حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

قسمتی از نوار سخنرانی پیاده شده - واحفظ قلبک

 

 

واحفظ قلبک : مدیریت قلب

...ومثل این می ماند که می خواهید بروید فرودگاه وقت هم تنگ است وهواپیما می خواهد پرواز  کند ومرتب هم شما را پیج می کنند دراین مسیرچندتاباغ وچندتانمایشگاه هم هست درآن وضعیتی که شمادارید  اصلاً  نمی توانید سربلندکنید و یک نگاهی به  آنهابکنید یک نگاهی به نمایشگاه بکنید چون مُدام پیچ می کنند فلانی هرکجاهست بیاید هواپیمامعطلش است اگررسیدی به هواپیما وازشما بپرسند نمایشگاه وآن باغهای گل وگیاه رادیدی می گویید نه ندیدم چون نزدیک بود از هواپیما جا بمانم . خوب سفرت که تمام شد برگردیک روزازصبح تاشب وقت بگذارفرودگاه رااززیروبالابررسی کن آنجادیگر خودت هم نگران نیستی برای همین به ما می گویند بعد از نماز سوره ی حمد را بخوانید ، نمازت که تمام شد باز هم سوره حمد را بخوانید در رختخواب هم حمد را بخوانید درافق حمد طیران کنید .اگردرمعنای حمد تفرج کنید وبخوابید خوابش را هم می بینید .

.... در نماز یک طوری باید نگاه کنید که سیاهی چشم از سفیدیش تشخیص داده نشود وقتی قیام می کنید در حال قیام باید جایگاه نگاهتان سجده گاهتان باشدآن هم ایستاده  وخم نشوید به حال ادب سرتان پایین چشمتان پایین تا اگرکسی که از روبروبه شما نگاه می کند نتواند سیاهی از سفیدی چشم شما را تشخیص بدهد و حق هم  ندارید چشم را ببندید ،چشم ما باید در همه ی حالات نماز غض بصر داشته باشد  اما در حالت رکوع باید ما بین قدمین را نگاه بکنید  به سجدگاه  نمی توانید نگاه کنید چون نگاه خیره می شود ودر حالت سجده باید نوک بینی را نگاه کنید تا در حالت سجده غض بصر حفظ شود  ودر تشهد هم روی زانو را نگاه کنید که غض بصر رعایت  شود در قنوت هم مابین دو مچ را نگاه بکنید . در سجده هم چشم ها را نمی شود بست زیرا بستن چشم در همه ی حالات نماز مکروه است  .

....... چشم ما نماز دارد

فاحفظ قلبک یعنی حواست به قلبت باشد .

 قلب که کار ما نیست القلب حرم الله(بحا الانوارج67ص25)مدیریت آن با خدا است

ولی قلبت می تواند این کار را بکند که بین گوش وچشم وزبان ومخارج حروف وذهن ویادی که باید اینها همه با هم متمرکز باشند واعضاء وجوارح که این ذکر واین مرحله به سلامت طی بشود مدیریت این مجموعه با قلب است

قسمتی از نوار سخنرانی  پیاده شده )

ثبت نام ترم بهمن حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

بسمه تعالی 

******* 

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام در سطوح ذیل به دو طریق   

از علاقمندان « ترم بهمن »

 ثبت نام به عمل می آورد :  

 

1-     دروس حوزه سطح دو   =  پس از گذراندن ِ سطح دو  شرکت در طرح باز پذیری حوزه علمیه قم  

2-     حفظ کل قرآن همراه با گذرا ندن دروس آزمون کارشناسی ارشد =  

(در پایان یک دوره چهار ساله -  هشت ترم )   

شرکت در آزمون کارشناسی ارشد  

( رشته علوم قرآن و حدیث )  

................................  

جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره های  33503804 – 33503805 تماس حاصل فرمایید

نشانی : میدان قیام – کوچه تهرانی نژاد – کوچه ناصر – پلاک 15 – حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام 

قلب

 

 متن نوار پیاده شده سخنرانی سر کار خانم اثنی عشری

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی ازموانع برای قلب تقلّب قلب است

تقلّب قلب موانع ایجاد می کند اولاً شما اقبال و ادبار قلب رانمی توانید بفهمید، یعنی آن خاصیت اصلی قلب که قرار است که با اقبال و ادبارش ما را به به سمت خودمان هدایت بکند و ما را به معرفت نفس واقف کند وما را به نقطه اعتدال بکشاند را از دست می دهد .

چون این اقبال و ادبار قلب است که ما را مدد می کند تا به آن نقطه اعتدال برسیم    

هر چه اقبال قلب شما بیشتر باشد به اعتدال نزدیک تر هستید 

 و هر چه ادبارش بیشتر شود از اعتدال دور شده اید

 اما تقلّب قلب نمی گذارد که شما اقبال وادبار را بفهمید اصلاً دیگر برای شما اتفاق نمی افتد همیشه یا ادبار است یا اقبال است اقبال هم به تمنای رفع این اضطراب است ،  

دعا و ثنا می کنید که مشکلتان حل شود یعنی آن اقبالی نیست که شما مثل میّت در دست غسال باشید و به هر کدام سمت که می خواهد بگرداند و شما را به آن حقیقت خودتان برساند اقبال هم اگر هست به این طلبکاری است وتحکّم است و یک اقبال مشرکانه است نه اقبال موحدانه

نه اینکه اصلاً دعا نکنید ، دعا بکنید اما آن کسی که در حال اقبال قلب دعا می کند آن مفاتیح در می آید و کسی که در حال تقلّب قلب دعا می کند  

همان دعایی است که بده می خواهم بروم همان تحکم است 

 همان شرک خفی است اگر جلی نباشد  

به جهت آنکه تحت تأثیر این مزاحمت ها این حالات پیش می آید آن اضطراب ها آن تشویش ها این دل نگرانی ها باعث می شود که انسان خضوع و خشوعش را حضورقلبش رادر عبادات از دست بدهد ؛  

و درعبادات هم که می خواهد با خدا خلوت داشته باشد باز آن تقلّب جلو می افتد تقلّب از اقبال جلو می افتد که واقعاً جنایت است و این قلب نباید این گونه مدیریّت بشود  .

پس هر چیزی که ردی از  اضطراب و نگرانی و تشویش و حس گرفتاری در انسان ایجاد بکند باید مدیریّت بشود و معلوم می شود که این قلب، قلب سلیم نیست قلب تطهیر شده نیست قلب مبتلا یی است که می رود هم خودش را به بلا بکشاند و هم صاحبش را و تمام هم نمی شود تا جایی که کار به آن جا می رسد که این دلشوره و اضطراب می شود شغل ثانویّه بلکه شغل اوّلی می شود 

یعنی به خاطر این شغل هیچ کار خوبی نمی تواند بکند چون می گوید تمرکز ندارم فکر من پریشان است عبادت هم بکند به همین بهانه است زیارت هم می رود به همین بهانه است هر کاری هم که می خواهد بکند تابع همین اضطراب و دلشوره است .

از راه رفتن مؤمن می شود فهمید که آیا او واقعاً قلب سلیم دارد 

 یا او تقلّب قلب  یا قلب متقلب  دارد .

