان معی فی الجنه رسول الله
کتاب سنن النبی تألیف : علامه آیت الله محمد حسین طباطبایی
سنت در اصطلاح فقه آنچه که پیامبر ص و صحابه آن حضرت به آن عمل کرده اند . و سنة الله یعنی امر و نهی خداوندی و همچنین تعذیب و قضا و قدر و افعال خداوندی را سنة الله گویند. این کتاب بطور کلی شامل سه بخش از برنامه های حیات بخش زندگی رسول الله ص میباشد : 1- آداب و سنن آنحضرت با خدای متعال – 2- آداب و سنن آن حضرت با طبقات مختلف مردم - 3- آداب و سنن دیگر آنجناب ، مانند ؛ آداب سفر ، غذا خوردن ، پوشیدن ، و امثالهم .از پروردگار جهان خواستاریم که توفیق عمل و استنان به سنتهای آن حضرت را برای همه ما عنایت فرماید . آمین
طب سنتی ایرانی
غذای فرآوری |
نوع مزاج |
مصلح |
ارده |
گرم و تر |
سرکه – عسل |
روغن بادام شیرین |
معتدل |
- |
رون بادام تلخ |
گرم و تر |
عسل |
روغن زیتون |
گرم و خشک |
مغز گردو – مغز بادام – سرکه – عسل |
روغن کنجد |
گرم و تر |
عسل |
سرکه |
سرد و خشک |
روغن بادام شیرین |
سمنو |
گرم و معتدل |
سکنجبین – کاسنی |
شکر سرخ یا سفید |
گرم و خشک |
کاهو – بادام |
شیره انگور |
گرم و تر |
تخم ریحان |
شیره خرما |
گرم و خشک |
سرکه – سکنجبین |
عسل |
گرم و خشک |
آب انار ترش – آب لیمو – سرکه |
ماءالشعیر |
سرد |
گلقند |
*****
احکام
سوال : آیا جایز است شخصی بدون اجازه امام جماعت راتب مسجد که مورد تایید مرکز اداره امور مساجد است، در آن مسجد نماز جماعت اقامه کند؟
جواب : اقامه نماز جماعت متوقف بر اجازه امام جماعت راتب مسجد نیست، ولی بهتر است کسی مزاحم امام جماعت راتب مسجد هنگام حضور وی در آن مسجد برای اقامه نماز جماعت نشود، و حتی اگر ایجاد مزاحمت برای او موجب برانگیخته شدن فتنه و مانند آن شود، حرام است.
برای هرچه بهترشدن ماهنگار پیشنهادات و انتقادات خود را در این رابطه ارسال فرمایید
بسمه تعالی
پرسشها و پاسخها
پرسش چهارصد و هفتادو دوم: قوه ی خیال چه نقشی در ما دارد؟
پاسخ: قوه ی خیال ما نقش پردازش گری را در وجود ما دارند.عقل هم فرمانده کل است. قوه ی واهمه حد فاصل بین عقل کلی نگر با قوه ی خیال پردازشگر ماست. واهمه برای قوه ی خیال پردازش گر ما، طرح و برنامه می دهد. ریز می کند به همه ی جزئیات، یک برنامه ی کامل به قوه ی خیال ما می دهد.
اگر واهمه تحت امر عقل باشد، همه ی فرمایشات عقل را، عقل موحد را، جزء می کند از وحدت به کثرت تبدیل می کند در جایگاه خودش عادلانه قرار می دهد، قوه ی خیال را هم مدیریت می کند که بتواند پردازش صحیحی داشته باشد، و ما از اول تا به آخر هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم، و یا هر باوری را که پیدا می کنیم، در صفحه نمایش قوه ی خیالمان می بینیم. یعنی قوه ی خیال ما مانند یک مانیتور برای ما کار می کند. همه را از صفحه نمایش قوه ی خیالمان به تمام جزئیات می بینیم و حالا قوه ی شهوانیه تحریک می کند، قوه ی غضبیه هشدار می دهد، و سایر اعضا و جوارح می روند دنبال اجرا تا آن چیزی را که از این قوه ی خیال طلبیدند دریافت کنند و چیزی را که قوه ی خیال از آن ترسانده از آن پرهیز کنند. این سیستم ماست.
پرسش چهارصد و هفتادو سوم: چه طور می شود که به جای عقل هوا فرمانده قوای درونی ما می شود؟
پاسخ:حال اگر واهمه ی ما که همان کار طرح و برنامه را دارد، از عقل فرمان بگیرد، هر چه ارائه می دهد کامل است، درست است، عادلانه است، سر جایش است. ما هم در حد اعتدال هستیم و صراط مستقیم را داریم طی می کنیم. اما نکته این جاست که شیطان هم در اوپوزیسیون این سیستم نشسته و او هم جایی جز جایگاه عقل را نمی خواهد. اگر شیطان فرمانده شود، واهمه تحت اختیارش می شود، خیال تحت اختیارش می شود، سایر قوا هم تحت اختیارش می شود. منتهی او به واهمه دیگر از مبدا وحدت و توحید فرمان نمی دهد. او از مبدا هوا، نفس از درون خود ما ، ما را احتناک می کند و هوای ما را جای عقل می نشاند و هوا را فرمانده می کند.
پرسش چهارصد و هفتادو چهارم: :از کجا بفهمیم که به جای عقل هوای ما فرمانده شده است؟
پاسخ : ما از کجا بفهمیم از خروجی هایش می توانیم بفهمیم. ما می گوییم قوه ی شهویه، قوه ی غضبیه. شهویه طلب می کند غضبیه هشدار می گیرد پرهیز می کند. پس اگر قوه ی شهویه ی ما چیزی را طلب بکند که با شرع و عقل و با حلال و حرام و این ها منافات داشته باشد؛ معلوم می شود قوه ی واهمه ی ما از کنترل عقل خارج شده و در کنترل هوای نفس قرار گرفته است.
لذا خروجی ها به ما هشدار می دهند. مگر این که ما در مبدأ عقلمان آن قدر کامل شده باشیم و عقل را شناخته باشیم و مراقب قدرت عقل باشیم که عقل صدمه نخورد ضعیف نشود اسیر نشود،آن وقت دیگر ما از همان مبدأش می توانیم بفهمیم که آن جا چه خبر است. دیگر لازم نیست که بشینید تا خروجی صادر شود و از افعال و از افکار مان بفهمیم که کار خراب شده است. اگر مراقب قوه ی عقل باشیم و کشیک آن را بکشیم که آن در امان باشد.
پرسش چهارصد و هفتادو پنجم: اگر گناه کنیم فرماندهی با کدام قوا شده است؟
پاسخ : یعنی واهمه فرمانده شده است.
مثلاً گناه غیبت که برای ما شیرین است یک جور مطلوبیت ذاتی برای ما پیدا می کند. ما کار را با علم به گناهش انجام نمی دهیم. در آن زمانی که انجام می دهیم هزارتا توجیه دارد. نفس مصوره دارد برای ما توجیه و توصیف می کند که بابا این آدم ظالم است باید برویم همه را آگاه کنیم حقش را بگذاریم کف دستش. یعنی آن قدر توجیه می کنیم که ما را بر موضع حق می نشاند و ما حتی می توانیم قربة الی الله انجام دهیم. ولی وقتی کار از کار می گذرد و تمام می شود، و نتیجه اش را می بینیم، می فهمیم اصلاً آبرو بردن نداشت. بلکه آبرو خودمان رفت آبروی طرف را هم بردیم، هیچ نتیجه ی عقلایی هم نگرفتیم، صدمه هم دیدیم.
حال ما با این دو ضرر سرمایه باخته ایم. با خوف آینده و حزن گذشته! ما بین حزن و خوف همه ی سرمایه ی نقدمان را باخته ایم. بعد حالا می گوییم پس چه شد؟ گر نه موش دزد در انبان ماست گندم اعمال چهل ساله کجاست؟ با چهل روز نماز و روزه ی درست خواندن، آدم را کاشف اسرار غیب می کند. ولی ما چهل سال نماز و روزه خواندیم، کجاست؟ اصلاً به علن اش هم ایمان نداریم غیبش پیشکش! ما هر چه با چشممان هم می بینیم باور نمی کنیم. با گوش خودمان هم می شنویم باور نمی کنیم. غیب دیگر جای خود دارد. چون ما مدبر هستیم. زیاده تدبیر می کنیم. حتی به گذشته هم که دستمان نمی رسد، الان نشسته ایم می خواهیم سی سال گذشته را تدبیر کنیم. به آینده هم که دستمان نمی رسد الان نشسته ایم می خواهیم آینده ای را که اصلاً موهوم است؛ آینده مثل گذشته نیست. گذشته یک واقعیتی داشته و رفته که به ما می گویند اصلاً خودت می فهمی، سماق مکیدن و نشستن و با گذشته زندگی کردن. آینده که اصلاً هیچ تضمینی هم ندارد که باشد؛ این دیگر چه حکایتی است که ما الان می نشینیم و خودمان را حرامش می کنیم، مدبری می کنیم. ما یک دقیقه، یک آن، یک لحظه، بیش تر سرمایه نداریم. این را سر جایش قرار دهیم. با همین نقد فعلی تجارت کنیم اگر سود نبردیم آن وقت بنشینیم شک کنیم به اصل و فرع عالم. تجارت کنید. شما به یک لحظه تجارت سود می کنید، آن هم این تجارتی که خداوند می گوید خریدار منم! تو همین نقد عمر را به من بفروش من هر چه سود، هر جایی قرار است تو ببری من زیادش می کنم. از فضل خودم زیاد می کنم. این تجارت « تِجارَةً لَنْ تَبُورَ »[1] است. پر سود است، بی ضرر است.
حال مثل آیت الله بهجت، این ها قضیه را زود فهمیدند که جلوی در رو را باید گرفت. در روی سرمایه ی ما گذشته و آینده است. وقتی قرار است جلوی در رو را گرفت پس الان من در این لحظه چه کار می توانم بکنم؟ یا واجبی برایم رسیده باید انجام بدهم، یا مستحبی هست که باید انجام بدهم، یا طلب علمی هست. مستحب را انجام دادم واجب را هم انجام دادم وقت دارم، مطالعه کنید، درس بخوانید، خدمتی بکنید. آن قدری نمی گذرد که شما می بینید که از زمین تا آسمان عوض شدید در « أَسْفَلَ سافِلینَ»[2] که نیستید؟ نزدیک « لَفی عِلِّیِّینَ »[3] رسیده اید.
راه هر چه برایت باز است. شما اعلام رضایت کن و مقاومت نکن، چون این نقد برای شما مهیا است. و بقیه اش را هم از خدا بخواه. بگو خدایا الان این راه برایم پیش پایم گذاشته شده تبدیلش کن به فرصت.
شما فرض کن که خدا شما را انتخاب کرده، این را هم باید از خدا بدانی نه از خودت؛ خدا گفته فعلا تو بیا این ذخیره را یاد بگیر ازت جای دیگر استفاده می کنیم. اگر شما معامله با خدا بکنید، هیچ چیز حتی
یک کفه خاک در این میکده زائل نشود یا صبو یا خم مِی یا قدح باده کند
بلاخره آن را یک کاری می کنند. چون شما هستید، هستید و معدوم نشدید پس خدا با شما کار دارد. منتهی مقام یقین و رضا این است که چشمتان را باز کنید به موقعیتی که هستید و شاد باش از هر چه پیش می آید. این را رزق بدان.
بسمه تعالی
پرسشها و پاسخها
پرسش هشتم:آیادر برزخ دار عمل وتکلیف است یافقط علم است وبهشت برزخی فرقش درچی است؟
پاسخ: وقتی می گویید برزخ ، برزخ ملحق به دنیاست چرا بهشت برزخی را جدا می کنید ازجاهای دیگر برزخ. برزخ یک مفهوم بیش تر ندارد .در بهشت برزخی شما عمل می کنید و دربهشت آخرتی جای علم است در بهشت برزخی شما عمل می کنید عمل دارید اختیار دارید قدرت دارید تکلیف دارید یعنی سقوط دارید پسرفت دارید خیلی ها که این جا مؤمن به دنیا می آیند در خانواده ی ایمان و اهل ولایت به دنیا می آیند وسط راه تصمیم می گیرند مسیحی شوند یا مسلمان هستند ولی اعمالشان را درست انجام نمی دهند تکالیفشان درست انجام نمی دهند پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرمایند: مسلمان نمی میرد به هر دینی که می خواهد بمیرد مسلمان نباشد (مثل تارک حج )
پرسش هفدهم: وقتی که مادر عالم برزخ متولد می شویم ودرآن دنیای برزخی پدر ومادر داریم پس شناخت به پدر ومادر این طرفی که دراین دنیا هستند نبایدداشته باشیم؟
پاسخ: شناخت به پدر ومادر این طرفی دارید چون شما در ناخود اگاهتان در ما فی الضمیرتان همه چیز را می دانید در ما فی الضمیرشما علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن عالم هست .
پرسش نوزدهم: آیادربرزخ حافظه ی گذشته را داریم؟
پاسخ: نه . فقط در لحظه احتضار آن لحظه ای که می آیند این جسم امانتی را از شما بگیرند ارتباطتان با عالم مثال بر قرار می شود و با عالم ملک بسته می شود همه ی خاطرات گذشته یادتان می آید همه ی عوالم گذشته مهلت هایی که گرفتید «رَبِّ ارْجِعُونِ ».[1] هایی که گفتید و دوباره یک فرصت دیگری که دادند وتازه یادتان می آید که آمده بودید که تلافی کنید و لی خواب ماندید .
اعمال ما برای دنیای و آخرتمان چه خاصیتی دارد؟ اهل بناء و فناییم عین اسب عصاری دور آسیاب زندگی مدام می چرخیم تا اجل برسد وقت اجل که می رسد نگاه به اول و آخرش که می کنیم می بینیم کاری که به خاطرش ما را خلق کرده اند نکردیم .!
پرسش بیست وچهارم: آیابرزخی ها هم همین کعبه را دارند؟
پاسخ: آن ها هم کعبه دارند ولی نه این کعبه ی این طوری به هر حال تکلیفی دارند ببینید کعبه مال این منزل ما است قرآن با این شرح نزولش مال این منزل ماست اذکار، عبادات و... مال این منزل ماست امام زمان a هم بخواهند ظهور کنند ظهور جسمی وفیزیکی اش مال این منزل است ولی در عوالم دیگر ،در منازل دیگر خبر ظهور به آن ها می رسد یعنی بشارت و فرح و سرور به آن ها هم می رسد این که می گوییم « اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور» .[2] خدایا بر اهل قبور سرور ادخال کن. فقط یعنی فرج امام زمان aرا تعجیل کن. در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فردی بود خیلی بذله گو شوخ خوش مشرب این قدر خوش رو بود هر جا می آمد همه می خندیدند اصلاً حرف هم نمیزد همه می خندیدند اخلاق خاصی داشته پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خیلی دوستش داشتند و هر وقت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می نشستند سراغش را می گرفتند هر وقت می آمد شیرین کاری های جالبی می کرد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم متبسم می شدند یک روز آمد خیلی گرفته و ناراحت بود حضرت فرمودند: چه شده گفت: یا رسول الله امروز چیزی به ذهنم رسید که دیگر نمی توانم بخندم یعنی غصه بد جوری دلم را گرفته وآن هم این که حالا نمی دانم چرا به هر دلیلی من در این منزل با شما معاصر و هم سایه ام هم در شهر شما هستم هم شما را می بینم هم با شما دارم زندگی می کنم امروز به نظرم رسید اگر اجل برسد بین ما جدایی بیندازد در عالم بعد معلوم نیست که من با شما باشم؛ و کجا خواهم بود و شما کجا خواهید بود تصور این که بدون شما ادامه بدهم برایم خیلی سخت است! یا رسول الله خواهشم از شما این است که دعا کنید که خداوند در عالم های بعد هم هر جا شما هستید من با شما باشم یعنی من بی شما نباشم! (چون اهل بیت - علیهم السلام- معلم هستند کلاس به کلاس باشاگردان بالا می روند وقتی که دنیا را به طفیل این ها خلق کرده اند درهمه ی عوالم از مابرای آن ها بیعت می گیرند.) حضرت یک مکثی کردند وفرمودند: من دعا می کنم ولی اجابت دعای من برای تو معونه دارد آن هم این که تو باید من را با سجده های طولانی یاری کنی برو از امروز هر چه می توانی سجده کن که من دعای من در حق تو، ( که تو با من باشی) اجابت شود و الا اگر سرمایه ی سجده ی زیاد نداشته باشی با من نخواهی بود. در واقع حضرت به همه ی محبین اهل بیتشان پیام دادند که هر کس سجده ی طولانی بیش تر ی داشته باشد امید این که بالاخره من را ببیند هست.
پرسش بیست وپنجم:آیا ما در برزخ عبادت وعمل داشتیم؟
پاسخ: بله عمل داشتید عبادت داشتید چیزی نشان دادید که در این عالم درمحیط ولایت متولد شدید شما در عهد غیبت متولد شدید این ایمان به غیب است که در عهد غیبت متولد شدید از کجا معلوم اگر در زمان امام دیگری متولد می شدید این قدر عاشق امام زمان خود و امام زمان - عجل الله تعالی فرجه- می شدید مگر همه ی آن هایی که در زمان امام خودشان متولد شدند عاشق امام زمانشان بودند؟ شاید ما ذخیره ی بقیه الله هستیم یعنی روزی ما طوری بشود که ما ذخیره ی بقیه الله بشویم. خب اگرمرضی درخودمان می بینیم باید طلب شفا کنیم، مریض اگر شفا نخواهد و طلب شفا نکند اگر از مرضش هلاک هم شود جز خودش کس دیگر را نباید مذمت بکند اصلاً مریض می کنند که شفا بدهند مگر غیر از این هست؟ گمراه می کنند که هدایت کنند برای انسان محیط معصیت فراهم می شود که تکانش بدهند؛ یکی را می بینی که ممکن است هیچ وقت گناه نکند هیچ وقت هم به صرافت توبه نیفتد یکی را می بینید در یک بزنگاه معصیت که قرار می گیرد چنان دلش می لرزد که از همان جا راهش را کج می کند به سمت صراط مستقیم. هیچ وقت مریض اگر شفا نطلبد اگر بمیرد جز خودش را نباید مذمت کند .
پرسش بیست وهفتم: چه کسانی برزخ ندارند؟
پاسخ: شهدا و اهل توبه برزخ ندارند. توابین یعنی اهل توبه ی نصوح توبه این طوری است که بین انسان و گذشته اش حائل ایجاد می کند توبه به منزله ی تولد دوباره است به منزله ی خلقت مجدد است همه ی هنرهمان توبه نگه داشتن است توبه در مورد همه ی گناهان است الا حق الناس حق الناسی که مظلمه برایشان داده باشی، توبه گناه را می بخشد.
پرسش صدوشصت ودوم: در برزخ زمان و مکان است؟
برزخ مال دنیاست، زمان و مکان هم مال دنیاست هر جایی که تکلیف و اراده باشد زمان و مکان هم هست، زمان و مکان به دو دلیل : یک دلیل این که خانه هایی هستند که ما باید سپریشان بکنیم و ما در حصار زمان و مکان اسیر هستیم، این جا عالم اسیری است در زندان زمان و مکان، شما مجبور هستیدکه فقط این جا باشید، والان که این جا هستید جای دیگری نباشید، چون تکلیف دارید باید همیشه یک جا را ببینید، یک زمان از شما حساب می شود آن هم لطف خداست خداوند فردا را الان به شما نشان نمی دهد تا تکلیف فردا را الان از شما بخواهد، اگر شما الان هم در این جا بودی هم در فردا، هم باید تکلیف امروز را انجام می دادی هم تکلیف فردا را، اگر هم این جا بودی هم جای دیگر، باید دو تکلیف را با هم انجام می دادی پس چون دار، دار تکلیف است.
پرسش صدوشصدوچهارم: آیا در برزخ هم همین زمان و همین مکان است؟
پاسخ: نه، این زمان و این مکان که ما می شناسیم نیست ولی آن جا هم برای خودش یک زمان و مکانی دارد چون زمان و مکان هر دو شاهدین ما هستند، در عالم تکلیف و دار عمل هم زمان هم مکان شاهد ما هستند، مکان شاهد ما است چون هر جایی که ما هستیم تمام بقاء زمین دارند ما را می بینند و از اعمال ما فیلم برداری می کنند و به عنوان شاهدین، زمان و مکان هستند زمان قیامت را ما از این جا ذخیره کردیم. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: در قیامت مقارن هر ساعتی که شما در دنیا داشتید یک صندوق برای شما باز می شود. یعنی آن جا ساعت و زمان سنج قیامت صندوق هایی است که برای ما باز می شود، در مقابل هر ساعت دنیایی یک صندوق این جا پر می شود مهر می شود پلمپ می شود و برایتان فرستاده می شود این ساعت را با هر چه که پر کرده باشید، اگر با حسنات پر کرده اید آن ساعت که تمام می شود صندوق بسته می شود و بایگانی می شود و صندوق بعدی باز می شود اگر با حسنات پر کرده اید آن ساعت قیامت که صندوق حسنات را بری شما باز می کنند چنان در لذت و رفاه و آسایش هستید که اگر لذت شما را بر جهنمی ها عرضه کنند عذاب را از آن ها کم می کند و کاهش می دهد و اگر ساعت دنیای تان را با معصیت پر کرده باشید آن ساعت صندوقش که باز می شود چنان سختی و تلخ کامی برای شما دارد که اگر حالت شما را بر بهشت عرضه کنند عیش بهشتی ها رامنقص می کند و یک ساعت هایی است که صندوق هایی می آید که خالی هستند، این صندوق ها با مباحات پر شده اند و این صندوق ها هم کم نیستند.
هر کس ز ولایت و ولی دور شود
همسایه ی دشمن است و منفور شود
پروانه صفت گرد علی میگردیم
تا دیده ی هر فتنه گری کور شود
پای درس استاد
پرسش و پاسخ :
پرسش دهم: ما چند نوع بهشت داریم؟
پاسخ: ما یک بهشت در دنیا داریم که در منازل بین راه ائمه فرمودند: محبینمان را این جا پذیرایی می کنیم و یک بهشت هم در آخرت داریم که بعد از قیامت برپا می شود .
پرسش یازدهم : وادی السلام بهشت برزخی است؟
پاسخ: بله وادی السلام بهشت برزخی است عالم بعد از این جاست که باطنش باطنِ وادی السلام و بهشت آن عالم است. وادی السلام قبرستان است است شما هر جایی بروی به قبرستان یک جایی بهشت آن قبرستان است یک جا جهنم آن قبرستان است باطنش این جوری است کسانی که این جا در وادی السلام باشند آن جاحتماً در بهشت برزخی هستند.
پرسش چهاردهم : ممکن است دربهشت برزخی سقوط کنیم و عقب گرد کنیم ؟
پاسخ: مگر در همین دنیا نمی شود انسان خوب شروع کند و بد تمام کند چون هنوز نمردیم وهنوز هستیم به همین دلیل سفارش می کنند مواظب باشید مسلمان بمیرید مسلمان به دنیا آمدید مسلمان هم بمیرید به همین خاطر حضرت ابراهیم a وقتی خانه ی کعبه را می سازد تمام که می شود دعا می کند برای خودش و اسماعیل که « وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ».[1] و « رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَک ».[2] ابراهیم خلیل a هم یقین ندارد که حالا که مسلمان است قطعاً مسلمان هم می میرد چرا حضرت یعقوب a به فرزندان خودش سفارش می کند من به شما وصیت می کنم نمیرید الا این که مسلمان باشید.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هر بار که حضرت علی a رابه جنگ می فرستاد حضرت خوشحال می شدند و می فرمودند یا رسول الله من شهید می شوم؟ حضرت می فرمودند: نه. در جنگی مسلمانان کشته های زیادی داده بودند وقتی حضرت برگشتند خیلی ناراحت شده بودند ومی فرموند من چرا لیاقت شهادت ندارم ؛ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: یا علی تو حالا وقت کشته شدنت نیست وقتی به شهادت می رسی که محاسنت رابه خون سرت خضاب شده باشد به دست اشقی الاشقیا بعد حضرت فوری فرمودند« قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ ص فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِک».[3] به من بگویید آن وقت که این اتفاق می افتد دین من سالم است حضرت فرمودند: بله. لذا در آن لحظه ای که شمشیر به فرق مبارکشان فرود آمد وامیرالمؤمنین فرمودند: « فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ».[4] منظورشان این نبود که الحمد لله خلاص شدم از دست مردم منظورشان این بود که دارم با حالت فوز و ایمان کامل از دنیا می روم.
پرسش صدوچهل وسوم: ازشهدا جامانده ایم وخیلی ها هستند درآن عالم الان سر کلاس حضرت فاطمه سلام الله علیها حضور دارند آیا مسیری کوتاه تر از مسیر شهدا برای ما هست؟
پاسخ: بله مسیر کوتاه تر همین جا است که شما نشسته اید.(ایام عزاداری ابا عبدلله).باآن که دو ماه است، باشد. هر کسی سهمی دارد. در بهشت اهل بهشت هم مراتب دارند، برای تعالیمی که می گیرند. همه را که نمی برند در فردوس برین، یا پیش السابقون، السابقون کلاس درسشان با اربابشان مستمر است. پذیرائئ شان با ساقی است. می و شراب طهور هر چه است مال السابقون است.
ولی استاد های السابقون برای اصحاب یمین سهم دارند همچنین بی توجه هم نیستند به اصحاب یمین، اصحاب یمین در بهشت سر گرم زندگی شان هستند ولی هر از گاهی یک سلامی، کلامی، نگاهی، یک چیزی هم سهم اصحاب یمین می کنند ولی این قدر پر برکت است که همان یک سلام هم آن ها را از جا می کند و خلاصه در آن جذبه ی تعالی و تکامل قرار می دهد.
پرسش صدوچهل وچهارم: آیا اشتهایش را نداشتم وظرفش را نداشتم که سهم مستمر داشته باشم؟
پاسخ: چون اشتهایش را نداشتیم ظرفش را هم در خودمان ایجاد نکردیم الان هم که می بینید هر از گاهی چند روزی خیمه ای بر پا می شود و شما را از کار وروزمرگی می کند و می آورد و در خیمه ی ابا عبد الله می نشاند این همان « سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ »[5] از طرف آن هاست. و اگر بخواهید بیش تر شود باید ظرفت را بیش تر کنی تا بیش ترش گیرت بیاید.
اگر می خواهید ظرفتان بیش تر بشود، بهترین راه کار آن است که قرآن بخوانید و نماز شب بخوانید، وقت سحر و بین الطلوعین را بیش تر درک کنید، سحر و بین الطلوعین این موقع ها ظرف می دهند.
یک وقت هایی، وقت های خاص است. سر نماز همین طور؛ نماز به شما ظرف می دهد سجده های آخر نماز، قنوت، این ها به شما ظرف می دهد. این اوقات را مراقبت کنید تا ان شاء الله خودشان هم ظرف و هم مظروف را بدهند. مثلاً دهه ی محرم را می فرمایند وقت خاص است یا ایام عزای سید الشهدا و اربعین همین طور، بیست و هشتم صفر همین طور ایام ماه مبارک رمضان، شب های قدر. همین طور در این سیاه چاله ی اسفل السافلین که افتادیم این ایام ها و مناسبت ها حکم همان «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» را دارند برای اهلش، به خاطر همین یک مرتبه بی قرارت می کند می گویی؛ می خواهم ادامه داشته باشد نمی خواهم این قدر کم باشد می خواهم مستمر باشد این را باید از خودشان بخواهید آن ها هم نظر به دلت می کنند ببینند ظرفش را داری از تو دریغ نمی کنند. ولی خوب وقتی از مجلس بیرون می رویم سرگرم دنیایمان می شویم و دل مشغولی های دنیا ما را سرگرم و گرفتار خودش می کند. این هم که خواستیم «امنیه شائق یتمنی» بود، آرزویی بود که کردیم. عزمی نبود که ما را بر این عهدمان، بر این میلمان، ثابت قدم نگه بدارد.
پرسش صدوهفتاد ویکم: می گویند بهشت درجات دارد کسی که درجه اش پائین باشد می تواند به درجه بالاتر برود؟
بله، سیر در بهشت تا بی نهایت ادامه دارد اصلاً حد توقف ندارد، در بهشت شما هم مالک بهشت های خودتان هستید و هم خوب است بدانید وارث بهشت های جهنمی ها هستید چون هر کسی را گفتند یک مقام در بهشت دارد و یک مقام در جهنم، همه انسان ها هم این طور هستند بهشتی ها بهشت را انتخاب می کنند و جهنم برای آن ها حرام می شود و در نتیجه جهنم بر روی آن ها بسته می شود. جهنمی ها جهنم را انتخاب می کنند و بهشت بر آن ها حرام می شود و درش برای آن ها بسته می شود، بهشتی ها که وارد بهشت می شوند وارث بهشت جهنمی ها می شوند و جهنمی ها هم وارث جهنم بهشتی ها می شوند.
ابن عربی می گوید هشت درجه بهشت این گونه است که هفت تای آن درجات مختلف اند یکی که محیط بر همه است و هشتمین وسیله است که متعلق به پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم است یعنی هر هفت بهشت دیگر در این بهشت هشتمی اند یعنی در حقیقت هر کسی درهر بهشتی که باشد دربهشت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم هست. وچون ایشان شهر علم هستند نمی شود کسی در خانه ی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم باشد، پیغمبری که نبی علم و معرفت است و منادی تکامل است متوقف بشود.
آن جا به هر نعمتی که شما در بهشت دریافت می کنید درجه دریافت می کنید معرفت و علم دریافت می کنید شما هر چه در بهشت می خورید علمتان بیش تر می شود. علم شما الان از چه راهی حاصل می شود؟ از راه دیدن و شنیدن، نتیجه گیری کردن اولاً دیدن شما هر چیزی که می بینید یک صورت ذهنی از آن در نزد تان حاصل می شود، علم صورت ذهنی است که در نزد شخص حاصل می شود هر چه شما بیش تر دیده باشی علم شما بیش تر است. یعنی صورت های ذهنی شما بیش تر، حالا اگر این صورت های ذهنی با تصدیق هم همراه باشد یعنی قضیه داشته باشد، تصدیقات بیش تر است باز هم تصدیق هم صورت ذهنی است، حالا هر کس کمتر دیده باشد، علمش کمتر است. هر کس کمتر شنیده باشد،
آیا در بهشت می شود ندید؟ می شود دیدنی نباشد که آدم ببیند؟ هر چه که شما بیش تر ببینید سبحان الله شما بیش تر می شود.
در زمان امام زمان a چرا مردم عقل هایشان کامل تر می شود؟ چون خیلی چیزها را از امام زمانشان می شنوند و خیلی می بینند از رفتار و فعل امام زمانشان، در نتیجه به سکون و آرامش می رسند و برای رشد خودشان هم مانعی ندارند ، یک علت عمده که ما در جا می زنیم تعارضات است که با آن ها مواجه می شویم یا چیزهایی که نمی دانیم و نیست در اختیارمان که بدانیم، یا تعارض می بینیم که این ها با هم جذب و جفت نمی شود هرکسی دارد ساز خودش را می زند در نتیجه نمی دانیم باید به کدام صراط مستقیم باشیم، حالا شما وقتی در بهشت نظم می بینید، حسن می بینید، جلوه های عدیده را می بینید هر چه در بهشت می بینید، الله اکبر، و سبحان الله تو برقرار است، «دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین» [6] یعنی بهشتی ها حرف آخر که می توانند بزنند در برابر هر لذتی که به آن ها رو می کند می گویند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»[7] واین از علم است.
پرسش صدوهفتاد ودوم: آیا کسانی که آخر عمرشان توبه می کنند و برمی گردند هم از این بهشت بهره می برند؟
اگر توبه اش توبه ی نصوح باشد هیچ شاهدی علیه آن نمی ماند، نه از بقاء زمین و نه از ساعات و زمان حتی ملائکه هیچ شاهدی علیه آن ها نمی ماند بستگی دارد به کسی بدهکار باشد یا نباشد و از خودش طلبکار باشد یا نباشد، که وارد برزخ شود یعنی خودش از خودش توقع بیش تری داشته باشد، بگوید من می خواهم درجه ام از این که هست بالاتر شود، وارد برزخ بشود.
[1] - الأعراف : 126
[2] - البقرة : 128
[3] -بحارالأنوار/42 /190
[4]- بحارالأنوار /42/ 239
[5] - یس : 58
[6] -یونس 10
[7] -الفاتحه/2
ماهنگار / آذر /1393/ شماره پانزدهم /
*****
این گلچهرگان بسیجی
امروز چه روز خوبی است ! این هفته ، هفته ی عشق است . وه که چه بوی دل انگیزی می آید ! چه عطر دلنوازی ! چه شمیم جانفزایی ! خدایا اینان کیانند ؟ این سوارانِ باره ی لطف و مهر ، این دریادلان طایفه ی قبله ، این برگزیدگان قبیله ، این گلچهرگان بسیجی ، این مردان همیشه بیدار زمانه ، این راهیان کرانه های وسیع ایثار ، این بیدار گران اقالیم ، این نویدهای همیشه ی پیروزی ، این دل سپردگان به حضرت باری ، این صیاد ان لحظه های خوب ، این خدا مردان همیشه بیدار ، این جان برکفان مسلمان ، این یاوران قرآن ، این رهروان خطه ی خون و شرف، این مدافعان راستیها و درستیها .....
اینان کیانند ؟
این هفته هفته ی عشق است ،
هفته ی گلچهرگان بسیجی
*****
علل سیاسی عدم حمایت مردم از امام حسین a
علل سیاسی عدم حمایت مردم از امام حسین a در قیام خونین کربلا اصولا ماهیت و ساختار نظامهای سیاسی و عملکرد حاکمان در پیدایش و شکل گیری وقایع تاریخی، ظهور مخالفان و شیوه ی مقابله آنها با حکومتها تاثیر اساسی و تعیین کننده ای ایفا می کند.
امام حسین a اگر کمترین سازش و نرمشی از خود نشان دهد حکومت نامشروع یزید به عنوان یک حکومت اسلامی در دیدگاه دیگران مقبول می افتد و جامعه در برابر حکومت باطل، روح طغیان و ناسازگاری را از دست می دهد و عدالت می میرد.
چرخش و پیمان شکنی مردم کوفه را می توان مورد بحث قرار داد. به تعبیری دیگر عوامل متعددی در عدم حمایت مردم از امام حسین a در روز عاشورا دخالت داشت.
اما، الناس علی دین ملکوکهم، مقام سیاسی حکومت وقت نقش کلیدی بر عهده داشته است نقض میثاق مردم با امام حسین a و سکوت و بی اعتنایی آنها در قبال قیام کربلا یک حادثه اتفاقی و یا زاییده عوامل زودگذر و عاطفی و ناگهانی نبود.
