تا 15شماره پیش« بحث ضرورت ولایت فقیه» را از دیدگاه حضرت آیه الله جوادی آملی و حضرت آیه الله امام خمینی رهبر کبیر انقلاب (قدس سره ) و حضرت آیه الله مصباح یزدی راجع به و ولایت فقیه واز دیدگاه علمای شیعه از قرن چهارم را دنبال کردیم و اینک ....
محمدابن ادریس حلی ( 598-543 هجری ) (ص64)
محمدابن ادریس حلی از فحول علمای شیعه است و شیخ طوسی ، شیخ الطائفه ،جد مادری او به شمار می رود وی به حریت فکر معروف است .
ابن ادریس دیدگاه خود را در مورد ولایت فقیه در چند بخش بیان کرده است :
1- ولایت فقیه جامع الشرایط را در امر قضا ، بیان میکند .
2- ولایت را برای فقیهان جامع الشرایط به کار میبرد .
3- ایشان در آخرین بخش از مباحث فقهی کتاب سرائر ، به طور مستقل به بحث در باره ی ولایت فقیه پرداخته و ادله وشرایط و حدود آن را نیز تبیین نموده است .
در خصوص اندیشه ابن ادریس حلی در مورد ولایت فقیه این نکات دریافتنی است .
1- مراد شارع مقدس از صدور احکام شرعی ، عمل و اجرای آنهاست .
2- تنفیذ و دستور اجرای احکام در اصل از سوی معصومین علیهم السلام است و در عصر غیبت از آنِ فقیه جامع الشرایط ، هر چند در ظاهر امر ، سلطان جور او را به این کار بگمارد .
3- شرایطی برای فقیه ذکر شده که بر ولی ّ فقیه مصطلح قابل انطباق است .
4- قضاوت و نیز اقامه ی حدود و تعزیرات ، مصداقهای تنفیذ احکامند ، ولی به این دو محدود نمی شود .
5- ادله ابن ادریس برای اثبات ولایت فقیه عمدتاً ، ادله نقلی است .او خبر واحد را حجت نمی داند ولی روایات مثبت ولایت فقیه را فراتر از خبر واحد می شمرد .
6- سر انجام ابن ادریس نظریه ی خود را در مورد ولایت فقیه این گونه گزارش می دهد :
- آن چیزی که ما اختیار کردیم ، اولا ً ادله ، اقتضای آن را دارد و ثانیاً مورد اختیار بزرگان از مشایخ از جمله سید مرتضی و شیخ طوسی است .ادله ای را که مخالفان این نظریه آورده اند ، قابل اعتماد نیست ، زیرا هر اشکالی که در مورد تنفیذ احکام به وسیله ولی فقیه جامع الشرایط انجام شود ، همان اشکال در مورد امام علیه السلام هم لازم می آید ، چه تمامی حاکمان (شرعی)در مورد احکام تعبدیه مانند آیه مربوط به قطع دست دزد و اجرای حد بر زانی و غیر این دو از آیات دیگر ( که احتیاج به تنفیذ و اجرا دارد ) مخاطب خداوند هستند .
محقق حلی (676-602 هجری)(ص67)
شیخ ابوالقاسم جعفربن حسن بن یحیی بن حسن بن سعید حلی معروف به «محقق» صاحب کتابهای بسیاری در فقه از جمله شرایع الاسلام ، فی مسائل الحلال و الحرام است . در اصطلاح فقها اگر محقق به طور مطلق گفته شود مقصود همین شخص بزرگوار است .
هرچند محقق حلی در مورد ولایت فقیه باب مستقلی در کتاب شرایع الاسلام ندارد ، اما او اولین فقیهی است که خمس را به سهم امام و سهم سادات تقسیم می کند .
1- از نکات در خور توجه در اندیشه فقهی مرحوم محقق حلی در باره ی ولایت فقیه ، بحث قضاست . او معتقد است که با نصب و خواست مردم ، کسی ولایت قضا نمی یابد و در ثبوت ولایت قضا ، نیز امر امام علیه السلام لازم است از این رو ، امام علیه السلام در عصر غیبت ولایت در این مورد را به فقهای اهل بیت علیهم السلام واگذار کرده است .
2- با توجه به اینکه «ولی ّ» در نزد محقق « من الیه الحکم بحق النیابه » است عده ای از بزرگان از این عبارت محقق عموم نیابت را استفاده نموده و آن را به او نسبت داده اند .