« به مناسبت عیدبزرگ مبعث »

 « به مناسبت عیدبزرگ مبعث »

قرآن حیّ است

« بسم الله ا لرحمن ا لرحیم »

          وبه نستعین انّه خیرناصرٍومعین وصلَّی الله علی سیِّدنامحمّدٍوآله طیّبین الطّاهرین سیّمابقیّة الله فی الارضین ولعن دائم علی اَعدائهم اَجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین

بسم الله الرّحمن الرّحیم* ا لم* تلک ایات الکتاب الحکیم* هدیً ورحمهً للمحسنینَ*(سوره ی مبارکه ی لقمان آیه 1-3)

قرآن درجایگاه های مختلفی، خودش رادرغالب کتاب برای ما معرفی می کند ، و ویژگی هایی برای این کتاب ازجهت چینش آیات وترتیب سوره ها ،وخاصیت این نظم کتابی را این طور بیان می کند: تلک ایات الکتاب الحکیم* هدیً ورحمةً للمحسنینَ* در اکثرسورهایی که صدر آنها عمدتا ًبا حروف مقطعه شروع شده وهمچنین درسوره ی مبارکه ی بقره هم قرآن خودش را بعدازحروف مقطعه به صورت کتاب معرفی می کند؛ وهر بار یک جلوه ای از جلوه های این کتاب را بیان می کند. بلکه یکی از ابعاد وجودی این کتاب را بیان می کند.

می فرماید : ذلک الکتابُ لا ریب فیه*(سوره ی مبارکه ی بقره آیه2) یعنی وضعیت کتابی قرآن این چنین است که هر گونه شک و تردیدی را با آن مقابله می کند و چنان یقین ایجاد می کند که مجالی برای ریب و شک در مفاهیم قرآن باقی     نمی گذارد و بعد در ادامه می فرماید هدیً للمتقین2* قرآن یک نحوه هدایت ویژه و مخصوص برای پر هیز کاران است.

در این آیه 3 سوره ی مبارکه ی لقمان هم می فر ماید: هدیً و رحمهً للمحسنین*یعنی یک نحوه هدایت ویژه ومخصوص برای محسنین است.

 درست است که قرآن که هدیً للناس*(سوره ی مبارکه ی بقره آیه185) است، همه ی مردم را هدایت می کند آن هم   نحوه ی هدایت عامِ قرآن برای همه ی مردم است ، ولی وقتی خاص بیا ن می کند می فرماید: هدیً للمتقین، هدیً للمحسنین یعنی یک نحوه هدایت خاص برای اشخاص خاص دارد که شاید همه ی مردم به عام بودن خودشان وقتی قرآن را مطالعه می کنند از قرآن هدایت می پذیرند امّا باآن هدایتی که محسنین و متقین ازقرآن می گیرند و قرآن آنها را مورد لطف و مرحمت قرار می دهد خیلی متفاوت است.