? ماهیت حکومت معاویه و تبدیل خلافت به سلطنت
? پیدایش انحراف در نظام سیاسی اسلام
? دو قطبی شدن جامعه (فقیر و غنی)
? حیف و میل بیت المال توسط کاکمان وقت
? استبداد و قانون شکنی بوسیله حکومت
? تطمیع دشمنان
?محروم ساختمان مردم
? سلب امنیت و ظلم و ستم
? تحمیق (مقدس مآبی)
? تهدید، تعذیب و کشاتر
? فشار اقتصادی
? تخدید افکار عمومی به نام دین و تضعیف روح انقلاب
? فقهای درباری
? ترویج جبر
****
کلام رهبر
امروز متأسفانه انسان مشاهده می کند در برخی از فاصله ها و مقاطع حرفهایی زده می شود از سوی دشمنان ، این برای مردم ما مایه ی عبرت است در همین مذاکرات گوناگونی که در این روزها انجام می گیرد ، ملت ایران این مذاکرات را زیر نظر داشته باشند ، اظهار نظر های بی ادبانه ی مسئولان آمریکایی را مردم ببینند . زیر نظر داشته باشند دشمن را بشناسند ، بعضی ها میخواهند نظر مردم را از دشمنی منصرف کنند ، نه ، ببینید دشمنی را ، ببینید دورویی را ، مسولین آمریکایی در جلسات خصوصی با مسئولین کشور ما یک جور حرف می زنند ، به مجرد اینکه از آنها جدا می شوند ، در بیرون یک جور دیگر حرف می زنند . مردم ایران این دو رویی دشمن و نیات سوء و پلید دشمن ما را ببینند ؛ ملت توجه داشته باشند که باید یک کشور اقتدار درونی خود را حفظ کند ؛ این توصیه ی همیشه ی ما به مسئولین است
*****
ادامه شماره قبل ... آشتی با امام زمان عج
ضرورت آمادگی برای ملاقات - حضرت مهدی علیه السلام در نگاه امام خمینی ( رحمة الله )
تمام دستگاههایی که الآن به کار گزفته شده اند ، در کشور ما و امیدواریم که در سایر کشورها توسعه پیدا بکند باید توجه بر این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی علیه السلام . ما امروز دور نمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از بیش می بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است . امید بخش آتیه ی روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک تر می نماید . گویی جهان مهیا می شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه ی آمال محرومان و حکومت مستضعفان . ایشان در مورد پیاده شدن اسلام احکام اسلامی در جهان فرموده اند : " آوای انقلاب بزرگ ایران در کشورهای اسلامی ودیگر کشورها طنین انداز و افتخار ساز است ، شما ملت شریف ، به جوانان غیور ملت های اسلامی هشدار داده اید امید است با دست توانای شما ، پرچم پر افتخار حکومت اسلامی در تمام اقطار به اهتزاز در آید ، این است مسألت من از خداوند تعالی " . امام خمینی رحمة الله معمار انقلاب اسلامی می فرماید : " مسؤلان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست ، انقلاب مردم ایران نقطه ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت خجت ( ارواحنا فداه ) است که خداوند بر همه ی مسلوانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد . مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسؤلین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند ، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره ی هر چه بهتر مردم بنماید ، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند " . ولی ما کار سیاسی را برای ارضای شهوات خودمان انجام دادیم . حزب و جناح تشکیل دادیم ، ولی هیچ تناسب و پیوندی با اهداف و انتظار امام زمان عج از ما نداشت . در جلساتمان دغدغه غیبت غم انگیز امام را نداریم و هیچ مکر و طرح و نقشه کوتاه مدت یا بلند مدت برای رفع موانع ظهور نداشته ایم ما حتی در سطح خانواده ی خود نیز مدیریت خوبی نداشته ایم . ما چه در نقش پدر و چه در نقش مادر سایر اعضای خانواده را در غفلت خود از امام غرق کردیم و از توجه به او و دوستی با او محروم ساختیم .
*****
شهدا - در اولین برخورد به همسرش گفته بود، شما می دانید من قبلا ازدواج کرده ام و این ازدواج دوم منه؟ وقتی همسرش با تعجب جواب داده بود، نه، گفته شما باید بدانید من قبلا با جبهه و جنگ ازدواج کردم، شما همسر دوم من هستید
شهید مهدی زین الدین جزو اولین کسانی بود که رفت و عضو شد و در قسمت پذیرش سپاه پاسداران قم کارش را شروع کرد، آنقدر موفقیت نشان داد که خیلی زود فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم شد.
به مهدی زین الدین در عملیات بین المقدس برای آزادسازی خرمشهر مسئولیت اطلاعات عملیات قراگاه نصر را داده بودند و به علت برجاگذاشتن رشادت های بی نظیر در عملیات رمضان، به عننوان فرمانده تیپ 17 علی بین ابیطالب قم برگزینده شد، وقتی این خبر در بین نیروهای لشکر پیچید، زین الدین آن قدر در میان بسیجیان از محبوبیت برخوردار بود که آنها بالای دست گرفتندش و همین طور یک ریز شعار می دادندا مهدی زین الدین بعد از اینکه توانست خودش را از دست بچه ها نجات بدهد رفت گوشه ای نشت و با چشمان اشک آلود و با حالت عصبانیت به خودش گفت: "مهدی خیال نکنی کسی شده ای که اینها این قدر به تو اهمیت می دهند تو هیچ نیستی تو خاک پای بسیجیان هستی"
*****
پای درس استاد
اگر امام حسین a به کربلا نمی رفت به کجا می رفت؟ امام جایی نداشت برود چون دشمن در مدینه و در مکه می خواستند امام را بکشند اگر از مکه هم فرار نمی کرد، خون مطهرشان در حرم ریخته می شد. اگر به کوفیان جواب نامه شان را نمی داد و می فرمود کوفی وفا ندارد بعداً کوفیان مدعی می شدند که ما خواستیم امام حسین a را و توبه کرده بودیم او توبه ی ما را قبول نکرد
حتی حضرت به حر فرمودند بگذار برویم، کوفه نمی رویم راه را باز کن از حجاز برویم بیرون از عراق برویم بیرون هر جا که شد می رویم ولی امان ندادند .چون اهل بیت– علیهم السلام- بلدند اگر کسی کاری به کارشان نداشته باشد مثل شعاع نوری می مانند که اگرچیزی حائلش نشود تا ابدیت می تابد، آن وقت این نبود حال و روز ما.
در روز عاشورا وقت نماز که شد ابو سمامه گفت: « الصلاة ، الصلاة» حضرت اباعبدالله a فرمودند: نماز می خوانیم و دعایش کردند بعد ایستادند به نماز و ابو سمامه را با تیر زدند و ابو سمامه نتوانست نماز بخواند فقط گفت: « الصلاة ، الصلاة» ابو سمامه شهید شد ولی امام به نماز ایستادند. سر این که چه کسی پیش مرگ امام و محافظ جان امام بشود بین مرد ها دعوا شد همه همدیگر را هل می دادند او به دیگری می گفت تو برو اقتدا کن من مواظبت می کنم دیگری می گفت من مواظبت می کنم آن یکی می گفت من می خواهم از جان امام دفاع کنم. درست مقابل امام آن محافظ ایستاد.
آن محافظ فردی بود که وقتی که با امام وارد کربلا شدند امام ایشان را فرستادند برو از کوفه خبر بگیر، این به تاخت رفت تا کوفه دید که کوفه در محاصره است و برگشت پیش امام و امام دوباره به او پیغام دیگری دادند و فرمودند که برو و این خبر را به مسلم برسان بر می گردد و زمانی به مسلم می رسد که مسلم شهید شده دوباره برمی گردد پیش امام و در همین رفت و برگشت نزدیک هزار و ششصد کیلو متر را می رود و بر می گردد به امام می گوید آقا اگر هم قرار باشد کسی پیش مرگ شما بشود در نماز من هستم این امتیاز مال من است ، امام به نماز می ایستند نماز خوف می خوانند دو رکعت دو رکعت و دشمن بهترین فرصت می بیند برای این که می بیند همه سلاح گذاشتند زمین و امام نمی تواند از خودش دفاع کند و شروع می کند به تیر باران کردن و این بزرگوار مقابل امام، تیر ها را به جان می خرد از هر طرف تیری می آید دستش را تنش را حائل و همایل آن تیر می کند و دیگر تیر های روی تن این شهید را نمی شد شمرد وقتی امام در آخر نماز می رسند، دیگر تنها رمقی که مانده بود، سرش را همایل آخرین تیر می کند که تیر به چشمش می نشیند بعد که امام سلام نماز را می دهند فوری امام سرش را به دامن می گیرند فقط می گویند مولای من از من راضی شدی حضرت دعایش می کنند و به او می فرمایند سلام من را به جدم رسول الله برسان و روی دامن امام شهید می شوند.
روز عاشورا دیگر آخرین عشق هر آدم حسابی همین است که سرش روی دامن امام زمانش باشد. کسی که امام زمان دارد. کسی که ندارد بیچاره است. زمان ما هم امام زمان a می آید هر منتظری که بخواهد از دنیا برود لحظه ی احتضارش که برسد امام می آید سرش را به دامن می گیرد و انتظارش را امضاء می کنند.
امام صادق a که زیباتر از این می فرماید: هر کس اهل عزای ما باشد و با غصه های ما غصه بخورد و با مصیبت های ما محزون شود ما همه مان می آییم یعنی فقط این نیست که امام زمان a بیایند همه ما می آییم همه ی امام زمانش می آید بالای سرش و سرش را به دامن می گیرند خسته نباشید به او می گویند دل جویی از او می کنند بشارت ها به او می دهند و جایگاهش را به او نشان می دهند و به ملک الموت سفارشش را می کنند و او را با عزت و احترام به جایگاهش منتقل می کند .
معرفی کتاب
این کتاب دایره المعارف سخنان امام حسین علیه السلام است و یک جلدی است که دو جزء دارد جزء اول آن شامل کلمات امام بر حسب تاریخ است که در چهار فصل شکل گرفته است جزء دوم کتاب از کلمات آن حضرت براسا س موضوعات مختلفت تنظیم شده است این کتاب از نظر منابع و مآخذ بسیار غنی است. به منظور تکمیل موسوعه از لحاظ فنی و ساختاری مولفان به تلاش گسترده ای دست زدند و به نگارش معجم احادیث پرداختند تا محققان بتوانند راحت تر از روایاتش بهره مند گردند.
اهداف کتاب
? بهره برداری از سخنان درباره امام حسین علیه السلام و بیان سیره امام حسین علیه السلام در زندگی و مبارزه
? تفسیر و تبیین وقایع و حوادث صدر اسلام به شکل صحیح
? رفع تحریفاتی که در سخنان آن حضرت وارد شده است و تشخیص صحیح از ناصحیح روایات
? تفسیر و تحلیل صحیح انقلاب خونین کربلا
? ارایه سیاست ننگین امویان و نشر افکار و عقاید مقدس امام حسین علیه السلام و نگاهی به روایات و زارشهای موسوی
البته به نظر نویسندگان این کتاب تعدادی از احادیث و اخبار موجود در موسوعه ضعیف و مردود می باشند و پاره ای از آنها جعل شده اند.
*****
احکام
سوال: بنده گاهی در میان جوانان به عنوان امام جماعت قرار می گیرم؛ آیا ترک نوافل در این شرائط برای جلوگیری از خستگی مامومین جوان جایز است؟
جواب: ترک نافله اشکالی ندارد ولی در فرض مرقوم می توانید نافله را سریع – که وقت زیادی نگیرد – بخوانید و به علاوه جوانان را نیز تشویق به انجام نافله بنمایید.
*****
بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی
بادام شیرین
باز کننده انسداد، تقوست کننده مغز، قلب، کبد و چشم و نیروی جنسی، چاق کننده بدن، ملین، مفید برای حلق و سینه می باشد سنگین و دیر هضم بوده، بو داده آن قابض می باشد. مصرف زیاد آن برای معده های سرد و مرطوب مضر است
.پسته تقویت کننده مغز و قلب و معده و لثه دندان، خوشبو کننده دهان، باز کننده انسداد کبد، چاق کننده بدن بوده، در رفع سرفه، استفراغ و سردی کلیه ها مفید می باشد.
گردو
بسیار لطیف، تحلیل برنده ورم ها، ملین و تقویت کننده مغز، قلب، کبد و نیروی جنسی می باشد خوردن آن با مویز بی دانه برای تقویت حافظه مفید است.
****************
برای هرچه بهترشدن ماهنگار
پیشنهادات و انتقادات خود را
در این رابطه ارسال فرمایید
بسم الله الرحمن الرحیم
- جوانی ، عبادت و اطاعت
پرسش دویست و سی ویکم: عبادت واطاعت در جوانی چه قدر اهمیت دارد؟
پاسخ: درحدیث است « مَنْ أَحْسَنَ عِبَادَةَ اللَّهِ فِی شَیْبَتِهِ لَقَّاهُ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِی بُلُوغِهِ أَشُدَّه»[1]
هر کس دوست دارد در پیری حکمت به او عطا شود و مقامات معنوی به او عطا شود در جوانی خوب خدا را اطاعت کند اطاعت در جوانی به آدم حکمت در پیری می دهد. این که می گویند در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است چون انبیاء در سن کمال در میان سالی به نبوت می رسیدند در پیری به حکمت می رسیدند اما در جوانی پاک و صالحند هر کسی بتواند در جوانی شیوه ی انبیاء را پیش بگیرد خداوند در پیری به او حکمت می دهد.
فرق مردم عادی، عامی با علما در این است که آن ها در جوانی خوب اطاعت می کنند هر چه پیر تر می شوند روحشان جوان تر می شود کمالشان بیش تر می شود حجاب از چهره هایشان برداشته می شود و به کراماتشان افزوده تر می شود به برکت آن اطاعت های جوانی اما دیگران هر چه پیر تر می شوند وارونه می شوند
« وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُون»[2] مردم عامی پیر که می شود خصلت بچه ها را پیدا می کنند یعنی بهانه گیر می شوند کم طاقت می شوند، همه نیازشان به همین شکم و سیر شدن و سقف و امنیت است با همین برآورده می شود هر چه به سمت پیری می روند انگار باز گشت به کودکی پیدا می کنند
اما علما هر چه پیر تر می شوند نورانی تر می شوند صبور تر می شوند علم و حکمت در آن ها بیش تر می شد کمالات و مقاماتشان افزوده تر می شود وقتی که از دنیا می روند حقیقتاً برای آن ها اول وصل و شادمانی و فرح و راحتی است همه ی این ها به برکت مجاهدت ها و زحمات فراوانی است که در طول عمرشان برخودشان هموار کردند.
فکر نکنید سحر خیزی و شب خیزی آسان است و راحت به دست می آید فکر نکنید عشق علم آموزی و مجاهدت در راه طلب علم راحت به دست می آید.
به قول یک شخص بزرگواری می گفت خدمت یکی از آقایان علما رسیدم ایشان داشت مطالعه می کرد در اتاق مطالعه اش ده ها کتاب روی زمین پهن کره بود و در یک موضوعی می خواست تحقیق کند. روی یک کتاب آن مطلب را مطالعه می کرد و یاد داشت می کند بعد ادمه ی آن را می خواهد از کتاب دیگری بگیرد با زانو روی کتاب ها می رفت و کتاب رده ی دهمی که پهن کرده در آن یک مطلب می بیند و یاد داشت بر می دارد بعد سراغ بعدی را می گیرد و با زحمت، دارد این مطالب را جمع آوری می کند که یک موضوع را از منابع مختلف با سند یادداشت بکند یا در رابطه با بعضی از علما ها نقل است که ایشان می گوید من صبح بین الطلوعین یک کلاس در شهر ری داشتم و بعد ساعت هشت کلاس بعدی میدان شوش بود و بعد مثلاً ساعت ده باید می رفتم فلان مسجد در بازار یک کلاس می گذراندیم ایشان می گفت من فاصله ی این کلاس ها را هم پیاده باید می رفتم مثلاً بین الطلوعین کلاس درس در شهر ری بعد یک نان بربری سر راه می خریدم و صبحانه ی من بود تا برسم به کلاس ساعت هشت در میدان شوش با پای پیاده بعد از میدان شوش پیاده بروم بازار یک کلاس درس هم در مسجد جامع بگیرم و برگردم حضرت عبدالعظیم بعد از نماز ظهر هم یک کلاس درس هم آن جا داشتم و چند سال با این روش درس می خوانده.
فکر می کنید این ها نمی توانستند بروند یک شغل در بازار بگیرند صبح بروند تجارت ظهر برگردند خانه سفره ی غذا آماده ناهار بخورند عصری بخوابند آن یک جور زندگی است این هم یک جور زندگی است چه عشقی به دل این طالب علم می افتد که با وجود همه ی راحتی ها که می شود برایش فراهم بشود این همه مشقت و سختی به جان بخرد و اگر بخواهند از او بگیرید مثل این که بلایی ناگهانی بخواهد بیاید عذابش بدهند و این حاضر نباشد تازه این زحمت روزانه اش است عصری تا شب مطالعه و تحقیق و مباحثه شب تا صبح نماز شب و تهجد.
مباحثه ی سحری را همه ی علما داشتند فکر نکیند این لحظات ناب و خاص را از دست می دهند یکی شب و نیمه شب و سحر و بین الطلوعین این ساعات ساعت هایی هستند که آن ها به هیچ عنوان از دست نمی دهند همین الان هم هست حضرت آیة الله جوادی آملی کلاس تفسیرشان بین الطلوعین است هر کس می خواهد بعد از اذان صبح نماز جماعت و بعد هم کلاس درس این ساعات واقعاً ساعات با ارزشی هستند کسی که این جوری به خودش سختی بدهد حقش این است که آخر عمرش کروبیان به خدمتش بیایند و علم و حکمت برایش بیاورند و ملائکه در خدمتش حاضر شوند و امام زمان a به ملاقات و عیادتشان بیایند. والا کسی که
در خردی و جوانی عشق و غرور و مستی پیری رسید و سستی پس کی خدا پرستی تا وقتی بچه ایم به بازی وقتی نوجوانیم سر به هوایی وقتی جوانیم به سر گرمی و غرور و تفریحات خاص جوانی بعدش هم به تفاخر و بعدش هم به تکاثر وقتی هم از دنیا برویم حق داریم که روی قبرمان بنویسند طفل شیر خواره ای بود که از دنیا رفته چون همه ی عشق ما از دنیا همین یک شکم سیر و یک خانه و سر پناه امن و یک خیال راحت و دیگر هیچ دغدغه ای نداشته باشیم حالا ما پیش علمای زمان خودمان روز قیامت ما اگر بخواهیم محشور شویم توی روی این ها چه طوری نگاه کنیم این ها در زمان ما باشند و توی هوایی که ما نفس کشیدیم نفس کشیدند با همین قیمت ها و گرفتاری های این دوره زمانه آن ها به جایی برسند که سر بلند و سر افراز پیش بروند ما هم مقارن آن ها و معاصر آن ها سر افکنده و با روی سیاه محشور بشویم و آن ها بشوند حجت علیه ما خدا بگوید اگر سخت بود برای این ها بود اگر گرانی بود برای این ها هم بود اگر گناه و معصیت بود برای این ها هم بود پس چرا این ها رسیدند و شما نه.
می گویند اسکندر وقتی همه جای دنیا را می گرفت به شهری رسید که قبرستانش بر روی سنگ قبر ها سن همه یک ماهه دو ماهه، یک ساله و دوساله و همه با سن کم نوشته شده بود پرسید یعنی توی این شهر همه خردسال می میرند یا این که قبرستان بزرگتر ها جداست؟ گفتند سر این را از حکیم در شهر بپرسید رفت وسراغ حکیم را گرفت و علت این را پرسید چرا روی سنگ قبر ها عمر کوتاه نوشته شده است ؟ گفت ما با این مردم قرار گذاشتیم هر کس در عمرش هر چه قدر رشد کرد ممکن است این ها که در زیر این خاک ها خوابیدند 90 یا 100 سال از خدا عمر گرفته باشند ولی آن رشد باطنی این ها بیش تر از 5 ماه یا 6 ماه نبوده این ها در حد یک شیر خواره بدنیا آمدند و در حد یک شیرخواره هم از دنیا رفتند و چیزی از معارف و کمالات انسانی بارشان نشد.
لذا فرمودند کسی که در جوانی خوب خدا را عبادت کند در پیری خداوند به او حکمت عنایت می کند و این آیه ی « وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین»[3] به پیری برسد به شما علم و حکمت می دهیم اگر در جوانی خوب بندگی کنید.
سوال - 459
پرسش چهارصد وپنجاه ونهم: چرا فاصله ی رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تا شهادت خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها این قدر اختلاف اقوال در تاریخ است؟
پاسخ: از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تا شهادت خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را بعضی ها چهل و پنج روز می گویند بعضی ها هفتاد و پنج روز می گویند حتی در باره ی تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بعضی ها در جمادی الاول می گویند بعضی ها در جمادی الثانی می گویند علت عمده ی این اختلاف اقوال برای این است که چون پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم یک دختر که بیش تر نداشت یک فاطمه سلام الله علیها که بیش تر نبود بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اول کسی که ملحق به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شدند حضرت زهرا سلام الله علیها بودند و اتفاقاً همه هم در رابطه با شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها مدعی هستند اما این اختلاف اقوال را شما در رابطه با همه می بینید حتی در رابطه با ولادت خود پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم می بینید که اختلاف هست دو تا روایت است روایت اول و روایت دوم حالا ما بین این روایت ها هفته ی وحدت اعلام کردیم گفتیم همه اش را می گیریم ولادت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم یا در رابطه با ولادت های دیگر مثلاً ولادت امام حسین a شهادت امام حسین a حتی رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اختلاف زیاد است این اختلاف افکنی ها اختلاف اقوال در تاریخ یک دسیسه است دسیسه ای بوده که از جانب منکرین و مخالفین ایجاد شده برای این که اهمیت آن شخص را یا آن موضوع یا آن حادثه را کم رنگ کنند و وانمود کنند که خیلی هم مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چه زمانی به دنیا آمده باشد شاید این موقع شاید آن موقع خیلی هم مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چه زمانی از دنیا رفته باشد شاید این موقع یا در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین طور چه زمانی از دنیا رفته باشد. چرا این کار را می خواهند بکنند؟ چون برای شیعه مهم است این ها را به عنوان اساطیر به عنوان الگوها به عنوان نماد های توحید و بندگی خدا شیعه می داند ولی آن ها این کار شیعه را شرک تلقی می کنند و این بزرگان را در نظر شیعه شریک الباری می خوانند ، می گویند برای ما که موحد هستیم مثل عامه ( اهل سنت )جز خدا هیچ چیزی مهم نیست پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم مهم نیست تولد و مرگش هم مهم نیست دخترش هم مهم نیست فرزندانش هم مهم نیستند هیچ حادثه ای در عالم مهم نیست برای ما الان چیز هایی که خداوند مهم اعلام کرده باشد که عید فطر چه زمانی است عید قربان چه زمانی است حج چه زمانی به جا بیاوریم ما فقط این ها برای مان مهم است ماه رمضان چه زمانی باشد علت این اختلاف در تاریخ از این جا نشأت می گیرد و دسیسه ای است برای کم اهمیت جلوه دادن این وقایع و این اشخاص و یک جور هایی شیعه را سر در گم کردن است.
شما اگر بخواهید بگویید کدام روایت است ما می گوییم بعضی از این اقوال است که روایت شیعه هفتاد و پنج روز است چون شیعیان دقیق بودند حساب نگه می داشتند در آن زمان که چه اتفاقی افتاده.
به روایت آن ها ( اهل سنت ) نه چنین خبر هایی نبود و حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دق کرد و از دنیا رفت و غصه دار رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود. فاطمه این طور نبود که این چیزی که شیعه می گوید در رابطه با نحوه ی شهادتشان هم یعنی نحوه ی ارتحالشان باز اختلاف اقوال زیاد است از این جهت این خودش یک دسیسه است.
شیعه می گوید خوب من همه را لحاظ می کنم برای من پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مهم است به هر تاریخی بگویند من همان را می پذیرم برای شیعه حضرت زهرا سلام الله علیها مهم است به شهادت اول عزاداری می کنم با شهادت دوم عزاداری می کنم ولی یکی از آن ملاک است برای ما این که ما روایت دوم را قبول داریم ولی روایت اول را هم به آن بی اعتنا نیستیم.
پای درس استاد
پرسش و پاسخ
پرسش سیصد و سی وششم: در این آیه « إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون»[1] منظور از «النَّوى» چیست؟
پاسخ: در این آیه می فرماید: خداوند شکافنده ی دانه و هسته است و چرا به هسته می فرماید: « النَّوى » هسته ی خرما و نارگیل و گردو و این مثل این ها را می فرماید.
ظاهر آیه می فرماید: جز خداوند هیچ کس دیگر نمی تواند دانه را به دو نیم کند شما هم می توانید یک دانه را سیستماتیک نصف کنید برای شما هم مقدور است ولی برای شما فایده ای ندارد جز خوردن برای شما به درد کار دیگری برای شما نمی خورد (اگر خراب نشود ) اما آن چیزی که عنوان فالق و مظهر اسم فالق الْحَبِّ است فلق اتفاق می افتد برای این دانه یعنی این که به دو نیم می شود و طبق برنامه ریزی شده ای از دو جهت رشد می کند یک جهت (پا) ساقه و یک جهت ( سر) ریشه رشد می کند آن قسمتی که ریشه هست سر گیاه هست و گیاهان وارونه هستند سرشان زیر خاک و پایشان و بقیه ی اجزای بدنشان رو به آسمان است. بالای خاک است که آن طرف که سر گیاه است داخل خاک است راه خودش را پیدا می کند و آن طرف هم که ساقه است راه خودش را به سمت بیرون از خاک پیدا می کند و شروع می کند به این که قوه ی خودش را به فعلیت تبدیل کند.
چرا به هسته می فرماید: « النَّوى » اما النَّوى هسته است به جهت این که خاصیت هسته این است تا به نیت نرسد این اتفاق فلق و رشد کردن و قابلیت ها را بروز دادن برایش اتفاق نمی افتد، باید حتماً به نیت برسد اگر ببینیم وقتی که هسته به النَّوى می رسد چه خاصیتی دارد؟ هسته را وقتی شما جدا می کنید قبل از این که به نیت برسد به هر حال درونش مغزی دارد گوشتی دارد که به درد ما می خورد مثلاً نارگیل را بهتر می شود مثال زد درونش گوشتی دارد و یک شهد یا شیره ای دارد که شیره ی نارگیل است اجزای نارگیل از هم جداست پوستش جداست و کثرت دارد و هر کدام خاصیتی دارد تا وقتی که کثرت دارد و هرچیزی از هم جداست این گیاه را به نیت نمی رساند مادامی که این چنین است. وقتی که در خاک رفت به نیت می رسد اگر گیرتان بیاید نارگیل به نیت رسیده را درونش را باز کنید ما اصطلاحاً می گوییم خراب شده آن گوشت و آن شهد و شیره اش به وحدت رسیده اند و تشکیل یک وحدت واحده را می دهند و برای یک هدف آماده شده آن هم تعالی و رشد کردن و تحولی که پیدا کند و تغییری که در آن حاصل می شود و از مرحله ی یک میوه ی ضعیف و محدود و ناقص بودن به درختی که بلند و پر بار باشد تبدیل می شود.
نیت هم در انسان ها همین طور است.
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: « إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»[2] تا وقتی که گرفتار کثرت هستیم یعنی ذهنمان یک طرف است و دلمان یک طرف است دست و پایمان یک طرف کار می کند و انگیزه های مختلفی دارند و بیش تر هدف بهره رسانی به دنیا را داریم که خدمت به دیگران بکنیم و کاری بکنیم خانه ای تمیز بکنیم خریدی بکنیم غذا بپزیم ما به نیت نرسیده ایم و هیچ وقت در این حالات نمی توانیم ادعا کنیم که این کار ها را برای خدا می کنیم درست است شاید به زبان بیاوریم ولی هدف ما واقعاً خدا نیست چون هدف ما دیگران اند و نتیجه اش آن هم که از دیگران توقع داریم که بازخوردی منطقی و مطلوب به ما ارائه بدهند و تا وقتی که هدف ما دیگران است و نتیجه را هم از دیگران طلب می کنیم و منتظریم که آن ها به ما بگویند کار ما چه قدر خوب است یا چه قدر خوب نیست معلوم می شود که این کار نیتی نیست، شهوتی است به نیت نرسیده به خاطر شهوت داریم این کار را انجام می دهیم.
بذر هایی که شهوتی نبود بر آن جز قیامتی نبود یعنی به نیت رسیده مادامی که هدف ما دنیا است و جلب توجه دنیا و جلب توجه اهل دنیا و منافع دنیا هست کار های ما همه شهوتی است ولو این که خودمان را در راه این کار ها هلاک کنیم.
اما وقتی به نیت می رسیم دیگر ما سوی الله را نمی بینیم وقتی کسی که به نیت می رسد مثلاً در نماز شما باید قصد قربت بکنید شرط اول نماز نیت است. یعنی دنیای کار را که دارید کنار می گذارید برای کاری که هیچ کس قرار نیست ظاهراً تحسینت بگوید. و از غیر خدا نتیجه اش را نمی خواهید، بچه گریه کند، غذا سر گاز باشد، مهمان پشت در باشد شما دارید نمازتان را می خوانید و هر چه نیت شمانیتی تر شده باشد و از کثرات رها شده باشی و به وحدت رسیده باشی اصلاً از این اخبار و احوالات پیرامون خودت هم با خبر نمی شوی مانند این که اصلاً دنیایی آفریده نشده و اهل دنیایی وجود ندارد و جز شما و این نمازت و این معبود شما هیچ چیز دیگری در این عالم وجود ندارد.
اگر این اتفاق بیفتد خداوند می فرماید: همه ی کار های تو را من رتق و فتق می کنم تو در این نیت بمان و فرق شما با النَّوى این است که شما سر بر عرش دارید. ساقه ودست و پا در زمین، برعکس النَّوى که سر در زیر خاک دارند و ساقه و دست و پا و برگش در بالا و آسمان.
پس همه چیز به نیتی است بعضی الْحَبِّ هستند یعنی آن کار های دنیایی که شما انجام می دهید خدمت به خلق است برای رضای خدا تشبیه به الْحَبِّ است کانه دو پاره می شوید بخش ظاهری وجودی شما در خدمت به مردم است و در خدمت به خانواده است به شرط این که آن طرف دیگرش که رضای خدا هست مطلوب باشد و این طرف جریان پیدا کند پس وقتی که گیاه دو لپه می شود الْحَبِّ دو قسمت می شود این دو قسمت موازی با هم و منفک از هم نیستند دارند هماهنگ با هم پیش می وند پس آن کار های خدمت رسانی که توجه به خلق است برای خدا این تشبیه به الْحَبِّ است، کار های عبادی که قطع نظر از دنیا مردم و دنیا و اهل دنیا خلق دنیا و فقط خالص لوجه الله است تشبیه به النَّوى است و اگر کسی این چنین به نیت برسد در عباداتش این طور می شود که حقیقتاً سیر آفاق و انفس می کند و به معراج می رود این صلاتی است که می گویند معراج مؤمن.
پس خداوند است که این کار ها را انجام می دهد « إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى »[3] یعنی هیچ کس نمی تواند خودش الْحَبِّ بشود و خودش النَّوى بشود یعنی خودش بگوید من می خواهم بروم کار ها یم را خدمات رسانی بکنم همان کار هایی که روز مره انجام می دهم قربة الی الله باشد نمی شود یا من به نیت برسم که نمازم نماز بشود عبادتم عبادت بشود خالص لوجه الله باشد نمی شود فاعل این اتفاق که قادر باشد شکافنده باشد و رشد دهنده باشد خداوند است و شما بدانید که جز افتقار به در گاه او جز طلب از او نمی توانید یک همچین افتخاری را به دست آورید و کسب کنید.
پس یکی از دعاهایتان و استقاثه ها یتان در لحظه های اجابت دعا مثل شب های قدر مثل قنوت نماز مثل سجده ی آخر نماز همین باشد که خداوند شما را به نیت برساند و اخلاص در عمل شما بدهد و روز مره ی زندگی شما را سبب رشد و شکوفایی و اعتلای شما قرار دهد دور زدن در یک چرخه ی باطل که همه ی تمام عمر بگردیم و بگردیم و به خیال خودمان و یک جاهایی خدمت می کنیم می گوییم خالص لوجه الله یا قربة الی الله این هم عبادت به خلق خداست و عبادت است؛ نه عبادت باید این ثمره را داشته باشد یعنی فلق در آن اتفاق بیفتد یعنی وقتی خدمت کردی و برگشتی تمام شد احساس کنی خیلی متفاوت تر شده ای تا قبل از این خدمت خودت متفاوت شدی. عبادت را می کنی و بر می گردی احساس کنی متفاوت تر شدی رشد کردی.پس باید یکی از دعا ها همین باشد که برای ما در هر خدمتی برای ما تعالی در دلش رقم بخورد.
خداوند می فرماید: « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون»[4] خداونی که فالق است فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى است نتیجه ی این فالقیت این است که زنده را از مرده خارج می کند یعنی می زایاند یعنی کانه در یک از مرتبه رشد که ما هستیم نسبت به مرتبه ی بعدش، آن مرتبه ی بعد باید در ما متولد شود، تا از این مرتبه ی فعلی که هستیم که ناقص هست بمیریم، و ما این مرتبه ی فعلی مان کانه میت است و آن مرتبه ی رشد یافته انگار که حی است.
پس با عبادت و عبادتی که به نیت رسیده باشد و خالص باشد باید آن زنده از این مرده خارج بشود. یعنی کانه در هر عبادتی پوست می اندازید و حقیقت دیگری از ما در ما متولد می شود.
خروج حی از میت را با فعل مضارع بیان کرده یعنی خارج می کند، هم قطعیت درش است وهم استمرار درش است و هم پیوستگی یعنی دانه وقتی به مرحله ی رشد می رسد دیگر رشدش متوقف نمی شود لحظه به لحظه این خروج حی از میت برایش اتفاق می افتد در مرتبه ی جوانه شدن، قد کشیدن و برگ دادن و شکوفه دادن و میوه دادن و هر سال دوباره متولد شدن مصداق « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ است»[5].
« وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ »[6] این جا با اسم فاعل بیان کرده که در این وعده نیست بلکه هشدار است یعنی خداوند این کار را هم می تواند انجام بدهد، می تواند از حی میت بیاید بیرون یعنی عبادتی می خواهی بکنی این عبادت اگر این اتفاق نیفتد که به نیت برسد یا نیتش خدایی نباشد چون نمی شود که نیت نباشد و انسان هیچ کاری را بدون نیت انجام نمی دهد یعنی نیت قربة الی الله شرط است که فالقیت بر او صدق کند اما نیت غیر خدایی که کار هایی که شهوتی باشد جای نیتی است چون ما همه اش داریم کار انجام می دهیم اما اگر نیت ما شهوتی باشد جلب توجه دنیا و اهل دنیا باشد این خطر هست که « مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ » دانه که نمی گوید من رشد می کنم قربة الی الله ولی وقتی که به نیت رسیده باشد دیگر به درد کسی نمی خورد فقط به درد خودش می خورد کسی که به نیت رسیده انسانی که به نیت رسیده باشد دیگر به درد هیچ کس از اهل دنیا نمی خورد فقط به درد خودش می خورد منتها اهل دنیا باید انتظار بکشند تا این به نیت رسیده رشد کند و به بالندگی برسد مرده تا از سایه و میوه اش بهره ببرند
پرسش سیصد و سی وهفتم: چه طور می شود به این گونه نیت رسید؟
این را باید تجربه کرد درست است که می گویند اولین شرط واجب بعد از طهارت و وضو وارد نماز می خواهید بشوید نیت است و شما نیت می کنید که نماز بخوانید قربة الی الله. اما به گفتن نیست به تصمیم گرفتن نیست. مادامی که هنوز دل از دنیا نکنده اید و هنوز که همه ی حواست دارد همه جا کار می کند هزار بار هم بگویی نماز می خوانم قربة الی الله فایده ندارد.
