حدیث هفته :
(رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام )
حقوق ، مفهومی عام است که شامل مجموعه مقررات ، قواعد و اصولی می شود که روابط و مناسبات میان اجتماعات و افراد جامعه را به نحو متقابل تنظیم می کند . نظام حقوقی در مکتب انبیاء به ویژه در اسلام ، جامعه را بر اساس کرامت انسان استوار دانسته و بر مبنای معارف و عقاید صحیح باز سازی می کند و با نفی ارزش های کاذب نزادی و قومی ،همه مؤمنین را از قبایل ، طوایف و نژادهای گوناگون ، سفید و سیاه و عرب و عجم را به عنوان جامعه ی واحدی می شناسد . قوانین اسلام هماهنگ با فطرت است و نیازها و تمایلات انسان را در مسیری معتدل مورد توجه قرار میدهد .
امام سجا د علیه السلام یکی از آن انسانهای شاخصی است که حقوق مبتنی بر کرامت انسانی را علماً و عملاً ارائه فرموده است
«حق گوش»
" و امّا السمع فتنزیهُهُُُ عن ان تجعله ُ طریقاً الی قلبک الا لفوههٍ کریمهٍ تحدثُ فی قلبک خیراً اوتکسب ُ خُلقاً کریماًفانّه ُ باب الکلام الی القلب یؤدّی الیه ضُرُوب المعانی علی ما فیها من خیر ٍ او شرّ ٍ ولا قوّه َ الا بالله "
((حق گوش پاک داشتن اوست از این که راه دلت باشد مگر برای خبر خوبی که در دلت خبر پدید آورد یا خلق کریمی نصیب تو کند ، زیرا گوش دروازه دل است و معانی خوب یا بد و خیر یا شر را به او می رساند و قوه ای جز از ناحیه ی خداوند نیست ))
«جامعه پاک »
از آنجا که انسان یک موجود اجتماعی است و جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند ، از یک نظر همچون خانه اوست و حریم آن همچون حریم خانه اش محسوب می شود و پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن به آلودگی اش بر همین اساس و اصل ،در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند ، شدیداً مبارزه شده است .
اگر می بینیم اسلام با غیبت شدیداً مبارزه کرده بدین جهت است که جامعه را جریحه دار می کند و اگر می بینیم گناه آشکار ، اهمیتش از گناه پنهان بیشتر است و خداوند سبحان ، پیروی از غیر علم را نهی کرده است ،بدین خاطر بوده است که ضررهای فراوانی را به دنبال دارد ، و حتی ضربه هایی که بر پیکر جامعه از این طریق وارد می شود جبران ناپذیر است .
بنابر این جعل و پخش شایعات دروغین و نگران کننده یکی از مهم ترین شاخه های جنگ روانی توطئه گران است ، هنگامی که دشمن قادر نیست از طریق رویارویی ، صدمه ای به افراد مؤمن و متعهد وارد کند ، دست به پخش شایعات می زند و از این طریق افکار عمومی را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضروری و حساس جامعه که به وقوع پیوسته و یا در حال وقوع است منحرف می کند ،شایعه سازی یکی از سلاحهای بسیار پیچیده و خطرناک و مخربی است که برای جریحه دار کردن حیثیت نیکان و پاکان و پراکنده ساختن مردم از اطراف آنهاست .
((رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام - ص- 72 - مؤلف علی محمد حیدری نراقی )
شماره 6- بحث ضرورت ولایت فقیه
خلاصه : در پنج شماره قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرمود ه بودند که ، «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است. ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى.
بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، نه از سنخ ولایت تکوینى است و نه از سنخ ولایتبر تشریع و قانونگذارى و نه از نوع ولایتبر محجوران و مردگان; بلکه ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که به منظور اجراى احکام و تحقق ارزشهاى دینى و شکوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالى در خور خویش صورت مىگیرد.
شماره 6- و اکنون می خوانیم که حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه فرمودند :
مقتضاى برهان عقلى در نیازمندى انسان به قانون الهى که قران کریم نیز آن را تاکید مىکند، آن است که کمال انسان، در اطاعت از کسى است که او را آفریده و بر حقیقت او و جهان(دنیا و آخرت) و ارتباط متقابل این دو مرحله، آگاه است و او کسى نیست جز ذات اقدس اله و از اینرو، عبودیت و ولایت، منحصر به «الله» است; یعنى انسان به حکم عقل و فطرتش موظف است که فقط عبد خداوند باشد و تنها ولایتخداوند را بپذیرد.