 هر کسی بخواهد می تواتند سراغ قرآن بیاید، رخصت برای همه هست با کتاب های دیگرفرق می کند چون پیش تر ازاین کسی نمی توانست کتاب تورات و انجیل رابخواند، جز مؤمنین به آن کتاب و اهل آن کتاب وجز یهودی ها و مسیحی ها اشخاص دیگر حق به دست گرفتن و خواندنش را نداشتند ولی ما قرآن را عرضه کردیم و قرآن ، آزادانه در بازار ها به   همه ی ملل و نَحَل عرضه شد وگفتیم بیایید این کتاب مارا بخوانید بلد هستید بروید شبیه آن را بیاورید. بلد هستید بفهمید؟ بلد هستید بروید عمل کنید؟ هر کاری بلد هستید بروید با این قرآن بکنید ولی نمی توانید هرگزنظیرش را بیاورید ؛ با تحدّی قرآن آنها هم یک جرأتی به خودشان دادند ، کتاب هایشان را آوردند در بازار که بیایید شما هم انجیل مارا بخوانید، عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد. اگر ما هر چه هم می گفتیم انجیل تحریف شده و درانجیل دست رفته و این انجیل آن کتاب آسمانی نیست ، واین کتاب انجیل تحریف شده است آنقدرتأثیر نداشت امّا وقتی که عرضه شد و خوانده شد وقتی فراوان دست مردم آمد  حتّی بچّه ها هم وقتی می خواندند به بعضی عبارتهایش می خندیدند امّا در حالی که قرآن را   ذوی الا لباب یا اولواالالباب ، وخرد مندان می خوانند از هر فرقه ای که باشند هر چه عالم تر و پیشرفته تر و وارسته تر باشند در برابرعلم قرآن ، در برابر قرآن بیشتر زانوی ادب و تواضع به زمین می زنند و تسلیم می شوند و می گویند این کلام ، کلام بشری نیست کلام الهی است و خداوندی است معلوم است که ما فوق بشری و ملکی، بلکه ما فوق ملکوتی است اما انجیل را هر کس بخواند می خندد !.حضرت موسی علیه السّلام را که ما بوسیله ی قرآن می شناسیم ولی در تورات تحریف شده جناب حضرت موسی علیه السّلام رابقدری سفیه جلوه داده اند ، یا حضرت عیسی علیه السّلام راکه ما بوسیله ی قرآن می شناسیم خداوند می فرماید که او کلمه است در انجیل جناب حضرت عیسی علیه السّلام را این قدر فرو مایه مطرح و جلوه داده اند .!  آیا این دوبزرگوارآنگونه اند که درتورات وانجیل است؟ این قدر صفات بشری پست ، وپست تر از بشربه مقام این دو پیامبری که برگزیده خدا  است نسبت داده اندو در کتاب های آن ها مطرح است که هیچ عالمی در برابرانجیل وتورات زانوی تعلیم به زمین نمی زند الا این که از اوّل درفکر این ها تبلیغ کرده اند که هر کس به انجیل کافر شود کافر است و دوزخی، تا از ترس جهنم ، انجیل خوانده شود امّا آنها به هم می گویند بیایید قرآن را بخوانیم و به هم قول می دهند که تاثیر دینی نگیرند تابروند از بهره های علمی قرآن بهره برداری کنند ولی خوب چه می شود کرد که قرآن بر دلها نفوذ می کند همان طور که می دانید در صدر اسلام مشرکین صورت شان را می پوشاندند سران مشرکین سران قوم می آمدند مخفیانه پشت دیوار خانه ی پیامبرصّلی الله علیه وآله وسلّم می نشستند تا صبح به تلا وت پیامبر صّلی الله علیه وآله وسلّم گوش می کردند و حظ می بردند صبح که هوا روشن می شد و می خواستند بروند همدیگر را می دیدند و بعد همدیگر را سرزنش می کردند و می گفتند که تو این جا چه کار می کنی آن یکی می گفت که تو خودت این جا چه کار می کنی بعد به هم قول می دادند که بیایید مسلمان نشویم و قرآن در ما اثر نکند ولی این لذت شنیدن قرآن را از دست ندهیم هرشب با هم می آمدند دور هم می نشستند کنار هم به دیوار خانه تکیه می کردند تلاوت قرآن پیامبر صّلی الله علیه وآله وسلّم را می شنیدند صبح که بلند می شدند بهم تأکید می کردند که این سحر است این جادو است این مجنون است و بعد می رفتند ، الان هم همین طور است ما قرآن را به همه ی دنیا عرضه  می کنیم؛ آن ها هم به هم قول می دهند، که بیایید مسلمان نشوید، ولی قرآن را   بخوانید و بهره های علمی آن را جنبه ها ی علمی آن را آن حرف های مگویی که توی هیچ جای دیگر پیدا نمی شود را آن اسرار وجودی که هیچ علمی نتوانسته ثابت کندولی این جا هست آن ها را پیدا کنید کشف کنید ثبت کنید به نام خودتان و به عالم منتشر کنید و آنها این کار را می کنند.  