بعضی ها می گویند حالا حتماً باید بگوییم نماز ظهر چهار رکعت می خوانم، اصلاً هیچ گفتنی در کار نیست هر چه هم که می گویید کانه گوش هواس خودمان را بپیچانیم که هواست باشد که الان داری نماز می خوانید، دیگر از آشپز خانه بیا بیرون از مد و حرف و افطاری و این ها بیا بیرون الان تو داری نماز می خوانی، خودمان را ترغیب بکنیم. ولی گاهی وقت ها در بعضی مواقع حالت حال دعاست حال عبادت است حال مناجات است انسان منقطع شده از دنیا و همه چیز، این جا دیگر لازم نیست حتی بگویی دارم چه کار می کنم؛ کافیست الله اکبر را بگویی و سر نماز بایستی و همه ی وجودت می داند که دارد چه می کند و همه ی بند بند وجودت و تمام سلولت دارد می فهمد که دارد چه کاری می کند.
بعد می فرماید: « ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون»[7] این خدای شماست که می تواند یک امر محال را ممکن کند یک همچین کاری که از مرده زنده خارج کند یعنی دل مرده را زنده کند این که در نماز می گوید حی علی الصلوة معنی ظاهری آن این است که بشتابید به سوی نماز این شتاب هم نتیجه ی به نیت رسیدن است و نتیجه ی آن نیتی است که الان می خواهد نماز بخواند و این نتیجه که زنده شوید با نماز یعنی زندگی طلب کنید از نماز مصداق همان توسل به فالقیت حضرت حق است.
اما این هم بعید است« وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ »[8] خداوند می تواند مرده خارج کند از حی یعنی انسان را در مسیر مردگی قرار دهد بعد می فرماید: « ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون»[9] این خدای شماست پس به کجا رو می کنید دنبال چه می گردید؟
باز این قسمت از آیه کمک می کند به نیت رسیدن، مثل گوش پیچاندن یا سیلی نواختن برای به هوش آوردن از هوش رفته است که می فرماید:« فَأَنَّى تُؤْفَکُون» چرا شما غفلت می کنید چرا حواستان را جمع نمی کنید در این که زود تر به نیت برسید، همراهی کنید برای این که شما به نیت برسید به حقیقت « النَّوى »[10] برسید چون در« النَّوى » فالقیت هست. و رو به هر چیزی به غیر از فالقیت حضرت حق کردن، این به منزله ی سر گردانی و خطر دل مردگی در آن است. نماز می خواند ولی بعد از نماز به جای این که احساس نشاط بکند احساس کسالت و خستگی می کند احساس می کند که این نماز چه قدر طولانی است مانند این است که می خواهد تمام نشود بعد که نماز تمام می شود احساس شرمندگی می کند.
این طور نیست که اگر عبادت می کنید قطعاً همه ی عبادت شما مسیر تعالی در آن باشد چه بسا شما ناگزیر هستید که اجابت کنید فرمان خدا را بر این که حی علی الصلوة بشتابید به سوی نماز، منتها یا به نیت می رسید این نماز برای شما معراج می شود.
یا شما به نیت نمی رسید این نماز بد تر شما را می گرداند در مسیر عبادت.
یا این که به النَّوى رسیده باشد تحت فالقیت حضرت حق رشد می کند.
اما اگر این طور نباشد همین نماز او را از خودش دور می کند یعنی آن هایی که کاهل نماز می شوند یا تارک الصلاة می شوند دل مرده گی از نماز بی النَّوى گرفته اند ( نماز بی النَّوى) وقتی به نماز با النَّوى برسند نماز آن ها را فرا می خواند. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید: نماز نور چشم من است اما آن هایی که در قیامت می آیند شکایت می کنند نماز ما را هلاک کرد مانند قرآن همان طور که قرآن وسیله ی هدایت است ولی « یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً »[11] قر آن برای خیلی ها وسیله ی هدایت است و برای خیلی ها وسیله ی گمراهی است.
[1] - الأنعام : 95
[2] - تهذیبالأحکام / 1 / 83
[3] - الأنعام : 95
[4] - الأنعام : 95
[5] - الأنعام : 95
[6] - الأنعام : 95
[7] - الأنعام : 95
[8] - الأنعام : 95
[9] - الأنعام : 95
[10] - الأنعام : 95
[11] - البقرة : 26
پای درس استاد
پرسش و پاسخ
موضوع : حال در مجلس لهو و خوشگذرانی
پرسش چهارصد وسی ونهم: کسی که هم در مجلس لهو ولعب خوشگذرانی می کند و هم در مجلس ذکر ودعا و مصیبت گریه وحال پیدا می کند چه گونه است؟
اگر کسی در مجلس معصیت بنشیند وحال بکند معلوم می شود اصلاً حال را نفهمیده است نه ارزش مجالس دعا را فهمیده ونه
بد بودن مجلس لهو ولعب را.
اما اگر وقت شادی شاد است و وقت حزن محزون است واین ها را با هم مخلوط نمی کند معلوم می شود که آدم سلیم النفسی است و همه چیزش درست است. کسی که نفس درستی داشته باشد حلال و حرام را با هم در نمی آمیزد.
اگر کسی در مجالس عروسی و شادی هر جور معصیتی را می کند و با همه ی حال ها حال می کند ودر مجالس ذکر ودعا هم به فکر خودش حال می کند پس او ابن الحال است و او مرید حال است چه حالی که آن طرفی باشد چه حال این طرفی، اهل مقام نیست اهل معرفت نیست که تمیز بدهد بین این که این با آن چه فرقی می کند.
ماهنگار آبان شماره چهارده
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی
********
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
آشنایی با زیبائیها
.... و چنین است که آشنا شدن و شناخت پیدا نمودن نسبت به انسان هایی که آیینه کمالات و صفات پسندیده هستند، موجب پیدایش محبت نسبت به آنهاست، آشنایی در ابعاد مختلف زندگی، رفتار و گفتار آنان، اخلاق و صفات پسندیده آنان. لذا ابوبصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم، می فرمود: «خدا رحمت کند بنده ای را که ما را محبوب مردم قرار دهد و کاری نکند که با ما دشمن شوند، به خدا قسم اگر مردم زیبایی های کلام ما را ببینند هر آینه شیعیان ما عزیزتر می شوند.»
دیدن زیبایی ها انسان را جذب می کند و قلب را مسخر خود می نماید، قلبی که باید مملو از محبت شود نیاز به دیدن خوبی ها و خوب ها دارد.
ایمان در قلب انسان پیدا نمی شود مگر اینکه در نظر انسان زیبا باشد و خداوند ایمان را در دل ها زینت می بخشد تا ایمان تزیین شده، محبوب انسان شود.
پیوند و ارتباط
ارتباط دوستانه هرچه بیشتر شود، بر محبت و دوستی افزوده می گردد ولو دوستی نسبت به جمادی همانند سنگ باشد. البته ارتباط، شیوه های مختلف دارد، گاهی ارتباط فکری است که هرچه بیشتر به فکر او باشد محبتش بیشتر می شود، گاهی عملی است، یعنی کارهایی انجام می دهد که رضایت او را جلب کند. گاهی ارتباط، حضور پیدا کردن نزد اوست. تمام اینها محبت ایجاد کرده و علاقه را افزایش می دهد.
آری مگر می شود که انسان طعم محبت خداوند را بچشد و آن را با محبت های دیگر مبادله کند.
بی جهت نیست که دستورات دینی در رابطه با حضرات معصومین علیه السلام به گونه ای است که شیوه های مختلف ارتباط را از جمله به محضر آنها رفتن، به آنها نگاه کردن، به سخنانشان گوش فرا دادن، نقل سخنان آنها برای دیگران، آشنایی با کمالات آنها، بعد از شهادت آنان به زیارت قبور آنها رفتن و ... را تاکید می کند.
مرز محبت
قال الحسین علیه السلام «من احبَّنا کانَ منّا اهل البیت»«هر کس ما را دوست بدارد از ما اهل بیت است.» «الزموا مودتنا اهل البیت فان من لقی الله و هو یوّدنا دخل فی شفاعتنا.»
«به گردن بگیرید دوستی ما اهل بیت را چون هر کس خدا را دیدار کند درحالیکه ما را دوست بدارد در شفاعت ما داخل خواهد شد.
******
آنچه که امروز به عنوان اهداف این انقلاب تعیین کرده ایم، باید با همان روش امام دنبال کنیم؛ با صراحت، با تبیین کامل و با جرات و جسارت لازم؛ باید دلیرانه وارد این میدان شد. ما باید بدانیم آنچه ما را در مقابل دشمنان نگاه می دارد و استقلال و آزادی و هویت ما را حفظ می کند، این است. این ملت اگر بخواهد به آبادی کشور و به پیشرفت علم برسد و اگر بخواهد در قافله ی چالش های گوناگون مادی دنیا – مساله ی تجارت، مساله ی کشاورزی و دیگر مسائل – پیشرفت کند، راهش این است که خط امام را دنبال کند؛ ... من بارها گفته ام، الان هم تکرار می کنم؛ هرجا ما پیشرفت برجسته یی داشته ایم، به برکت نیروهای مومن، حزب اللهی و معتقد به این راه بوده؛ والا کسانی که به این خط و این راه معتقد نیستند – هم از جهت ضعف ایمان، هم از جهت ضعف غیرت ملی – آنچه را که باید انجام دهند، نمی کنند؛ در مقابل فشارهای معمولی زندگی عقب نشینی می کنند و سپس در مقابل تطمیع و جلوه های جذاب ارائه شده ی از سوی دشمن، تسلیم می شوند؛ اما کسی که مومن است، تسلیم و خسته نمی شود. این، راه امام بزرگوار است. اگر بخواهیم کشور را آباد و آزاد کنیم، راهش این است که خط امام را دنبال کنیم. این، معنای احیای نام امام و نگه داشتن این پرچم پرافتخار است؛ نه این که ما می خواهیم فقط برای تاریخ و برای قدرشناسی از آن بزرگوار، نام و یاد او را زنده نگه داریم.
*******
آشتی با امام زمان عج
ادامه شماره قبل ... - انقلاب اسلامی مژده حکومت صالحان
اینکه سوال اساسی این است که در آستانه ظهور که همه جا را ظلم و تباهی فرا گرفته سربازان و یاوران امام زمان علیه السلام چگونه و از کجا تامین می شوند؟
آیا می توان امیدی به پیدایش این همه فطرت گرامی حق جو و این همه فدایی امام زمان علیه السلام داشت؟
پیامبر گرامی اسلام مژده چنین تحول عظیمی را در آستانه ظهور چنین داده است: یَخرج ناس من المشرق فَیوظّوُن لِلمَهدیّ سُلطانَه -مردمی از شرق قیام می کنند و مقدمه سلطنت مهدی را فراهم می کنند.
امام باقر علیه السلام با بینش الهی خود، بشارتی بزرگ به ملت ایران می دهند و درباره ریشه انقلاب اسلامی ایران چنین می فرمایند:
گویا مردمی را می بینم که در مشرق قیام کرده اند و حق را می طلبند ولی به آنها داده نمی شود، پس دوباره آن را می طلبند ولی به آن ها داده نمی شود، ولی باز هم به آنها داده نمی شود پس چون وضع را چنین دیدند شمشیرهایشان را بدوش می گیرند (و به جهاد می روند) در نتیجه خواسته هاشان داده می شود، اما آن ها نمی پذیرند (با طاغوت کنار نمی آیند) تا آن که برمی خیرند و (به مبارزه و جهاد علیه ظلم و استکبار ادامه می دهند) و آن (حکومت) را تنها به مولای شما (صاحب الزمان علیه السلام) می دهند. کشته های آن ها شهید هستند. بدانید اگر من آن زمان را درک کنم خود را برای صاحب این امر (صاحب الزمان علیه السلام) حفظ خواهم کرد.
همان طور که می بینیم حضرت باقر علیه السلام انگیزه انقلاب را حق طلبی مردم معرفی می نماید و انگیزه و نیّت این مردم را که خواهان حکومت اسلامی مبتنی بر فقه و آیین تشیع بوده تایید می فرموده اند. حضرت باقر علیه السلام بر دهان یاوه گویان فاسدی که هرگز شجاعت و همّت مبارزه با دشمنان دین را نداشتند و ندارند و همیشه خود را پشت چهره ها و نقاب های تقدّس و تدّین پنهان کرده و به این انقلاب و رهبری آن انتقاد می کردند که چه کسی جواب این خون ها را خواهد داد و چرا باید این قدر خونریزی شود، مشت محکمی زده و می فرمایند کشته های آن ها شهید هستند واین حرکت را تا زمانی که به ظهور حضرت منجر می شود، تایید می نماید و با این تایید نیز مشت محکمی بر دهان کسانی که به 8 سال دفاع مقدس و شهادت رزمندگان اسلام ایراد گرفته و می گیرند می کوبند و بودن در بین این مردم را آرزو می کنند.
و در پایان حضرت به همه تردیدها و شبهه ها و سستی ها تیر خلاص زده تنها آینده این انقلاب را روشن و تضمین شده معرفی می کند بلکه بالاتر از آن می فرمایند: اگر من آن زمان (انقلاب اسلامی) را درک کنم خود را برای ظهور حفظ خواهم نمود.
*******
پای درس استاد :
پرسش هجدهم:چرا ا کنون ازعالم ذر (عالم قبل ازاین دنیا) چیزی به خاطرنداریم؟
پاسخ: در شعور ظاهریتان نمی دانید ؛ ازخوداگاهتان خبر ندارید ، چون در این حافظه ای که از جنینی تا الان به شما داده اند و حافظه ریخته اند در این حافظه دارید دنبال خاطره ی گذشته می گردید! این حافظه ی فعلی برای آن خاطرات تعریف نشده ضمیرناخود اگاه شماست که سعه ی وجودی دارد.
******
شهدا
شهید غفاری: در معرفی این شهید بزرگوار همین بس که حاج ماشاء الله عابدی (یکی از معروف ترین مداحین تهران) پیرامون ایشان می گوید: « ... شیخ محمود غفارى، فامیلی اصلی اش "قره گوزلو " بود و به واسطه ی مبارزاتی که با طاغوت داشت، تغییر اسم داد. ایشان از یک طرف، عالمی بود وارسته و از طرف دیگر، یک سینه زن به تمام معنا. در هیأت لخت می شد و سینه می زد که من مثل او "سینه زن " ندیدم؛ یا اگر بگویم دیدم، خیلی کم دیدم. ایشان با شور خاصّی سینه می زد و با این کار، مجلس را گرم می نمود. وارسته بود و خیلی هم انقلابى. سرسپرده ی آقای حق شناس بود و از شاگردهای ایشان.
******
معرفی کتاب
نفس الهموم - این کتاب در کربلا چه گذشت ترجمه نفس الهموم است که تالیف مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمت الله علیه می باشد که شامل بر بخش های مختلفی است که باب اول این کتاب در باره منقبتهای امام حسین علیه السلام و ثواب گریه کردن بر آن امام را دارد و در بخش های دیگر در باره زندگی امام حسین علیه السلام پرداخته است و همچنین و قایع شهادت امام حسین علیه السلام را بیان کرده است
******
احکام
سوال : استفاده از طبل و سنج و شیپور و همچینن زنجیرهایی که دارای تیغ هستند در مجالس و دسته های عزاداری چه حکمی دارد؟
جواب : اگر استفاده از نجیرهای مزبور موجب وهن مذهب در برابر مردم شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد، جایز نیست ولی استفاده از شیپور و طبل و سنج به نحو متعارف اشکال ندارد.
سوال : در بعضی از مساجد در ایام عزاداری از عَلَم های متعددی استفاده می شود که دارای تزئینات زیاد و گرانبهایی است و گاهی موجب سوال متدینین از اصل فلسفه آنها می گردد و در برنامه های تبلیغی خلل ایجاد می کند و حتی با اهداف مقدس مسجد تعارض دارد، حکم شرعی در این رابطه چیست؟
جواب : اگر قرار دادن آنها در مسجد با شئونات عرفی مسجد منافات داشته باشد و یا برای نمازگزاران مزاحمت ایجاد کند، اشکال دارد..
*******
بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی
مغزها |
نوع مزاج |
مصلح |
بادام هندی |
گرم و خشک |
گشنیز، سکنجبین، عسل |
بادام درختی شیرین |
گرم و تلخ |
عسل |
بادام زمینی |
گرم و تر |
عسل |
پسته |
گرم و خشک |
زرد آلو، انار ترش، سرکه، سکنجبین، آلو |
به دانه |
سرد و تر |
رازیانه، عسل |
تخم آفتابگردان |
گرم و خشک |
آبغوره، آب انار، سرکه |
تخم کدو |
سرد و تر |
عسل |
تخم هندوانه |
سرد و تر |
عسل |
تخم خربزه |
گرم و تر |
بنفشه، عسل |
تخم طالبی |
گرم و تر |
بنفشه، عسل |
تخم طالبی |
گرم و تر |
بنفشه، عسل |
چلغوزه |
گرم و خشک |
عسل، سکنجبین، میوهای ترش |
فندق |
گرم و خشک |
آب عسل، شربت به، سکنجبین |
گنجد |
گرم و تر |
عسل |
گردو |
گرم و خشک |
انار ترش، سکنجبین |
شماره سیزدهم مهر 1393
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی
اعیاد الله الاکبر بر شیعیان مبارک
در این دهه حاجی در سرزمین های مقدسی مراحلی را طی می کند. در عرفات که مرتبه علم الیقین است خدا منتهای غفران خود را نشان می دهد. در مشعر به علم کامل خود عین الیقین را به بنده ها عرضه میدارد و در منی که سرزمین آرزوهاست، سرزمین برآورده شدن آرزوها و حوائج است حق الیقین مکشوف می شود. وقتی بنده به مرحله حق الیقین رسید می تواند با دست خویش نفس خود را به قربانگاه ببرد و قربانی کند. او در عرفات که محلّ ضایع و محو کردن معاصی است موانع درونی خود را رفع می کند و با شناخت اجمالی، بزرگترین حجاب درونی که همان معاصی می باشد را زایل نموده و راه را برای پیشرفت در مشعر فراهم می کند. در مشعّر سدّ حجاب را شکسته و با یافتن شعور، جهل را از بین برده و لذا برای رفتن به سرزمین منی آمادگی پیدا می کند. حال که مانع درونی مرتفع گشته است مانع بیرونی جلوه گری می کند. شیطان که عمدتاً مانع بیرونی بندگان خداست بعد از مرتفع شدن حجاب درون پدیدار می شود چرا که حجاب درون نه تنها مانع دیدن خدا می شود بلکه مانع از دیدن شیطان نیز هست وقتی شیطان را نبیند نمی تواند بفهمد و درک کند که این شیطان دشمن او و خداست «اِنَّ الشیطان عدوٌ ولی و عدوٌ لکم» لذا وقتی موانع درون برداشته شد و چشم بصیرت باز شد شیطان را می بیند. به همین خاطر حاجی در عرفات و مشعر به جنگ دشمن درون می رود و در منی دشمن بیرون خود را می بیند و بزرگترین نماد شیطانی که جمره ی عقبی است را سنگسار می کند. تا با جنگیدن شیطان و دشمن بیرونی بتواند به تزکیه و تصفیه برسد. چون حجابهای نفسانی 7 مرتبه است در سه روز متوالی شیطان 7 بار سنگسار می شود. وقتی حجاب بیرونی مرتفع شد حاجی میتواند آرزو کند که نفس خویش را قربانی کند و بعد از قربانی در منی، نوبت امام شناسی در غدیر است.
********
کلام رهبر :
پیام روشن ما به دولتهای اسلامی این است که بیایید به یاری مظلوم برخیزیم و نشان دهیم که جهان اسلام در مقابل ظلم و ستم آرام نمی نشیند، برای تحقق این هدف باید همه ی دولت های اسلامی از اختلاف نظرهای سیاسی و غیر سیاسی صرف نظر کنند و همه با هم، به کمک مظلومانی بشتابیم که در چنگال گرگ خون ریز صهیونیست در حال دست و پا زدن هستند . ( 7/5/1392)
*******
آشتی با امام زمان عج
ادامه شماره قبل ...
سخن در مظلومیت چنین امام و چنین پدر مهربانی است که قدر او ناشناخته مانده و محبتها و مهرورزیهای پدرانه اش بدون پاسخ مانده است . نکته ی مهمی که در باره ی مظلومیت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایشان با وجود جایگاه عظیمی که در عالم وجود و در نزد خداوند دارند ، همچنین با توجه به عاطفه و محبت عظیم الهی و جایگاه پدریشان هیچ نیاز و وابستگی به ما ندارند . محبت حضرت به همه ما که فرزندان او هستیم ، به اندازه شناخت و ارزشی است که ایشان از ما سراغ دارند ، اما او ما را همان طور که خداوند آفریده ، یعنی به بلندای ابدیت می بیند . او ما را با گوهر با ارزش انسانی و نفخه ی الهی که در ماست ، می بیند ؛ یعنی موجودی با فطرت الهی ، با ارزشی بی نهایت که میتواند در همسایگی و همراهی حضرت ، در جوار رحمت الهی و در ظرف ابدیت و با اتصال به دریای بی انتهای کمالات ، زندگی کند . آری ، ما برای همراهی و همسایگی و پیوند با امام زمان علیه السلام برای ابدیت و لقای خداوند آفریده شده ایم .
بنابر این نوع محبت و عاطفه ی پدری حضرت به ما یک محبت معمولی و طبیعی که توأم با نیاز و طمع باشد ، نیست ، او اصل و ریشه ماست که فرزندانش با او نهایت پیوستگی و اتصال را آن هم در ابعاد بی نهایت و ابدی دارند. حضرت به شدت دل نگران و مراقب اوضاع شیعیان و دوستانش میباشد ، شریک غم آنهاست و در مصائب آنها مصیبت زده و گریان است . در شادی های آنان شاد و در غمهایشان غمگین است . این نوع خواستن و محبت ، زیباترین و عمیقترین و خالصترین نوع خواستن و محبت است زیرا در آن هیچ نوع شائبه نیاز و خودخواهی وجود ندارد همیم مسئله شدت مظلومیت حضرت و عمق ظلمی که به او شده و میشود را بیشتر نشان میدهد . اگر در والدین معمولی و دنیایی درجات شدید عاطفه و محبت وجود دارد ، در مقابل نیازی هم هست که تأمین میشود، ولی در حضرت یک محبت و عاطفه ی خالص ابدی وجود دارد که فقط و فقط به وجود ما تعلق میگیرد . او پدری است با میلیون ها فرزند و با مهربانی و عاطفه ای نامحدود به تمام فرزندانش . چه قدر سخت و غم انگیز است برای حضرت که با داشتن چنین روح و عاطفه ای نسبت به میلیون ها فرزندش ، آنها را در وضعیتی اسف بار و دور افتاده و غافل و نامهربان با پدر می بیند. او میبیند فرزندانش با وجود نیاز شدیدی که به او دارند و خطرهای بزرگی که همه هستی و سعادت دنیا و آخرت آنها را تهدید می کند، تنها منجی و پناهگاه خود و پدر دلسوز خود را رها کرده اند و به جای اینکه به سراغ او بروند و به او پناه ببرند ، به ورطه های خطر نزدیک شده ، دچار مصائب و سختیهای فراوان میشوند و با وجود این به قهر و فرار از تنها پناهگاه و منجی خویش و چنین پدر عزیزی ادامه میدهند.
ببینیم اول مظلوم عالم علی علیه السلام که مهدی موعود علیه السلام وارث او در مظلومیتی بزرگ تر است چگونه در باره تنهایی و مظلومیت فرزندش سخن می گویند و چگونه او را معرفی می نمایند : " هو الطرید الشرید الفرید الوحید " صاحب این امر ( امام زمان علیه السلام ) طرد شده و آواره و تنهای تنهاست .
بی لیاقتی ما، دلیل محرومیت ماست
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «اذا عَضِبَ اللهَ تَبارک و تعالی عَلی خَلقه نَحّانا عَن جوارِهم» هرگاه خداوند تبارک و تعالی بر خلقش خشم کند، ما را از مجاورت آن ها دور می کند.
بنابراین علت این که اینگونه دعاها هر چند مفید هستند ولی هنوز به اجابت نرسیده اند، این است که ما به اندازه کافی در راه از بین بردن موانع ظهور قدم بر نداشته ایم. پس اگر در دعاهایمان از خداوند تعجیل در ظهور حضرت را می خواهیم و یا به خود حضرت عرض می کنیم که در ظهور تعجیل فرما باید خود نیز نسبت به امر ظهور، همّت و آمادگی متناسب با این درخواست تعجیل را داشته باشیم. این امر نیاز به اقداماتی دارد که ما باید خودمان زمینه آن را فراهم سازیم که از آن جمله: خودسازی، برداشتن موانع ظهور، تبلیغ و شناساندن حضرت به جامعه جهانی است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَلّداعی بِلا عَمَل کَالّرامی بِلا وَتَر» کسی که دعا می کند و عمل نکند مانند کسی است که با کمانِ بدون زِه تیر اندازی کند .
.... ادامه دارد .
******
پای درس استاد
حاجی ابتدا توحید را فرا می گیرد، بعد از تکمیل توحید، نبی را می شناسد. بواسطه ی نبی، ولی معرفی می شود و حاجی دین خویش را از طریق نبی با ایمان به ولی کامل می کند. در ماه ذی الحجه توحید و نبوت و امامت جمع شده است. ماه ذی الحجه ماه تبری و تولی است و انتظار می رود آنانی که عرفه و عید قربان را درک کرده اند عید غدیر و ولایت را نیز بپذیرند و به این طریق مراتب ایمانشان کامل شود. آنهایی که در غدیر عهد و پیمان با ولی بستند مسلماً در عاشورا بر سر عهد و پیمانشان پابرجا و استوار خواهد ماند.
*******
شهدا
سلام علیکم، برای اصلاح موی سرم به آرایشگاه گردان رفتم بالاخره نوبتم شد. آقا چشمت روز بد نبیند. با هر حرکت ماشین بی اختیار از جا کنده می شدم. از بس کثیف و کند شده بود. هر بار که تکان می خوردم به آینه نگاه می کردم و سلام می دادم. برادر سلمانی وقتی متوجه حرکت من شد پرسید چه کار می کنی اخوی؟ گفتم هیچی چه کار می خواستی بکنم؟ گفت با خودت حرف میزنی؟ گفتم: نه، با پدرم حرف میزنم. با تعجب پرسید: با پدرت؟ توضیح دادم: بله، شما هر بار که ماشین را داخل موهایم می کنی چنان آنها را میکشی که پدرم جلو چشمم می آید و من به احترام بزرگتر بودن ایشان سلام می دهم!!!
*******
معرفی کتاب
سید عزیز، کتاب زندگی نامه خود گفته سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان با عنوان «سید عزیز» برای نخستین بار در اردیبهشت ماه سال 91 منتشر شد. این اثر که چاپ آن را نشر « یا زهرا سلام الله علیها » بر عهده داشته بیان کننده بخشی از خاطرات سید حسن نصر الله است خاطراتی که در آن زوایای ناگفته ای از زندگی دبیر کل حزب الله روایت می شود. نگارش این کتاب را حمید داود آبادی، نویسنده سرشناس حوزه ادبیات دفاع مقدس، برعهده داشته که به تازگی به چاپ سوم هم رسیده است.
رهبر معظم انقلاب بعد از مطالعه این اثر فرمودند: هر چیزی که مایه شناخت و تکریم بیشتر این سید عزیز شود، خوب و برای من مطلوب است.
*******
احکام
محرمات احرام :فسوق
منبع: مناسک حج ویژه بانوان / نشر: مشعر
فسوق؛ یعنی دروغ گفتن، فحش دادن و فخرفروشی به دیگران.
آنچه در بین مردم متعارف است که مُحرم به دیگری دوستانه دستور می دهد، یا درخواست می کند؛ مثلاً می گوید: «یک لیوان آب به من بدهید»، که همراه با فخرفروشی به دیگران نمی باشد، اشکال ندارد.
*******
بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی
انواع ادویه ها و چای های سنتی:
آویشن: باز کننده انسداد، خشک کننده، تحلیل برنده بادها و بلغم، اشتها آور، مدر و جاری کننده حیض؛ در درد دندان، درد کمر، و مفاصل سرد، و بیماری های رحمی مفید است. خوردن آن با آب انجیر جهت سرفه و تنگی نفس و با آب کرفس جهت خرد کردن سنگ مفید است.
اسطوقدوس: مفرح، تقویت کنن
ده بدن، قلب، مغز، احشاء و قوای ظاهری و باطنی بدن، باز کننده ی گرفتگی های عروقی و مسهل بلغم و سودا به خصوص سودای مغز. مصرف زیاد یرای گرم مزاجان مضرّ است.
باد رنجویه: مفرح ، تقویت کننده ی قلب و مغز و حواس و بازکننده ی عروق مغزی، غش، سکسکه، تحلیل سودا و امراض بلغمی و بیماریهای کلیه مؤثر می باشد.
زعفران: مفرح، تقویت کننده ی ریه و کبد و کلیه و مثانه، ادرار آور.
زنجبیل: تسکین دهنده درد کبد سرد، تقویت کننده ی قلب و معده و مثانه. در رفع بیماریهای عصبی (ترس و وحشت )، بیماری های مفصلی و کمر درد و قطع حیض مفید است. برای گرم مزاجان مضرّ بوده است.
زیره: تحلیل برنده، اگر زیره با نمک جویده و آب آن را قورت دهید باعث قطع آبریزش دهان می شود. اگر با سرکه بسایید و بو کنید خونریزی بینی را قطع می کند. اگر زیره در سرکه خیسانده شود بعد در آفتاب خشک کنید و بکوبید برای رفعِ ویار خاک خوردن مفید است .
سیاه دانه: منضج جمیع اخلاط، خشک کننده ی رطوبت بدن، مدر، شیر افزا، خوردن آن با سرکه موجب دفع اقسام کرم معده می شود.
گل گاو زبان: مفرح، مقوی روح و حرارت غریزی و قلب و مغز و کبد. ملین و مسهل صفرا و اخلاط سوخته و سودا بوده است.
بسمه تعالی
ماهنگار / شهریور ماه / 1393 / شماره دوازده حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی ******** |
دلبری دارم که از صاحب دلان دل میبرد
غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل میبرد
گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین
پرتو رخساره اش دلهای مایل میبرد.
*****
دهه کرامت ، دهه اول ماه ذیالعقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه (علیهااالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسیالرضا(علیه السلام) میباشد.
این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است.
دهه کرامت یادآور لطیفترین علائق و مهر و وفاهای کمنظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.
مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.
مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهماالسلام) سابقه ندارد.
دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان میباشد.
دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (سلامالله علیهماالسلام) است.
دهه کرامت یادآور تمام خوبیهاست. و یادآور جمال انسانی است.
امام رضا (ع) و لقب «معصومه»
حضرت فاطمه معصومه (س) ، بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل انتخاب نام «معصومه» برای این بانو، آن باشد که عصمت مادرش، حضرت زهرا (س)، در او تجلی یافت. براساس پاره ای از روایات، این لقب را امام رضا (ع)، برای این بانوی والا مقام برگزیدند؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، «علامه مجلسی»، در این باره می گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است. »
*****
کلام رهبر
فرمایش حضرت آقا حفظه الله روحی فداه در مورد شهید اندرزگو :
لازم میدانم یادی کنم از شهیدی که سلاله پیغمبر ص و از دودمان پاک علی ع ، شهید سید علی اندرزگو ، چریک مبارز مسلمان ، امروز سالگرد شهادت پر افتخار اوست . فرزند علی بود ، همنام علی بود ، همگام و همراه علی بود ، من لازم میدانم به امت مسلمان سفارش کنم سعی کنید این چهره ی عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید .
*****
آشتی با امام زمان عج
چرا لعن ، چرا نفرین ؟
حال که قطع یا ضعیف کردن رابطه انسانها با خداوند و معصومین علیهم السلام بزرگترین جنایت و خیانت در زندگی آدمیان است ، تمامی کسانی که در طول تاریخ بشر تا کنون در این جنایت و ظلم بزرگ دست داشته اند ، خداوند و پیامبران و فرشته های الهی آن ها را مورد لعن قرار داده اند .لعن به معنای دور بودن از رحمت و هدایت الهی و جدا بودن از راه خوشبختی است . کسانی که دست خود و دیگران را از دست خداوند و امامان و رهبران معصوم علیهم السلام جدا کرده اند خود و دیگران را از رحمت و هدایت ، محروم و از راه خوشبختی دور کرده اند ، ملعون هستند . شخص ملعون یعنی شخصی که از مسیر هدایت صحیح منحرف شده و به بیراهه میرود . اشخاص یا عواملی که از زبان خداوند و معصومین علیهم السلام و نیز فرشتگان و مردم مورد لعنت قرار می گیرند ، به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند : 1- عوامل اصلی که با توطئه و استفاده از قدرت و امکانات مادی و فرهنگی، رهبران الهی را از مقام و جایگاه خود کنار زده اند و مردم را از چشمه ی خوشبختی دور کرده اند. – 2- کلیه ی کسانی که در این خیانت و ظلم بزرگ با عوامل اصلی همراهی و همکاری کردند . کمترین کمکی که یک نفر می تواند به این جریان بزرگ جنایت ، بار کند و مشمول لعنت و نفرین قرار گیرد « راضی بودن و سکوت » در برابر آن است . زیرا با رضایت و سکوت ، اشخاص زیادی دست از حمایت جبهه ی حق بر می دارند و عملاً خود را از میدان مبارزه با رشد ظلم و فساد دور می کنند . جریان غصب خلافت و تغییر مسیر رهبری و هدایت مردم ، خشن ترین اقدامی بود که علیه بشریت صورت گرفته و هنوز ادامه دارد . چقدر نادان و کج فهم اند کسانی که لعنت خدا و اهل بیت علیهم السلام را نسبت به جنایت کار ترین و خشن ترین کسانی که دامنه و آثار جنایتشان قرن هاست دامن بشریت را گرفته و میلیاردها انسان را در رنج و فساد و سختی انداخته است، نادرست می دانند . زیارت عاشورا لعن و نفرین را عامل نزدیکی به خدا معرفی می کند . " أ تقرّبُ الی الله ثم ّ الیکم و بالبرائة ِ من اعدائِکُم و الناصبین لکمُ الحَرب " . و امام امت آن را از اصول اولیه ی توحید می داند که بدون آن تقرب به خدا غیر ممکن است . و این اشخاص اصرار دارند که بدون برائت از دشمنان دین و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میتوان دینداری کرد و به مردم همین نوع دینداری را سفارش می کنند . اینها فراموش کرده اند که معصومین علیهم السلام برای دین 2 پایه ذکر کرده اند . « محبت – بغض »
.... ادامه دارد .
*****
پای درس استاد
ما در مسئله ی عبادت همچون پیچک می مانیم ، نهال نازکی از گیاهان رونده ، ساقه ی عبادت ِ ما به این نازکی است گلهای آن یک روزه اند ، زود شکفته می شوند و پژمرده می شوند ، ماندگار نیستند . ساقه ی عبادت ما با اولین باد می شکند و می افتد . لذا به ما می گویند بیاموزید که چگونه دور صنوبر ها و سروهایی که قامت کشیده و استقامت دارند بپیچید . اگر این کار را بکنید می توانید مثل آنها به عالم نگاه کنید . اگر از ابتدا بگویید ما هم ریشه داریم ، ساقه داریم ، می توانیم قد بر افرازیم ، به اولین لرزش ِ باد می شکنید و می افتید و پژمرده می شوید . به همین منظور در عبادت من نباشید . از خودتان سلب مسئولیت کنید به کسانی که ریشه ی محکمی در عبودیت دارند و در بندگی تنومند شده اند متصل شوید . خوشا بحال آنانی که سرمایه ای ند ارند ولی خریده شده اند . جمال یوسفی ندارند ولی عزیز مصر آنان را هم مانند یوسف می خرد .