در مورد ولایت نیز همین گونه است. در سوره «مائده» فرمود: «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون» (29) . در این کریمه، ولایت را براى خداوند و پیامبر و براى اهل بیتبا تتمیم روایت اثبات مىفرماید و در سوره «احزاب» فرمود: «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم واموالهم» (30) ; ولایت وجود مبارک پیغمبر اسلام بر جان و مال مؤمنین، از خود آنان بالاتر است و لذا در آیات دیگر از همان سوره مىفرماید: «ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره» (31) ; وقتى که خدا و رسولش درباره مطلبى حکم کردند، احدى حق سرپیچى از این دستو را ندارد; اما در عین حال که ولایت بر مردم را به پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم و وجود مبارک امیرالمؤمنین و اهل بیت(علیهمالسلام) نسبت مىدهد، در مقامى دیگر، ولایت را منحصر به ذات اقدس اله مىداند و مىفرماید: «فالله هو الولى» (32) ; تنها ولى حقیقى انسان و جهان، الله است.
معناى «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا» این نیست که انسانها چند ولى و سرپرست متفاوت دارند که یکى از آنها یا برترین آنها خداست، بلکه معنایش با توجه به آیه حصر ولایت: «فالله هو الولى»، آن است که تنها ولى حقیقى و بالذات، خداوند است و پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین)، ولى بالعرض و مظهر ولایتخدایند و به تعبیر لطیف قرآن، آیه و نشانه ولایت الهىاند.
به تعبیر قرآن کریم، همه موجودات، آیات الهىاند، اما انسان کامل و اولیاء خداوند، آیه و نشانه تام خداوند هستند و به بیان نورانى امیرالمؤمنین(علیهالسلام): «ما لله آیة اکبر منی» (33) ; همه موجودات ارضى و سمائى آیات الهىاند، ولى من، آیه اکبر خداوند هستم و هیچ آیتى خداوند را مانند من نشان نمىدهد. بدیهى است که مقصود حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، همان مقام نورانیتخود و اهل بیت است که با نورانیت رسول اکرم و خلیفه مطلق خداوند، حضرت محمد مصطفىصلى الله علیه و آله و سلم، یکى مىباشد.
قرآن کریم اطاعت مردم از پیامبران را، اطاعت از خداوند مىداند; زیرا رسولان الهى، به اذن خداوند و به فرمان او و با پیام و کتاب او براى هدایتبشر به سوى او آمدهاند: «وما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله» (39) .
اصل اولى درباره ولایت و سرپرستى غیرخداوند بر انسانها، «عدم» است; یعنى هیچ فردى از انسانها بر هیچ فرد دیگرى ولایت ندارد; مگر آنکه از سوى خداوند تعیین گشته باشد.
از آنچه گفته شد، این نکته روشن گردید که ربوبیت، عبودیت، و ولایت و حکومت، همگى اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد و اگر انبیاء و مرسلین و ائمه(علیهمالسلام) ولایت تکوینى و یا ولایت تشریعى و حکومتبر جامعه بشرى دارند، این ولایتها، ظهورى از ولایتخدا و به اذن و فرمان اوست
و اگر در عصر غیبت نیز براى فقیه جامعالشرایط، ولایت و مدیریتى در محدوده تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه، همان طور که گفته شد، انسانها آزاد آفریده شدهاند و هیچ انسانى سرپرست انسان دیگر نیست (40) .
تذکر: گوهر ذات انسان، از هر قیدى آزاد و از هر بندى رهاست; مگر قید عبودیتخداى سبحان که چنین بندى، از هر آزادى و بىبندوبارى بهتر است. تنها مبدئى که حاکم بر گوهر ذات آدمى است و در نتیجه، بر تمام شؤون علمى و عملى او اشراف و سیطره دارد، خداوندى است که هستى او مستقل مىباشد و وجودى به انسان عطا نموده که عین ربط به او است. در این منظر، خداوند، نه تنها فاعل و خالق انسان است، بلکه مقوم او است و انسان، نهتنها مخلوق اوست، که متقوم به او خواهد بود.