لذا می فر مایند برای همه ی اهل دنیا هدایت است ولی برای محسنین یک هدایت ویژه و خاصی است که نصیب هر کس    نمی شود شرطش هم محسن بودن است اگر محسن شوید ، جزء محسنین بشوید بعد قرآن بخوانید از آن لحظه ای که قدم در جرگه ی محسنین گذاشتید آمدید در خیل محسنین عضو شدید قرآن با شما جور دیگری حرف می زند و نحوه ی دیگری به شما رخ می نمایاند و حقیقتش را به شما عرضه می کند وقتی هم که می فهمید و می گیرید؛ چنان در خودتان مستی و لذّتی از این انس وارتباط باقرآن احساس می کنید که هیچ چیزی را برای توصیفش پیدا نمی کنید هیچ لفظ و واژه ای را پیدا نمی کنید که توصیف کنید که از قرآن چه چیزی  گرفته اید همین قدر می توانید بگویید که هر چه دارم از قرآن دارم ، شنیدید بعضی ها توصیف که می کنند می گویند که هر چه دارم از قرآن دارم حتی باحسرت یاد می کنند که چقدر دیر آمدیم سراغ قرآن ، جناب مرحوم صدر المتألهین وقتی که تبعید شد، به او اجازه ندادند که دیگر درس و بحثی داشته باشد او بعد از این که اسفار را نوشت بعد از این که کتاب های دیگر را نوشت آمد سراغ تفسیر قرآن در کتاب مفاتیح الغیب ایشان با حسرت یاد می کند می گوید دلم می سوزد از این که چرا اینقدر دیربه سراغ تفسیر قرآن آمدم،  او حافظ قرآن بود و به هر حال علم خود را از قرآن گرفته بود اما وقتی می آید سراغ تفسیر قرآن و قرآن را تفسیر می نویسد می گوید هیچ جوری نمی توانم این حسرتم را بیان کنم که چرا این قدر دیرمن با قرآن آشنا شدم و اگر عمر دوباره ای خدا به من می داد از اوّل به جای هرعلم و درس و بحثی یکسره سراغ قرآن می رفتم و همه ی عمرم را برای فهم بیشتر قرآن سر مایه گذاری می کردم این هدیً للمحسنین است ولی چه چیزی از قرآن نصیبش شده است را نمی تواند بگوید نمی تواند توصیف کند این همان حلوای لن ترانی است که تا نخورید نمی دانید واگر هم بخورید نمی توانید توصیف کنید فقط می توانید بگویید بچش تا بفهمی من چه می گویم ولی هیهات کو کسی که رخصت این چشیدنی را داشته باشد که اوحدی و برتر ها چشیدند هر کسی چنین رخصتی را ندارد لذا خداوند  می فر ماید : برای محسنین یک جور هدایت مخصوص است غذای مخصوص مال آنهاست یک جا می فر ماید برای متقین هم یک نوع هدایت مخصوص است یعنی در هرمر تبه ای که قرار بگیرید قرآن برای شما یک مائده ی انحصاری دارد که فقط اهلش توان چشید نش را دارند، نه اِذن چشید ن آن را چون اذن چشیدن مال همه است ولی همه نمی توانند بچشند هر کسی در مرتبه ی خودش می تواندازآن بهره ببرد. آیا برای محسنین فقط هدایت است؟نه هدایت توأم بارحمت یک هدایت سرشار از یک مهربانی مخصوص خداوندی هدایتی چنان لطیف و غرق در رحمت که محسنین را، در آن راهی که انتخاب کردند ثابت قدم و محکم تر می کند و در نتیجه آنها را درطی این وادی مصمم تر و حمایت بیشتری و پشتیبانی بیشتری رابرایشان ارائه می دهد پس اگر می خواهید بدانید آن ها از هدایت رحمانیه قرآن چه می چشند باید محسن بشوید ؛ وقتی می فرماید هدیً للمتقین در رابطه با متقین نمی گوید هدیً و رحمةً للمتقین آن جا می گوید هدایت مخصوص قرآن برای متقین است یک جا می گوید هدیً للناس*(سوره ی مبارکه ی بقره آیه185)ولی همان اوّل قرآن که می خواهد توصیف کند کانّه می گوید متقی باش تا قرآن برای تو کتاب هدایت شود متقی نباشید قرآن برای تو کتاب ضلالت می شود. چطور قرآن  می گوید عده ی کثیری با آن هدایت می شوند عده ی کثیری با آن گمراه می شوند متقی نباشید قرآن بخوانی قرآن سبب گمراهی شما می شود . در سوره ی مبارکه ی بقره می فر ماید ذلک الکتاب اولاً کتاب است ثانیاً لا ریب فیه کتابی است که شکی درآن راه ندارد ثالثاً هدیً للمتقین یعنی این کتاب مخاطبش را تعیین می کند موضوعش را هم بیان می کند که به درد چه سنی و چه گروهی،چه اقشاری می خورد طبقه بندی دارد می فر ماید : اگر متقی نباشید قطعاً منافقید . اگر قرآن خوان باشید وکافرهم نباشید یا متقی هستید یا منافق تعارف هم ندارد شق سوّمی هم در این بین نیست ؛ متقی هدایت می پذیرد درباره ی کافران میفرماید : اِنّ الّذینَ کفرواسوآءٌ علیهم ءَاَنذرتهم اَم لم تنذرهم لا یؤمنون *(سوره ی مبارکه ی بقره آیه 6) کافر را از اوّل مُهر باطل رویش می زند و کنار می گذارد ، بعد می گوید شما که دارید قرآن می خوانید از دوحال خارج نیستید ، یا متقی هستید ویا منافق، تعارف هم ندارد اگر متقی هستید مشمول الّذین آمنوا وهدیً*(سوره مبارکه ی النحل آیه 102) ویهدی به کثیراً*( سوره مبارکه ی البقره آیه26) هستید و اگر متقی نباشید منافقید مشمول یضِّل به کثیراً*(سوره مبارکه ی البقره آیه26) هستید . هر دو با قرآن سر کار دارند امّا آنها گمراهی می گیرند این ها هدایت می گیرند منتها می فرماید اگر در زمره ی متقین بودید برای متقین که هدایت شده اند طبقه بندی ورتبه بندی هم وجو د دارد در رتبه ی محسنین یک هدایت خاصی یعنی هدایت رحیمانه توأم با رحمت است امّا برای متقی تنها هدایت نصیبش می شود نه آن هدایت رحیمانه ای که چشم ببندد روی خطا ها و با مروا کراماً رفتار بکند 

