السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
لبیک یا حسین
نوار سخنرانی پیاده شده - فاطمه اثنی عشری
اذان - شماره 4)
خلاصه شماره های قبل )
شریعت ما پویاست با شریعت های دیگر فرقش در این است که آنها شریعتشان مرده است و روحی ندارند
اما شریعت ما خاصیتش حیات گرفتن است
(حیَّ علی الصلوه حیَّ علی الفلاح حیَّ علی خیر العمل) همین است.
زنده شوید، که الآن وقت روح گرفتن است و وقت زندگی دمیدن است
ربوبیت یعنی: " العبودیّة جوهرةٌة کُنهها الرّبوبیّه " عبودیت یک جوهره ای است که باطنش ربوبیت است
حــیَّ علی الفلاح، یعنی تجلی این ربوبیت ،
امیرالمومنین(ع)می فرماید:
بین دنیا و آخرت یک رابطه ای که هست این است که، رابطه ی اینها معکوس است.
ابناءدنیا به پیری نرسیده پیر می شوند و به ثمر نرسیده پژمرده می شوند.
اما ابناءآخرت به پیری که می رسند جوان می شوند، هرچه پیشترمی روند پر نشاط ترهستند. شاداب ترهستند چرا؟
چون به وصل نزدیکتر می شوند ابناءآخرت هر روزی که می گذرد نور تازه ای می بینند بشارت تازه ای و خبر تازه ای، در نتیجه پیری و کهولت برای ابناءآخرت معنا ندارد چون اینها آغوش گشودند؛
نشانة ابناءدنیا این است که: اسم مرگ که می آید پشتشان می لرزد ،می ترسند وحشت دارند
ابناءآخرت هر لحظه منتظر بشارتی هستند از جمله بشارتها همین است که حیَّ زنده شوید.
به هر حــیَّ شما یک حجاب خرق می کنیدو به هر( حــــیَّ علی الصلوة)یک پرده از پرده های ظلمت را کنار می زنید.
اگر لبیک در طول این دعوت باشد و برای این که بتوانید لبیک را درست ادا کنید چه باید بکنید؟
می گویند شرط اوّل برای اینکه بتوانید به این استجابت توفیق پیدا کنید این است که خودتان را هم بشناسید؛ به فقر و نیاز و عطش خودتان هم پی برده باشید
نماز است که زمینه است، ستون است بستر است اگر به نماز موفق شدی امید اینکه در پرتو نماز به فلاح و سعادت ابدی برسی هست چون فلاح فی نفسه مطلوبیت ذاتی دارد.
هر عقل سلیمی می داند فطرتاً منتهای کمال او این است که به فوز و فلاح برسد و می داند این فوز و فلاح مقدمه لازم دارد؛آن فلاح که مطلوبیت ذاتی دارد و عقل سلیم می داند که حیاتش و کمالش به نائل شدن آن فلاح است.
و اینک ادامه مطلب ...
....شاید که در رهگذر نماز آن سعادتی که می طلبی و همه جا مثل یک گمشده دنبالش می گردی همان جا باشد (( حیَّ علی الفلاح))
بیخود این درو آن در نزن آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
دل غیر از ماست
دل ،از «ما» می خواست، ما بیگانه ایم برای دل
دل خودش همه چی دارد، دل غیر از ماست .
(منِ ما)،مایی که شامل اعضاءو جوارح و قوا و استعدادها هستیم تدبیرها و برنامه ریزی ها و نقشه کشیدن ها این (ما) غیر ازآن دل صافی مجرد پاکِ زجاجه است
زجاجه یعنی: بلور که
(( الله نور السموات و الارض مثل نور کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دریٌ یوقد من شجرة مبارکة...))
دلهای ما از جنس بلور است قران می گوید:
زجاجه است یعنی شفاف است جام جها ن نماست.
آنکه سلطنت کائنات را به او داده اند.
نشانه ی فلاح هم خیر العمل است
اگر به فلاح رسیدی ذوب و فانی می شوی در چه؟
در تمام آیات خدا همه چیز برایت می شود آیه،
افراد می شوند آیه، دنیا می شود آیه ،آخرت می شود آیه،
همه چیز می شود آیه، و شما از خودت فانی می شوی در آیات خدا وند.
خیرالعمل یعنی این؛ یعنی دیگر منی نیست.
این میانه اَنا نیتی نیست هرچه هست اوست، متجلی در آیات و نشانه های خودش.
وقت نماز هم میقات است.
همانطور که زمان احرام در حج در میقات اتفاق می افتد که مکان خاصی است . و حاجی در میقات محرم می شود به احرام حج، در نماز هم با تکبیرة الاحرام وارد نماز می شوید و نیت می کنید به نوعی که کانّه دارید لبیک می گویید، با تکبیرة الاحرام.
امام (ره)می فرماید:
که جهات اربع ملک و ملکوت را چهار تکبیر بزن البته این تشبیه است و الا ما پنج تکبیر داریم ،اما شهرت شده که جهات اربع ملک و ملکوت.