*****
شهدا :
نازم به حسن مطلع و حسن ختام او
در هجده ماه مبارک متولد و در نوزدهم شهادت او
( شهید اندرز گو شهید شهریور ماه سال 1357 )
در یکی از محلات جنوب تهران به دنیا آمد به دلیل تقارن ولادتش با شهادت امیر المؤمنین علیه السلام نامش را علی نهادند . آثار نبوغ در سید علی از همان اوان کودکی هویدا بود . دروس حوزوی را پیش اساتیدی مثل حجج الاسلام بروجردی و میرزا علی اصغر هرندی گذراند . بعد از مدتی وارد شاخه ی نظامی هیئت های مؤتلفه شد . سید علی با شناخت و ارادتی که به فداییان اسلام و شهید نواب صفوی داشت وارد یکی از هیئت های مؤتلفه راه یافت او با شهیدان صفار هرندی و بخارایی آشنا شد و با آنان در شاخه ی نظامی به فعالیت پرداخت . اعدام انقلابی حسنعلی منصور ، طراح ننگین کاپیتولاسیون و عنصر خود فروخته ی مورد حمایت انگلیس و آمریکا مجری سیاست های غرب ، در هیئت بنا نهاده شد . بعد ترور منصور ، شهیدان بخارایی و صادق امانی و نیک نژاد و صفار هرندی دستگیر شدند و به اعدام محکوم شدند . سید علی هم غیابا ً به اعدام محکوم شد . ولی از آن موقع به بعد زندگی مخفیانه و مبارزات طولانی خود را آغاز کرد . ابتدا قم ، سپس نجف و مدتی در عراق و دوباره به ایران بازگشت و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی مجدداً مشغول به تحصیل دروس حوزوی علمیه شد . در این مدت با نام مستعار به زندگی مبارزاتی خود ادامه میدهد . اقداماتی از جمله منفجر کردن سینمایی در قم ، اعدام تیمسار طاهری باعث میشود که باز تغییر چهره و نام بدهد . او قبل از سال 1349 به سازمان مجاهدین خلق کمک می کرد ، در سال 49 – 50 که نشانه هایی از انحراف در این سازمان ملموس شد از آنها کناره گیری می کند و در فهرست کسانی قرار می گیرد که سازمان منافقین قصد ترور آنها را داشتند . شهید اندرز گو ، دریایی از توکل بود و در سخت ترین شرایط با تمسک به حبل المتین ذکر ، خود را از مهلکه هایی رهایی میبخشید او توانست قریب به پانزده سال یکی از مخوفترین سازمان امنیتی را حیران نگه دارد . سر انجام این اسوه مقاومت در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ( شهریور سال 1357) توسط مأموران ساواک بعد از سالهای طولانی که در پی او بودند و در کمین او نشسته بودند به رگبار گلوله بسته شد و زندگی یکی از اعجاب انگیز ترین اسوه مقاومت به پایان رسید .
*****
معرفی کتاب
جاهلیت مدرن نام کتابی است که آقای اسماعیل شفیعی سروستانی نوشته است . ایشان در بخش جاهلیت مدرن و پوستین وارونه ی اسلام ،از قول پیامبرصلی الله علیه و آله آورده است که ایشان فرمودند : من بین دو جاهلیت که دومین آن مخرب تر از اولی است بر انگیخته شدم . تا بیش از عصر حاضر و غلبه ی تاریخ و تفکر غربی ، بشر در جهل بسیط سیر می کرد . از این رو بخت خضوع و خشوع در برابر حق را به تمامی از دست نداده بود ، اما از این عصر ، بشر خود بنیادی پیشه کرد و با اصالت دادن به دریافتهای حاصل از تجربه ی حواس ظاهری ، خود را حجت و قطب خواند . این آغاز راه بود . تفکر اومانیستی ، اخلاق لیبرالیستی و اباحه گری و نگاه سکولاریستی توأم با هم ، مشخصات مهم جاهلیت دوم را می نمایاند . جاهل در عصر جاهلیت اول ، حجت حق را نمی شناخت ، اما به محض دیدار و استماع کلام او ایمان آورد ، لیکن جاهلان عصر آخرین به محاجه و انکار با حجت حق روبه رو می شوند . روایت یاد شده از نبی اکرم ص از سویی پیش بینی ، وقوع جاهلیت دوم ( جاهلیت مدرن ) و از دیگر سو ....
*****
احکام
احکام ربا :
س : 1624– اگر آیا حرمت ربا برای همه ی اشخاص حقیقی و حقوقی به طور یکسان ثابت است یا آنکه بعضی از موارد خاص ، استثنا هستند ؟
ج : ربا به صورت کلی حرام است غیر از ربای بین پدر و فرزند و زن و شوهر و همچنین ربایی که مسلمانان از کافر غیر ذمّی می گیرد .
****
تغذیه در طب ایرانی اسلامی
ادامه از شماره های قبل
انواع حبوبات و غلات و مزاج آنها ( برای معنای مصلح به ماهنگار اسفند شماره شش رجوع کنید )
صحیحترین روش استفاده از حبوبات تر کیب آنها با یکدیگر به نسبت درست است . بهترین روش طبخ حبوبات استفاده از آرام پز و با پخت با حرارت کم است .
- حبوبات : ارزن - نوع مزا ج : سرد و خشک - مصلح :عسل -
- حبوبات : باقالا تازه - نوع مزا ج :سرد و تر - مصلح : عسل ، زیره ، فلفل ،آویشن -
- حبوبات : باقالا خشک - نوع مزا ج : سرد و خشک - مصلح : عسل ، زیره ، فلفل ، آویشن -
- حبوبات : برنج - نوع مزا ج : سرد و خشک - مصلح :خیساندن در آب و نمک ، زعفران ، شوید ، زیره ی سیاه -
- حبوبات : جو - نوع مزا ج : سرد و خشک - مصلح : رازیانه ، روغن های گیاهی -
- حبوبات : ذرّت - نوع مزا ج :سرد و خشک - مصلح :شیرینی های طبیعی ، روغن های گیاهی -
- حبوبات : عدس - نوع مزا ج :سرد و خشک - مصلح : مرزه ، روغن بادام ، گلپر ، زعفران-
- حبوبات : گندم - نوع مزا ج : گرم و تر - مصلح : سرکه کهنه -
- حبوبات : لپه - نوع مزا ج :گرم و خشک - مصلح :کتیرا -
- حبوبات : اقسام لوبیا - نوع مزا ج : گرم و تر - مصلح :دارچین ، زنجبیل ، زیره ، آویشن ، روغن زیتون -
- حبوبات : نخود - نوع مزا ج : گرم و خشک - مصلح : زیره ، شوید ، سکنجبین، سار -
*****
مسابقه :
1- کلام رهبر در مورد شهید اندرزگو چیست ؟
2- در قسمت آشتی با امام زمان عج بحث ، چرا لعن چرا نفرین را چگونه ارزیابی می کنید ؟
3- کتاب جاهلیت مدرن در باره چه موضوعی نوشته شده است ؟
ماهنگارمرداد ماه/ 1393/ شماره یازده
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی
باسمه تعالی
ارتفاع قامت نماز !!!
ای عزیز! ای اسیر محبت حضرت دوست ! ای آزاده بزرگ ! ای نابترین واژه ی شعر خلوص !
آزاده ی عزیز ! ای پیچک حقایق عریان ! ای سبزینه ی گیاه بالندگی ! ای عطر هر چه راز ! ای ارتفاع قامت نماز ! ای برادر آزاده ! تو نابترین لحظه های در حال عبوری ، تنفس سبز هر چه سروری ، تو محتوای همه ی شعور و شوری ، تابش ماهتابی ِ شبهای دیجوری!
ای بلندترین داستان حماسی نخلهای روییده در سمت قبله ! ای بزرگ ِ قبیله ی گلها ! ای پیراهن بلند گل نشان بر قامتِ خجسته ی سروهای سرافراز ! ای همه آغوش پروانه ها در پرواز به شاخه های شانه ی ایام ! ای روح نور !
آزاده عزیز! سنجاقکها شفافیت بالهایشان را از زلالی نگاه تو به وام دارند ، ای آزاده از قید تعلق به خاک ، ای بالهای سپید پرواز ، ای پروانه ی درشت شمع حقیقت ، ای ارتفاع قامت نماز!
ای منظومه ی بلند فضیلت ، ای همه ی واژه های ناب و بلند ، ای قهرمان ایستادگی ، ای شقایق دشتستان صبوری و تحمل ، در وصف تو کلمات عقیمند و واژگان قلم ، محدود است ! ای دل آرام ، ای آزاده ی عزیز ، ای ارتفاع قامت نماز !!!
*****
7/ 5/92
کلام رهبر
شور
و احساس و روحیۀ خلل ناپذیر شما موجب شادی روح عظیم الشأن اسلام و پدر مهربان امت
است و بازگشت شما به وطن مایۀ یاس دشمن و موجب افتخار، شادی و امیدواری هر مسلمان
دل سوخته و دردمند است.
دشمنان اسلام برای قلع و قمع نهال انقلاب تلاش زیادی را به کار گرفتهاند امّا به
برکت خون شهدا جهاد مبارزان راه خدا و صبر و استقامت فرزندان اسلام، انقلاب امروز
همانند یک درخت تنومند در برابر دشمنان خود مستحکم و پابرجا ایستاده است.
*****
آشتی با امام زمان عج : ادامه شماره های قبل
غفلت و خیانت نسبت به وطن حقیقی ریشه ی همه ی غفلت ها و خیانت ها
در روایت آمده که ( حب الوطن من الایمان ) دوستی وطن نشانه ی ایمان است یعنی ایمان به وطن اصل و ریشه است که محبت به آن را در دل ایجاد می کند ما اگر نسبت به وطن خاکی خود اظهار علاقه می کنیم به این دلیل است که آن را ریشه ی خاکی و اصل طبیعی خود میدانیم که نشو نما ی ما از آن آب و خاک بوده است . بدبخت کسانی که حتی به این اصل خاکی هم وفادار نیستند و جه بسا به مصالح کشور شان خیانت بکنند . از اینها بدبخت ترو شقی تر کسانی هستند که به اصل آسمانی و وطن حقیقی خود ، یعنی خداوند وفادار نباشند و وطن زمینی را به وطن حقیقی خود ترجیح دهند . همه ی کسانی که در طول انقلاب به این مملکت خیانت کردند همه از کسانی بودند که وطن اصلی خود یعنی خداوند و ابدیت را فراموش کرده اند و برای همین است که تمتمی تلاش خود را می کنند که یا به ممالک استکبار یبروند و در آن جا زندگی کنند ، یا فرهنگ ممالک استکباری و طاغوت ها را در این مملکت حاکم کنند تا طبیعت گرایی آنها ارضاء شود . آری خداوند وطن ماست و اهل بیت علیهم السلام عامل رسیدن ما به آن وطن هستند بلکه پیوند با آنها ، همان ، رسیدن است . امام باقر علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد که میان او و خدا پرده ای نباشد تا خداوند را ببیند و خدا نیز بر او نظر کند پس باید آل محمد صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد و از دشمنانشان دوری گزیند و امامت آنها را بپذیرد . یتیم حقیقی آن نیست که انسان از پدر و مادر جسمانی جدا بیفتد ، بلکه یتیم حقیقی آن است که انسان از حقیقت روحش و وطن جانش دور بیفتد . معصومین علیهم السلام شیعیانشان را فرزندان خود و خود را پدران حقیقی آنها معرفی نموده اند . امام عسگری علیه السلام میفرمایند : سخت تر از یتیمی که پدر خود را از دست داده است ، یتیمی است که از امام خود جدا و محروم است و نمی تواند به او دسترسی پیدا کند و نمی داند که وظیفه اش در احکام دینی مورد ابتلای او چیست . بدانید هر کسی که او را هدایت و راهنمایی کند و آیین ما را به او بیاموزد در پیشگاه خداوند همراه ما و در جایگاه ماست .
وظیفه ی ما در قبال پدرمان : رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام چنین می فرماید : " ای علی ! من و تو پدران این امت هستیم و از حقوق پدران و مادران به فرزندان این است ، در اوقات مقتضی بر پدر و مادرشان رحمت آورند تا ادای حقوقشان نموده باشند " . طبق این فرمایش اوقات و زمانی خواهد رسید که بر همه امت واجب است که همه رحمت خود را متوجه پدران وعنوی خود نمایند و با ادای حقوق و وظیفه ای که بر عهده شان به عنوان فرزند وجود دارد بپردازند و ولی افسوس که امت اسلامی هیچگاه به آن اوقات توجه نکرد و پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اهل بیت عزیز او یکی پس از دیگری در برابر بی توجهی و قساوت مردم به شهاد ت رسیدند. و جز عده ای اندک هیچ کس به وظیفه ی فرزند ی خود عمل نکرد .سؤال و دغدغه ی اصلی و مهم این است که در حال حاضر ما با پدر حقیقی و مظلوممان چه می کنیم ؟ پدران حقیقی کسانی هستند که انسان را از طبیعت و تاریکی های آن نجات دهند و به جایگاه اصلی و وطن حقیقی و ابدی برسانند . بدون چنین پدرانی انسان هرگز رنگ سعادت را نخواهد دید . به همین دلیل پیامبر و آل ایشان علیهم السلام پدران ما هستند که حقشان از حق پدر و مادر و هر کس دیگری بزرگتر است .
بزرگترین ظلم بزرگترین خیانت : با توجه به تعریفی که از ظلم شد می توان چنین نتیجه گرفت که قطع یا ضعیف شدن ارتباط انسان با معصومین علیهم السلام که راه محض و ویژه به سوی خداوند هستند مانند همان ، ظلمی است که در رابطه خداوند و انسان تحقق می یابد . به عبارت دیگر هر کسی رابطه ی خود و دیگری را عمداً با معصومین علیهم السلام قطع یا ضعیف کند مرتکب بزرگترین ظلم شده است چون دست خود و دیگران را از ریسمان و عامل پیوند با او قطع کرده است بزرگترین جنایتی که پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد که هنوز بشریت در حال پرداختن تاوان آن و چشیدن آثار این جنایت است حذف خاندان رسالت و اهل بیت علیهم السلام از رهبری و هدایت کامل مردم بود . با حذف آنها بشریت دچار بزرگترین خسران و مصیبت شد چرا که جریان هدایت انسان ما به طور کلان و فراگیر از دست رهبران متخصص و معصوم الهی خارج شد و به دست افراد جاهل و جاه طلب افتاد که روند آن متأسفانه تا کنون ادامه داشته و دارد .....ادامه دارد .
*****
پای درس استاد :
عبادت :
ما در مسئله ی عبادت همچون پیچک می مانیم ، نهال نازکی از گیاهان رونده ، ساقه ی عبادت ِ ما به این نازکی است گلهای آن یک روزه اند ، زود شکفته می شوند و پژمرده می شوند ، ماندگار نیستند . ساقه ی عبادت ما با اولین باد می شکند و می افتد . لذا به ما می گویند بیاموزید که چگونه دور صنوبرها و سروهایی که قامت کشیده و استقامت دارند بپیچید . اگر این کار را بکنید می توانید مثل آنها به عالم نگاه کنید . اگر از ابتدا بگویید ما هم ریشه داریم ، ساقه داریم ، می توانیم قد بر افرازیم ، به اولین لرزش ِ باد می شکنید و می افتید و پژمرده می شوید . به همین منظور در عبادت من نباشید . از خودتان سلب مسئولیت کنید به کسانی که ریشه ی محکمی در عبودیت دارند و در بندگی تنومند شده اند متصل شوید . خوشا بحال آنانی که سرمایه ای ند ارند ولی خریده شده اند . جمال یوسفی ندارند ولی عزیز مصر آنان را هم مانند یوسف می خرد .
*****
شهدا :
در جام دو دیده ، نور ناب است مرا
همچون قدح پاک شراب است مرا
بی رؤیت تو ، جام شرابم خالیست
زین روی به دیدنت شتابست مرا
فرهنگ جبهه ( شوخ طبعیها )
از خبرهایی که تازه اش خیلی هوا خواه داشت خبر ازدواج برادرانی بود که به مرخصی می رفتند و با دست پر بر می گشتند . دوستی داشتیم که دل به سیاه چشمی داده بود و هر بار که می آمد منطقه قبل از اینکه حال پدر و مادرش را بپرسیم خودش باب بحث را باز می کرد و راجع به پیشرفت مذاکرات و موانع سر راه آن توضیح می داد . اینکه مادرش تا کجا پیشروی کرده و کار به کجا رسیده است . بعد از اینکه توافقاتی حاصل شد و قرار و مدارها را گذاشتند ، رفته بود که سور و سات عروسی را فراهم کند ، خرید لوازم و تهیه ی منزل و احیاناً برگزاری مجلس عروسی ! . دیگرچون خیلی طول کشیده بود همه بی صبرانه منتظر نتیجه ی کار بودند . وقتی این بار برگشت منطقه همه به سر و رویش ریختند که یا الله یا الله بگو ببینیم شیری یا روباه ؟ گفت : بسیجی وار رفتم دنبال چتر منور اما در میدان مین گیر کردم 1 منظورش این بود که در خرید لباس عروسی و قدم اول به مشکل برخوردم .
*****
معرفی کتاب :
استراتژی انتظار نام کتابی است که آقای اسماعیل شفیعی سروستانی به رشته تحریر در آورده است . این اثر حاوی طرح کلان و استراتژیک نیست بلکه سعی در تذکر اهمیت این موضوع در امر هدایت عمومی جامعه ی ایرانی پس از انقلاب اسلامی دارد . با اشاره به موضوع مهم « انتظار » که با مفهوم خاص شیعی خود از استعداد ویژه ای برای تبدیل شدن به یک « استراتژی کلان » بر خوردار است . رجوع حیث تفکر انقلاب اسلامی به حق ، متعرض شالوده ی نظری فرهنگ و تمدن غربی بود . از این رو به انقلابیون مسلمان لقب « بنیادگرایان » و به انقلاب اسلامی لقب « بنیاد گرایی » دادند و این در حال بود که اندیشمندان غربی و پس از آنها سیاستمداران می دانستند غرب حرکت خود را با جمله ی «من می اندیشم ، پس هستم » به مفهوم اعراض از حق و آسمان و دین ، آغاز کرده بود . حرکت اول : سالهای پیش از انقلاب . حرکت دوم : انقلاب از فردای پس از پیروزی . حرکت سوم : وقوع جنگ . حرکت چهارم : طی چند سال اخیر که روشنفکران غر بگرا و جماعتی از نویسندگان التقاطی بنای نقد آرای مذهبی و تعرض به ساحت برخی از مقدسات را گذاشتند . این کتاب درسال 1388- نشر پیدا کرده است – نوبت چاپ ششم –
احکام ربا :
رساله اجوب الاستفتائات –( مقام معظم رهبری ) س : 1623 - گاهی تمبر های پستی در معاملات تجاری به قیمتی بیش از نرخ تعیین شده فروخته می شوند . مثلاً تمبری که بیست ریال قیمت گذاری شده ، به قیمت بیست و پنج ریال به فروش می رسد ، آیا این معامله صحیح است ؟ ج :اشکال ندارد و این قبیل زیادی ، ربا محسوب نمی شود زیرا معامله ی ربوی آن است که دو جنس که مکیل و موزون هستند با یکدیگر معاوضه شوند و یکی از دیگری بیشتر باشد که این نوع معامله ، باطل است .
*****
تغذیه در طب ایرانی اسلامی
ادامه از شماره های قبل
جعفری : تقویت کننده معده و روده و کبد ، هضم کننده غذا ، باز کننده انسداد کبد و طحال ، گرم کننده ی کلیه و مثانه ، چاق کننده ، خوردن و بوییدن آن جهت سرماخوردگی ، دفع رطوبت و سردی مغز
ریحان : جهت انسداد عروق مغزی ، تحلیل ورمهای جمیع اعضا ، مفید برای تنگی نفس و ضعف معده . خوردن عصاره ی آن با شکر جهت رفع درد سینه تنگی نفس و سرفه است ، بوییدن آن برای سر درد گرم مزاجان مفید است .
شوید : تحلیل برنده و نضج دهنده اخلاط ، باز کننده انسداد ، اشتها آور ، مدر میباشد برای تنگی نفس و امراض بلغمی سینه و معده سکسکه ضعف معده و کبد و طحال ، سنگ کلیه و مثانه ، کلیت ، درد مفاصل سرد ، درد قاعدگی و بیماریهای تناسلی مفید است . آشامیدن آب آن با عسل جهت رفع سموم ، تحریک آور ، استفراغ ، اخراج اخلاط غلیظ از معده مفید است . زیاد خوردن آن باعث ضعف مغز ، چشم ، کلیه ، مثانه و نیروی جنسی می شود .
کاسنی : تسکین دهنده صفرا و خون و تشنگی بوده است و باید تازه و نشسته مصرف شود ، چون در اثر شستن جزء لطیف آن از بین میرود .
کاهو : تولید کننده خون صالح رقیق ، تسکین دهنده حرارت صفرا و خون ، خواب آور ، ملین و برای سر درد ی که از گرمی و خشکی باشد مفید است .
کرفس : باز کننده انسداد کبد و طحال ، تحلیل برنده باد و نفخ ، اشتها آور و باز کننده حیض .
گیشنیز : اشتها آور ، خواب آور ، تسکین دهنده صفرا و تنبلی ، مصرف زیاد آن باعث فراموشی و اختلال ذهن و ضعف نیروی جنسی و کاهش خونریزی حیض است .
نعنا : گرم کننده ، مفرح ، تقویت کننده قلب ، رقیق کننده خون غلیظ و حل کننده مواد بلعمی و سوداوی است .
*****
مسابقه :
1- روایت " حب الوطن من الایمان " وطن به چه معانیی آمده است ؟
2- در قسمت تغذیه طب اسلامی ، چه گیاهانی تقویت کننده ی معده هستند ؟
3- در سوالی که در قسمت احکام آمده چرا معامله ی ربوی حساب نمی شود ؟
ماهنگار تیرماه/ 1393/ شماره ده
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی
باسمه تعالی
آشنای عرش
این خرابه ها انعکاس ناله ها و ضجه ها را در خود نهفته دارند ، این کوچه های تنگ این نخلستانها این بیابان صدای پاهای محکم و متینی را در بر دارد ، آسمان رنگارنگ از اشکهایی است که هر قطره ای از آن رنگی شده بر این سقف و تابش آن رنگهای دیگر را در شش آسمان دیگر به نمایش گذارده است . کوه هر زمان که پژواک سخن او را میشنود ، می لرزد ، ذوب میشود و می خواهد پنبه وار حلاجی گردد از مناجات او !
این کیست؟ با دنیا وداع گفته، او را کنار گذاشته ، پس ناله می زند چه بگوید ؟ از عرش به زمین آمده است ، بی قرار و سر گشته ، می خواهد دوباره به مبدأ مکان خویش باز گردد .شصت و سه سال بی تاب و عاشق ، به هر برزن و کویی می رفت تا زمان را بپیماید و زودتر به او برسد . عاشقی بود که معشوق همواره با او بود و دوست دار او و عاشق او ، زمین می لرزید و می گریست ، هنگامیکه او در فراق یار سر بر سجده می گذارد که " الهی و ربی من لی غیرک "
– خدایا من که به جز تو کسی را ندارم .
سنگها متواضع و فروتن ، در برابر عظمت الهی والای او ، چرا که بزرگ هستی را شیفته ی خویش ساخته بود . هرشب محل او با خدا بودند نخلستانهای خاموش ! و خدا با چشمهای خود دست قدرت خویش را مشاهده می کرد و تا زمان دیدار بی تاب ، تا او بیاید سخن گوید و آرام گیرد . هر شب ماه با شنیدن صدای العفو العفو بخواب می رفت و ستاره بر بام زمین می نشست و خیره خیره او را نگاه می کرد و آنقدر محو دیدار و صدای دل ربایش می شد تا او از حال رود ، آن گاه ستاره آرام آرام بلند می شد ، اوج می گرفت و دور می شد که اگر بیش از این می دید ذوب می شد و نابود می گشت . او با تسبیح و ذکر درختان و چمنها ، تعظیم و ستایش موجودات ، او با صدای امواج دریا که در هر موجش سپاس خداوند را می گفت همراه می شد ، او با اشکها و ناله ها ی مادران بی فرزند ، فرزندان بی مادر آشنا بود ، با هر قطره ی اشکی اشک می ریخت ، خروشان و مقاوم بود آن زمانی که حقی ضایع شده بود ، دلسوز و مهربان آن گاه که ناله ی یتیمی را در خانه ی کوچکی می شنید و دوستی صمیمی و فروتن آن زمان که نابیتایی را در خرابه ای می یافت ، چه کسی این برج عظیم ، این روح بلند ، انیس شبهای ساکت ، نعمت بزرگ افسون شده ی کوفه را می تواند مقهور و سرکوب کند نه هیچکس ! بلکه خدای او را برای همیشه متعلق به خود و از آن ِ خود کرده است . در بهترین شبها جرقه ی نگاه او چشم بیماردلان را کور کرد و شمشیر زهر آلود واسطه ای برای رسیدن به فیض شد که : « فزت و رب الکعبه » ( ساره یزدانی )
*****
24/8/83
کلام رهبر :
- ماه رمضان فرصت بسیار و استثنایی و بزرگی است که به لطف خدای متعال امسال هم این فرصت به ما داده شده که بتوانیم در این ماه مبارک بر سر سفره ی ضیافت الهی حاضر شویم . این فرصت استثنایی در طول سال نظیر ندارد . در ماه رمضان برای ما خاکیان و زمینیان چه سعادت بزرگی است که با ملائکه ی الهی و با روح الامین همنشین بشویم . " تنزّل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم " . لیلة القدر در ماه رمضان ، شب ِ همنشینی خاکیان با فرشتگان ملأ اعلا ست . (24/8/83 )
*****
شهدا :
آنانکه صلای عشق را سر دادند
از نخل وجود خویشتن بر دادند
تا عاشق صادق حقیقت باشند
با قامت افراشته ای سر دادند
فرهنگ جبهه ( شوخ طبعیها )
برادر رزمنده ای داشتیم ، مشغول خانه سازی بود . آخر هم نفهمیدیم ساختمانش تمام شد یا نه ! جبهه که بودیم ، چند وقت یکبار مرخصی می گرفت و می رفت چند عدد آجر روی هم می گذاشت و می آمد . از پیشرفت کارش که می پرسیدم تعریفی نداشت . همیشه یک پای کارش لنگ بود . هر چه تهیه می کرد ، استاد بنایش چیز دیگری می خواست . اوایل که هنوز یه اصطلاح آببندی نشده بود سر به سرش می گذاشتیم ، می گفتیم ف فکر آهنش را نکن ، تو فقط کار را برسان به سقف ، بقیه اش با ما . با تعجب می گفت آخر شما یک چیزی می گویید مگر حساب یک شاهی سنار است ، پولش خیلی زیاد می شود . دوباره ما خاطر جمعی می دادیم که تو کاری به پولش نداشته باش دو سه نفر از بچه های قدیمی هستند دستشان در کار آهن است . مغازه یآهن فروشی دارند ، بعد کنجکاو می شد ببیند اسمشان چیست و کجا دکان دارند و خلاصه تا قبل از اینکه موضوع لو برود و او بفهمد که منظور ما کسانی هستند که بدنشان پر است از ترکش ریز و درشت ، کلی حال میکردیم !!!
زخمیهایی که از بیمارستان ترخیص می شدند ، و دوباره به جبهه می آمدند ، بچه هایی که مطلع بودند آنها هنوز تیر و ترکش در بدن دارند راه می آفتادند می رفتند به استقبال و می گفتند : آهن ماهن چی داری ؟ و مثل سلف خرها بعضی با صدای بلند داد می زدند : آهن ، چدن و ..... می خریم !!!
*****
آشتی با امام زمان عج
ادامه از شماره های قبل
معلوم شد که بدون شناخت معصومین علیهم السلام هرگز به سعادت دنیا و آخرت نمی رسیم ، نیز دانستیم که آن ها اصل و حقیقت ما هستند . رابطه ما با آن ها یک رابطه وجودی است آنها همان روح خداوند هستند که در همه انسانها پرتو و تجلی دارند و همه ذاتا ًسهمی از وجودمان از سنخ وجود آن ها و تابش و تجلی آن هاست . در زیارت جامعه کبیره می خوانیم : " ارواحکم فی الارواح و انفسکم فی النفوس " – " روحهای شما در روح ها و جان های شما در جان هاست " . امام باقر علیه السلام میفرمایند : " همانا خداوند ما را از اعلی علیین آفرید و دلهای شیعیان ما را از آن چه ما را آفریده ، آفرید و پیکرهایشان را از درجه پایینش آفرید از این رو دلهای شیعیان به ما متوجه است زیرا از آن چه ما آفرید ه شده ایم ، آفریده شده اند . همان طور که در گذشته نیز اشاره شد ، همه مردم دارای نفحه و فطرت الهی اند که همان تجلی محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است ، یعنی درونشان چیزی دارند که با دین محمد صلی الله علیه و آله و آموزه های آن سنخیت دارد ،خداوند دین خود را فطری معرفی می کند یعنی همان چیزی که مردم در ذات و درون خود ، حامل آن هستند. " فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها " – " پس روی خود را به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست ، فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده " . بنا بر این به شهادت و گزارش قرآن کریم ، بین ساختار همه انسانها و دین اسلام که دین اعتدال و دین خداست و رهبران آن ، چهارده معصوم علیهم السلام هستند ، سنخیت و هماهنگی وجود دارد . هرکس به دستور این دین عمل کند ، آن نفحه ی الهی و فطرت دین پذیرا و فعال تر و شکوفاتر می شود و شخص به پیامبر و آل ایشان نزدیک می شود ، زیرا با اجابت دستورهای دینی سنخیت بیشتری با آنها برقرار میشود . همه ی انسانها اهل بیت علیهم السلام را در وجود خود دارند ، فقط باید آن مایه ی فطری و آن نفخه ی الهی را در خود تقویت کنند تا پیامبر و آل ایشان علیهم السلام در وجود او بیدار و زنده شوند و پرتو آنها در وجودشان تجلی کند و هر کس این کار را کرد به تشیع یعنی حاکمیت روح الهی و فطرت برروح حیوانی و طبیعت می رسد ؛ نسبت اهل بیت علیهم السلام نسبت به ما از نسبت پدر و مادر به ما بسیار نزدیکتر و شدید تر و قوی تر است . والدین ما اصل و ریشه ی جسمانی و بعد حیوانی و مادی و دنیایی ما هستند ، در حالی که آنها اصل ما و حقیقت روح و ذات ما و ریشه ی بعد انسانی و الهی و ابدی ما هستند و به هین دلیل پس از خداوند از همه کس حتی از والدین و تمام عزیزان ما در دنیا برای ما عزیزتر و مهمتر هستند . آنها اصل و والدین قدسی و آسمانی ما هستند که واسطه ی عشق ما به خداوند و رساننده ی ما به حق تعالی هستند .آنها صراط مستقیم الهی و باب الله هستند برای همین است که حاضریم در صورت نیاز همه چیزمان را فدای رسیدن به آنها و پیمودن راهشان کنیم ، تا جایی که خطاب به آنها می گوییم : " بابی انتم و امی" . رسول اکرم صلی الله علیه و آله که رحمة للعامین است می فرمایند : " هیچ بنده ای ایمان به خداوند ندارد تا اینکه من محبوب تر از خودش در نزد او باشم و عترت مرا بیش از عترت خودش و خانواده ام را بیش از خانواده ی خودش و ذات مرا بیش از ذات خودش دوست داشته باشد " . به عبارت دیگر ایمان به خداوند و آخرت و حیات ابدی بدون ترجیح اصل خدایی و ابدی بر اصل زمینی و موقت و طبیعی ممکن نبوده ، دروغی بیش نیست . آری اصل و ریشه ما هستند که بازگشت همه ی ما به سوی آنها و حساب همه ی ما با آنهاس ما با اتصال به اصلمان و رسیدن به وطنمان است که آرامش داریم و خوشبخت هستیم .
*****
پای درس استاد :
پرسش : ما در دعاهایمان از ملائکه مدد می خواهیم و اسمشان را می بریم با وجود ائمه ی اطهار علهیم السلام این کار درست است ؟
*****
معرفی کتاب :
عسل کیمیای ارزشمند حیات – در زبان پارسی انگبین و در زبان عربی عسل و در زبان انگلیسی هانی(HONEY) نامیده می شود . عسل اکسیر ، والا و ارزشمندی است که در تمام طول تاریخ به عنوان یک غذای خوش طعم و یک داروی شفا بخش مورد توجه بشر قرار گرفته است . طوری که گذشتگان آن را مظهر پاکی و خلوص و همچنین نشانه ی قدرت و جوانمردی می دانستند و در یونان و روم باستان عسل را مظهر برکت ، نماد عشق و زیبایی دانسته و مصریان ، مالیات خود را بر اساس آن می پرداختند . این قسمتی از مقدمه کتاب معجزات درمانی عسل و انگبین ها ، بر اساس طب النبی ّصلی الله علیه و آله و طب الائمّه علیهم السلام و دانش روز– مؤلف محمد دریایی بود که خدمتتان معرفی کردیم .
احکام :
رساله اجوب الاستفتائات –( مقام معظم رهبری ) س: 755 – اگر پزشک شخصی را از روزه گزفتن منع کند آیا با توجه به اینکه بعضی از پزشکان اطلاعی از مسائل شرعی ندارند عمل به گفته او واجب است ؟ ج : اگر مکلف از گفته پزشک یقین پیدا کند که روزه بر ای او ضرر دارد و یا از گفته وی یا منشأ عقلایی دیگری برای او خوف از ضرر حاصل شود ، روزه گرفتن برای او واجب نیست ، بلکه جایز هم نیست .
*****
تغذیه در طب ایرانی اسلامی
ادامه از شماره های قبل
سبزیها مزاج آنها و مصلح آنها :
اسفناج = مزاج : سرد و تر – مصلح : دارچین ، فلفل
بامیه = مزاج : سرد و تر – مصلح : ادویه های گرم
برگ چغندر = مزاج : گرم و خشک – مصلح : آبغوره
پونه = مزاج : گرم و خشک – مصلح : سرکه
پیازچه = مزاج : گرم و خشک – مصلح : سرکه ، کاسنی
تربچه = مزاج : گرم و تر – مصلح : نمک ، عسل
ترخون = مزاج : گرم و خشک – مصلح : عسل ، کرفس
تره = مزاج : گرم و خشک – مصلح : گیشنیز ، کاسنی
شاهی = مزاج : گرم و خشک – مصلح : کاسنی ، سرکه
جعفری = مزاج : گرم و خشک – مصلح : کاسنی
خرفه = مزاج : سرد و تر – مصلح : کرفس ، نعناع
ریواس = مزاج : سرد و خشک – مصلح : عسل
ریحان = مزاج : گرم و خشک – مصلح : نیلوفر
شاه تره = مزاج : گرم و خشک – مصلح : کاسنی
شبدر = مزاج : گرم و تر – مصلح : کاسنی
کرفس = مزاج : گرم و خشک – مصلح : انیسون
کاهو = مزاج : سرد و تر – مصلح : نعناع ، کرفس ، سکنجبین
گیشنیز = مزاج : سرد و خشک – مصلح : سکنجبین ، دارچین
لوبیا = مزاج : سرد و تر– مصلح : دارچین ، زنجبیل
نعناع = مزاج : گرم و خشک – مصلح : کرفس
*****
مسابقه :
چرا در کلام رهبر ماه رمضان ماه استثنایی است ؟
2- استاد در جواب شخصی که پرسیده ، ما در دعاهایمان از ملائکه مدد می خواهیم و اسمشان را می بریم با وجود ائمه ی اطهار علهیم السلام این کار درست است ؟ یا نه ؟ چه فرمودند ؟
3- ماه نگار ، این ماه چه کتابی را معرفی کرده است ؟ با ذکر نام نویسنده ؟
واحفظ قلبک : مدیریت قلب
...ومثل این می ماند که می خواهید بروید فرودگاه وقت هم تنگ است وهواپیما می خواهد پرواز کند ومرتب هم شما را پیج می کنند دراین مسیرچندتاباغ وچندتانمایشگاه هم هست درآن وضعیتی که شمادارید اصلاً نمی توانید سربلندکنید و یک نگاهی به آنهابکنید یک نگاهی به نمایشگاه بکنید چون مُدام پیچ می کنند فلانی هرکجاهست بیاید هواپیمامعطلش است اگررسیدی به هواپیما وازشما بپرسند نمایشگاه وآن باغهای گل وگیاه رادیدی می گویید نه ندیدم چون نزدیک بود از هواپیما جا بمانم . خوب سفرت که تمام شد برگردیک روزازصبح تاشب وقت بگذارفرودگاه رااززیروبالابررسی کن آنجادیگر خودت هم نگران نیستی برای همین به ما می گویند بعد از نماز سوره ی حمد را بخوانید ، نمازت که تمام شد باز هم سوره حمد را بخوانید در رختخواب هم حمد را بخوانید درافق حمد طیران کنید .اگردرمعنای حمد تفرج کنید وبخوابید خوابش را هم می بینید .