پس قرآن هم معلّم است هم طبیب است هم مربّی است هم شافی است هم نور است هم ذکر است هم حیات است هم زنده است هم زندگی بخش یعنی هم حیّ است هم حیات وهم محیی است 

 

« متن پیاده شده از نوار سخنرانی سرکار حاجیه خانم اثنی عشری توسط طلاب  » 

( شراب طهور )

(  شراب طهور ) 

 

 

 السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

   متن  پیاده شده از نوار سخنرانی - فاطمه اثنی عشری 

می فرمایند: بعضی ها ایمان سپرند ،بعضی ها سپر ایما ن هستند.   

ایمان سپرها آنهایی هستند که ایمان را جلوی چهره ی خودشان گرفته اند و پشتش هر کاری دلشان می خواهد انجام می دهند  

  

یعنی: ظاهرِ ایمانی دارند، ولی رفتارشان کفر آمیز و معصیت کارانه است واگرانتقادی هم بشنوند فوری ایمانشان را به رخ مردم می کشند که ما چنین و چنان هستیم  

 وکسانی که سپر ایمان هستند حاضرند هر کاری بکنند که خدشه ای به ایمان وارد نشود؛ گناه نمی کنند که آبروی ایمان نرود،و تن به هر راهی و هر کاری نمی دهند؛ هر راهی که مغایرو مخالف با ایمان باشد انجام نمی دهند و برای دفاع از ایمان تا آخرین قطره ی خونشان را هم بذل و بخشش می کنند؛ اینها کسانی هستند که روح ایمان در اینها د میده شده است وروح ایمان راپذیرفته اند 

اینها هستند که به خاطر جان فشانی و ایثاری که برای ایمان کرده اند روح رحمانی راهم از پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم هدیه می گیرند اینها هستند که از برزخ معاف می شوند اینها هستند که در مقام شهید از دنیا می روند و با شهدا محشور می شوند. 