علامه حلی ( 726-648) (ص69)
علامه حلی یکی از نوادر روزگار ، درفقه و اصول و کلام و منطق آثاری دارد که تاکنون 120 جلد شناخته شده است .
1- علامه فقها را در عصر غیبت ، شایسته دریافت زکات می داند . می گوید : بهتر است که زکات مال و زکات فطره را به امام علیه السلام براسنند و در عصر غیبت به فقهای امامیه .
2- در باب انفال می گوید :هر گاه جایز دانستیم که صرف سهم امام درعصرغیبت به مصرف اصناف دیگر برسد ، این تصرف در سهم امام علیه السلام را فقیه امینی که از فقهای امامیه ی جامع الشرایط است ، بر عهده می گیرد .
3- علامه نخستین فقیهی است که در عصر غیبت به نصب فقیه جامع شرایط تصریح کرده است .و برای معرفی فقها به عنوان نائبان امام زمان علیه السلام در عصر غیبت از واژه «تفویض» استفاده می کردند .
4- و اما اقامة الحدود = حق اقامه حدود از آن معصوم علیه السلام است و یا کسی است که از سوی آن حضرت مأذون باشد . در زمان غیبت این حق از آن فقهای شیعه است و حکومت میان مردم در صورت ایمنی از ظالمان و نیز تقسیم زکات و خمس و افتاء از آن فقها ست .
5- علامه ضرورت اقامه حدود را علاوه بر دلیل نقلی ، با دلیل عقلی ، نیز ذکر می کند : " تعطیل حدود به ارتکاب محارم و انتشار مفاسد منجر می شود که بی تردید شارع به آن راضی نیست " .
6- علامه در جایی آورده است که : اگر کسی بر امام عادل خروج و شورش کند ، قتال با او بر هر کسی که امام یا نائب امام او را امر به جنگ کند ، واجب است .
علمای بزرگواری همچون : شهید اول - احمد بن فهد حلی اسدی – محقق کرکی – مقدس اردبیلی – شهیذ ثانی – فیض کاشانی – شیخ جعفر کاشف الغطاء – میرزا ابو القاسم قمی – مولی احمد نراقی – میر عبدالله حسینی مراغی – محمد حسن نجفی – شیخ مرتضی انصاری – سید محمد ال بحر العلوم – حاج آقا رضا همدانی – و علمای معاصر همه وهمه در باب ولایت فقیه ایراد سخن فرموده اند و ما در اینجا ضمن سپاس از همه علمای اسلام ازصدر تا کنون و آیندگان، بحث ولایت فقیه را به اتمام می رسانیم .
میلاد با سعادت خانم حضرت زینب- س- ( زینت پدر ) بر شیعیان مبارک
بر گرفته از کتاب شیوه هاى یارى قائم آل محمّد ( بطور خلاصه) - مؤلّف : آیة اللّه میرزا محمد باقر فقیه ایمانى (ره)
نصرت و یارى حضرت قائم علیه السّلام با ارشاد جاهلین
سعى و اهتمام در ارشاد و هدایت جاهلین است
اعم از آنکه جهالتشان ;جهالت کفر و شرک باشد یا جهالت ضلالت یا جهالت در احکام دین ، یا جهالت در امر فسق و فجور باشد .
هدایت چند قسم است.
اوّل آنکه به گفتار باشد ; مثل تعلیم آنچه رفع جهالت شود ، یا ترغیب و تحریص نمودن جاهل را بر وجهى که در مقام رفع جهل خود بر آید ، به گونه اى که علاقه مند شود که در مجالس علم نزد علماء حاضر شود .
دوّم آنکه با فعل و کردار باشد ، مثل آنکه فعل و حال انسان در کمالات و حسن اخلاق و مواظبت به آداب بطورى باشد که موجب رغبت و تألیف قلوب جاهلین شود .
و این قسم بهترین وسیله در خصوص هدایت و ارشاد است .
سوّم آنکه به مال باشد ; مثل آنکه مال خود را بخاطر تألیف قلوب مردم انفاق کند ، به گونه اى که به این وسیله در روى آوردن بسوى امر حقّ رغبت نمایند ، و ترک کفر یا شرک یا ضلال یا فسق نمایند ، یا آنکه در امر زندگى آنها کمک کند تا آنها بر تحصیل احکام و امر دین اقدام نمایند ، یا آنکه مجلسى را از جهت مذاکره علم منعقد نماید ; و در آن آنچه موجب رغبت حضور در آن شود ــ از اطعام و نحو آن خصوص نسبت به عوام و جاهلین و مستضعفین ــ مهیّا نماید.