.... در نماز یک طوری باید نگاه کنید که سیاهی چشم از سفیدیش تشخیص داده نشود وقتی قیام می کنید در حال قیام باید جایگاه نگاهتان سجده گاهتان باشدآن هم ایستاده وخم نشوید به حال ادب سرتان پایین چشمتان پایین تا اگرکسی که از روبروبه شما نگاه می کند نتواند سیاهی از سفیدی چشم شما را تشخیص بدهد و حق هم ندارید چشم را ببندید ،چشم ما باید در همه ی حالات نماز غض بصر داشته باشد اما در حالت رکوع باید ما بین قدمین را نگاه بکنید به سجدگاه نمی توانید نگاه کنید چون نگاه خیره می شود ودر حالت سجده باید نوک بینی را نگاه کنید تا در حالت سجده غض بصر حفظ شود ودر تشهد هم روی زانو را نگاه کنید که غض بصر رعایت شود در قنوت هم مابین دو مچ را نگاه بکنید . در سجده هم چشم ها را نمی شود بست زیرا بستن چشم در همه ی حالات نماز مکروه است .
....... چشم ما نماز دارد
فاحفظ قلبک یعنی حواست به قلبت باشد .
قلب که کار ما نیست القلب حرم الله(بحا الانوارج67ص25)مدیریت آن با خدا است
ولی قلبت می تواند این کار را بکند که بین گوش وچشم وزبان ومخارج حروف وذهن ویادی که باید اینها همه با هم متمرکز باشند واعضاء وجوارح که این ذکر واین مرحله به سلامت طی بشود مدیریت این مجموعه با قلب است
قسمتی از نوار سخنرانی پیاده شده )
ماهنگار خرداد/ 1393 / شماره نه
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
امام خمینی (قذس سره )
نیمه شب مناجات شعبانیه می خواندند
در ماه شعبان گاهی که شبها پشت در اطاق امام می خوابیدم می دیدم یک ساعت مانده به اذان صبح امام بیدار می شدند و وضو می گرفتند و پس از نماز شب مشغول مناجات شعبانیه می شدند و در این مناجات به قدری گریه می کردند که من که پشت اطاقشان می خوابیدم گاهی با صدای گریه ایشان از خواب بیدار می شدم با اینکه بسیار آرام و آهسته اعمال شب را انجام می دادند تا کسی بیدار نشود.
سالگرد خاطرهى پرشکوه نیمهى خرداد را پشت سر گذراندیم .به فرموده رهبر عزیز ، نیمهى خرداد هم اگر چه به اعتبارى یک عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یک عید فراموش نشدنى و تاریخساز است. ماه خرداد ماه خاطرههاست؛چهارده خرداد سالگرد عروج ملکوتی حضرت امام خمینی ( قدس سره) نیمهى خرداد 1342، نیمهى خرداد 1354 که حادثهى خونین مدرسهى فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سالهای گذشته ، فتح خرمشهر و بیرونراندن خیانتکارانى که فرصتطلبانه بر این مردم جفا مىکردند. از تصادفهاى شگفتآور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در شصت سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غمانگیز میان اسرائیل و اعراب در سال 1346، که مصادف با 1967 مسیحى است، در خرداد واقع شد. امسال خرداد ما خاطرههاى دیگرى هم دارد. اوّلاً مصادف شده با ماه شعبان ماه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ماه مناجات با خدا و اعیاد برگزیده ای که در این ماه است از جمله سالگرد ولادت حضرت بقیةاللَّهالاعظم حضرت مهدى «روحىفداه و عجلاللَّهفرجه» مقترن و برابر است. همهى این خاطرهها به نحوى به یکدیگر مربوط مىشود .
حضرت علامه حسن زاده ( روحی له الفداء ) میفرماید : سرور گرامیم ماه مبارک رمضان ماه امساک و سحر خیزی و شب زنده داری و قدر یافتن و قرآن شنیدن و قرآن شدن و سرمشق گرفتن در پیش است از هم اکنون که ماه شعبان و شهر الله است مُحرم شو .
*****
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة
شیعه بهتر از هرکس میفهمد که " من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة " ؛ " هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد ، به مرگ جاهلیت مرده است " یعنی چه ،
شیعه بهتر از هر کس می فهمد ؛ که میزان و معیار محبت امام است ،
شیعه بهتر از هرکس میفهمد ؛ اگر مدعی است که مرید آن قطب عالم است این حال و روز با عشق سازگاری ندارد ،
کدام عاشقی بی یاد معشوق ، زیستن می تواند ؟
کدام عاشقی یک لحظه بی خاطره ی معشوق سر می کند ؟
وقتی از امام حسین علیه السلام سوال می کنند معرفت به خدا چیست ؟ ایشان فرمودند " معرفت اهل هر زمانی به امام زمان خویش "
ای شیفته عالم ، مجموعه ی زیبایی
سر حلقه ی جن و انس ، سر دفتر دانایی
در پرده ی غیبت جند ، ای مهر جهان پایی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو جان آمد وقتست که باز آیی
کلام رهبر :
.... این که مى گویم کمترین امکانات مادى، یک حقیقت است. من فراموش نمى کنم یکى از سرداران و فداکاران آن روز به اتفاق چند نفر از اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز مى خواستند تا بتوانند قدرى درمناطق جلوتر ایستادگى و مبارزه کنند؛ اما کسى نبود به اینها این چند قبضه خمپاره انداز را بدهد! ما براى سیم خاردار و گلوله و آر.پى .چى مشکل داشتیم؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جاى خود.
آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یک اراده قوى ونشاط همه جانبه که برخاسته از ایمان و آگاهى بود. این که امام فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنى این …
- مساله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)یکی از زنده ترین مسائل اسلامی است که هم در دوران مبارزه با طاغوت به مبارزین امید می داد ،وهم امروز که روز حکومت اسلامی ،حکومت مستضعفین زمین است ،ما را تشویق می کند که حرکت خود را تسریع کنیم. رسالت ،15 / 1 / 67.
*****
آشتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ادامه از شماره های قبل
معصومین علیهم السلام عالمان حقیقی و راسخان در علم و عالمان به تأویل کتاب خدا هستند سینه ی معصومین علیهم السلام جایگاه حقیقت قرآن است و آنها نعمت ظاهر و باطن خداوند هستند . از امام موسی بن جعفر علیه السلام در باره ی فرمایش خداوند " واسبغ علیکم نعمة ظاهرة و باطنة " پرسیده شد ، امام فرمودند : نعمت ظاهری امام ظاهر و نعمت باطنی امام غایب است از ایشان پرسیدند در امامام کسی هست که غایب شود ؟ فرمودند : بله ، از چشم مردم شخص او غایب میشود ، ولی یاد او از دل های مردم غایب نمیشود و او دوازدهمین از ماست . نعمتهای خداوند بیکران است و همان طور که فرموده است ، هیچ کس نمی تواند آنها را شمارش کند . اگر به انسان با همه ابعاد وجودی او نگاه کنیم و او را همان طور که خالقش معرفی می کند ، یک وجود ممتد از دنیا تا آخرت (ابدیت ) ببینیم قطعا ً بالاترین و مهمترین و بزرگترین نعمت را داشتن امام و رهبران معصوم علیهم السلام خواهیم یافت . اگر انسان از همه نعمتهای الهی به جز نعمت ولایت و امامت برخوردار باشد هرگز روی خوشبختی را چه در دنیا و چه در آخرت نخواهد دید. افسوس که بر خورداران از این نعمت عظیم و بی مانند کمتر قدر آن را می دانندو کتر شکر آن را به جای می آورند ما در شناخت معصومین علیهم السلام پس از خداوندی به خود آنها نیازمندیم . شاید کاملترین متن امام شناسی زیارت بسیار معتبری است که از وجود مقدس امام هادی علیه السلام به ما رسیده ، به نام جامعه کبیره که این زیارت مورد توجه و علاقه همه بزرگان و علمای دین است . مؤلف مفاتیح الجنان داستان زیبایی در باره در باره توجه امام عصر علیه السلام به این زیارت و سفارش اکید ایشان به شیعیان در توجه به این زیارت نقل فرموده اند .( حکایت سید رشتی ) . اینک بعضی از تعبیراتی را که در این زیارت در باره ی معصومین علیهم الیسلام به کار رفته ذکر میکنیم . " اهل بیت پیامبر علیه السلام ریشه و اصل کرم و صاحب نعمتهای خداوند هستند چرا که آنها خلیفه و جانشین خدا و مظهر او هستند و تمامی مجاری و راه های نعمت ها بدست آن هاست اهل بیت علیهم اسلام چراغ های شب تار و پرچمداران تقوا و دارندگان عقل کامل و پناهگاه مردم و وارثان انبیاو صاحب نیکوترین دعوتها و محبت های بالغه خداوند بر اهل دنیا و آخرت می باشند " . خداوند آنها را برای خلافتش در روی زمین و یا ورانی برای دینش و مفسران وحی و اساس و پایه های توحیدش و گواهان بر خلقش و نشانه هایی برای بندگانش قرار داده است هر کس از آن راه ها روی گردان شود ، از دین خدا خارج شده ، آن که با آن ها همراه باشد به حق و سعادت میرسد . خداوند آن ها را به صورت نور هایی در گرداگرد عرش خود قرار داد و سپس بر انسان ها منت نهاد و آنها را در دسترس مردم قرار داد . پذیرش ولایت آنها نشانه ی نیکویی فطرت و ساختار وجودی و شاکله انسان ها و مایه پاکی نفوس و پاکیزگی روح و کفاره گناهان آن هاست .
*****
شهدا :
موضوع : زندگینامه شهید مجتبی رضا علی
در خانواده ای مذهیب به دنیا آمد ه ، 14 ساله بود که پدرش را از دست داد . بعد از فوت پدرش به همراه مادر مسؤلیت اداره ی خانواده ی خود که شامل مادرش و یک خواهر و سه برادر بود را به عهده گرفت . او مثل یک پدر به خواهر و برادران خود محبت می کرد و همه خواسته های خانواده خود را بر آورده می کرد . یکی از دوستانش خاطره ی جالبی از شهید تعریف می کرد . " یک شبی که به همراه 2 تا از دوستانش به باغ رفته بودند ، ناگهان می بینند که مجتبی نیست و وقتی دنبال او می گردند متوجه می شوند که در گوشه ای از باغ مشغول مناجات با امام زمان عج بوده است " . از خصوصیات اخلاقی شهید احترام به مادر ، دوری از غیبت و خوش رفتاری با همه ی مردم بود .در اوایل جنگ تحمیلی بود که به جبهه رفت و در عملیات رمضان به شهادت رسید . او که خود به عنوان بسیجی به جبهه ها رفته بود در بخشی از وصیت نامه ی خود به مادرش توصیه میکند که غصه نخورد و حتی سه پسر دیگر خود را اگر در راه اسلام هدیه کرد ناراحت نباشد .
تاریخ شهادت : شلمچه - 31/4/1361
*****
پای درس استاد :
پرسش نود و پنجم: احترام ملائکه را چه طور بگیریم ؟
پاسخ: در حضور این « بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ». گناه نکنیم معصیت نکنیم آن ها شما را عزیز و محترم می ببینند هتک حرمت خودتان را نکنید آن ها شما را همچنان خلیفه الله می بینند و مسجود می بینند به خاطر همین در حضور آن ها هتک حرمت خودتان را نکنید خدا شما را در نظر آن ها همچنان محترم نگه می دارد شما خودتان را بی حترام نکنید این که می گویند وقتی گناه می کنید خدا از چشم ملائکه می پوشاند لحظه ای که گناه می کنید آن ها نبینند به خاطر این است که اولاً احترام آن ها حفظ شود ثانیاً احترام شما یعنی را بطه این جا گسسته نشود احیاناً.
*****
معرفی کتاب :
شب نیمه شعبان در مجلس امام زمان عجل الله فرجه الشریف ، درصست در زمانی که همهم عاشقان و شیفتگانش یک صدا و با شور و حرارت فریاد میزدند : آقا بیا آقا بیا ... اگر یک نفر از میان جمعیت با همان شور و حرارت و حتی با حدت و شدت بیشتری فریاد بزند آقا نیا آقا نیا تعجب آوروغیر منتظره نیست ؟ مشکل مشترک همه این است که ما حضرت را برای خودمون میخواهیم نه خودمون را برای حضرت ، امام را خرج خودمون می کنیم نه خودمون را خرج امام عج . به جای این که از خودمون برای امام مایه بگذاریم پیوسته از حضرت مایه میگذاریم برای پیش برد کار خودمون هر جا کم بیاریم از امام هزینه می کنیم و ........ این قسمتی از کتاب ( کمی دیرتر ) نوشته سید مهدی هاشمی است که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است .
*****
آیا می دانید که :
ما رییس خود را زندانی کرده ایم ؟
ما مثل طایفه و گروهی هستیم که رییس خود را حبس نموده است و در بلایا خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتخاذ می کند ! خودمان کرده ایم و اجازه نمی دهیم بیاید قضایا را حل کند با این که می دانیم اگر بیاید می تواند مشکلات را حل کند . ولی باز او را محبوس کرده ایم . بنابر این ، اگر میلیون ها نفر هم با او موافق باشند ، او مثل شخص وحید و تنها ست که ناصر و معین و یار و یاوری ندارد زیرا ما در بیداری درست به وظیفه ی خود عمل نمی کنیم . با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجد به جا آوریم . اگر نویق شامل حال انسان گردد ، از خواب بیدار میشود و مشغول تهجد می گردد ؛ ولی اگر توفیق نباشد چنان چه بیدار بشود ، از آن بهره نمی برد .
( به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیة الله العظمی محمد تقی بهجت / ره )
احکام : از ، رسالة اجوبة الاستفتائات (مقام معظم رهیری )
نماز آیات - س : 711- نماز آیات چیست و علت شرعی وجوب آن کدام است ؟
ج : نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعی وجوب آن عبارت است از : کسوف خورشید و خسوف ماه ، اگر چه مقدار کمی از آنها گرفته شود ؛ زلزله و هر حادثه غیر عادی که باعث ترس بیشتر مردم شود مانند بادهای سیاه یا سرخ و یا زرد که غیر عادی باشند ؛ تاریکی شدید ، فرورفتن زمین و ریختن کوه ، صیحه آسمانی و آتشی که گاهی در آسمان ظاهر می شود . در غیر از کسوف و خسوف و زلزله باید آن حادثه موجب ترس و وحشت بیشتر مردم شود . و حادثه ای که ترس آور نباشد و یا موجب ترس و وحشت افراد نادری گردد ، اعتبار ندارد.
*****
طب اسلامی سنتی ایرانی( ادامه از شماره های پیش)
انواع میوه ها و مزاج آنها و مصلح آنها :
آلبالو : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
آناناس : مزاج = گرم و تر – مصلح = آب انار ، آبلیمو ، عسل
آلو و آلوچه : مزاج = سرد و تر – مصلح = عناب ، عسل ، زیره روغن زیتون
ازگیل : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل ، انسیون
انار شیرین : مزاج = سرد و تر – مصلح = زنجبیل پرورده ، انار ترش
انار ترش : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
انبه : مزاج = گرم و خشک – مصلح = زنجبیل ، نمک ، مویز ، روغن زیتون
انجیر تازه : مزاج = گرم و تر – مصلح = سکنجبین
انجیر خشک : مزاج = گرم و تر – مصلح = گردو ، بادام آویشن
انگور : مزاج = گرم و تر - مصلح = سکنجبین
به : مزاج گرم و خشک - مصلح = عسل ،انیسون
بالنگ : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
پرتقال : مزاج = سرد و تر – مصلح = عسل
تمر هندی : مزاج =سرد و خشک – مصلح = عناب ، به دانه
خرما : مزاج = گرم و تر – مصلح = آب انار ، بادام ، سکنجبین ، کاهو ، گلاب
زازالک : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل ، انیسون
زرد آلو رسیده : مزاج = گرم و تر – مصلح = عسل
زرشک : مزاج = سرد و خشک – مصلح = میخک ، شکر سرخ
زغال اخته : مزاج = سرد و خشک – مصلح عسل
زیتون : مزاج = گرم و خشک – مصلح = مغز گردو و بادام ، سرکه ، عسل
سنجد : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
سیب : مزاج = گرم و تر – مصلح = دارچین
شقتالو :مزاج = سرد و تر – مصلح = عسل
شلیل : مزاج = سرد و تر – مصلح = عسل، روغن زیتون
غوره : مزاج = سرد و خشک – مصلح = گلنگبین ، انیسون
قیسی : مزاج = گرم و تر – مصلح = عسل ،زیره
کنّار : مزاج = سرد و خشک – مصلح = سکنجبین
کیوی : مزاج = سرد و تر- مصلح = عسل
گریپ فروت : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
گلابی : : مزاج = گرم و تر – مصلح = عسل ، دارچین ، هل ، زیره
گیلاس : مزاج = گرم و تر – مصلح = مسهل ها و ملین ها
لیمو شیرین : مزاج = سرد و تر – مصلح = عسل
لیمو عمانی := سرد و خشک – مصلح = عسل
موز : مزاج = گرم و تر – مصلح = عسل ، نمک
نارگیل : مزاج = گرم و خشک – مصلح = عسل
نارنگی : مزاج = سرد و تر – مصلح = عسل
نارنج : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل
هلو : مزاج = سرد و خشک – مصلح = عسل ، مربا ی زنجبیل
مسابقه :
1-اگر درد دل، در قالب دلنوشته یا نامه یا شعر .....با امام زمان عج دارید برای ما ارسال کنید :
2- " من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة " را معنی کنید :
3- مناسبتهای ماه خرداد 1393 را بنویسید : آیا میتوانید ارتباط آنها را دریابید ؟
برای هرچه بهترشدن ماهنگار پیشنهادات و انتقادات خود را در این رابطه ارسال فرمایید |
بعثت نشانه مهر ورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بی حد ّ او بر زمینیان است
بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر همه شیعیان و رهروان حضرتش مبارک
ای احمدیان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدی دلم مسرور ست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمدّ و عجل فرجهم
ماهنگار اردیبهشت/ 1393/ شماره هشت حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی
|
ما باید علممان را بتوانیم به ثروت ملی تبدیل کنیم
از بیانات مقام معظم رهبری(دامت بر کاته)
معــلم ای عطـر خوش علم ودانـش
شمیم خوشت تا ابد در خاطرم میماند
الفبا به دستم دادی تا دیو نادانی را در جمرات سیاهی و تباهی سنگ زنم و برای عبور از گذر گاه پیچ در پیچ تردید ، تا رسیدن به سعادتگاه یقین ، ریسمانی از جنس کلام آویختی تا به اعتماد تمام ، آنرا چنگ زنم . احرام اندیشه بر تنم پوشاندی تا در تکرار صفا و مروه ی زندگی به روزمرگی نرسم و در حریم فکر و معنا ، تاریک راههای مقصد ابدیت را به پاکی هر چه تمامتر ، در نوردم و از چشمه سار کلام و کلمه سیرابم کردی تا از مسیر آسمانی نور و روشنی برنگردم.
*****
این کشتی ناخدا دارد
... کمی بیش از یک سال است که جنگ سخت پایان یافته است ، نزدیک به شش ماه است که مسؤلیت سکانداری انقلاب اسلامی به دوش مقام معظم رهبری گذاشته شده است ، مؤلیت بسیار سنگین است ، در روزهای آغاز رهبری توجه عمیق به این امر مهم و هشدار نسبت به جنگ نرم ، مدیریتی وارسته و هوشمند میخواهد . زنگ به صدا در می آید ! تهاجم فرهنگی شروع شده است معظم له میفرمایند : توطئه های فرهنگی در جریان است و من آن را به عیان در مقابل خودم مشاهده می کنم ! امروز دشمن با شیوه ی بسیار زیرکانهدر داخل ، در حال یک جنگ تمام عیار فرهنگی علیه ماست ." چقدر ماهرانه ، عالمانه و موشکافانه ، مقام معظم رهبری صحنه تهاجم فرهنگی و جنگ نرم را ترسیم میکنند در تاریخ 22 تیر ماه 1371 عبرت های عاشورا را بیان می فرمایند . در 20 خرداد 1375 بحث خواص را تشریح می کنند . و در سال 1376 موضوع نفاق جدید را می شکافند و در سال 1378 به تحلیل دشمن شناسی میپردازند و بارها و بارها هشدار می دهند که جنگ نرم استمرار دارد . همانگونه که اشاره رفت از همان آغاز تا کنون ، رهبر حکیم انقلاب اسلامی با درایت و سلامتی و با هوشمندی و فراغت ، را به درستی ترسیم کردند و با تبیین طرح های دشمنان و معرفی چهره های خبیث و خیانتگر و تبیین اهداف دشمنان اسلام و ملت ایران ، جلوی انحراف جامعه ی اسلامی را گرفتند و نگذاشتند دشمن در پهنه ی شبیخون فرهنگی و نگ نرم به اهداف خود دست یابد . امروز نیز با تأکید بر بصیرت همه ی مردم ، خصوصاً خواص و نخبگان ، تلاش می کنند تا دست دشمن را رو کرده و نقشه هایشان را برای اختلاف افکنی ، ایجاد تردید و نا امید کردن مردم ، در هم بریزند و راه را برای ادامه ی حرکت تا پیروزی نهایی بر کفر جهانی هموار سازند . مدیریت 25 ساله مقام معظم رهبری در میان جنگ نرم ، پیروزیهای متعددی را برای ملت ایران و اسلام به ارومغان آورده است و درایت و فراست معظم له در آینده نیز دشمنان اسلام را عصبانی تر و امت اسلامی را قوی تر و پیروز خواهد کرد . انشا ء الله
*****
کلام رهبر :
کسانیکه خیال می کنند با عقب نشینی در مسئله ی هسته ای ، دشمنی آمریکا تمام میشود دچارغفلتند ، چرا که در منطقه ی ما کشورهای دارای سلاح هسته ای نیز وجود دارد ، اما آمریکا هیچ حساسیتی به آنها نشان نمی دهد . پس علت دشمنی زورگویان ، مسئله هسته ای و حقوق بشر نیست ، بلکه پاسداری غیرتمندانه ی ملت و نظام اسلامی از منابع نفت و گاز ، علت این خصومت هاست
*****
آشتی با امام زمان عج ... ادامه شماره های قبل
بهترین منبع شناخت معصومین علیهم السلام کلام خداوند ی است که آنها را آفریده و بهتر از هر کس دیگری آنها را می شناسد و نیز کلام خود آنها ست که دارای علم الهی هستند . ما به علت محدودیت کمالات و ظرفیت وجودی مان نسبت به آنها بدون استفاده از کلام خداوندو خود معصومین علیهم السلام هرگز قادر به شناخت آنها و توصیفشان به طور شایسته و کامل نیستیم زیرا این یک اصل اساسی و مسلّم است که هر موجودی با ظرفیت وجودی محدودتر هرگز قادر به ادراک موجودی که ظرفیت وجودی و کمالات بیشتردارد ، نیست .
1- معصومین علیهم السلام حقیقت واحد و آئینه تمام نمای خداوند هستند . معصومین علیهم السلام که همه یک نور واحد هستند کاملترین مخلوق خداوند و شبیه ترین موجودات به خداوند تبارک و تعالی هستند . آنها جانشینان خداوند بر روی زمین و کاملترین مظهراسماء و صفات او هستند ( و لله المثل الاعلی – و برای خداوند بالاترین مظهر و مثل است – سوره آیه )رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : " ماییم کلمه تقوی و راه هدایت و مثل اعلاو حجت و آیت عظمی و رشته محکم نجات " . همچنین خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند : " یا علی تویی حجت خدا و تویی باب الله و تویی راه حق به سوی خدا و تویی خبر عظیم و تویی صراط مستقیم و تویی مثل اعلی " . بنابر این اهل بیت علیهم السلام عالمترین و بزرگترین مظهر ، آیه و نمونه ی خداوند تبارک و تعالی از نظر کمالات وجودی هستند .
2- وجوب همراهی با معصومین علیهم السلام و خطر جدایی – خداوند تبارک و تعالی برای اینکه انسان ها به زحمت و سختی نیافتند و راه سعادت را به راحتی و سلامت طی کنند ، آنها را به پیروی از معصومین علیهم السلام امر فرموده است و نیز از این بجای معصومین علیهم السلام که تنها رهبران متخصص در امر هدایت تا بی نهایت هستند ،امر فرموده و کسان دیگری را که هیچ گونه تخصص و تسلطی نسبت به راه بسیار با عظمت انسانیت ندارند ، انتخاب کنند برحذر داشته می فرماید : اتقو الله و کونوا مع الصادقین – از خدا بترسید و با راستگویان باشید . از حضرت باقر علیه السلام در باره ی این ایه سوال کردند فرمودند : مقصود ما هستیم . عبارت ( از خدا بترسید ) قبل از دستور به همراهی با راستگویان از معنای خاصی برخوردار است . این عبارت تهدیدی از خداوند است در مورد اینکه اگر مردم از همراهی و سپردن خود به امامان ِحق و الهی سر باز زنند ، از مسیر حقیقی سعادت منحرف و به فساد و تباهی کشیده شده و در نهایت به غذاب دچار می شوند . عذابی که خود برای خود فراهم کرده اند ، یعنی عذاب نرسیدن به کمالات لایق وجودی و محروم کردن خود از آن چه مورد نیاز است برای خوشبختی ضروری و لازم است.
*****
شهادت فروردین 1393
شهید امر به معروف و نهی از منکر -
متن کامل نامه شهید علی خلیلی به شرح زیر است:
سلام آقا جان!امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند.
آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!
من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟
رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
*****
پای درس استاد :
س : چرا ا کنون ازعالم ذر (عالم قبل ازاین دنیا) چیزی به خاطرنداریم؟
پاسخ: در شعور ظاهریتان نمی دانید ؛ ازخوداگاهتان خبر ندارید ، چون در این حافظه ای که از جنینی تا الان به شما داده اند و حافظه ریخته اند در این حافظه دارید دنبال خاطره ی گذشته می گردید! این حافظه ی فعلی برای آن خاطرات تعریف نشده ضمیرناخود اگاه شماست که سعه ی وجودی دارد.
*****
معرفی کتاب. شهید آیة الله مطهری
بحث در باره تعلیم و تربیت در اسلام است بحث تعلیم و تربیت ، بحث ساختن افراد انسان است . یک مکتب که دارای هدفهای مشخصی است نمی تواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد . آیا اسلام عنایتی به پرورش عقل و فکر انسان دارد ؟پس در اینجا دو مسئله داریم : یکی پرورش عقل و دیگری مسئله علم . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید : با التعلیم اُرسلتُ ( البحار /ج1/ص206) . در قرآن کریم است : " هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة " در جایی دیگر میفرماید : " یؤتی الحکمة َ من یشاء ُ و من یؤتَ الجکمة فقد اُوتی خیراً کثیراً . شهید عزیز در جایی از کتابشان با استناد به حدیثی می فرمایند : خداوند حجتهای خودش را بوسیله ی عقول بر مردم اکمال کرده است و پیغمبران را بوسیله ی بیان یاری کرده و به سبب برهانها به ربوبیت خویش دلالتشان نموده . مولوی : این هوی پر حرص و حالی بین بود / عقل را اندیشه یوم الدین بود – هر که آخر بین بود او مؤمن است / هر که آخور بین بود او بی دین است
تربیت به معنی پرورش دادن استعدادهاست. از نظر علمی آن استعدادها ی انسانی چه استعدادهایی است ؟ انسان به ما هو انسان چه استعدادهایی در کمون و بطون خود دارد که باید بروز کند ؟اسلام چه عنایتی به این استعدادها کرده است ؟ اسلام در زمینه ی پرورش حس حقیقت جویی ما ، یعنی قوه ی تعقل و قوه تفکر ما چه دستورهایی داده است ؟
*****
احکام :
رساله اجوب الاستفتائات –( مقام معظم رهبری )
س : 654 – اگر یکی از طلاب علوم دینی قصد داشته باشد تبلیغ را شغل خود قرار دهد آیا با این فرض می تواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگیرد ؟ اگر شخصی برای کاری غیر از تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر مسافرت نماید نماز و روزه اش چه حکمی دارد ؟
ج : اگر عرفا ً تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر شغل و کار او محسوب شود در سفر برای انجام آن کارها حکم مسافری را دارد که به خاطر شغل و کارش سفر می کند و اگر زمانی برای کاری غیر از ارشاد و تبلیغ مسافرت کرد ، در آن سفر مانند سایر مسافران ، نمازش شکسته است و روزه او صحیح نیست .
*****
بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی –
ادامه از شماره های قبل
انواع صیفی جات و مزاج آنها و مصلح آنها
بادمجان = مزاج : گرم و خشک – مصلح : پختن با گوشت بره ، روغن گاوی تازه ، سرکه ، زیره ، گلپر ، انار
خربزه = مزاج : گرم و تر- مصلح : آب انار ترش ، سرکه
خیار بوته ای = مزاج : سرد و تر – مصلح : نمک ، رازیانه ، زنیان ، مویز ، عسل ، زیره
خیار چنبر = گرم و تر – مصلح : انیسون
طالبی = مزاج : گرم و تر – سرکه
فلفل سبز = مزاج : گرم و خشک – مصلح : گلاب
کدو = مزاج : سرد و تر – مصلح : آب عسل ، زیره ، نعناع ، روغن زیتون ، آبغوره
گوجه = مزاج : سرد و تر – مصلح : روغن زیتون
هندوانه = مزاج : سرد و تر – مصلح : عسل
بادمجان = تقویت کننده معده ، موجب انسداد مجاری کبد و طحال ، درد پهلو و لگن و تولید سودا شده و مصرف زیاد آن باعث تیرگی پوست ، بواسیر ، و کولیت میشود .
خربزه = مدرّ ، ملین ، شیر افزا ، عرق آور ، محرک اشتها ، دافع سودا ، خربزه و هندوانه باید به عنوان میان وعده مصرف شود و اگر بعد از غذا مصرف شود باعث فساد غذا در معده شده و ناشتا خوردن آن هم مضراست.
هندوانه = مدرّ ، تصفیه کننده صفرا و خون
*****
مسابقه :
1- پیام این ماه از بحث آشتی با امام زمان عج چیست
2- اسم کتاب شهید مطهری چیست ؟
3- چه دسته گلی در قالب روایات و کلمات گهر بار برای اساتید خود هدیه دارید؟
4- در بحث تغذیه در طب اسلامی ایرانی مزاج و مصلح را توضیح دهید :
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی ، شیعه ، ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
برای معیّت با قرآن در مرحله اوّل این است که نیت بکنید که قرآن بخوانید وبا قرائت صحیح یاد بگیرید و از تلاوت قرآن لذّت ببرید،
مرحله دوّم این است که از مصاحبت با قرآن حظ ببرید از این که در شبانه روز یک فرصتی پیش آمد که نامه ی خدا را بگشایی وکلماتش را با چشمانت دنبال کنی و با زبانت تکرار کنی وبه قلبت بتابانی تاوقتیکه این پنجره نور بسته شد شماهمچنان غرق نورش باشی، هنگام تلاوت قرآن اینطور نباشد که حس کنید شما قرآن را به دست گرفته اید ومی خوانید بلکه حس کنید ؛ این قرآن است که اختیار شما را به دستش گرفته است ومیخواهد چند کلمه ای را به گوش شما برساند ویک سری از اسرار را برای شما فاش کند و قرآن می گوید رمز دالان ومجرای ورود به دنیای من ،این کلمات واین حروفند با این توجه وعنایت بخوان؛ولازم نیست در پی این باشید که این آیات چه می خواهد بگوید چون می گویند کبوترباکبوتر باز با بازاین آیات برای پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم وائمه علیه السّلام خیلی حرف داشته است ولی کسی که صمٌ بکمٌ *( سوره ی مبارکه ی البقره آیه18 )است زبان قرآن را نمی فهمد! اگر برای نابینا و نا شنوا یک دنیا حرفهای نغزوزیبا هم گفته شود هیچ چیز نه می تواند بشنود ونه می تواند بفهمد اکنون حظ بردن،ولذت بردن از مصاحبت با قرآن را تمرین کنید ؛
بعداً انشاءلله یک مقدار که مَحرم شدید این کری وناشنوایی و گنگی را از خود قرآن شفا بگیرد ؛
آن وقت حس می کنید قرآن دارد یک دنیا راز به شما می گوید و اسراری را فاش می کند همین امروز که قرآن را باز کردی مثل اینکه منتظرت بوداین ها را به تو بگوید چشم انتظارت بود که بازش کنی واین کلمه خودش را به شما نشان دهد واین اسرار را به دلت بریزد ومطمئن باشید هرچه از قرآن نصیب شما شود به کسانی که اُنس با قرآن ندارندبگویی نمی فهمند! چرا؟چون هنوز صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایرجعون *( سوره ی مبارکه ی البقره آیه18 ) هستند ؛مگر اینکه آنها هم یک انسی با قرآن داشته باشندویک راهی به باطن قرآن پیدا کنند بعد وقتی به آنها بگویید ازآیات قرآن این را فهمیدم می گوید عجب این سؤال من بود چطور شد که شما گرفتی؟ اینگونه قرآن با باطن همه یکسان ویک اندازه ارتباط دارد
ولی انسانها از هم منفک ،جدا و متفرق ومتوحشند وازآن بدتر از قرآن جدا ومتوحشند ودر وحشت وتنهایی خودشان به سر می برند
قرآن می فرماید: ولقد یسّرناالقران للذّکرفهل من مّدّکرٍ*(سوره ی مبارکه القمرآیه 17)این هل من مُّدّکرٍ یعنی خیلی عجیب است که ما قرآن رابرای ذکر فرستادیم ولی چرا هیچکس نمی خواهد ازاین ذکر متذکر شود! وازاین ذکر استفاده کند. چگونه قرآن آسان و کتاب ذکر است؟می فرماید: ولقد یسّرنا یعنی خیلی آسان شمارا می برد به عالمِ حقایقی که، فراموشش کرده اید؛ قران کتاب ذکراست،یعنی یادآوری لذا می فرماید:ولقدیسّرناالقران للذّکر فهل من مّدّکر*(سوره ی مبارکه القمرآیه 17)
ذکر یعنی خاطره ویادآوری یعنی در درون شما، در حقیقت شما یک عالم حقایقی است ،که شما مربوط به آن کانون حقایق هستید
امّا از بدحادثه در دنیا ودراین وادی اسفل السافلین آمده اید خیال تعالی هم ندارید، در نتیجه حقایق را فراموش کرده اید وقرآن کاری می کند که شما تمام حقایق فراموش شده را به یاد بیاورید ولقد یسّرنا القران للذّکرفهل من مّدّکر هل من مّدکّر؟ یعنی: کسی نیست که بخواهد یادش بیاید که کیست ؟ از کجا آمده؟ برای چه آمده؟
امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: طوبی لمن علم من الاین وفی الاین والی اَین.طوبی یعنی: آفرین، خوشا به حال، یعنی بهترین حالت، یعنی بهشت برین ، یعنی همسایگی اهل بیت علیهم السّلام،
طوبی یعنی منّا اهل بیت طوبی لمن یعنی همان شجره ی طوبی، شجره ی طوبی چه درختی ا ست ؟ درخت ولایت اهل بیت علیهم السّلام است و گفته اند شجره ای است که در خانه ی علی علیه السّلام وفاطمه علیها السّلام است وشاخه هایش در خانه ی مؤمنین کشیده شده است مؤمنینی که روح ایمان را دریافت کرده اند
امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: مؤمن حقیقی کسی است که بداند از کجا آمده به کجا می رود عَلِم من الاین وفی الاین والی این که مولانا می گوید:
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم که چرا غافل ازاحوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمد نم بهر چـــــه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
این معنای همین حدیث امیر المؤمنین علیه السّلام است خداوند می فرماید :یادتان رفته از کجا آمده اید برای چه آمدید وبه کجا می روید و لقد یسّر نا القران للذکر فهل من مّدّکر قرآن خیلی آسان برای هر کسی که بخواهد جواب این سوال را پیدا کند یادآوری میکند؛ برای شخص خودش من از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام ؟این جا اصلاً چرا آمده ام ؟این جا چرا، جای دیگری چرا نرفتم ؟و کجا می روم، آخرِمنزلم کجاخواهدبود؟ حال ما کَانّهُ حال کسی است که سقوط کرده از یک جایی وقتی که هبوط می کرده؛ سقوط کرده سرش خورده به سنگ اسفل السّافلین اسم ولقب وخاطره ونام ونشان و زاد گاه و از کجا آمده را ،از یادش رفته وهمیشه جمعی دور وبر ما از اوّل بودند حالا هم هستند در حالی که غافل از این هستیم که آنها همین فراموش کرده ها هستند و هیچ کس هم نیست که به یاد ما بیاورد که ما این جایی نیستیم!