(( پس وقت نمــــــــــــــــــاز شد میـــــــــقات))
و ملاقات برای همین است که حیــــــــــــــات در آن است لباس نمازگزار هم که می شود لباس احرام، این لباس هم باید لباسی پاک باشد ،طیب باشد، ساتر باشد؛ مباح باشد و بعد وقتی که این لباس را، می پوشی حواست باشد که عیوب و عورات شما را می پوشاند.
خدایی که عورات شما را در این لحظه ی وصل و ملاقات امر کرده که پرده پوشی کند؛ به ظاهر، بدانید لباسی فراتر و ورای این لباس، برعیوب پنهان شماانداخته است
لذا سر نماز مبادا یک وقت باخودت بگوئی، من روسیاه بی چاره ی پر گناه غافل جاهل جامانده ی وامانده ی ...
چطوری بروم در خانه حیِّ قیوم ازلی ابدی سرمدی پاک و طیب ...
می گوید همین لباس را که تنت کردی باید به شما این آرامش را بدهد او که بر عورات ظاهری شماامر کرد که بپوشانید .
او خود لباسی از نور بر عورات و پنهانی شما پوشانده.
و فرموده:
(( حــــــــَّی)) اگر نپوشانده بود، این فرمان حــــــــیَّ علی الصلوةة او، عام و شامل نبود، فقط مخصوص خواص می شد.
می فرمود:
اوُحدی حیَّ علی الصلوة ، می فرمود: اولیایی، حــیَّ علی الصلوة
نمی فرمود: این طور عام و شامل همه بیایند فقیر و غنی زشت و زیبا عارف و جاهل همه بیایندو همه بیایند .!!!!
که اینجا اگر قرار است ما بنوازیم ما می دانیم هرکسی را چطور بنوازیم، پس با این اطمینان که فیضِ عامی است که شامل همه شده که به درگاه بی نیاز می رویم
یک عده می گویند: وقت نماز حضور قلب نداریم! یا علتی که حضور قلب نداریم چیست؟
علتش این است :که عریان می رویم در خانه خدا، عریان برهنه عاری از ساتر؛علتش این است که یقین به ستاریتش نداریم
فکر می کنیم ما با همه برهنگی های باطنی خود در پیشگاه او حاضریم؛ شما اگر برهنه باشید کسی بیاید منزل شما چکار می کنید؟
می روید صد تا سوراخ خودتان را پنهان می کنید.
ونمی توانیدبگوئیدمن چرا نتوانستم بیایم در محضرمهمان عظیم الشأنی، و چرا نشد من بیایم؟
معلوم است نمی شود بیایی، و همان حیا هم خودش امتیازی است همان حیا هم خودش قشنگ است اگر یقین به ستاریت او نداری! شرم حضور لااقل داری این هم خودش قشنگ است و ارزش دارد.
ولی وقتی یقین به ستاریتش پیدا کردی هر چه هم خواست در ذهنت رژه برود، برو بیچاره ی بدبخت مسکین؛ پیش خودت نهایتش می گویی:
( یا ســــــــــتارالعیــــــــــوب)
دیگر آنوقت مثل همه آمدی، مثل همه، مثل همه خوبان و خواص به طفیل خوبان و خواص ایستادی، صف اول نیستی ولی خارج از صف هم نیستی.
در این صفوف به هم پیوسته امام زمان(عج الله تعالی فرجه) هم هست، اولیاءهم هستند ملائکه هم هستند شما هم هستید و حُسن این اجابت این است که: همه را یک جا می خرند ریز و درشت را ازهم جدا نمی کنند.
اگر با یک همچنین نگرشی وارد این عرصه بشوید،دیگر خودتان به حق الیقین درک می کنیدو اگر از قافله جا بمانید خیلی باختید، در نتیجه به تمام وجود ،حضور خواهید داشت و دیگر جا نمی مانید.
همه حضور قلب مشکلش سر این است که:
فکر می کنیم سوا شدیم فکر می کنیم دارند غربال می کنند ،فکر می کنیم خوبها را سوا کردند ما بدها هم قاچاقی خودمان را جا زدیم .
اینگونه، نیست خیلی خدا کریم است، خدا خیلی زیباست ،خدا و فعلش خیلی زیباست ولطفش خیلی زیباست و احساسنش خیلی زیباست
یک قطره اگر همیشه نظرش به قطره گی خودش باشد هیچ وقت نمی تواندبه هیچ جایی برسد نه توان رفتن دارد، نه ارزش زحمت کشیدن دارد، نه به خودش زحمتی می دهد، چون تا بخواهد تلاشی بکند تمام شده رفته؛ از بین رفته بخارشده محو شده، فانی شده.
اما اگر یک قطره، به دریا پیوست دیگر نمی تواند قطره گی خودش را ببیندکمی چشمش را باز کند می بیند دیگر شده دریا
مگر نه این است که دریا مجموعه قطره ها هستند
( قطره دریاست اگر با دریاست، ورنه او قطـــره و دریا دریاســـت)
ادامه دارد ....