و تأیید و تأکید بر حُسن این نوع ترغیب ; آن است که خداوند متعال سهمى از زکات([1] [20] ) را در مورد تألیف قلوب از اهل کفّار از اهل کتاب و غیر از آنها یا مطلق ضعفاء ـ و لو از مسلمین ـ مقرّر فرموده ، براى آنکه آنها بسوى اسلام یا به جهاد رغبت پیدا کنند .
و همچنین در روایات نقل شده است که :
وقتى حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) خواستند اقرباء خود را بسوى دین مبین خود دعوت فرمایند ، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : طعامى مهیّا فرمایند ، و بعد از اطعام حاضرین ; دعوت خود را اظهار فرمودند ، و در حدیث است که تا سه روز این عمل را تکرار فرمودند
یک وسیله کاملِ دیگر از وسائل ارشاد و هدایت ; تحریر و تألیف و تصنیف احادیث و اخبار و مطالب علمى و دلائل و برهانهاى حقّه است ، و این کیفیّت نصرت ; یعنى هدایت و ارشاد جاهلین اگر چه بر حسب تعمیمى که در اقسام آن ذکر شد ، معلوم شد که اقدام بر آن از براى همه بندگان ، هر کدام به قسمى از اقسام آن بر وجه مقدور و میسور امکان دارد .
بنابراین ; همه بندگان باید کمال اهتمام را داشته ; در بعضى موارد به عنوان وجوب و در برخى دیگر به عنوان استحباب ; به هر قسم و به هر وجهى که مقدور و ممکن شود سعى در هدایت جاهلین بنمایند .
و هرگاه انسان به این عمل موفّق شود ; به محبوبترین عبادات پیش خداوند دست یافته ، و اشرف وسائل و اقرب قربات نزد او رسیده است ، و هم مراد واقعى از احیاء نفس است که فضل جلیل آن در این آیه مبارکه است ( وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَنَّما اَحْیَا النّاسَ جَمیعاً ) یعنى : و هر کس نفسى را احیاء نماید ، پس چنان است که تمام مردم را احیاء نموده باشد .
و لکن عمده در انجام این نوع نصرت ، و درجه کامله آن نسبت به علماء کاملین است که بر حسب این فرمایش کریمه :
( وَ ادْعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَن )
و به این روش استوار; هرکدام از طوائف جاهلین را به مقتضاى حال ; به یکى از وجوه سه گانه هدایت و ارشاد فرمایند .
پس هرکس در جهت انجام این امر ـ به یکى از وجوه سه گانه ـ اقدام نماید چه از نظر مالى و چه از نظر گفتارى و چه از نظر عملى و کردارى ; و با توفیق الهى وسیله هدایت گروهى بشود ; در واقع حضرت ولىّ الله (علیه السلام) را در امر دین الهى نصرت کرده است ، و به این عمل ; نصرت الهى محقق شده است ، و مصداق ( اِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ ) واقع مى شود
اگر نباشد به برکت علمائى که در زمان غائب بودن حضرت قائم (علیه السلام)مردم را بسوى آنحضرت دعوت مى کنند ، و با دلائل محکم شبهات ملحدین را دفع مى نمایند ، و عوام ضعیف را از دام شیطان و دشمنان دین نجات مى دهند ، هر آینه تمام مردم گمراه شوند ، و از دین برمى گردند ، لکن این نوع از علماء دلهاى ضعفاى شیعیان را نگاه مى دارد ، همانطور که صاحب کشتى سُکّان کشتى را نگاه مى دارد ، و این طائفه از علماء نزد خداوند جل شانهاز هر کسى افضل و بهترند
روایت دیگرى در « اصول کافى » نقل شده در ضمن روایتى از حضرت صادق (علیه السلام)از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله)که فرمود : فضل عالم بر عابد مثل فضل ماه شب چهارده است بر باقى ستارگان ، و بدرستیکه علماء وارثان انبیاء مى باشند ، و همانا انبیاء دینار و درهمى را ارث نگذارند ، و لکن علم را ارث گذارند ، پس هر کس آن را اخذ نماید ; حظّ و بهره کامل برده است