ما اهل این جا نیستیم ما مرغ باغ ملکوتیم مالِ این جا نیستیم ،اسفل السّافلین هم مقصد ما نبوده
ما در این جا نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم
( نوارسخنرانی پیاده شده استاد توسط طلاب )
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
من شک ٍ فی شی ٍ من قولی هذا فقد شک فی کل ما اُنزل الی ّ
( تردید در سخنان امروزم تردید در تمامی محتوای رسالتم است )
– بخشی از فراز خطبه غدیر
« شماره یک »
ویژگیهای حضرت علی علیه السلام در خطبه غدیر:
- - انّ جبرئیل هبط الیّ مراراً ثلاثاً یأمرونی عن السلام ربی و هو – السلام – اَن اقومَ فی هذا المشهد فاُعلمَ کل ّ ابیض و اَسود اَن علی بن ابی طالب : همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی – سلام – پروردگارم که تنها او سلام است . فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که : همانا علی بن ابی طالب : اخی ( برادر من ) ، و وصیی ( وصی من) ، خلیفتی علی امتی ( جانشین من در میان امتم )، الامام من بعدی ( امام بعد از من ) ، الذی محله منی محل هارون من موسی ( جایگاه او نسبت به من همانند جایگاه هارون به موسی است ) ، انه لانبی بعدی ( لیکن پیامبر ی پس از من نخواهد آمد)
- - طبق آیه پنج سوره مبارکه : " انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون " ( همانا ولی و صاحب اختیار و سرپرست شما ، خدا و پیامبر او و مؤمنانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات ( صدقه ) میدهند ، الذی اقام الصلوة ( و هر آینه علی بن ابی طالب ) او نماز را به پا داشته است ) ، و اتی الزکوة و هو راکع ( و در حال رکوع زکات ( صدقه) پرداخته است) ، یرید عزوجلّ فی کل حال ( اراده می کند خداوند در هر حال ) ، لکثرة ملازمته ایای و اقبالی علیه ( همراهی افزون او با من و روی آوردن من با او ) ، هواه ُ و قبوله منّی ( تمایل و پذیرش او از من ) .
- - آیه پنج سوره مائده : " یا ایها الرسول بلغ ما اُنزل الیک من ربک – فی حق علی " ( ای پیامبر ، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده در حق علی – ابلاغ کن و گرنه کار رسالتش را انجام نداده ای ...)
- - فاعلموا معاشر الناس ذالک فیه وافهموه ( هان ای مردم بدانید این آیه در باره اوست ژرفای آن را فهم کنید ، ولیاً و اماما ( صاحب اختیار و امام است ) ، فرض طاعته علی المهاجرین و الانصار و علی التابعین لهم باحسان – و علی البادی و الحاضر و علی العجمی ّ و العربی – والحرّ و المملوک و الصغیر و الکبیر و علی الابیض و الاسود و علی کلّ موحد ( طاعتش واجب و لازم است بر هر مهاجر و انصار ، آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند – بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتا پرست) .
- - ثمّ من بعدی علی ٌ ولیکم و امامکم بامر الله ربکم ( پس از من به فرمان پروردگار علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست ) ، ثم الامامة فی ذریتی من ولده ( امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود ) .
- - لا حلال الّا ما احلّه الله و رسوله و هم ( حلال نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند ) ، و لا حرام الّا ما حرّمه الله علیکم و رسوله وهم ( حرام نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام کرده باشند ) ، انا افضَیتُ بما علمنی ربی من کتابه و حلاله و حرامه الیه ( در اختیار علی نهادم از آنچه که آموختم از پروردگارم در کتابش از حلال و حرام ) ، فضّلوه ( اور اربرتر بدانید ).
ادا ..... ادامه دارد
اا
ماهنگار فروردین/ 1393/ شماره هفت حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت اجتهادی |
بیانات نوروزی هر ساله ی رهبر معظم انقلاب نقشه راهی پیش روی کشور
رسم و آیین فرخنده ای که هر ساله در اولین روز از سال جدید اجرا می شود ، مسیر کلی کشور در آن سال را معین می کند . رهبر معظم انقلاب همه ساله در اولین روز از فروردین از کنار مضجع شریف ثامن الحجج (ع) و با ایراد سخنانی آنچه در آن سال اولویت دارد را مشخص کرده و مردم و مسئولین از راهی که کشور در آن سال باید طی کند آگاه می شوند . بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب که سالهاست در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (ع) ایراد می شود ، از جهات مختلف واجد اهمیت و محل تأمل است . این سخنان را از یک جهت می توان بر آیند و معدل وضعیت کلی کشور در سال گذشته دانست و از جهتی دیگر نقشه راهی پیش روی کشور در سال آینده گشوده شده است . پر تکرار بودن بعضی مسائل بر اهمیت آنها صحه می گذارد و ما را متوجه می کند که بای بیش از پیش به آن مسائل اهمیت گماریم . برشمردن پیشرفتها و موفقیت های کشور در سال گذشته یکی از بخشهای ثابت سخنان ایشان است این مهم به ما یاد آوری می کند که علی رغم همه مشکلات و موانع ، حرکت عمومی کشور رو به جلوست و تزریق امید در بین جامعه باید جزو برنامه های همه ما باشد . تأکید رهبر انقلاب بر دشمن شناسی تحلیل و تبیین ماهیت و برنامه های دشمنان مردم ایران و در رأس آنها آمریکا یکی دیگر از بخشهای ثابت این بیانات بوده است . ایشان همواره بر این مهم تأکید داشته و علاوه برآن با بیان سخنانی ، تهاجم مقامات دولت آمریکا به ایران را به خودشان برگردانده و آنها را بدهکار ملت ایران نشان داده اند تا مردم ایران در مقابل استکبار جهانی هیچگاه احساس ذلت و وادادگی نداشته باشد و همواره ازآنها طلبکار باشند.
*****
کلام رهبر :
فرقی بین زن و مرد نیست و بخصوص شاید از همین جهت است که خدای متعال در قرآن کریم آن وقتی که راجع به نمونه ی انسانهای خوب و نمونه ی انسانهای بد مثال میزند ، مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب می کند یک مورد زن فرعون و در مورد دیگر ، همسر نوح و لوط را مثال می زند . اینجا جای سوال است که مرد هم بود ، حالا یکی زا از مرد و یکی را از زن مثال میزند ، نه در همه قرآن وقتی که می گوید " ضرب الله للذین امنوا " یا "ضرب الله الذین کفروا " در هر دو مورد از زن مثال می زند ، آیا این به مبنای آن نیست که ما باید از دیدگاه اسلامی به برداشت غلط و متأسفانه مستمر در تاریخ بشریت نسبت به جایگاه زن پاسخی بدهیم ؟ اسلام می خواهد بایستد و این برداشت و روش و فهم غلط از مسأله ی زن را که در طول تاریخ هم وجود داشته است تصحیح کند .
*****
آشتی با امام زمان عج ... ادامه از شماره های قبل
( ضرورت شناخت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و پیوند با او )
به دلیل اهمیت حیاتی و غیر قابل انکاری که شناخت امام و به خصوص امام زمان علیه السلام یعنی رهبر و الگوی زمان و تنها عامل پیوند ما با خداوند و آسمان دارد ، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند : " من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة = هرکی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده "
نشناختن امام زمان خود ، به معنی عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام یعنی قطع پیوند هدایت با خداوند و این همان مرگ جاهلیت و خروج از دین و گمراهی است . شناخت راهنما جزء اولین و مهمترین وظایف یک انسان در زندگی است و کوتاهی در این زمینه نابخشودنی و غیر قابل جبران است . قرآن کریم سرنوشت انسان ها و خوشبختی یا بدبختی آنها را در گرو نوع ارتباطشان با امام زمانشان می داند و چنین می فرماید : یوم ندعوا کل اُناس بامامهم = روزی که هر قومی را با امامشان دعوت می کنیم . آری هرکس روز قیامت با امام زمان خودش محشور می شود تا در محکمه ی عدل الهی پاسخگوی این سوال باشد که با امام زمانی که خداوند او را منصوب کرده و شناخت او ، ارتباط و پیوند با او و تبعیت از او را بر شما واجب کرده بود چه کردید ؟ امام صادق علیه السلام می فرمایند : آیا حمد خدا را بجا نمی آورید که وقتی قیامت می شود هر قومی را به سوی کسی می خوانند که دوستش می داشتند ؟ ما دست به دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میشویم و شما دست به دامن ما ، بنا براین هر کس باید در زندگی دقت زیادی کند که چه کسی را رهبر و الگوی خود قرار میدهد . رهبر یعنی کسی که انسان عملاً و از صمیم قلب حاکمنیت او را می پذیرد و اندیشه و دستورش را اجرا می کند . پس کسی که ادعا می کند ، حضرت مهدی علیه السلام امام اوست ، ولی در اعمال و رفتارش و تصمیم گیری ها و اندیشه اش از شخصیت های فاسد و منفور امام زمان عج و کسانی که هیچ سنخیتی با حضرت ندارند ، پیروی کند و آنها را الگوی خود قرار دهد ، خود را فریب داده است . تبعیت از الگوهای غیر متخصص و غیر الهی توأم با اشتباهات ، بن بست ها ، رنج ها و پشیمانی های فراوان است و تنها پیروی از امام حقیقی و صادقی که از طرف خداوند معرفی شده ، پشیمانی و اضطراب ندارد .
*****
شهدا : امروز چگونه شهید شویم ؟
«بسیاری از کسانی که اکثراً هم نوجوان و جواناند، وقتی به این مناطق میآیند، بسیار تحت تاثیر قرار میگیرند و احساس معنویت و تحولی خاص میکنند، اما وقتی عزم حرکت میکنند، این سؤال برایشان ایجاد میشود که «حالا چه باید کرد؟» یا «اگر شهدا امروز به جای ما بودند چه میکردند؟» که اگر پاسخی عینی و صحیح به آن داده نشود، تأثیر این سفر هم کوتاه مدت میگردد و برعکس، جوابی مناسب میتواند زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد: ما منتظریم!» سکوتی کامل فضای چادر را گرفت و همة چشمها به سوی من که به فکر فرو رفته بودم، نشانه رفتند.
حوصلة بچهها داشت سر میرفت که پرسیدم: «آیا واقعاً این سؤال مثل فشنگی که توی لولة تفنگ گیر میکند، توی ذهن شما گیر کرده؟» سرها که به نشانه تأیید تکان خوردند، ادامه دادم: «پس اگر واقعاً این سؤال اساسی ذهن شماست، خوب گوش کنید.
نگاه ما به دفاع مقدس، ارتباط عمیق و تنگاتنگی دارد با نگاه ما به انقلاب اسلامی؛ چرا که اساساً همان انسان انقلاب اسلامی بود که در جنگ، حد اعلای خود را متجلی ساخت و در قالب «بسیجی خمینی»، در راه آرمان انقلاب اسلامی جان داد و ایثار و فداکاری کرد. حالا ما که اینجا نشستهایم، اگر ندانیم از چه عقبة تاریخی و آرمانهایی برخورداریم، نخواهیم توانست درست تصمیم بگیریم و در فضای امروز به تکالیفمان عمل کنیم.
ببینید! جوانی که مثلاً انقلاب اسلامی را حداکثر در حد بازی منچستر ـ رئال، مهم و تأثیرگذار میداند (که البته این به خاطر ضعف تبلیغی ماست) خوب نباید انتظار داشته باشیم حاضر باشد امروز برای آن جان بدهد یا حتی با شهدای آن ارتباط عمیق و درستی برقرار کند. انقلاب اسلامی ایران به اندازة تمام تاریخ بشریت عمق دارد. آیا واقعاً ما نگاهمان این گونه است؟! دوباره میپرسم: آیا واقعاً ما نگاهمان این گونه است؟! انقلاب اسلامی مگر چه میخواست؟ میخواست که انسان به آن عهد ازلی که بسته است، بازگردد و دوباره در مسیر فطری خودش قرار بگیرد. بنابر همین، آوینی از تجدید حیات باطنی انسان سخن میگفت و امام(ره) جنگ ما را جنگ از آدم تا خاتم معرفی میفرمود. انقلاب اسلامی در عصری رخ داد که در آن، علم تجربی هر آنچه را که غیر قابل تجربه بود نفی میکرد و چیزهایی مثل دین را افیون میدانست و نقش خدا را در حد یک بازیگر معمولی سینما هم نمیدانست. آن قسمی را که شیطان خورد، یادتان است؟ «لأغویّنهم اجمعین؛ همهشان را گمراه میکنم!» انقلاب اسلامی جریانی را در عالم آغاز کرد درست بر خلاف این جریان شیطانی و غیر الاهی تا انسان را از تاریکی به روشنایی سوق بدهد. این جریان معنوی که حضرت امام (ره) آن عبد صالح خدا، در این مردم دمیدند، به اقصی نقاط جهان کشیده شد و دل بسیاری را که هنوز قفل بر قلبشان نخورده بود لرزاند. وگرنه با چه استدلالی الآن صدها آفریقایی توی قم در حال تحصیل علم هستند؟ با چه استدلالی امریکایی و کانادایی از آن طرف دنیا میآید ببیند این شمیم خوش چی بود؟ و با چه استدلالی جریاناتی چون حزب الله لبنان به تأسی از ما، آن پیروزیهای بزرگ را کسب کردند؟ با این نگاه تاریخی و ایدئولوژیک است که این انقلاب، ثمرة تلاش و آرزوی همة علما و شهدای اسلام از دوران حکومت مولا علی(ع) تا به امروز است. با این نگاه است که آدم خیلی از حرفها و تعابیر امام را میفهمد که البته متأسفانه نسل امروز، حتی بسیجیهای ما آن قدر که باید به این سخنان به عنوان یک مبنای فکری اصیل مراجعه نمیکنند! .... ادامه دارد
*****
معرفی کتاب : کتاب ارزنده ی خصائص فاطمیه که شرح حال و بیان منحصر به فرد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می باشد یکی از بهترین و شیواترین کتابها به شمار می آید که در نوع خود کم نظیر است . این کتاب سر شار از درّ ها و گوهرهای نایاب است و با سبکی دلپذیر و مبتکرانه توسط فرزانه ی وارسته و واعظ توانا و خطیب خوش ذوق ، علامه محمد باقر کُجوری مازندرانی ( 1255 – 1313 ه ق) نگارش یافته است . کتاب ( خصائص فاطمیه) که اسم کامل آن( الخصائص الفاطمیه لتشیید قلوب الامامیه ) است آخرین اثری است که به قلم ایشان نگارش یافته است . ( در ابتدای این کتاب می خوانیم ) از کنیه های حضرت زهرا سلام الله علیها ، امّ اسماء ، امّ الهناء ، امّ العلوم ، امّ الفضائل ، امّ الکتاب . قال الله تعالی : " و انه فی امّ الکتاب لدینا لعلیٌ حکیم " و منصّف بصیر تأویل این آیه ر ا به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها تصدیق می کند و وجوه ارتباط آن را به اندک تعمق استنباط می نماید و اگر هم امّ الکتاب ، لوح محفوظ باشد باز با مقصود ما مرتبط است و اشکالی ندارد ، تمام آیات قرآنیه بر حسب احادیث آتیه در شأن این خانواده مُنزل است و بدیشان مأوّل ؛ پس بعید نیست حقیقت فاتحة الکتاب و امّ الکتاب حضرت فاطمه سلام الله علیها باشد .
پای درس استاد :
س : یکی از چیزهایی که ما باید به آن اعتقاد داشته باشیم وجود ملائکه است من ملائکه را در زندگیم احساس نمی کنم ولی به آن ایمان دارم چه طور می توانم حسش کنم؟
ج : آن ها را نمی شود حس کرد مگر شما جنیان را حس می کنید در زندگیتان آن ها هستند ملائکه هم هستند این ها حس کردنی نیستند باور کردنی هستند .
*****
احکام :
رساله اجوب الاستفتائات –( مقام معظم رهبری )
س : 329 – خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامی بیان فرمایید :
ج: همه ی مؤمنین باید با حیله ها و مفاسد فرقه ی گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند .
س: 313 – بعضی از فقها اعتقاد به نجاست اهل کتاب دارند و بعضی دیگر به طهارت آنها ، رأی جناب عالی چیست ؟
ج : نجاست اهل کتاب معلوم نیست . به نظر ما آنها محکوم به طهارت ذاتی هستند.
- مقصود از اهل کتاب هر کسی است که اعتقاد به یکی از ادیان الهی مانند یهود و نصاری و زرتشتی ها و همچنین صابئین و پیرو پیامبر آن و اعتقاد به کتاب آن پیامبر الهی داشته باشد .
ولی فرقه های دیگر مثل علی اللهی ها و بهائیت و اهل حق به شرایطی محکوم به نجس بودن هستند .
*****
طب اسلامی سنتی :
بهترین شیر:
شیر تازه ی دوشیده ی گاو جوان ، چاق ، سالم و سفید است .شیر در افراد گرم مزاج مانع غلبه خون ، محرک نیروی جنسی ، اشتها آورو چاق کننده است . برای افراد دارای مزاج صفراوی و خشک ، یبوست ، و برای اعصاب ، و معده های ضعیف و امراض بلغمی و افر اد سرد مزاج ، مضر است . خوردن شیر با برنج به صورت شیر برنج یا فرنی جهت طول عمر و زیبایی پوست می شود . وخوردن آن با گردو و خرما برای چاق کردن بدن و زیبایی پوست مفید است . خوردن آن صبح ناشتا و بدون مصلح موجب بستن آن در معده و در نتیجه لرز و غش و اختلاط عقل می شود . که درمان آن استفراغ کردن یا خوردن سکنجبین عسلی است .
روغن کره گاو و گوسفند :
از بقیه روغنها بهتر و لطیف تر بوده ، باز کننده انسداد ، نرم کننده پوست و ملین و چاق کننده برای بیماریها ی مغز و اعصاب ، ریه و سرفه خشک ، کبد و طحال مفید است . برای بثورات و جوشها مفید بوده و در رفع ورم پشت گوش ، زیر بغل و کشاله ران مؤثر است .
*****
مسابقه :
1- سال 1393 را رهبر معظم انقلاب به چه نامی نام گذاری کردند ؟
2- پیام نوروزی امام خامنه ای (حفظه الله) در ابتدای سال چه بود ؟
3- موضوع آشتی با امام زمان عج چه پیامی دارد ؟
موفق و پیروز باشید
..........................................................
ماهنگار اسفند 1392// شماره شش
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین
فاطمه سلام الله علیها ، موهبت بزرگ خدا به تاریخ بشریت است.
چشمه سار حکمت و دانش است و گنجینه ی حیا و عفاف و نمونه ی بودن و الگوی یک زن مسلمان .
آنان که در پی چگونه زیستن اند ، سرمشقشان این بانوی بی همتا ست .
دختر رسالت و همسر ولایت و مادر امامت .
آن که دامان پاکش ، پرورنده ی گهرهای عصمت است .
آن که سیمای ملکوتیش ، مایه ی مباهات فرشتگان و ملائک الهی است .
فاطمه سلام الله علیها ، مظهر دفاع از ولایت ، سمبل تقدیم جان و شهادت در راه ولی است .
فاطمه سلام الله علیها ، الگوی بصیرت و استقامت در وانفسای غربت مولاست و دریغ و افسوس که جفا کاران و قدرت طلبان تحمل آن یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندانستند و گل وجودش را پر پر کردند
سلام بر بانوی بانوان جهان ، سیدة النساء ، انسیه حوراء ، که کوثر ولایش سیراب کننده ی جان عاشقان است .
سلام بر آن که نامش ، بهشت ولایت است ، و یادش یاس عصمت و عطر نجابت .
*****
امام صادق علیه السلام : ( انّا انزلناه فی لیللةالقدر - همانا ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم )آن شب ، فاطمه و قدر – تقدیر – خداست . هر آن که فاطمه را آن گونه که شایسته ی اوست بشناسد همانا شب قدر را در یافته است . او به این دلیل فاطمه نامیده شده که آفریدگان از شناختن – منزلت و حقیقتش در مانده اند .
سوره قدر آیاتی در بیان منزلت خاندان رسالت است . آنان که فرشتگان به فرمان خداوند ، در آن شب بر ایشان فرو می آیند و تنها ایشان می دانند که خداوند چه فرود آورده است ! بانوی بزرگوار ، فاطمه علیه السلام از همین خاندان و شب قدر است و تو چه میدانی که شب قدر چیست ؟ و ما ادریک ما لیلة القدر
(از کتاب میهمانی از ملکوت – سید حمید موسوی گرمارودی)
*****
شرح فرازی از خطبه فاطمه زهرا سلام الله علیها :
متن : و عدل الحکّام ایناساً للرّعیّة = دادگری و عدالت در والیان امور را موجب انس رعیت قرار داد
شرح : این فراز ، از جمله ی پر بار ترین سخنان آن حضرت ( که یادگار نبوت به وسیله ی آن ثابت می کند که بضعه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است ) و نشانگراستجابت دعای آن بزرگوار در باره ی اهل بیت خود است که فرمود : اللهم اعطهم فهمی و حکمی ، بار الها به اهل بیت من فهم و قضاوت مخصوص به من را ارزانی فرما .
این سخن راجع به آیین مملکت داری است و این فراز به منزله ی صغرای قیاسی است که ترتیب آن چنین است : عدالت انگیزه ی انس و محبت رعیت است و هر گونه انس و محبت رعیت موجب اصلاح دولت است ، پس عدالت اصلاح کننده ی دولت است .
این موضوع یکی از ارکان اساسی مملکت داری است ، زیرا عدل نسبت به رعیت ، به امور دولت بر می گردد که امروزه از آن به سیاست تعبیر می کنند .
حضرت علی علیه السلام در باره جلب رضایت توده مردم به مالک اشتر می فرماید :کاری که باید از مهمترین کارهای تو باشد میانه روی در حق و همگانی بودن عدالت است که موجب رضایت عموم مردم است ....
در این قسمت از عهد نامه مراد از رعیت ، اکثریت هستند که در برابر آن خاصه - به تعبیر مولی – میباشد خاصه همان است که در اصطلاح فعلی از آن به طبقه مرفه و خوشگذران و ثروتمند تعبیر میشود چنان که مراد از عامه اکثریت زحمت کش است . امام میفرماید : همه ی کارها یی که می خواهی در مملکت اجرا کنی باید با توجه به مقتضای عدالت و با در نظر گرفتن مصالح اکثریت مردمی که از چنان زندگی مرفهی بر خوردار نیستند باشد .
ویژگیهای گروه عامه ( رعیت ) : 1- پایه های دین هستند -2- اجتماع مسلمانان را تشکیل میدهند -3- ذخیره در برابر هجوم دشمن میباشند . به این معنا که همیشه همین قشر هستند که در مقابل دشمن ایستادگی می کنند .پس باید آرامش خاطر آنان را جلب نمود و آن جز در سایه ی عدل که مقررات اسلامی تأمین کننده ی آن است صورت پذیر نیست . اکثریت جامعه به عنوان اهرمی در تحقق قوانین اسلامی در نظر گرفته شده اند ، نه از جهت کمیت با قطع نظر از کیفیت .
(از کتاب شرخ خطبه حضرت زهرا س- آیت الله حسینی زنجانی)
*****
آشتی با امام زمان عج :
ادامه از شماره های قبل ... ) چرا به شناخت اهل بیت علیهم السلام نیازمندیم ؟ بدون شناخت اهل بیت علیهم السلام امکان برقراری یک ارتباط صحیح بین ما و آنها وجود ندارد و بدون برقراری یک ارتباط صحیح هرگز نمیتوان راه درست و طریق خوشبختی را که باید مبتنی بر تخصص های هفتگانه باشد پیمود . امکان ندارد کسی اهل بیت علیهم السلام را به طور صحیح بشناسد و برای خود الگو و رهبر دیگری انتخاب کند .اگر میبینیم انسان های زیادی در اطراف ما هنوز موفق به برقراری یک ارتباط زنده با اهل بیت علیهم السلام نشده اند به دلیل آن است که شناخت صحیحی ار اهل بیت علیهم السلام و فرهنگشان ندارند به همین دلیل در پیدا کردن الگو و روش زندگی دچار بحران و آشفتگی زیادی هستند . گاهی قلان نویسنده را الگو قرار میدهند و گاهی فلان ورزشکار را و گاهی فلان هنر پیشه را و گاهی فلان شخصیت خارجی را و گاهی ... در نهایت وقتی به خود می آیند می بینند که عمر عزیز و شریف خود را که باید در روز قیامت نسبت به لحظه لحظه اش پاسخگو باشند ، در سراب رفت و آمد بین الگوهای قلابی و موقت تلف کرده اند ، بدون اینکه به چیزی قابل اعتنا و خوشبختی ماندگار و حقیقی رسیده باشند . بنابر این ، به شناخت معصومین نیاز داریم ، چون ذاتاً به رهبر و الگوی معصوم نیازمندیم . شأن انسان به قدری بالا و با ارزش است که خداوند برای هدایت او به کتر از معصوم راضی نیست و هر کس خود را به کمتر از معصوم بسپارد ، در حق خود جفا و خیانت بزرگی کرده است و هر کس به دیگری رهبر و الگویی غیر معصوم نشان دهد ، هم به خود و هم به آنها جفا و خیانت بزرگی کرده است . به شناخت معصوم نیاز داریم ، چون نمی خواهیم و نباید عمر خود را تلف کنیم و از سر در گمی و بحران بیزاریم . بنا براین مهمترین وظیفه ی ما قبل از هر چیز شناخت رهبران الهی و امامان هدایت و به خصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خودمان است . که بدون پیوند با او در مانده و گمشده و حیرانیم و کارها و زحمات ما بی نتیجه و عقیم است . چنان که در زیارت ایشان به محضرش چنین عرض می کنیم : " السلام علیک یا سبیل الله الذی مَن سَلَک غیره هلَک َ" سلام بر تو ای راه خدا که هرکس غیر از آن را پیمود ، هلاک شد .
*****
کلام رهبر :
ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزء کارهای بشری نمی دانند ! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایی که جزء کارهای معمول انسان است ، مطالعه اصلاً جزء این چیزها تیست آدم باید عنوان دیگری داشته باشد ، یا باید شب امتحانش باشد ، یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد ، یا باید یک دانشمند باشد ، یا باید بخواهد در جایی سخنرانی کند تا موجب شود که مطالعه کند ! این چه قدر خسارت است ؟ واقعاً خدا می داند من وقتی یادم می آید و این چیزی است که تقریباً هیچ وقت از یادم نمی رود که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند به قلب من فشار می آید ! از این بابت ما چه قدر داریم هر ساعت خسارت می بینیم ! ! !
*****
پای درس استاد :
روایتی که می فرماید اگر همه به عبادت مشغول بودند تو تفکر کن این یعنی چه؟
پاسخ: این روایت از امیرالمومنین a است برای کسی که اهل سجده نیست می فرمایند بروسجده کن و برای کسی که می تواند علم و حکمت یاد بگیرد می گویند علم وحکمت یاد بگیر زیرا بعضی ها اگر بخواهند علم یاد بگیرند به علم نمی رسند از عمل هم می افتند روزی وسهم هرکسی به قدر اشتهای خودش است که می تواند برداشت کند و این که بفهمید آیا به علم می توانید برسید یا نه برای مثل شما یی باید فقط علم یاد بگیرد بعد هم به آن علم عمل کنید.
*****
شهدا :
تقویم سالهای خورشیدی ایمان ، یا فرقی نمی کند تقویم سالهای قمری عشق ، هر برگش سرشار از خطوط روشن و برجسته ی ایثار است و این همه به رنگ شهیدان خودنمایی می کند ، گوش اگر بسپاری صدای پای نور را میشنوی ، عطر گلهای جاودانه ، و سبزه های سرخ را میبینی و میبویی ، و شهیدان را مینگری که عشق را فریاد می کنند . تقویم سالهای مقاومت ، سالهای تبلور مردانگی ، سالهای تجسم ایمان و آزادگی ، هیچ روز تعطیلی نداشته است . همه ی روزهایش به رنگ سرخ نوشته شده است . تقویم ایمان ، تقویم عشق ، هرگز کهنه نمیشود ، سالهای سال میشود آن را بکار گرفت . این تقویم پر از مناسبتهای شهیدان است و هر بار که آن را ورق بزنی بوی عود و عنبر و گلاب از آن استشمام می کنی و عصاره ای از صفا و خلوص و خدمت را در پیش خویش مجسم میبینی .
مادر بعد از یک ماه روزه ، وقت نماز صبح صاحب پسری میشود و نام او را جعفر می گذارد که آینده ای بس درخشان در انتظار اوست . جعفر بخاطر آنها که فقیر ترند ترک تحصیل می کند وقتی با اعتراض خانواده اش روبرو می شود با لحنی خاص می گوید : من خجالت میکشم روز به مدرسه بروم و کار نکنم ، اما فقیر تر ها و ضعیف تر ها روز کار کنند شب درس بخوانند.
در وصیتنامه اش می نویسد : .... علاقه دارم که در این ماه محرم ، ماه جهاد و شهادت ، در روز عاشورا و لحظه شهادت حسین علیه السلام شهید شوم
اگر باشد قرار آخر بمیرم / نمی خواهم که در بستر بمیرم
همی خواهم که در فصل جوانی/ میان جبهه و سنگر بمیرم
خدایا کن نصیبم در محرم / که همچون عون و هم جعفر بمیرم
- گوشه ای از یادداشتهای شهید جعفر باغبانی : روز پنجشنبه 20/12/60 با تعدادی از برادران در ساعت 10صبح کنار رودخانه ای در سوسنگرد نشستیم چند لحظه ای به تفکر در طبیعت سوسنگرد فرو رفتیم نتیجه ای گرفتم : آبهای زلال رودخانه حکایت از صافی قلب رزمندگان می کند قامت سر به فلک کشیده نخلهای خرما حکایت از اراده قوی رزمندگان دارد ، صدای جیر جیر گنجشکان حکایت از آوای وحدت رزمندگان می کند ، همه اینها حکایت از تسبیح خداوند را میکند
- شهید جعفر باغبانی از شهدای آران کاشان
*****
آیا می دانید که ؟
معلی بن خنیس میگوید : روز نو خدمت اما جعفر صادق علیه الصلوة و السلام رفتم فرمودند : آیا می دانی امروز چه روزی است ؟ عرض کردم عجم امروز را بزرگ می داند و تبرک می جوید و برای همدیگر هدیه، میفرستند حضرت امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند : به بیت عتیق ( کعبه ) سوگند می خورم که نوروز از زمان قدیم است ، تاریخ آن را برای تو بگویم ؟ عرض کردم یاد گرفتن تاریخ آن را بهتر است برای من اگر زنده شوند دوستانم و بمیرند دشمنانم ، فرمودند :
- نوروز روزی است که در عالم ذر خداوند از بندگانش پیمان گرفت که او را بپرستند و مشرک نشوند و ایمان به پیغمبران و حجج او و ائمه بیاورند .
- روزی است که آفتاب تابید و هوا که موجب حیات است وزیدن گرفت و زمین خلق شد
- روزی است که کشتی نوح بر نقطه ای از زمین به نام جودی نشست
- روزی است که جبرئیل بر پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شد
- روزی است که حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) بتها را شکست
- روزی است که ( شب آن ) پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) علی علیه السلام را بر کتف خود بلند کرد ، بتهای قریش را از فراز کعبه به زیر افکند و خرد کرد
- روزی است که پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم به اصحاب امر کرد با علی علیه السلام بیعت نمایند در دفعه اول و دوم
- روزی است که امیر المؤمنین علیه السلام بر نهروانیان غالب شد و ذو الثدیه را که پیغمبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به ابی بکر و عمر امر کرده بود بکشند و نکشتند ، کشت
- روزی است که قائم ما ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) و ولاة امر ظاهر می شوند
- روزی است که قائم ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) بر دجال غالب می گردد و در کناسه ی کوفه او را دار می زند
هیچ نوروزی نیست که ما اهل ییت انتظار فرج نداشته باشیم ، چون از روزهای ما و شیعیان ما است ، عجم احترام آنها را نگه داشتند و شما ضایع کردید .
)بر گرفته از کتاب : از عید نوروز چه می دانید - محمد حسین نوحه خوان (
احکام : (اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبری – س 1446 )
س : گاهی از مداحان مصیبتهای اهل بیت علیه السلام را بدون سند معتبری می خوانند و منابع خود را الهام و مکاشفه برای خود می دانند آیا نقل وقایع بدین نحو صحیح است ؟ وظیفه شنوندگان چیست ؟
ج : نقل مطالب به صورت مزبور بدون اینکه مستند به روایتی باشد و یا در تاریخ ثبت شده باشد ، وجه شرعی ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بیان حال به حسب برداشت متکلم بوده و علم به خلاف آن ، نداشته باشد و تکلیف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرایط آن نزد آنان ثابت شده باشد .