خوب حالا ما جزء کدام یک از اینها هستیم ؟ایمان سپریم یا سپر ایمان ؟  

 این را دیگر به هیچ کس نگویید این یک رازی است بین ما و خدا ،   

خدا به ستاریتش آبروی ما را حفظ کرده یعنی خدا پرده دری نکرده وآبروی ما را پیش همه نمی برد و رسوا نمی کند به خاطر این است که به ما مهلت می دهد چون ما هنوز خیال خودمان را راحت نکردیم که بگوییم ایمان نمی خواهیم و می خواهیم برویم و کافر شویم! 

نکته : انسان این ظرفیت را دارد که از مرتبه ی روح حیوانی فراتر برود، ظرف در یافت روح انسانی راهم دارد.،مؤمن که بشود روح ایمانی را قبول می کند و با رسیدن به مرتبه ی نبوت روح رحمانی را دریافت می کند. 

لذ اخداوند که می فرماید: 

 واَن لَوِستقَامواعلی الطریقة لاَسقینَاهم مآءًغدقاً (جن) اگر بتوانید دراین راه ؛  

دراین راه وَاَمّامن خافَ مقامَ رَبِّهِ وَنَهَی اَلنَّفسَ عَنِ اَلهَوَی (النازعات)اگر بتوانید استقامت کنید 

اگر قدم به راه بگذارید ونشکنید اگر پایتان سُر نخورد اگر از نیمه راه برنگردید بتوانید استقامت بکنید  

 خدا می فرماید:لاَسقینَاهم من خودم ساقی شان می شوم واز آن شراب طهور، خودم می نوشانمشان نه در آخرت ،در همین دنیا ،  

امام  صادق علیه السّلام درتفسیر این آیه می فرماید: خداساقی می شودتاازعلوم ما اهل بیت به آنها بنوشاند وبچشاند . 

خوب اگر کسی ببیند با استقامت می تواند سیراب بشود آیا با جرعه ی اوّل می گوید مرا بس است؟ یا اینکه جامِ پی درپی می طلبد؟    

علم اوّل را که گرفت  دوّمی را می طلبد  دوّمی را گرفت سوّمی را می طلبد  ومی داند که اوّلی را که گرفت ،دوّمی را به او نمی دهند مگر با استقامت بیشتر، دوّمی راکه داده اند سوّمی را نمی دهند ، 

 

مگر  با استقامت وبا مجاهدهت، و با دوام وقوام بیشتر . 

 

 

 

روح

     

             «روح»  

         بســـــم الله الرّحـــــمن الرّحــــــــــــــــیم     

              الحمدلله ربّ العالمین

           و به نستعین انّه خیر ناصرٍ ومعین    

 

 گزیده ای ازمتن پیاده شده نوار سخنرانی - فاطمه اثنی عشری   

 

در رابطه با خلقت آدم ابوالبشر علیه السّلام به عنوان پیامبرکه قرار است در 

 

 بهشت خدا باشد و سکونت داشته باشد وبی واسطه با خدا ارتباط برقرارکند 

 

 ومسجود ملائکه باشد؛ 

 

 خداوند می فرماید: خلقت من روحی:   

 

از نوع روح خودم در او د میدم همه ی انسان ها ، قابلیت پذیرش این روح را 

 

 ندارند؛ این  روح مختص انبیاءعلیه السّلام است  

وبلکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: مختص پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم است  

  

امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:  خداوند در انسا ن پنج نوع 

 

 روح د میده است   

 

اوّل آن روحی که در مرتبه ی نطفه بودن در یافت می کند روح نباتی 

 

 است که با آن روح مثل گیاه فقط رشد ونمومی کند.  