آنچه برهان عقلى او را ثابت نمود، ظاهر دلیل نقلى نیز آن را تایید مىنماید; زیرا در قرآن کریم، آیاتى یافت مىشود که ولایت الهى را نسبتبه خود انسان و گوهر ذات او مىداند مانند «الله ولى الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الى النور» (41) ; «واذا اراد الله بقوم سوء فلا مرد له وما لهم من دونه من وال» (42)
و اگر ولایتى براى غیرخدا ثابتشود، حتما نخست، تولیت مطلق الهى است; چرا که قرآن کریم، تنها ; «فالله هو الولى» (44) . غرض آنکه; ظاهر بسیارى از ادله نقلى، ولایتخداوند بر گوهر ذات آدمى است و چیزى که مانع انعقاد این ظهور گردد یا موجب سلب اعتبار ظهور منعقد شده باشد وجود ندارد; بلکه دلیل عقلى و نقلى دیگر نیز آن را تایید مىنماید.
اما ولایت غیرخداوند بر انسان یعنى ولایت فقیه بر جمهور مردم که از سنخ ولایت تکوینى معصومین(علیهمالسلام) نیست، گرچه ظاهر برخى از ادله نقلى آن است که خود انسان تحت ولایت فقیه عادل است مانند مقبوله عمر بن حنظله: «جعلته علیکم حاکما» (45) ; که خطاب به ذوات انسانى است; یعنى من فقیه جامع شرایط حکومت را حاکم بر «شما» قرار دادم; و نظیر آیه: «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون» (46) و آیه: «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» (47) که همگى محور ولایت تشریعى را ذوات آدمى معرفى مىکنند، لیکن طبق ظاهر بعضى از ادله نقلى دیگر، آنچه مدار ولایت تشریعى والیان دینى است، همانا شؤون و امور جامعه است نه خود ذوات انسانى;
زیرا ظاهر آیه «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولىالامر منکم» (48) این است که رهبران الهى، ولىامر امت هستند نه ولى گوهر هستى آنها. نیز آنچه از سخنان حضرت على(علیهالسلام) برمىآید، آن است که رهبر دینى، کسى است که به امر مسلمین و شان اداره جامعه سزاوارتر باشد: «ایها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه» (49) که منظور از «هذا الامر»، همان تدبیر جامعه و اداره امور امت است نه سیطره بر ذوات آنان.
پس دو رکن رصین را هماره باید در مرى و مسمع قرار داد:
اول آنکه محور ولایت فقیه عادل، شان جامعه اسلامى است نه ذوات مردم و گوهر هستى آنان
و دوم اینکه مدار ولایت فقیه عادل، شان تمام افراد جامعه حتى خود فقیه عادل است;.
امر و شان امت، دو قسم است که یک قسم از آن با مشورت خود مردم تامین مىشود و آیه «وامرهم شورى بینهم» (50) ، ناظر به آن است; زیرا این قسم، امر خود آنهاست; مانند مباحات و موارد تخییر و....
قسم دیگر امور امت، به ولایت فقیه عادل وابسته است که از این رهگذر، او، «ولىامر» محسوب مىشود و جزء «اولواالامر» خواهد بود.
مىتوان صورت دلپذیرى از عنوان «جمهورىاسلامى» ترسیم نمود که تفصیل آن، در ثنایاى کتاب مشهود است.
«فقیه» کیست؟
مقصود از «فقیه» در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامعالشرایط است نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقیه جامعالشرایط باید سه ویژگى داشته باشد; «اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبرى».