( از کتاب احکام هیئت ار دیدگاه مراجع تقلید – ص 48 )
*****
تغذیه در طب اسلامی ایرانی
انواع لبنیات و مزاج ومصلح آن ها: (معنای مصلح = غذاها و داروها نیز مانند بدن انسان از موادی تشکیل یافته اند که موجب می شوند آنها نیز دارای کیفیت گرم یا سرد و تر یا خشک باشند بطور کلی برای رعایت اصل تعادل لازم است فرد هر چه بیشتر خود را به اعتدال نگه دارد تا کار کرد اعضاء و بافتهای مختلف بدن متعادل باشد مثلاً فردی که دارای مزاج گرم و خشک است باید از افراط در خوردن مواد گرم و خشک مانند عسل و فلفل خودداری کند و اگر از حالت تعادل خارج شد باید از خیار و هندوانه که سرد و تر هستند استفاد ه کند تا به حالت تعادل باز گردد)
- پنیر تازه : نوع مزاج : سرد و تر . مصلح آن : مغز گردو و آویشن و عسل و نعناع خشک و سبزهای معطر
- پنیر کهنه : نوع مزاج : گرم و خشک . مصلح آن : مغز گردو و آویشن و عسل و نعناع خشک و سبزهای معطر
- خامه : نوع مزاج : سرد وتر . مصلح آن : عسل
- دوغ و ماست : نوع مزاج : سرد و تر . مصلح آن : زنیان ، نعناع ، آویشن ، سری ، کاکوتی ، زیتون ، سیاه دانه ، پونه.
- سر شیر : نوع مزاج : سرد و تر . مصلح آن : عسل
- شیر پاستوریزه : نوع مزاج : سرد و تر . مصلح آن : عسل ، گلاب
- کره : نوع مزاج : گرم و تر . مصلح آن : عسل ، شکر سرخ
- کشک : نوع مزاج : سرد و خشک . مصلح آن : گُلنگبین ، سیر ، نعناع خشک ، پونه کوهی
- ماست چکیده : نوع مزاج : گرم و تر . مصلح آن : مغز گردو ، آویشن ، عسل ، نعناع خشک ، سبزی های معطر
*****
معرفی کتاب :
جهان سیاه شد چیزی نمی دیدم خاک سرد بود ولی هنوز داشتم می شنیدم و حس می کردم زمین می لرزد و بچه ها همدیگر را و مرا صدا می دند . ناگهان سکوت شد . خودم را تنهای تنها در جای کاملا ً تاریکی احساس می کردم ، جایی که نه صدا داشت نه نور ، نه پدافند ، نه انفجار ، یک محیط بسته بود که فشارم می داد . دنبال روشنی بودم ( یعنی مرده ام ؟ ) پس چرا همه جا تاریکه ... مگه شهید به روشنایی نمی رسد ؟ هیچ وقت به آن شدت منتظر و مشتاق یک ذره نور نبودم . در آن حال تنهایی و بیخودی ، دستس را روی دستم حس کردم ....این قسمتهایی از کتاب ( لشکر خوبان ) است که خاطرات نوجوان بسیجی که از سن چهارده سالگی در جبهه حضور داشته و در اکثر عملیات ها فداکاری کرده . رهبر معظم انقلاب پس از مطالعه ی این کتاب یادداشتی به عنوان تجلیل از کتاب لشکر خو بان نوشته اند : «این نیز بخشی از آن تصویر عظیم و با شکوهی است که ما همواره آنرا از دور دیده و تحسین کرده و بزرگ شمرده ایم ...»
*****
مسابقه :
1- چرا به شناخت اهل بیت علیهم السلام نیازمندیم ؟
2- روایتی که می فرماید اگر همه به عبادت مشغول بودند تو تفکر کن این یعنی چه؟
3- رهبر انقلاب این نوشته را در مورد چه کتابی مرقوم فرموده اند ؟ «این نیز بخشی از آن تصویر عظیم و با شکوهی است که ما همواره آنرا از دور دیده و تحسین کرده و بزرگ شمرده ایم ...»
..................................
کلاس درس استاد - موضوع تقلب قلب
تقلب قلب
بســـــم الله الرّحـــــمن الرّحــــــــــــــــیم
و به نستعین انّه خیرناصرٍ و معین و صلَّی الله علی سیِّدنا محمّدٍ و آله طیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین و لعن دائم علی اَعدائهم اَجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین
یکی ازموانع برای قلب ، تقلّب قلب است .
تقلّب قلب موانع ایجاد می کند
اولاً شما اقبال و ادبار قلب رانمی توانید بفهمید یعنی آن خاصیت اصلی قلب که قرار است که با اقبال و ادبارش ما را به به سمت خودمان هدایت بکند و ما را به معرفت نفس واقف کند وما را به نقطه اعتدال بکشاند را از دست می دهد .
چون این اقبال و ادبار قلب است که ما را مدد می کند تا به وسیله آن به نقطه اعتدال برسیم هر چه اقبال قلب شما بیش تر باشد به اعتدال نزدیک تر هستید و هر چه ادبارش بیشتر شود از اعتدال دور شده اید
اما تقلّب قلب نمی گذارد که شما اقبال وادبار را بفهمید اصلاً دیگر اقبال و ادبار برای شما اتفاق نمی افتد همیشه یا ادبار است یا اقبال است اقبال هم به تمنای رفع این اضطراب است ، دعا و ثنا می کنید که مشکلتان حل شود یعنی آن اقبالی نیست که شما رامثل میّت در دست غسال قراردهد و به هر سمت که می خواهد بگرداند و شما را به آن حقیقت خودتان برساند اقبال هم اگر هست طلبکاری است وتحکّم است و یک اقبال مشرکانه است نه اقبال موحدانه .
نه این که اصلاً دعا نکنید ، دعا بکنید اما آن کسی که در حال اقبال قلب دعا می کند حاصلش مفاتیح می شود و کسی که در حال تقلّب قلب دعا می کند همان دعایی است که بده می خواهم بروم همان تحکم است همان شرک خفی است البته اگر جلی نباشد آن اضطراب ها آن تشویش ها این دل نگرانی ها باعث می شود که انسان خضوع و خشوعش را و حضورقلبش رادر عبادات از دست بدهد ؛ و درعبادات هم که می خواهد با خدا خلوت داشته باشد باز آن تقلّب جلو می افتد تقلّب از اقبال جلو می افتد که واقعاً جنایت است و این قلب نباید این گونه مدیریّت بشود .
پس هر چیزی که ردی از اضطراب و نگرانی و تشویش و حس گرفتاری در انسان ایجاد بکند باید مدیریّت بشود و معلوم می شود که این قلب، قلب سلیم نیست قلب تطهیر شده نیست قلب مبتلا یی است که می رود هم خودش را به بلا بکشاند و هم صاحبش را و تمام هم نمی شود تا جایی که کار به آن جا می رسد که این دلشوره و اضطراب می شود شغل ثانویّه ، بلکه شغل اوّلی می شودیعنی به خاطر این شغل هیچ کار خوبی نمی تواند بکند چون می گوید تمرکز ندارم فکرم پریشان است اگرعبادت هم بکند به همین بهانه است زیارت هم می رود به همین بهانه است هر کاری که می خواهد بکند تابع همین اضطراب و دلشوره است .
از راه رفتن مؤمن می شود فهمید که آیا او واقعاً قلب سلیم دارد یا او تقلّب قلب یا قلب متقلب دارد .
وقتی می خواهید به سمت مسجد قدم بردارید باآرامش قدم بردارید وآرام بروید تند نروید جلوی درب مسجد که می رسید بایستید چون شما به در بارگاه سلطان کائنات رسیده اید وقتی می خواهید وارد بشوید اِذن دخول بگیرید به حال ادب وارد شوید ببینید به شما اجازه می دهند که وارد بشوید یا نه شاید اجازه نداده اند برگردید اگر جازه ورود به مسجد را هم ندادند برگردید.
می فرمایند: « نشانه ی اذن دخول اشک است» جلوی مسجد آن قدر بایست تا اشک تو جاری شود اگر دیدی اشک جاری نشد التماس کن، بگو: خدایا! آبرویم می رود همه داخل شدند اما به من اجازه داده نشده بگو اگر اجازه ندهی از همین جا بر می گردم ، به حال ادب وارد شوید و کفش ها ی خود را روی زمین رها نکنید آن ها رادرجا کفشی قرار دهید .
می گویند : اگر به حرم امام هشتم ع یا هریک از امامان معصومین دیگر که می روید قبل ازدخول اذن دخول بگیر «ءَاَدخل یاالله ءَاَدخل یارسول الله ....» از کجا ؟از خیابان که وارد صحن می شوید از همان جا دعای اذن دخول بخوانید از همان جا که قدم بر می دارید با طمأنینه قدم بردارید با آرامش شهادت بگویید «اشهد ان لا اله الا اللّه اشهد انّ محمّداً رسول اللّه». «الله اکبر ولا اله الا الله» رادرحالی که آرام راه می روید و با خود بگویید و بی توجه نباشید شما درمکانی وارد می شوید که قطعه ای از بهشت است .می گویند: آن قدر در بهشت زیبا است که اگربهشتیان دعوت به دخول دربهشت نشده بودند اصلاً چشم از تماشای درب بهشت بر نمی داشتند و حاضربودند همان جا بنشینند وفقط درب بهشت را تماشا بکنند اما خیال بهشتی راحت است که او رادعوت مطلق کرده اند .
خوب است با همان شیوه بر درب حوزه و در کلاس وارد شوید ، زیراشما درمجلس علم بر محمل بال ملائکه قدم می گذارید به مجلس علم که می آیید، حواس خود راجمع کنیدمتوجه باشید کجا قدم می گذاریدیعنی همین شعور همین حضور ذهن و حواس جمع که به کجا می روم و چه کار می خواهم بکنم این همان زمینه دریافت فیض را و فیض اتم را را برای شما فراهم می کند
و الا اگر فیضی هم نازل شود سهم کسی که این استعداد را در خود فراهم نکرده است کمتر است حالا شاید بعداً حواسش جمع شود ولی به همان میزان که حواسش جمع نبوده از درک فیض غافل می شود.
اگر انسان می خواهد درمشکلات دچار اضطراب ودلشوره وتقلب قلب نشود؛ باید بداند خودش چه قدر می تواند مؤثّر باشد وچه اندازه به او مربوط می شود چه قدر او دخیل است در این که کار را به ثمر برساند .
اگر در یک مطالعه یا مرور اجمالی دید که هیچ چیزش به او مربوط نیست خودش را درگیر دم دست ترین کارها را بکند اگر دید کاری می تواند انجام بدهد که مؤثّر است قطعاً همان را انجام دهد عقل سلیم یا قلب سلیم آن لحظه می گوید که جای تشتّت و تدبیر نیست ولی تدبّر هست .
تدبّر: همین است که بگویید چه کاری از دست من بر می آید وچه کاری از دست دیگری بر می آید کاری را که از دست دیگری بر می آید به دیگری محول کنید و کاری که از دست شما بر می آید شما انجام بدهید این تدبّر است .
اگر از شما بر نمی آید خود را در گیر نکن چون قلب و فکر این جا نشسته هیچ اثری درعالم ندارد جز آن که خودش را می خورد مثل آن که دریک کشتی بنشینید و زیر پای خود را سوراخ بکنید .
لذا با همین یک محاسبه که آیا شرعاً تکلیف من است یعنی شارع مقدس این تکلیف را بر من فرض کرده است ،که خوب غیر از من دیگری نباید انجام بدهد ،اگر شارع بر من این را تکلیف نکرده است، من چرا خودم را درگیر کاری بکنم، و امری را که بر من واجب نشده است من بر خودم واجب بکنم. اگر مسئولیتی را بر عهده گرفته اید جزء آن برنامه هایی است که ، شما عهدی بسته اید بر عهدخود وفا بکنید اما اگر این عهد شمانیست تحمیل است خوب ممکن است اگر بخواهی شانه خالی بکنید ، چیز دیگری بر سر شما آوار بشود پس بار سبک را بردن بهتر از آوار سنگین را تحمل کردن است .
.قلب مراتبی دارد: صدر، شَغب ، قلب، و فؤاد .
صدر : همان که درقرآن می فرماید:« قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری ». [1
] صدر جلو تراز آن ها است ؛سینه است و جایگاه حزن و فرح است ، غم و شادی که هر وقت کسی
غمگین می شود و می گوید که دلم تنگ است و دلتنگ شدم این ضیغ صدر است نه ضیغ قلب و
وقتی که مسرور می شود شرح صدر است آن سرور و فرح وشادی، شرح صدر است یعنی سینه وسیع می شود که ضیغ و شرح دارد ولی ما همه را به قلب نسبت می دهیم دل من را شاد کردی یا دل من گرفت .
شَغب: در مقابل قلب است جایگاه حب و بغض است یعنی اگر کسی می خواهد ببیند محب یا مغبض است دوست دارد یا دشمن دارد این خواستگاهش در شغَب است .
قلب: محل اقبال و ادبار است قلب همان است که خزانه ی ، گنجینه ی اسرار خداوندی است و باید که کلیدش به دست خود خدا باشد .
و فؤاد :باطن قلب است یعنی محل اصلی پردازش های نهایی در فؤاد است مرحله اَخفا به آن می گویند .
تقلب قلب :یعنی شما کلید بدلی برای قلب بسازید که هر چه به آن بزنی برای این قلب نباشد ، یک دری روی درب های دیگر قلب درست می کنید و برای آن قفل می سازید .
خوب وقتی می گویند طهارت قلب همه ی این ها را با هم در نظر می گیرند همه ی این مجموعه ،لذا نه حب و بغض بی جا داشته باشید نه حزن و شادی بی جا داشته باشید نه آنکه تقلبِ تابع تشتّت داشته باشید .
گزیده ای از درس تفسیر استاد - سوره لقمان
« محسنین در آیات اولیه سوره لقمان »
بسم الله الرحمن الرحیم : تِلکَ ایات الکتابِ الحَکیمِ* هُدیً وَرَحمَهً لِلمُحسِنینَ*
در این آیات که محسنین را ذکر کرد و بخصوص این که بیان شد آیات کتاب حکیم هدایت و رحمت است برای محسنین ،
معنی اش این است که این بُعد از آیات که سوره ی شریف لقمان است قرار است که حکمت بیآموزد،
یک نمونه ی بارز و شاخص حکمت را بیان می کند حضرت لقمان علیه السّلام است
و بَعد می فرماید حکمت شأن محسنین است و کسانی که حکیم باشند محسن هستند و کسانی که محسن باشند حکیم اند پس با این حساب محسنین چیزی جدای از اهل حکمت نیستند، و اهل حکمت کسانی هستند که باید ها و نباید های خداوند سبحان را می فهمند و وجدان می کنند .
پس دوتا نکته: انسان یاحکیم است یا جاهل
این که می فرماید: تِلکَ ایات الکتابِ الحَکیمِ* آیات کتاب حکیم قرار است که انسان را محسن کند و مداومت کردن در خواندنش توأم با تدبر در آیاتش امید این هست که حکمت را در دل انسان زنده کند و بیدار کند .
پس یکی از آثار وضعی بلکه یکی از ابعاد این سوره ی شریفه همین حکمت است .
می فرمایند: قرآن یک ظاهری دارد و یک باطنی و باطنش باطنی تا هفتاد بطن، که بطن به معنای بُعد است قرآن یک کتاب هفتاد بُعدی است و هر بُعدش یک عالمی است برای خودش درست است که هر بُعدی در ارتباط و هماهنگ با سایر ابعاد است، ولی خودش یک بُعد منحصر بفرد است یک عالَمی مخصوص خودش دارد یعنی هفت عالم یا هفتاد عالم تو در تواست بلکه هفتاد پرده است که هر پرده ای با دیگران اگر در ارتباط و هماهنگ است اما برای خودش ویژگی های مخصوص خودش را دارد و هر کسی که انس با قرآن بگیرد به حسب سعه ی وجودی خودش یک یا چند بُعد از ابعاد قرآن را،می تواند اهلیّتش را پیدا کند یعنی ساکن آن عوالم و اهل آن عوالم قر آنی شود فهم آن عوالم را پیدا کند .
این که می فرماید: این آیات کتاب حکیم است یعنی بُعد حکمت قرآن را اگر کسی می خواهد واجدش بشود اهلیّتش راپیدا بکند همه ی قرآن را بخواند ولی سوره ی لقمان را با عنایت بیشتری بخواند ومداومت کند، به خاطر این که این سوره یا این آیات کتاب حکیم برای محسنین یعنی کسانی که حضور خدا را حس می کنند و خودشان را در محضر خدا می بینند، محسنین این ویژگی را دارند .
خداوند می فر ماید: شما دو جور زندگی و معیشت دارید: معیشةً ضَنک ومعیشت واسع .
کسی که خودش را در محضر خدا بداند،
زندگیش وسیع است وسعت دارد در این دنیا راحتی و در آخرت هم راحتی دارد . کسی که وسعت در زندگی ومعاش دارد، معیشت واسع دارد درزندگیش ، مرگش آسان، قبرش فراخ و وسیع برزخش زیبا و وسیع در قیامت هم نه وقوف وانتظار دارد نه تنگی دوزخ دارد و وارد بهشت وسیع می شود .
واما کسی که خود را درمحضر خدا نداند ،
مَعیشَةً ضَنکاً*( طه - آیه124) زندگی برایش بسته است ،عرصه تنگ است، معشیت تنگ دارد ، قلب تنگ دارد دل گرفته ومحزون دارد سینه ی تنگ دارد دنیا با همه ی فراخیش مثل زندان می شود، تنگی قبر هم دارد برزخش هم تنگ است قیامتش هم تنگ است .
محسنین کسا نی هستند که خودشان رادر محضر خدا می دانند
خداوند می فرماید: بدون من باشید ومن را نبینید معیشة ضنکاً دارید ،
من را ببینید و با من باشید وسعت معیشت دارید .
پس دو حالت، یا حکیم هستید و محسن ، یا جاهل هستید و در جاهلیت معیشة ضنکاً دارید .
پس ببینید خیلی حساب واضح وروشن است دیگرچندین حالت نیست که از بین آنها مُرَدَد باشیم که کدامشان را انتخاب کنیم و مشکلِ تشخیص و انتخاب برایمان پیش بیاید دو حالت بیشتر نیست یا محسن شدن است یا جاهل شدن است
بعد می فرماید :هدًی و رحمةً این یک نحوه ی هدایت است دو نوع هدایت را این جا خدا برای ما تبیین می فرماید این هدایت ها تکرار لفظ هستند ولی تکرار معنا نیستند معنایشان با هم خیلی متفاوت است
این جا هدًی و رحمةً است یعنی هدایتی همراه با حمایت یک وقت شما می روید آدرس از کسی می پرسید و او فقط آدرس رابه شما می دهد ولی یک موقع آدرس را از کسی می پرسید او می گوید: با من بیا وشما را تا در خانه می برد ودر را هم می زند می گوید: بفرمایید داخل ؛ این هدًی و رحمةً است یعنی هدایتی همراه با حمایت .
آیات کتاب حکیم این است که برای محسن شدن اگر می خواهید حکمت پیدا کنید قرآن بخوانید، که راه درست را از غلط تشخیص بدهید هدًی و رحمةً دارید یعنی هم راه رابه شمانشان می دهد هم شما راحمایت می کند تا به آن نتیجه ی نهایی که راضی بشوی شما را می رساند.
اگر کسی بخواهد راه درست از غلط را تشخیص دهد وقرآن را با این قصد تلاوت کند که از لابلای آیاتش از ظاهر و باطن قرآن به حکمت برسد (چون ظاهرقرآن الفاظش است باطنش آن معانی و نورانیت قرآن است که باید به قلب آن تالی قرآن سرازیر بشود) می فرماید برای محسنین هدایتی همراه با حمایت دارد تا اورا برساند به آن جایی که این محسن راضی شود و بگوید الحمد الله رب العالمین .
لذا می فرماید: برای این که آن هدایت همراه با حمایت هدایت حامیانه نصیب شما شود ،
از تو حرکت ازخدا برکت،
برکتی که ازخدا می رسد هدًی و رحمةً است ، این اّولش است وآخرش نیست .
امّا حرکت از شما ، یعنی الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوةَ وَهُم بِالآخِرةِ هُم یُوقِنونَ .
« پیاده شده توسط طلاب »
ماهنگار شماره پنج
بهمن – 1392
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
« انقلاب ما انفجار نور بود »
و اگر این نور ها نبودند سراسر همه ی عالم بیمار میشدند
و جالب اینکه جایی را هم نداشتند که بروند و در آنجا درمان شوند .!!!
*****
نور :
- نور زیباترین و لطیفترین موجودات در جهان ماده است و سر چشمه ی همه زیبایی ها و لطافت هاست .
- نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در اینجهان ماده دارد ، نور با سرعت هزار کیلومتر در ثانیه می تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن ( کمتر از یک ثانیه ) هفت بار دور بزند ، به همین مسافت های فوق العاده عظیم و سر سام آور نجومی را فقط با سرعت سیر نور می سنجند و واحد سنجش در آنها سال نوری است ، یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سر سام آورش می پیماید
- نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است ، و بدون آن چیزی را نمی توان دید ، بنا بر این هم ظاهر است و هم مظهر ( ظاهر کننده ی غیر )
- نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور ( به طور مستقیم یا غیر مستقیم ) زنده بماند .
- امروزه ثابت شده که تمام رنگهایی را که ما میبینیم نتیجه ی تابش نور آفتاب یا نور های مشابه آن است و گرنه موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند !
- تمام انرژی های موجود در محیط ما ( بجز انرژی اتمی ) همه از نور آفتاب سرچشمه میگیرد ، حرکت بادها ، ریزش باران ، و حرکت نهر ها و وسیله ها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است . حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست می آید نیز از گرمی آفتاب است چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و حیواناتی باز می گردند که حرارت از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند ، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است .
- نور آفتاب نابود کننده انواع میکربها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین ، تبدیل به بیمارستان بزرگی می شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند !
*****
«انقلاب ما انفجار نور بود»
ولایتفقیه: مدل کارآمد حکومت اسلامی در عمل
سؤال اول : حکومت اسلامی در قبال چه حکومتی؟
سؤال دوم :چرا حکومت اسلامی حکومت برتر است؟
پاسخ :
1ـ حکومت پارلمانی پارلمان محور یا پارلمانسالار
2ـ حکومت دموکراتیک مردم محور یا مردمسالار
3ـ حکومت ریاستی فرد محور یا فردسالار
4ـ حکومت دیکتاتوری قدرت محور یا قدرت سالار
5ـ حکومت موروثی یا شاهنشاهی
6ـ حکومت حزبی، حزبمحور یا حزب سالار
نتیجه: نظام یا حکومت اسلامی ـ خدا محور ـ یا خداسالار ـ حکومت برتر
نقش ولی فقیه در چندین سال گذشته
الف) هدایت جامعه
ب) حفظ حرکت انقلاب از انحرافها
ج) پیشبرد انقلاب در عرصه داخلی و خارجی
*****
الف) هدایت جامعه
اول- هدایتهای پیامبر گونه حضرت امام(ره):
1ـ تبیین و تشریح ماهیت قدرتهای جهانی و ترفندهای آنها
2ـ تبیین و تشریح ماهیت نظام شاهنشاهی و طاغوتی و ترفندهای آن
3ـ تبیین و تشریح ماهیت رژیم غاصب اسرائیل و غده سرطانی
4ـ تبیین و تشریح ماهیت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی
5ـ تبیین و تشریح ویژگیهای حکومت اسلامی مثل:
عدالتخواهی ـ استقلال طلبی ـ آزادی خواهی ـ توجه به محرومین و فقرستزی ـ خودباوری و خودکفایی ـ فرهنگ توانستن ـ فرهنگ اخلاق و معنویت ـ خادم بودن مسئولین ـ ویژگی مسئولین ـ پیشرفت و آبادانی ـ استکبار ستیزی ـ عقلانیت ـ حقمداری ـ تکلیفمحوری ـ ...
6ـ تبیین و تشریح عدم جدایی دین از سیاست
7ـ تبیین و تشریح عدم جدایی روحانیت از اسلام
8ـ تبیین و تشریح انحراف مکتبهای مادی ـ لیبرال ـ التقاطی ـ ملیگرایی ...
9ـ تبیین و تبلیغ فرهنگ جهاد و شهادت و ایثار
10ـ بحث فقر و غنا
11ـ بحث اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی(ص)
12ـ بحث پاکی مسئولین
13ـ برخورد با نزدیکان فرصت طلب
14ـ برخورد با علمای قدرتطلب یا ساده یا غافل و یا منحرف
15- تبیین و تشریح اندیشههای انحرافی به نام اسلام:
انجمن حجتیه ـ عرفانهای کاذب ـ ولایتیها و ...
16ـ توصیه مکرر که مسئولین مردم را باور داشته باشند ـ قدرت اصلی مردم هستند نه قدرتهای جهانی و خارجی
17ـ توجه دادن به اتکاء به خدا و برای خداکارکردن و پرهیز از دنیا طلبی و قدرتطلبی و ...
18ـ سادهزیستی مسئولین و روحانیت و رعایت زیطلبگی
19ـ تأکید و توجه بر جامعیت دین و اسلام و فقه
20ـ هدایت در بزنگاههای سرنوشتساز: شکست حکومت نظامی ـ شاه برود ـ تشکیل حکومت ـ نوشتن قانون اساسی ـ برخورد قاطع با گروههای تجزیهطلب ـ تأسیس نهادهای انقلاب ـ دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت(بمب باران صدام) ـ جنگ جنگ تا پیروزی ...
21ـ تأکید بر اسلامیت و جمهوریت نظام ـ و تأکید بر انتخابات
22ـ برخورد با نفی کنندگان و تضعف کنندگان نظام یا ارکان آن
23ـ جذب حداکثری
24ـ تأکید بر وحدتملی ـ امنیت ملی ـ منافع ملی
25ـ دمیدن روح امید و نشاط و افقهای روشن و برخورد با سیاه نمایی و...
26ـ توجه به نهضتهای آزادیبخش ـ ملتهای آزاده ـ و بسیج مستضعفان جهان ـ و جهانشمولی اسلام
ب) حفظ حرکت انقلاب ازانحرافها
در زمان حضرت امام(س):
1ـ پیش گیری از ورود به ورطه مسیرهای انحرافی در مبارزه (مثل: پرداختن به شهید جاوید ـ شریعتی ـ بازرگان)
2ـ پیش گیری از ورود به ورطه ملی گرایی (مصدق ...)
3ـ پیش گیری از ورود به ورطه نظام شاهنشاهی (نفی تئوری شاه سلطنت کند نه حکومت)
4ـ پیش گیری از ورود به ورطه التقاط چپ و راست (منافقین و نهضت آزادی )
5ـ پیش گیری از ورود به ورطه تحجر و به ظاهر ولایت (حجتیه و ...)
6ـ پیش گیری از ورود به ورطه لیبرال دموکراسی غرب
7ـ پیش گیری از ورود به ورطه مارکسیسها
8ـ پیش گیری از ورود به ورطه گروهها و گروه گرایی
ج) پیشبرد انقلاب در عرصه داخلی و خارجی
مستلزم تحلیل جامعی از وضعیت کشور
اول: قبل از انقلاب در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و ... است که در چه وضعی بودیم الان درچه وضعی هستیم.
ایران گمنام و وابسته ـ مفتخر در تبعیت از غرب در همه چیز ـ حاکمیت فرهنگ فاسد ـ حاکمیت ظلم و ستم و ...
دوم: شرایط کنونی: قدرتی در مقابل نظام سلطه ـ افتخار محرومین و مستضعفان و ملتهای آزاده ـ تولید گر علم و فنآوری ـ تأثیرگذار در معادلات و مناسبات قدرت منطقهای و جهانی ـ وضعیت اقتصادی ـ صنعتی ـ کشاورزی ـ علمی ـ آموزشی ـ بهداشتی و ... به سمت شکل دادن تمدن بزرگ اسلامی
*****
آشتی با امام زمان عج
ادامه شماره های قبل :
خداوند بزرگ و مهربان هدایت خود را از طریق انسان های برگزیده ای که دارای علم الهی لازم برای هدایت بشر و نیز عصمت هستند ، انجام داده است . پس در حقیقت هدایت انسان فقط و فقط به دست خداوند است و معصومین علیهم السلام مجرای این هدایت می باشند .با توجه به آن در باره ی عظمت انسان و بزرگی و حساسیت سیر باز گشت او به سوی ابدیت و خداوند و پیچیدگی ابعاد او به عنوان بزرگترین و کاملترین مخلوق خداوند و نیز ضرورت تخصص های لازم برای هدایت او به سوی سعادت حقیقی و کمال گفته شد نتیجه می گیریم که این حق مسلم انسان بر خداوند است که برای او رهبری متخصص و معصوم و آئینی قابل اعتماد تعیین و معرفی کند تا جریان هدایت او تضمین شده باشد و بتواند خود را به اهداف وجودی خود و کمال و سعادت مطلوبش برساند . بدون وجود رهبر و دین قابل اعتماد نظام خلقت انسان پوچ و بیهوده است و خداوند از چنین خلقتی و چنین کاری منزّه و مبرّاست . قرآن در باره ی این حقیقت که هر انسان و قومی نیاز به راهنمای لایق دارد و این نیاز را فقط و فقط باید خداوندتأمین کند ، میفرماید : " انّما انت َ مُنذِرٌ و لکلّ قوم ٍ هاد ٍ " همانا تو بیم دهنده ای و برای هر مردمی رهبری است . امام باقر علیه السلام در باره ی این آیه می فرماید : رسول الله المنذر و لکل زمان ٍ هاد ٍ یهدیهِم الی ما جاءَ به نبی الله ثمّ الهداة من بعده علیّ ثمّ الاوصیاء ُ واحدٌ بعد َ واحد ٍ – رسول خدا صلی الله علیه و آله بیم دهنده است و در هر دورانی از ما رهبری است که مردم را بر آن چه که پیامبر خدا آورده رهبری کند ، سپس رهبران پس از وی ، علی علیه السلام و اوصیای پس از او هستند یکی پس از دیگری . اما علت اینکه ، رهبر را با لفظ ( منذر ) به معنای ترساننده و بیم دهنده معرفی میکند . این است که مردم را به خطر پیروی نکردن از آیین خدا که مبتنی بر شناخت انسان و جهان است و تنها از راه سعادت انسان است و همچنین به خطر پیروی نکردن از رهبر متخصص و معصوم هشدار دهد .
*****
پای درس استاد :
لباس ستر عورت می کند همان طور که لباس پوشش است و باعث آبرو هست زن و شوهر هم باید همین جور باشند از همه ی افراد ، زن و شوهر به هم نزدیک تر هستند در پی بردن به عیوب هم دیگر، و نه فقط باید مثل آینه برای هم رفتار کنند که هر کسی عیب خودش را در رفتار طرف مقابلش جبران بکند همین طور باید مثل لباس برای هم رفتار کنند جوری که هیچ کس متوجه عیب آن ها نشود . مثلا اگر مرد عیبی دارد زن باید جوری رفتار کند که هیچ کس متوجه عیوب مرد نشود و اگر زن عیب و ایرادی دارد در رفتارش مرد باید طوری عمل کند که هیچ کسی متوجه عیوب زن نشود
*****
شهدا :
- بهار می آید با قامتی خجسته و سبز پوش ، یاد آور بلندای قیامت ! و هر غنچه و گلی که قد میکشد پیراهنی از معاد بر تن دارد ! و بهار می آید با آئینه ای در دست از حکمت و معرفت و شکفتن .و بهار می آید ، تجدید خاطره ای دیگر از خویشاوندی خاندان طبیعت و انسانیت ، با ردایی سبز و سرخ برای شرکت در جشن شکوفه ها و شکفتنیها !و بهار می آید ، فصل حرکت و برکت ، تحول و تکان و تغییر ، فصل بهره گرفتن از نوای تکبیر !
- شهید عبد الحسین برونسی از شهیدانی است که در مرتبه والایی قرار دارد او در قسمتی از وصیت نامه خود می نویسد " ای مردم نادان ای مردمی که شهادت برای شما جا نیافتاده است در اجتماع پیشرو ، باید در باره ی شهیدان کلمه ی اموات از زبان ها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید ؛ بل احیاء ٌ عند ربهم یرزقون "
- زمان قبل ازانقلاب : صورتش را که دیدم جا خوردم ، اندازه چند سال پیر شده بود . ساواکی ها یک دندان سالم هم توی دهانش باقی نکذاشته بودند چند وقت بعد مجبور شد دندان مصنوعی بگذارد . آن روز هر چه اصرار کردم برایم بگوید چه بلاهایی سرش آورده اند فقط گفت چیز خاصی نبوده
- زمان جنگ : من معاونش بودم. ولی هیچ وقت جلوتر از من جایی وارد نمی شد همیشه میگفت توسیدی احترامت به من واجبه .
- بعد از شهادت : جهیزیه فاطمه حاضر شده بود یک عکس قاب گرفته از شهید را هم آوردم دادم دست فاطمه گفتم بیا مادراینو بگذار روی وسایلت ، بالاخره پدرت هم باید وسایلت را ببینه که اگر چیزی کم و کسری داره برات بیاره ، شب عبد الحسین را در خواب دیدم گویی از آسمان آمده بود با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی یک پارچ خالی توی دستش بود به من داد با خنده گفت این رو هم بگذار روی جهیزیه فاطمه . فردا رفتیم سراغ جهیزیه ، دیدیم همه چیز خریده ایم غیر از پارچ !!!
*****
احکام :از کتاب اجوبةالاستفتائات
حضرت امام خامنه ای دام ظله العالی
ص 22- س 56 : آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلی است یا شرعی ؟
ج : ولایت فقیه که عبارت است از حکومت فقیه عادل و دین شناس حکم شرعی تعبدی است که مورد تأیید عقل نیز می باشد و در تعیین مصداق آن روش عقلایی وجود دارد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بیان شده است .
*****
معرفی کتاب :
انقلاب شکوهمنداسلامی ایران به رهبری فقیه فرهیخته ی زمان حضرت امام خمینی (ره ) تحولی بزرگ و فراگیر در عرصه جهانی و در پایان هزاره دوم میلادی پدید آورد به گونه ای که نگاه و نگرشی جدید نسبت به جهان و انسان و مناسبات گوناگون بشری در عرصه های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی عرضه داشت .چه اینکه انقلاب صنعتی مغرب زمین با رویکرد نفی کار کرد سیاسی و اجتماعی دین و دینداری و انکار نقش و تأثیر کار آمد آن در حوزه ی زندگی انسان ، نگاه خویش را از عالم عُلیا معطوف به جهان سُفلی توجیه نمود در نتیجه نسبیت گرایی فلسفی مبنای معرفت شناسی، و سکولاریسم و لیبرالیسم اساس مناسبات اجتماعی و اقتصادی ، و اومانیسم تکیه گاه انسان شناسیدر فرهنگ مغرب زمین گردید . از سوی دیگر در تقابل با اندیشه فرد گرایانه غرب ، مکتب مارکسیسم جوانه زد .فریاد حق طلبانه ی ملت مسلمان و غیور ایران به رهبری مرجعیت دینی و زعامت امام خمینی (ره) التهابی سخت بر این فضا ایجاد کرد و دنیا را متوجه عظمت این حرکت شگرف نمود . مجموعه حاضر پژوهشی است که با تأکید و عنایت بر آرا و دیدگاههای حضرت امام (ره)تبیین گردیده است .کتاب شرایط اجتماعی و پارادایم های روشنفکری در آستانه دو انقلاب ایران ، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی اثر آقای نوروز هاشم زهی ( استاد یار دانشگاه) است که چاپ و نشر عروج ( وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره ) در سال 1386 چاپ اول در 2000 نسخه به چاپ رسیده است
*****
تغذیه در طب سنتی ایرانی ( اسلامی )
اخلاط -
ادامه مطالب شماره های پیشین :
غذایی که ما می خوریم پس از هضم در معده و روده کوچک از طریق عروق بسیار ریز مزانتریک یا ماساریقا به کبد منتقل میشود و پس از پردازش در کبد به چهار بخش عمده تقسیم میشود: صفرا- دم – بلغم – سودا- به هر یک از اینها اخلاط گفته می شود . بلغم در وعده و روده ایجاد میشود و مقدار کمتری از آن در کبد تولید می شود . این بخش از طریق عروق لنفاتیک روده جذب می شود و بر خلاف بقیه غذا ها وارد کبد نمی شود ، امروزه به این بخش جذب شده تری گلیرید می گوییم که نوعی چربی خون است . وجود هر چهار خلط در بدن ضروری است اما هریک به اندازه ای خاص و آنچه موجب بیماری است به هم خوردن تعادل میان این اخلاط در مقدار یا کیفیت اخلاط می باشد .