 

دوّم روح حیوا نی است که روح حیوانی رادر همان هفته ی شانزدهم 

 

 جنینی دریافت  می کند،و با آن درانسان غریزه فعال می شود وباعث میل به جذب منفعت ودفع ضرر می گردد وقوه ها ی مختلف، ازغضبیه و شهویه مثل حیوانات. وانسان با این روح  حیوانی  تا سن تکلیف زندگی می کند.  

  

سوم  روح انسانی است بعدازآنکه به دنیا می آید و مرتبه ی طفولیت را پشت سر می گذارد و تعامل اجتماعی و آداب ورسوم و بر خورد با دیگران واخلاق و عفو وگذشت و خوبی کردن با دیگران را یاد می گیرد ، روح انسانی هم به 

 

 اوملحق می شود 

 

 و این روح انسانی را همه دارند.    

تمام جدول وجودی انسان ها در این روح انسانی ترسیم شده و تمام 

 

 خوبی ها و تمام  بدی ها  در آن حک شده است. اگر کسی به خوبی هایی که ویژه ی انسان است عمل کند 

 

 انسان است؛ واگر عمل نکند حیوان است پس در روح انسانی که 

 

 مختص انسان است صفات خوب انسانی است و انسان با آن از حیوانات متمایز می شود 

 

 ودر روح حیوانی، 

 

 صفاتی که مشترک بین انسان و حیوان است قرار دارد.   

 

چهارم روح ایمانی وآن زمانی است که انسان به سن تکلیف  

 می رسد  لذا روح ایمانی به  

 

 اوعرضه می شود که با وجود روح ایمانی د نبا ل معبود و نحوه ی  

 

عبود یت و شیوه ی  رضایت محبوب از خودش وشناخت منعم وشکر نعمت، و این ها را با  روح ایمانی دنبال  می کند.   

اگربا روح ایمانی به کمال رسید آن چنان کمالی که بشود  هم سنگ انبیاء،و به مد د این روح ایمانی به مرتبه ی نبوت برسد . 

  

پنجمین روح راکه روح رحمانی است در یافت می کند .این روح رحمانی را ظاهراً هیچ 

 

 کس جز پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم دریافت نکرده است وبه فرمایش امیرالمؤمنین 

 

 علیه السّلام وبه تبع پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم امت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم 

 

 که د ر ایمان به مر تبه ی کما ل برسند از پیامبرصلّی الله علیه وآله وسلّم دریافت می کنند .   

کسیکه روح رحمانی در او دمیده باشند درکمال عصمت است وهرگز گناهی از او سر نمی زند وهرگز عبادتی از او فوت نمی شود و جز طریق تکامل و تعالی راهی را طی نمی کند.   

پس هنوز روح رحمانی رادریافت نکرده ایم ؛ روح ایمانی را هم به ما داده اند  

 گروهی گرفته ایم و بعضی از ما هنوز نگرفته ایم و دو دل هستیم که بگیریم یا نه!   

آنهایی که روح ایمانی گرفتند، کسانی هستند که پا در جای پای امیر المؤمنین علیه السّلام قرار می دهند   

و شیعه ی حقیقی هستند و هر گز کناه نمی کنند؛ 

 

به بقیه هم داده اند امّا مُرَددند بگیرند یا نگیرند، بد شان هم نمی آید بگیرندولی جرأت هم نمی کنند بگیرند.   

چون بد شان نمی آید که گناه هم بکنند. 

 

کسانی که این چنین اند یعنی هنوزبه یقین کامل،روح ایمان را ازخدا دریافت نکرده اند.