- به نظر شما چرا امام حسین علیه السلام این آیه را بالای نیزه تلاوت فرمودند ؟
(سوره کهف - آیه 9- ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجبا)
ماه نگا رحوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)
آذرماه 1389 ...................شماره یازدهم / 11
پایگاه بسیج حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)
مناسبت های آذر ماه :
- برگزاری مراسم جشن عید غدیر خم - با حضو رسرکار خانم اثنی عشری............... - 3 آذر
- هفته بسیج
- برگزاری زیارت عاشورا در ایام دهه اول محرم - ا زساعت 8 تا 8:30 صبح
- سه روز مراسم عزاداری در مکان حوزه - در روز های 28 - 29 - 30 آذر ماه از ساعت 30/10
غدیر با ما سخن می گوید خلوتی با غدیر پرده از اسرار پر سوزش بر خواهد داشت که چهارده قرن شاهد وناظر آن بوده است. شنهای داغ غدیر هنوز حرارت وحی در آن روز سبز را در خود حفظ کرده اند ودر بلندای زمان، روح تشنه ی اهل حقیقت را سیراب می کنند. اما مظلومیتی که غدیر برخود دیده ،او را درجستجوی همنشینی صادق وصمیمی به انتظار گذاشته است . غدیر روزی را به یاد می آورد که صدو بیست هزارنفر، مأمور به ابلاغ پیام جاودانه ی آن شدند،ولی خبری از ابلاغ وتبلیغ شان نشد. اگر دل غدیر را بشکافی فرمان بازگشت برای آنان که جلوتر از علی (ع)در حرکتند ودستور سرعت برای آنان که عقب مانده اند می یابی . اگر با غدیر سخن بگویی برایت خواهد گفت که پیامبر (ص)دست علی (ع) را با لا برد تا مسلمانان پشتیبان دست او باشند ،و گوشزد خواهد کرد که دست علی (ع) آن دستی است که اگر بالا باشد دست رسول خدا (ص)بالاست .غدیر با تابلوی طلایی خود می گوید : دست علی(ع) را -که بالاست- بالا ببرید تا بالا بروید وعهد کنید که برای بلند کردن این دست خواهیم ایستاد .
کلام رهبر : امروز مجموعه بسیج عظیم مردمی، بسیج مستضعفان در کشور ما یک حقیقت روشن وآشکار است . شما یک مجموعه ای هستید از بوستان عظیم بسیج در کشور . این بوستان را امام بزرگوار ما بوجود آورد و با کلمات خود و منش خود آن را آبیاری کرد. این نهال ها بحمد ا... روز به روز بالنده تر و مثمر تر شده است. درست است که تبلیغات دشمنان و به تبع آنها منادیان طرفدار آنها در داخل کشور سعی می کنند بسیج را کوچک کنند ،تخقیر کنند و به بسیج اهانت کنند ، اینها به خود کلام خدا هم اهانت کردند. به خود پیغمبر هم اهانت کردند.چیزی که در باطن خود دارای عظمت و درخشندگی است ، با اهانت اهانت کنندگان و تهمت زنندگان، نه کوچک می شود ،نه از درخشندگی ان کاسته می شود.
از ادراک مقام شهدا عاجزیم توفیق الهی نصیب شهدای عزیزمان شد و توانستند مقاماتی را طی کنند و عوالمی را ببینند. از این نشئه به غیب سفرها فرمودند و با زبان آیه ی شریفه ی قرآن، در انتظار من و شما بسر می برند و می گویند : یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین ای کاش قوم من،دوستان من، بازماندگان من می دانستند خداوند در حق ما چه تکریم ها کرده و چه کراماتی به ما عنایت فرموده است ! ای کاش می دانستند د رمحضر او در مقام عندیت چقدر مرزوقیم . چه ها می چشیم و چه ها می بینیم. شهدا در چه حالاتی هستند؟! چه عوالمی را طی می کنند؟ در جان انها چه چیزهائی ریخته شده است؟ از ادراک آن عاجزیم. اگر چه برخی دیده و چشیده اند.
.....................................................................................................................
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین علیه السلام
.....................................................................................................................