علائم غلبه اخلاط : 1- غلبه خون : پری رگها و نبض ، سردرد و سنگینی سر ، سرخی چشم ها و صورت و بدن ، زیاد شدن خواب ، احساس کسالت و خمیازه ، ایجاد دمل و ثبورات پوستی و خارش ، ذشیرینی دهان ، خونریزی لثه و بینی ، خارش محل مجامعت – 2- غلبه بلغم : سفیدی رنگ ، نرمی و سردی پوست ، کندی حواس ، زیادشدن خواب ، فراموشی و کند فهمی ، ترشحات پشت حلق بلغمی و سرفه زیاد ، ضعف هضم و آروغ ترش زدن ، زیاد شدن آب دهان ، عدم تشنگی ، ادرار سفید و سنگینی بدن -3- غلبه ی صفرا : زردی رنگ چشم و پوست تلخی دهان ، خشکی دهان و بینی و عطش زیاد ، کاهش تمایل به غذا ، تهوع ، احساس گِزگِزو سوزن سوزن شدن بدن ، نبض سریع – 4- غلبه ی سودا : لاغری و خشکی ، ، سفتی پوست ،پر مویی پوست ، موی درشت و سیاه همراه با دو نیم شدن موها ،سیاه شدن رنگ پوست بخصوص زیر چشم ،فکر و خیال زیاد ، خواب سبک و کم و پریدن های مکرراز خواب ، سوزش سر دل ، اشتهای کاذب با وجود گرسنگی که با خوردن چند لقمه به سرعت سیر میشود )
*****
آیا می دانید که : پلاستیک دشمن خاموش محیط زیست است ؟پلاستیک به عنوان یکی از پر مصرف ترین و ارزان ترین محصولات شیمیایی جهان در دهه ی نقش قابل ملاحضه ای در تجارت ، زندگی و رشد اقتصادی بسیاری از کشورها از جمله ایران داشته است .یکی از مشتقات این ماده شیمیایی ظروف یکبار مصرف ، مشمع و قطعات پلاستیکی در لوازم الکترنیکی رایانه و لوازم خانگی است که اتفاقاً با گذشت زمان به عنوان منبعی آلوده و مخرب برای محیط زیست محسوب شده اند، البته در سالهای گذشته افزایش استفاده از ظروف پلاستیکی باعث شده تا بیشتر کشورهای اروپایی با ایجاد تعرفه های بالای مالیاتی ، استفاده از آنها را کاهش دهند و در عوض به مواد تجزیه پذیری چون کاغذ و شیشه روی آورند . در ایتالیا با تصویب قانونی، استفاده از پاکتهای پلاستیکی ممنوع اعلام شده است این در حالی است که در کشور ما هیچ عجله ای برای جایگزینی مواد پلاستیکی با مواد قابل تجزیه وجود ندارد مصرف بی رویه پلاستیک ها و ظرف یکبار مصرف بصورت سر سام آور رو به گسترش است تا آنجا که پای ظروف یکبار مصرف به مهمانی های خانگی باز شده است و بسیاری ترجیح میدهند هنگام پخش غذای نذری و در مراسمی چون جشنها درد سر ِ شست و شوی ظروف را به کلی از برنامه حذف کنند. حقیقت تلخ این است که مواد پلاستیکی ، محیط زیست ما را به محاصره در آورده اند ، موادی که از مشتقات نفت تولید می شوند و حتی تا 500 سال پس از مصرف هم تجزیه نمی شوند و در نبود سیتم بازیافت مناسب و سوزاندن نامناسب زباله ها ، پلاستیک ها به دشمنی خاموش برای محیط زیست تبدیل شده اند .
*****
مسابقه :
1- خصوصیات نور را بنویسید :
2- چرا حکومت اسلامی حکومت برتر است؟
3- چند نوع خلط می شناسید نام ببرید :
گزیده ای از درس نهج البلاغه استاد محترمه حاجیه خانم اثنی عشری - 7/11/1392
خطبه 10)
بسم الله الرحمن الرحیم
آگاهی امام علیه السلام برای مقابله با اصحاب جمل :
آگاه باشید که شیطان حزب خود را جمع کرده و سواره و پیاده های لشکر خود را فرا خوانده است . اما من آگاهی لازم به امور را دارم ، نه حق را پوشیده داشتم و نه حق بر من پوشیده ماند . سوگند به خدا ، گردابی برای آنان به وجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد آنها که در آن غرق شوند هرگز نتوانند بیرون آیند و آنان که بگریرند خیال بازگشت نکنند.
استاد در این خطبه سواره نظام شیطان را قدرتهایی بودند که تعیین کننده بودند و حرفشان نفوذ داشت .
چنان قداستی برای عایشه قائل بودند که مدفوع شتر عایشه را مقدس میشمردند و در جای نمازشان می گذاشتند. حسابش رابکنید وقتی مدفوع شتر عایشه اینقدر تأثیرداشته باشدپس خود عایشه دیگرچی ....؟ شیطان بر این باورها سوار بود .
پیاده نظام همان عوام الناس هستند
هیاهو میکردند و اینها را تحویل می گرفتند
سواره نظان زمانه ی ما ، تبلیغات دشمن ، جریانهای فکری ، ماهواره و...است .
ضمیر خود آگاه انسان چیزی است که انسان می تواند با حواس پنجگانه اش کنترل و مدیریت کند ولی ضمیر نا خود آگاه انسان لا متناهی است و آن را حس ششم مینامند .
حس ششم آنقدر قدرت دارد می تواند ملکوت را هم فتح کند
سواره نظام شیطان روی حس ششم انسان ها کار می کند .
رهبر میفرمایند : فتنه 88 نادیده گرفتنی نیست ، از یاد رفتنی نیست
رهبر با سران فتنه همان کاری را کرد که ،
حضرت با سران فتنه آن روز :
" سوگند به خدا ، گردابی برای آنان به وجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد آنها که در آن غرق شوند هرگز نتوانند بیرون آیند و آنان که بگریرند خیال بازگشت نکنند "
( صلوات )
( پیاده شده توسط طلاب)
...................
- ثبت نام ترم بهمن از علاقمندان دوره های طلبگی آزاد و دوره حفظ قرآن به همراه دروس آزمون کارشناسی ارشد
*********
ماهنگار شماره چهار –دی ماه- 1392
حوزه علمیه اهل بیتعلیهم السلام
ربیع الاول؛ آغاز فصلی نو برای بشریت
****
کلام رهبر ( تاریخ - 25/7/1370)
کار مهم پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم که دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه دین بود در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم دچار تشویش نشد . چه آن روزی که در مکه تنها بود ، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب صنادید قریش و گردن کشان ، با اخلاقهای خشن و با دست های قدرتمند قرار گرفته بودند ، و یا عامه ی مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند ، وحشت نکرد . سخن حق خود را گفت و تکرار کرد ، تبیین کرد و روشن کرد ، اهانت ها را تحمل کرد ، سختی ها و رنج ها را به جان خود خرید تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند ، چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت قدرت را به دست گرفت .
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این صحنه ی دعوت و جهاد ، یک لحظه دچار سستی نشد و با قدرت جامعه ی اسلامی را پیش برد ، تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود که به برکت و ایستادگی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در میدان های نبرد و دعوت در سالهای بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود .
****
نه دی:
« قضیه ی امان نامه ثابت کرد که عباس علیه السلام هم که باشی دشمن برای جدا کردن تو از ولایت طمع می کند 9 دی روز پایتخت بصیرت و روز طنین فریاد لبیک یا خامنه ای گرامی باد »
روز های سال به خودی خود هیچ ویژگی خاصی ندارند بلکه این حوادث و اتفاقات خلق شده در این روزهاست که به هریک از آنها هویت مشخصی داده است و آن روزها را از دیگر روزها متمایز کرده است . نهم دی نیز از این قاعده مستثنی نیست . این روز هرچند سیل ویرانگر یک روزه برای جریان فتنه بود اما بدون زمینه و سابقه نبود حوادثی اتفاق افتاد که 9 دی را بوجود آورد .
فتنه گران به چه مشغولند ؟
همه ی ما به نحوی یا گرفتار فتنه شده ایم یا می شویم . در قرآن کریم آمده است که : ( الفتنة اشدّ من القتل - فتنه از کشتن سختر است - بقره /191) (الفتنة اکبر من القتل – فتنه از کشتن بزرگتر است – بقره / 167 ) این که می گویند فتنه ( اشد ) یا ( اکبر ) است به خاطر اینکه اگر آدم کشته شود ، بلاخره دنیا را از دست داده است ولی آخرت دارد . اما آدمی که گمراه شد و حق را تشخیص نداد به آخرت نیز نمی رسد . پرسش این است که چه کسانی دنبال فتنه هستند ؟ و چگونه فتنه گری می کنند ؟ اینجاست که مفهوم قرآنی خناس مطرح میشود . خناس یعنی ناپیدا یعنی گاهی آدم از دشمن مخفی ضربه می خورد ، می رود پنهان میشود ، کمین می کند و در زمان های مختلف و از موقعیت های متفاوت حمله می کند و پس زمینه ها و اسباب فتنه گوناگون است .
امیر المومنین علی علیه السلام در خطبه 151 نهج البلاغه در فتنه ها دومرحله پیدایش و رشد و بروز فتنه را مورد اشاره قرار می دهد پیدایش فتنه پنهان است یعنی قصدها و هدفها نهفته است ، شیطان ها برای اهداف پلید خود نقشی میریزند و بر اساس آن عمل می کنند تا زمانی که نقشه به مراحل خاصی از رشد خود نرسیده باشد ، قصد وهدف آنها پنهان می ماند . فتنه در شروع ، آرام آرام قوت می گیرد و منازل خود را یکی پس از دیگری می پیماید . جریان نو پدیده باطن گندیده و مریضی دارد و نقشه های شومی در بطن او نهفته است می نوان متصور شد که همچنان که جوان آرام آرام رشد می کند و به قوت و توانایی می رسد فتنه نیز این چنین رشد می کند و به مراحل قوت خود نزدیک می شود تا ظهور و بروز یابد .امیر المومنین علی علیه السلام بزرگترین فتنه را حکومت بنی امیه معرفی می کند حکومت بنی امیه از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله پایه ریزی شد آنگاه که ابوسفیان مزورانه اسلام اورد و تلاش کرد تا با لباس اسلام قدرت را به چنگ آورد ، در حقیقت نطفه فتنه بسته شد و این نطفه مراحل رشد خود را طی کرد . در زمان خلفا این نطفه رشد بیشتر یافت ، استخوان بندی آن شکل گرفت و پیروان و طرفداران بسیاری جمع نمود . در زمان عثمان ظهور بیشتری یافت و در زمان حضرت امیر علیه السلام به ظهور کامل رسید . فتنه در هنگام آشکار شدن ، دارای دو قطب و محور است که به واسطه ی آن به حرکت می آید . معاویه قطب و مدار سنگ آسیاب آن فتنه بود پس در فتنه بایستی محور کوبیده و نابود شود تا آسیاب فتنه از خرد کردن انسان های جامعه باز ایستد . ... ادامه دارد
****
(در پشت سنگرها خوابمان نبرد ) ( کلامکم نور – 9/12/1379)
تعریف تهاجم فرهنگی : بی بند و باری و فساد هم یکی از شاخه های تهاجم فرهنگی است ، اما تهاجم فرهنگی بزرگتر از این است که اینها در طول سال متمادی به مغز ایرانی و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمی توانی ، باید دنباله رو غرب و اروپا باشی . نمی گذارند خودمان را باور کنیم . نمی شود صورت مسأله ی وجود تهاجم فرهنگی را پاک کرد بعضی افراد می خواهند صورت مسأله را پاک کنند . وقتی می گوییم دشمن ، می گویند دشمن چیست ؟ وقتی می گوییم توطئه ، می گویند شما بدبین هستید ! نمی شود با پاگ گردن صورت مسأله قضیه را تمام کرد قضیه که حل نمی شود باید فکر کرد .
****
آشتی با امام زمان عج :
درشماره قبل سؤال شد که انسان که انسان چگونه می تواند به سه مرحله که « از کجا آمده و در کجاست و به کجا می رود ؟» علم پیدا کند ؟ دو مرحله از سه مرحله مربوط به ماورای طبیعت و یک مرحله ی آن مربوط به عالم طبیعت است . شناختی که برای مرحله طبیعت به آن نیاز داریم به پنج مرحله مهم تقسیم می شود که عبارتند از : 1- شناخت جسم انسان – 2- شناخت روح انسان -3- شناخت رابطه جسم و روح و نوع تأثیر متقابل آن ها بر یکدیگر – 4 – شناخت عالم طبیعت بدون انسان – 5- شناخت رابطه طبیعت با انسان ( یعنی مجموع روح و بدن او ) و کیفیت تأثیر متقابل بین طبیعت و انسان .
پس مجموع اطلاعات و علومی که سعادت بشر را تأمین و تضمین می کند ، حداقل به هفت دسته تقسیم می شود . حال باید دید خود انسان به تنهایی به کدام یک از این علوم هفت گانه مجهز و مسلح است ؟ قطعاً و یقینا ً به هیچکدام .بشر با همه پیشرفت هایی که کرده ، به دانش اندکی از هر یک از این علوم رسیده است پس باید به سراغ کسی رفت که انسان را با تمام ابعاد وجودش و برای رسیدن به هدفی بس بزرگ و عالی خلق کرده و نیز تمام سه مرحله عالم وجود را نیز ایجاد نموده است .باید به سراغ خداوند علیم و حکیم رفت چرا که هیچ کس غیر او ، این سه مرحله را بطور کامل نمیشناسد بنابراین هدایت بشرنیز مخصوص اوست و هیچ انسانی حق ندارد دخالتی در جریان راهنمایی و هدایت انسانها کند .
هیچ یک از کارهای انسان ا اول خلقت تا روز قیامت به اندازه ی حرکت او به سوی کمال لایق و تأمین سعادت دنیا و آخرت ، نیاز به اطلاعات تخصصی ندارد بنابراین جز خداوند هیچ کس نمیتواند این موجود با عظمت را به راه سعادت هدایت نماید . " قل انّ هُدی الله ِ هوَ الهُدی " سوره بقره / آیه 120 - .... ادامه دارد
****
پای درس استاد :
انفاق نکردی منافقی، انفاق یعنی شکاف را بپوشان پر کن. کسی که شکاف را زیاد می کند منافق است. کسی که شکاف را می پوشاند مُنفِق است. این شکاف کجا ممکن است پیش بیاید و ما کدام شکاف را باید بپوشانیم که بشویم مؤمن؟ شکافی که در سر راه ایمان درست می شود یعنی این که یک جایی ممکن است به خاطر دلایلی ایمان متزلزل شود خودتان را برسانید آن جا و به هر چه می توانید با زبان است با حرف است با آبرو است با مهربانی است با پول است با هدیه است با رفع مشکل است با سرمایه دادن است با درمان مرض است با هر طریقی که می توانید «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیه». (حدید – 7 )
****
شهدا :
وقتی که از مهاجران سرخ می گویم ، طنین پرواز از کوله بار واژه هایم می تراود نی لبک قلبم با نجوای نوای جدایی مرا به خود می آورد تنم از تبی سنگین اما معطر ، لبریز میشود و عشق چه واژه پر ابهتی است ! باید به قلمم بگویم که برای نوشتن از دشتستانهای سرخ شقایق ، وضو بسازد و با کلام مقدس نام شهیدان ، نور را در دهان خویش بچرخاند ، روشنی را مزه کند و در هوای سپیده و صحرا ، پرواز را بیاموزد و اوج را فرا گیرد و عروج را به تماشا بنشیند . بوی شکفتن از شهید می آید ، تراوش بیکرانه ایثار از نام بلند همه ی شهیدان جاری ترآبشاری است که بر ذهن زمین و زمان می گذرد.( به نقل از کتاب پیچک خیال – جواد نعیمی )
سبک زندگی شهدا : او فرمانده سپاه پاسداران در بازی درازو دشت ذهاب و گیلان غرب و سومار بود ، مادرش می گوید او در سال 1338 به دنیا آمد پسری فهمیده و دانا بود ، برای انقلاب زحمت می کشید، انتظار شهادتش را از همان سالهای اول ِ انقلاب داشتیم به او گفتم به فکر خانواده و زن و زندگی باش ، به من گفت هیچی نمی خواهم . روزهای پیروزی انقلاب به امر مبارک امام مردم برای خانه سازی جواهرات و پول می دادند ، من به او گفتم مادر ، من چیزی ندارم که بدهم ، گفت : مادر مرا که داری ، بده . برادرش در باره او می گوید : او واقعا عاشق فراگیری علوم اسلامی بود او گوی سبقت را از ما گرفت او برای خودسازی به عملگی میرفت در آمد ، کارهای روز جمعه اش را جمع نمیکرد و به بچه هایی می داد که میخواستند کتاب بخرند یا احتیاج داشتند. در دوران تحصیلش در دانشگاه که در انرژی اتمی درس می خواند با وجود اینکه شرائط مادی او در آن رشته خیلی خوب میشد میتوانست به آلمان برود اما قبول نکرد و به دنبال هدف مقدسش رفت .
همسرش می گوید او به من میگفت تو باید خود را برای یک زندگی ای آماده کنی که خوشی بصورت متداول در آن وجود ندارد ، بلکه لذتهای دیگری دارد و آن فداکاری است . یکی از همرزمانش د رباره او می گوید از این شهید دنیایی از خاطره ها باقی مانده که به یقین به علت نگنجیدن در قالب بیان بسیار ناگفته خواهد ماند ( اقتباس از کتاب مقام شهید در پیشگاه پروردگار- ص52– سید مجتبی ذاکری)
****
این کشتی ناخدا دارد :
مقام معظم رهبری سکاندار کشتی انقلاب اسلامی هستند . کشتی انقلاب با هدایت معظم له در اقیانوس حرکت می کند در حالی که انواع موج ها و طوفان ها و دزدان دریایی این کشتی را تهدید می نماید . در درون کشتی هم ، برخی در صدد به هم زدن نظم عمومی و یا سوراخ کردن بدنه ی کشتی اند . عده ای تلاش می کنند موتور محرکه ی کشتی را از کار بیندازند . بعضی هم با برنامه هایی به دنبال ایجاد خلل در روند حرکت صحیح این کشتی اند تا مسافران آن دیرتر به مقصد برسند . هنر سکاندار این است که با شناخت درست دشمن و دشمنی ها ، آگاهی از طرح های بدخواهانه و شیوه های اجرای آن و مطلع شدن از زمان اجرای طرحها ، برنامه ی دقیق و حساب شده ای را برای مقابله طراحی نماید همه مسافران را با طرحهای دشمن و روش های مقابله آشنا سازد و با آماده نمودن مسافران برای مبارزه ، امید به پیروزی برخصم را در دل همه ی همراهان زنده کند .
سکاندار کشتی با یک مدیریت قوی و دلسوزانه این روش را بکار می گیرد و کشتی را به سر منزل مقصود و هدف می رساند . این هنر در عرصه تهاجم فرهنگی و جنگ نرم به خوبی قابل رؤیت است ملت ایران از جنگ هشت ساله بیرون امده اند . هشت سال در جنگ نظامی ، استخوان خرد کرده اند و تازه می خواهند نفس بکشند و لی دشمن وارد مرحله ی دیگری از نبرد با انقلاب اسلامی شده است ، جنگی در میدان فرهنگی . شناخت این هجمه خیلی مهم است .از چه زمانی شروع شده است ؟ با چه روشی پیش میرود ؟ هدفش چیست ؟ سربازان دشمن چه کسانی هستند ؟ برای مقابله با تهاجم چه باید کرد ؟ آیا شیوه ی کار دشمن با گذشت زمان تکرار می شود یا طرح او پیچیده تر می شود ؟ وظیفه ما در این پیچیدگی چیست ؟ مقام معظم رهبری در تاریخ 7/9/1367 می فرمایند : " یک جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست ، صنعت ، پول و با انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است ، الآن مثل سیلی است که راه افتاده تا با ما بجنگد " . ... ادامه دارد
*****
احکام :
سید مجتبی ذاکری در کتاب مقام شهید در پیشگاه پروردگار،احکام دفاع را ضمیمه ی کتابش کرده است او مینویسد که : جالب توجه اینجاست تا آنجایی که من بررسی کردم احکام دفاع را آنهم با آن اهمیتی که در اسلام برای مسلمین دارد ، در هیچکدام از رساله های عملیه مراجع تقلید فعلی – آن زمان – چه در رساله های عربی و چه فارسی غیر از تحریر الوسیله امام نیافتم .امام در اوج خفقان سلطنت کثیف پهلوی ، احکام دفاع را در تمام زمینه ها ی مختلف بیان فرمودند ، اینجاست که انسان پی میبرد به آن بینش الهی و جهان بینی این ابر مرد تاریخ اسلام .
مسأله 1- شکی نیست که هرگاه شخص محاربی ، یا مهاجمی ، یا دزدی ، یا غیر اینها ، بر جان انسان یا ناموس انسان ، یا مال انسان حمله کند باید ( این شخصی که مورد تهاجم قرار گرفته ) بقدر تواناییش از جان و مال و عِرض و ناموسش دفاع کند .
****
تغذیه در طب سنتی ایرانی (اسلامی)
بقیه از شماره های قبل- شماره 4)
مزاج ها :
1- گرم و خشک 2- گرم 3- سرد 4- گرم و تر 5- تر 6- سرد و تر 7- خشک 8- سرد و خشک 9- معتدل
1- گرم و خشک : صفرا -
2- سرد و تر : بلغم
-3- گرم و تر : دم –
4- سرد و خشک : سودا
مزاج گرم و خشک
خصوصیات جسمی : لاغر اندان ، رنگ چهره به زردی می زند ، پوست گرم و خشک ، گرمایی ، عطش زیاد ، کم خواب ، تمایل به خوردن ترشی و خیار و کاهو.
خصوصیت روانی : زود عصبانی شده و زود هم آرام می شوند ، پر جنب و جوش ، پر انرژی ، با هوش ، و پرحرف
نکته : اگر همسر شما صفراوی مزاج است در فصل تابستان ، ممکن است وقتی به خانه بر می گردد به شدت عصبانی باشد ، مراقب باشید تا به شعله آتش او دامن نزنید . بهترین کار این است که با یک لیوان شربت خنک یا یک بشقاب هندوانه و یا با کلماتی محبت آمیز از او استقبال کنید . این کار شما مانند آبی است که بر آتش می ریزید . آتش صفرا که فرو نشست می توانید مسائل خود را مطرح کنید .
مزاج گرم تر
خصوصیات جسمی : درشت اندام ، پوستی سرخ و سفید ، موهای پر پشت ، نبض پر و قوی خواب خوبی ، گرچه تحمل بی خوابی هم بر ایشان راحت است . این افراد تحمل گرمای زیاد دارند نه سرمای زیاد ، علاقه به شیرینی و ترشی دارند .
خصوصیات روانی : شجاع و جسور – پیشرو و رهبر – آرام – ولی اگر عصبانی شوند مخاطره آمیز می شوند
مزاج سرد و تر
خصوصیات جسمی : چاق پر چربی – پوست سفید – موهای کم پشت – تشنه نمی شوند – خواب زیاد – فصل زمستان فصل بدی برایشان می باشد.
خصوصیات روانی : کم انرژی و کند – صبور و آرام – و کمتر عصبانی می شوند .
مزاج سرد و خشک
خصوصیات جسمی : اندامی لاغر – خواب کم – بینی خشک – تمایل به هوای گرم – در فصل بهار راحت ترند . پاییز برایشان نامطلوب است .
خصوصیات روانی : افرادی دقیق – منظم – دور اندیش – محاسبه گر
****
مسابقه :
1- چه قضیه ای ثابت کرد که عباس علیه السلام هم که باشی دشمن در جدا کردن تو از ولایت طمع می کند ؟
2- فتنه گران به چه مشغولند ؟
3- در قسمت سبک زندگی شهدا نام شهید چیست ؟
4- کدامیک ازمزاجها برای انسانها خوب و مفید است ؟
5- مناسبتهای ماه ربیع الاول و دی ماه چه چیزهایی هستند ؟
............................
بسمه تعالی
*******
حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام در سطوح ذیل به دو طریق
از علاقمندان « ترم بهمن »
ثبت نام به عمل می آورد :
1- دروس حوزه سطح دو = پس از گذراندن ِ سطح دو شرکت در طرح باز پذیری حوزه علمیه قم
2- حفظ کل قرآن همراه با گذرا ندن دروس آزمون کارشناسی ارشد =
(در پایان یک دوره چهار ساله - هشت ترم )
شرکت در آزمون کارشناسی ارشد
( رشته علوم قرآن و حدیث )
................................
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره های 33503804 – 33503805 تماس حاصل فرمایید
نشانی : میدان قیام – کوچه تهرانی نژاد – کوچه ناصر – پلاک 15 – حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام
برخیز که حجت خدا می آید
رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن
زیرا
بوی گل نرگس از فضا می آید
میلاد وارث امامت و ولایت قائم آل محمد عج مبارک باد
.............................
شهادت در مقابل چشم امام زمان عجل الله تعالی فرجه
( ان شاءالله همه شما و همه ما ) این توفیق را پیدا کنیم
که روزی در رکاب آن بزرگوار باشیم
برای خدا تلاش و مجاهدت کنیم
در مقابل آن بزرگوار در راه خدا جانمان را از دست بدهیم
وبه فیض شهادت برسیم
که بزرگترین شرف و افتخار است .( بیانات امام خامنه ای 25/9/1376
...............................
عزت در راه حسین بن علی علیه السلام است
امروز خوشبختانه ملت ایران این درس را از حسین علی علیه السلام آموخته است
سی و چند سال است که قاطبه ملت ایران در اینراه حرکت می کند
سرنوشت آن بزرگوار شهادت بود
اما درس او فقط درس راه شهادت نیست . این حرکت با برکتی است
گاهی ممکن است مثل ماجرای حسین بین علی علیه السلام منتهی به شهادت بشود
اما این حالت ، این روحیه ، برای اقامه دین خدا و همه ی برکاتی که بر اقامه دین خدا مترتب است مفید است
ملت ایران با این روحیه وارد میدان شد
یک بنای ظلم ملی و بین المللی را در ایران ویران کرد
به جای آن بنای اسلامی پایه گذاری کرد
....
اگر دنیا می خواهی
اگر عزت می خواهی
در این راه است
باید حرکت کنی
ملت ایران این را تجربه کرده است این را باید قدر دانست
ملت ایران حسینی و عاشورایی وارد میدان شد
...
از بیانات امام خامنه ای در 22 خرداد سال 1392
.......................................
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
ولادت با سعادت مولود کعبه
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام
بر همه مسلمانان جهان مبارک باد
رجب اولین ماه
از فصل روئیدن جوانه های دلدادگی و عاشقانه زیستن و شست و شوی دل و جان از زنگارهای گناه و غفلت ،
فصل نجواهای عاشقانه با معبود و وصال به درجات قرب یار ،
فصلی که والهان و شیفتگان حضرت دوست مدتها در انتظار رسیدن آن بی قراری می کنند
و رجب که در طلیعه ی این فصل نورانی قرار دارد فرصتی است برای سالک طریق عبودیت و خلوص تا پس از صیقل دادن نفس خود در رجب و شعبان قدم در وادی عظیم رمضان گذارد
رجب ماه خدا ست و از حرمت و شرافت خاصی در میان ماههای دیگر برخوردار است
خداوند این ماه را متعلقه به خود ساخته تا هر آن که در گرو محبتش دارد خود را غریق دریای رحمت سازد
و چه خوب می فرماید آن پیر طریقت و مراد عاشقان خمینی روح خدا که ؛ شرافت ماه رجب در زبانها و بیان ها و در عقلها و فکر ها نمی گنجد .
اهالی رجب و رعایت کنندگان حرمت حرمت آن را رجبیون نامند آنان بندگان خالصی هستند که در دنیا و در میان مردم بی نام و نشان زندگی می کنند
و آنگاه که ماه خدا یعنی رجب الخیر فرا می رسد خود را در نهر نورانی رجب شست و شو می دهند و با دلی صاف و بی آلایش و پاکیزه از غفلتها ؛ کینه ها و گناهان ، خود را برای ریزش رحمت های الهی مهیا می سازند
چون ندای ( این الرجبیون ) از عرش الهی بر می خیزند ، نقاب گمنامی از چهره شان کنار می رود ، هزاران فرشته اطراف هر یک را احاطه می کنند و کرامت الهی را به ایشان تبریک می گویند و در این حال خداوند با آن ها سخن می گوید که به عزت و جلال خودم سوگند شما را در جایگاهی با کرامت جای می دهم و پاداش فراوان به شما می دهم
رجبیون می کوشند خود را مخاطب ندای ( ملک داعی ) قرار دهند
که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند از آسمان هفتم فرشته ای بنام داعی قرار داده که از آغاز ماه رجب هر شب تا به صبح ندا می دهد ؛ خوشا بحال یاد کنندگان خدا و خوشا به حال فرمانبرداران خدا ،
و خدای متعال می فرماید : من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و فرمانبر کسی باشم که فرمان من برد و آمرزنده کسی هستم که از من طلب آمرزش کند
ماه ، ماه من است و بنده ، بنده ی من و رحمت ، رحمت من است هر که مرا در این ماه بخواند پاسخش دهم و هر که از من چیزی بخواهد خواسته اش را بر آورده می سازم و این ماه را رشته پیوند میان خود و بندگانم قرار داده ام ، هر که بدان دست یازد به من رسد .
با این بیان نورانی و صر یح نبوی براستی هر آنکس که از حضرت دوست روی گرداند و دوست نیاز به غیر او دراز کند
مخاطب ( خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک ) خواهد بود
رجب از ابتدا تا انتها سراسر نور و فضیلت و رحمت است
و در روایت است که رجب نهری است سفید و شیرین در بهشت که روزه داران ماه رجب توفیق آشامیدن از آن را می یابند
اکنون ای منتظران نفحات ربوبی !
فصل وزیدن این نفحات فرارسیده و چه زیباست که با سائیدن پیشانی شکر به آستان احدیت که ما را مهلت داد تا فصل رویش گلبوته ها ی ایمان و رحمت و رضوان را بار دیگر به نظاره بنشینیم .
بیاییم از این ایام ، نسیم های آسمانی بیشترین بهره ها را برای روزی که ( لا ینتفع مال و لا بنون ) است بر گیریم و جواز ورود به جرگه ی رجبیون را دریافت کنیم و با رهیدن از روزمرگی دنیایی ، در دل دوست رهی بگشاییم.
« التماس دعا »
( خانم اکرم خاکبازان )
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
در ایام فاطمیه دلهای عاشق و بی قرار سرود غم می خوانند
و منظومه اندوه می سرایند
فاطمیه فصل و موسم تجدید داغهای علی است
در سوگ
زهرا سلام الله علیها
آسمان دل ما ابری است و هوای چشمان ما بارانی است
شیعه امروز در فاطمیه ای به وسعت ایران سر بر شانه ی مظلومیت
می گذارد و اشک می ریزد
ایام فاطمیه که می رسد دلهای عاشقان سرود غم می خوانند
وقتی یک بوستان خزان زده می شود
وقتی که یک گل پرپر گردد
وقتی بلبلی به هجران مبتلا شود
چه می ماند جزفصل نالیدن و
موسم گریستن
و
فاطمیه همان فصل و موسم است
فاطمیه بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده
و شکوفایی غنچه های بسته ی بیداری
و آگاهی و ایثار و فداکاری است
*****************************
- ای خدای زخمهای غربت و مظلومیت
- ای پروردگار عاشقان ولایت
- ما را فاطمی بدار و
- مدافع ولایت
آمیـــــــــــــــــــن
دل نوشته ای از : خانم خاکبازان
متن نوار پیاده شده سخنرانی سر کار خانم اثنی عشری
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی ازموانع برای قلب تقلّب قلب است
تقلّب قلب موانع ایجاد می کند اولاً شما اقبال و ادبار قلب رانمی توانید بفهمید، یعنی آن خاصیت اصلی قلب که قرار است که با اقبال و ادبارش ما را به به سمت خودمان هدایت بکند و ما را به معرفت نفس واقف کند وما را به نقطه اعتدال بکشاند را از دست می دهد .
چون این اقبال و ادبار قلب است که ما را مدد می کند تا به آن نقطه اعتدال برسیم
هر چه اقبال قلب شما بیشتر باشد به اعتدال نزدیک تر هستید
و هر چه ادبارش بیشتر شود از اعتدال دور شده اید
اما تقلّب قلب نمی گذارد که شما اقبال وادبار را بفهمید اصلاً دیگر برای شما اتفاق نمی افتد همیشه یا ادبار است یا اقبال است اقبال هم به تمنای رفع این اضطراب است ،
دعا و ثنا می کنید که مشکلتان حل شود یعنی آن اقبالی نیست که شما مثل میّت در دست غسال باشید و به هر کدام سمت که می خواهد بگرداند و شما را به آن حقیقت خودتان برساند اقبال هم اگر هست به این طلبکاری است وتحکّم است و یک اقبال مشرکانه است نه اقبال موحدانه
نه اینکه اصلاً دعا نکنید ، دعا بکنید اما آن کسی که در حال اقبال قلب دعا می کند آن مفاتیح در می آید و کسی که در حال تقلّب قلب دعا می کند
همان دعایی است که بده می خواهم بروم همان تحکم است
همان شرک خفی است اگر جلی نباشد
به جهت آنکه تحت تأثیر این مزاحمت ها این حالات پیش می آید آن اضطراب ها آن تشویش ها این دل نگرانی ها باعث می شود که انسان خضوع و خشوعش را حضورقلبش رادر عبادات از دست بدهد ؛
و درعبادات هم که می خواهد با خدا خلوت داشته باشد باز آن تقلّب جلو می افتد تقلّب از اقبال جلو می افتد که واقعاً جنایت است و این قلب نباید این گونه مدیریّت بشود .
پس هر چیزی که ردی از اضطراب و نگرانی و تشویش و حس گرفتاری در انسان ایجاد بکند باید مدیریّت بشود و معلوم می شود که این قلب، قلب سلیم نیست قلب تطهیر شده نیست قلب مبتلا یی است که می رود هم خودش را به بلا بکشاند و هم صاحبش را و تمام هم نمی شود تا جایی که کار به آن جا می رسد که این دلشوره و اضطراب می شود شغل ثانویّه بلکه شغل اوّلی می شود
یعنی به خاطر این شغل هیچ کار خوبی نمی تواند بکند چون می گوید تمرکز ندارم فکر من پریشان است عبادت هم بکند به همین بهانه است زیارت هم می رود به همین بهانه است هر کاری هم که می خواهد بکند تابع همین اضطراب و دلشوره است .
از راه رفتن مؤمن می شود فهمید که آیا او واقعاً قلب سلیم دارد
یا او تقلّب قلب یا قلب متقلب دارد .