گرد آورنده : نوشین نظری
خلاصه شماره های قبل :
مسأله فرقه سازی و تلاش برای استحاله درونی تشیع از شیوه هاییست که از صدر اسلام تا کنون ادامه داشته و یقیناً تا دوران حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه ادامه خواهد داشت .
عرفان اصیل اسلامی با تصوف تفاوت زیادی دارد . به دلیل نزدیکی برخی آموزه ها و اختلاط تاریخی متأسفانه بسیاری از مردم گمان می کنند عرفان همان تصوف است . اما بررسی تاریخ شکل گیری مؤسسان و آموزه های این جریان و موضع ائمه علیهم السلام و علمای بزرگ شیعه متوجه خواهیم شد که این جریان نه تنها یک جریان دینی نیست بلکه یکی از مهمترین فرقه های منحرف در بین امت اسلامی است .
- مهمترین اختلاف تشیع و تصوف بر سر مسأله ولایت است .
-
- در ذیل به گوشه هایی از انحرافات و بدعتهای این فرقه نعمت الهی گنابادی اشاره می نمایم
1- تجسم صورت مرشد در عبادات :
2- عُشریه
3- غُسل اسلام
4- مقام قطب : اینها قطب را امام وقت می دانند .
فرقه اهل حق:.
- اقدامات سلطان اسحق :
- بنای خاندانها
- تأسیس جمخانه به جای مسجد برای انجام امور عیادی
- روزه سه روزه
- تعیین پیر و دلیل برای خاندانها
- دستور سر سپاری ( مراسمی برای پیوستن رسمی یه فرقه اهل حق ) به رؤسای خاندانها
- دستور پرداخت نذر و نیاز
- خاندانهای اهل حق
خاندانهای اولیه
خاندانهای ثانویه
اعتقادات : - توحید : مردم اهل حق به « علی اللهی » معروف هستند و...
اما اینها علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند -
تناسخ : از جمله اعتقادات اهل حق ، اعتقاد به تناسخ است .
- نماز و روزه - اهل حق نماز را قبول ندارند
- مقدسات اهل حق :الف : سبیل - ب : شیطان –
سید در دیدگاه اهل حق : در این فرقه به بزرگان آنها سید گفته می شود اما آنها سید هاشمی نیستند
و اینک ادامه مطلب
شماره 5)
الف ) علل تنوع و گسترش تصوف
1) مسافرتهای اقطاب و مشایخ صوفیه به کشورهای مختلف و تأسیس خانقاه
2) همرنگی و همراهی کردن با حکومت ها و فرهنگ های مختلف در پاره ای ار اعتقادات و مناسک بهمین جهت تصوف هم با تسنن و هم با تشیع هماهنگ است به تعبیر ملا علی گنابادی صوفی در بی حدی است
3) همکاری دولت هایی مانند صفویه
4) نقشه های استعماری از ناحیه دولت های بیگانه جهت فرقه سازی
ب) منشأ تصوف در تاریخ اسلام
1) عکس العمل فکر آریایی ایرانی در مقابل اسلام عربی بود و در حقیقت کشمکش های جنگی تبدیل به کشمکش های فکری شد . الآن علی اللهی ها که اهل حق نام دارند اصالتاً بعضی از آنها زردشتی بودند و بعضی دیگر آنها مسیحی بودند در مقابل اسلام
2) مهمترین عامل ورود اندیشه های صوفی گریرهبانیت و هندیی از جامعه های غیر اسلامی به اسلامی بود
3)ناشی از افکار فلسفی به ویژه افکار نوافلاطونی و فلسفه های جدید صوفیایی مانند عجویوی ، و افکار عرفانی آنها از گرایشهای اخلاقی و عرفانی یونانیان می باشد
ج ) رویکرد های تصوف :
1- رویکرد اجتماعی و اخلاقی ، در نتیجه ، بی بند و باری
2- رویکرد سیاسی و امینی ، در نتیجه ، ارتباط این فرقه ها با بیگانگان گرایشهای فراماسونری
3- رویکرد فقهی – حقوقی ، در نتیجه ، دیدگاه فقها و محدثان نسبت به این فرقه ها چه بوده ؟
4- رویکرد تاریخی و اعتقادی که این بستر مورد بحث است
د ) بدعتهای فقه صوفیه
1- خانقاه به عنوان ذکر و عبادات که بعد از انقلاب نامش را عوض کردند حسینیه گذاشتند
2- تأویلات قرآنی = اولین بار جنید بغدادی تصمیم به تطبیق عقاید و اعمال صوفیان با آیات و اخبار گرفت
3- اسلام گزینشی = گاهی سیاست را کنار می گذارند یعنی گزینشی از اسلام را در مقابل اسلام جامع انتخاب می کنند
4- بهره برداری استعمار از تصوف
5- هماهنگی صوفیه با جریان های طاغوتی
6- بدعتهای مالیاتی
7- پشمینه پوشی
8- کشف و شهود های شیطانی
9- اباحه گری = این گروه تسامح و اباحه گرای مشکل دیگرشان است وسماع و آواز و غنا و آسیبهای اخلاقی و انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت از بدعتهایی است که گذاشتند .
« پایان »