خورشید اولین روز ماه محرم که ظهور می کند، قلب های خسته به شور می آیند وفاصله ی دلها و چشمها کم می شود. زنجیرهای سینه زنی که از صندوقچه ی عزا خانه بیرون می آید، طلوع یک محرم ماتم زده را برای دلهای گرفته به ارمغان می آورد.آن چه در این روزهای نخستین بر قلب ها می بارد، شکوه ماتمی است که باران اشک را بر دیدگان هویدا میسازد.آسمان دل ها ابری می شود وبغض، حنجره ها را می فشرد. پنجره های بسته، دست های ملتمس، شمس های سوخته وپیراهنهای مشکی،حکایت دل هایی است که به شیدایی محرم دچارند.باید به دل هایما ن رجوع کنیم. اگر ابری است،اگر هوای باران دارد،اگر بغض ماتم را می کا ود،حقیقتی را گوشزد می کند که هزارو چهارصد سال پیش تا امروز همواره روزهای اول محرم ماتم زده ی آن است. اگر دل صاف باشد، اگر خانه لطف حق باشد،اگر عاشق آفتاب باشد، به سرخی می گراید و وای به حا ل کسانی که رنگ غروب اولین روز محرم را درک نمی کنند. محرم ماه درد و داغ شیعه است. ماه حسین منحور، وکدام دل است که داغ محرم را بفهمد واز طلوع خورشید اولین روز نگران نباشد. مگر نه این است که شیعیان آفتاب از باغ مانده ی گل وجود آل ا... هستی یافته اند؟ مگر نه این است که نور ولایت در جان های پیروان فرزندان علی نها دینه شده است؟ پس باید داغ محرم ،هوای گرفته ی غم را برای این دل ها به ارمغا ن بیاورد.این روزها آغاز مصیبت است،مصیبت داغی سترگ که بر شانه های تشیع سنگینی می کند.مصیبت این روزها یعنی داغ اسلام،غریب، اسلامی که دین رهایی است ودر بند منکرین خورشید. اسلامی که در مواجهه با تفکرات انسان زمینی گرفتا رآمده وروح آسمانی بشر را در تهدید خواسته های نفسانی می بیند.اسلام، امروز غریب است،چون دین رهایی است و بشر تمام تلاش خود را در بندگی خواهش های پست حیوانی محدود کرده است. امروز اسلام ناب ،دستخوش ترجمه های نا همگونی از مشکلات انسان مآبانه شده که اصالت را در بردگی می داند و آزادگی را محو می بیند ،داغ اول، مصیبتی بزرگ است که عاشورا می خواهد آن را به جامعه بشرتذکر دهد.داغ دیگر ،داغ مسلمانی ماست؛مصیبت عظیم ،درک نادرست از تشیع،کژفهمی از دین،کژ اندیشی هاست و قرائت رنگارنگ از صراط مستقیم،آری، داغ مسلمانی ماست وخدا کند ما مصیبت در تدین ها را دریابیم واز نگاههای عوامانه بر حذر باشیم که " اللهم لا تجعل مصیبتنا فی دیننا". داغ دیگر ما آلوده شدن در گناهان رنگارنگ است؛در نا بهره مندی از رحمت الهی،در گم شدن انسانیت، در قطع ارتباط با نقطه ی نورانی هستی، در کم شدن هویت شیعگی که هر چه تاریخ از آن می گذرد، این داغ عمیق تر وناملایم تر می شود و محرم آغاز دو باره ای است برای انسان تا به مصیبت های وجودی آن بیندیشد و داغ ها را مرهم نهد.
آیا می دانید که : به ازای هر یک کیلوگرم اضافه وزن ،قلب شما مجبور است بیش ا زصد لیتر خون بیشتر در روز پمپ کند. یعنی اگر بر فرض شما ده کیلوگرم اضافه وزن داشته باشید،قلب شما هزار لیتر بیشتر از ظرفیت کاری خود در روز بایستی خون پمپ کند. در صورتی که بر فرض ده کیلوگرم اضافه وزن داشته باشید ،کاری که به قلب شما در طی یک ساعت تحمیل می شود، معادل مقدار کاری است که انسان برای بالا بردن معادل 60 کیلوگرم تا ارتفاع 5/1 متر در همان زمان انجام می دهد. پس قلب خود را پاس بدارید، او را درک کنید و کار اضافی را که بر وی تحمیل کرده اید، از دوش او بردارید .
مباهله: مباهله ،خاطره فراموش نشدنی از ماجرائی است که در آن عظمت آل محمد صلی ا... علیهم برای همگان تبیین شد. در تاریخ 23 ساله ی بعثت،مباهله فقط یک بار در سال نهم هجری در برابر مسیحیان نجران مطرح شد. در این ماجرا،بشارتهای انبیاء در باره ی اهل بیت (علیهم السلام) توسط علمای بزرگ مسیحیت در یکی از بزرگترین کلیساهای جهان قرائت شد. سفر نجرانیان به مدینه و مناظره ی آنان با پیامبر (صلی ا.. علیه و آله ) کار را به مباهله و درخواست کشف حقیقت از سوی خداوند و نزول عذاب بر مدعی باطل کشا یند که آیه مباهله بر اهمیت آن افزود و طی آن امیر المؤمنین علیه السلام ،نفس پیامبر صلی ا... علیه و آله معرفی شد. اکنون 1423 سال از آن روزها می گذرد و مباهله به عنوان سند دائمی تشیع د رکتاب های تاریخی و اعتقادی جای خود را باز کرده است.
می دانیم که: این را میدانیم که تحمیل ظروف پلاستیکی به خاک، حاصلخیزی را از آن می گیردوبا آلوده کردنش ،چرخه ای معیوب می سازد. باور کنیم که ظروف پلاستیکی دشمن طبیعتند. کاش زحمت شستن و تحویل گرفتن ظرفهای ملامین وچینی را ازعزاداران به خود هموار می کردیم تا طبیعت برای یک بار هم که شده نفس راحتی بکشد وسنگینی زباله های تازه تولید شده آزارش ندهد. کاش باور می کردیم، اطعام مردم تنها راه ادای نذر نیست. کاش باور می کردیم که اهدای خون ،نشاندن لبخند بر لب یک یتیم ،کاشتن یک درخت، خوشحال کردن یک انسان، چیزی کمتر از توزیع چای و شربت وغذا نیست.
پایگاه بسیج حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)
ما چله نشین شب یلدای حسینیم
ماتم زدگان غم عظمای حسینیم
ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم
ما تا به سحر محو تماشای حسینیم
در طولانی ترین شب سال ، شب هفت اماممان حسین علیه السلام و یاران با وفایش رابیشتر از شبهای دیگر در ماتم ایشان به سوگ می نشینیم
بحث ضرورت ولایت فقیه - شماره 5-
( از کتاب ولایت فقیه حضرت آیه الله جوادی آملی - حفظه الله )
خلاصه : در چهار شماره قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرمود ه بودند که ، «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. اما ولایت بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایتبر تشریع» همان ولایت بر قانونگذارى و تشریع احکام است
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
بسیارى از افرادى که در ذم ولایت فقیه سخن گفتهاند، توهم نمودهاند که ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است; زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس
قسمت 5-
ولایت فقیه، تفاوت اساسى با «ولایتبر محجوران» دارد; زیرا 1- یکى مربوط به افراد ناتوان است و دیگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى; یکى براى حفظ حقوق مردگان و سفیهان و محجوران و صغیران است و دیگرى براى اجراى احکام اسلامى و تامین مصالح مادى و معنوى جامعه اسلامى و حفظ نظام و کشور در برابر دشمنان و حفظ وحدت و تقویتخردمندى و دیندارى و کمالیابى.
2- تفاوت دوم اینکه; ولى محجورین و ناتوانان، گاهى غیرمستقیم و به صورت تسبیب، و گاهى به صورت مستقیم و مباشرتا در امور آنان دخالت مىکند و از سوى آنان، امورشان را به اجرا درمىآورد ولذا آنان، «مورد کار» مىباشند نه «مصدر کار»(به استثناء حجرتفلیس و مانند آن) اما ولى جامعه خردمندان و امت اسلامى، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حرکت و قیام براى خدا و تحقق ارزشهاى اسلامى دعوت مىنماید ولذا مردم، «مصدر کار» مىباشند نه «مورد کار» چنانکه هدف همه پیامبران الهى همین بوده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» (18) . قیام مردم به قسط و عدل، یکى از اهداف ولایت فقیه است که هر عاقل و خردمندى، آن را نیکو و بلکه ضرورى مىداند. در جامعه اسلامى، کارهاى شخصى را خود افراد خردورز انجام مىدهند و کارهایى که به اصل مکتب برمىگردد و یا جنبه عمومى دارد، والى مسلمین، آنها را به نحو مباشرت یا تسبیب انجام مىدهد.
بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، نه از سنخ ولایت تکوینى است و نه از سنخ ولایتبر تشریع و قانونگذارى و نه از نوع ولایتبر محجوران و مردگان; بلکه ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که به منظور اجراى احکام و تحقق ارزشهاى دینى و شکوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالى در خور خویش صورت مىگیرد.