- اصل تسلیت گفتن :
اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد.
(سفینةالبحار، ج2، ص188 )
* این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.
* امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد .
(مستدرک الوسایل،ج2،ص216)
برگزاری مجالس عزاداری :
امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد. (وسایل الشیعه، ج10، ص235)
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین علیه
السلام
الا یا ایها الساقی ادر کاسا فناولها
که عشق آسان نمود اول ولی اقتاد مشکلها
دانی که چرا چوب شود قسمتتش آتش ؟
بی حرمتیش بر لب ودندان حسین (ع) است .
دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟
شرمندگیش از لب عطشان حسین(ع) است .
دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش ؟
زیرا که خدا نیز عزادار حسین(ع) آست .
باز پنجشنبه و پای درس استاد - بحث ضرورت ولایت فقیه (شماره4)
بر گرفته از کتاب ولایت فقیه حضرت آیه الله جوادی آملی(حفظه الله )
خلاصه : در سه شماره قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرموده بودند که ، «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. اما ولایت بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایتبر تشریع» همان ولایت بر قانونگذارى و تشریع احکام است
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
بسیارى از افرادى که در ذم ولایت فقیه سخن گفتهاند، توهّم نمودهاند که ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است; زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس |
شماره 4) بحث ضرورت ولایت فقیه
نظر شیخ انصارى(ره) درباره حکومت و ولایت فقیه را باید در کتاب قضا جستجو نمود نه در رسائل و مکاسب. ایشان در کتاب قضا چنین مىفرماید: از روایات گذشته ظاهر مىشود که حکم فقیه، در تمام خصوصیتهاى احکام شرعى و در تمام موضوعات خاص آنها، براى ترتیب دادن احکام بر آنها نافذ مىباشد; زیرا متبادر از لفظ «حاکم» در مقبوله عمربن حنظله، همان «متسلط مطلق» است; یعنى اینکه امام(علیهالسلام) فرمودند: «فانی قد جعلته علیکم حاکما» (16) ، نظیر گفتار سلطان و حاکم است که به اهل شهرى بگوید: «من فلان شخص را حاکم بر شما قرار دادم» که از این تعبیر، بر مىآید که سلطان، فلان شخص را در همه امور کلى و جزئى شهروندان که به حکومتبرمىگردد، مسلط نموده است (17) .
ولایت رایج در کتب فقهى، مربوط به ولایتبر محجوران و ناتوانان است. در باب طهارت و قصاص و دیات، و در باب حجر و مانند آن، ولایتى مطرح است که درباره مردگان یا کسانى است که توان اداره امور خود را ندارند; مانند: سفیه و مجنون و مفلس و بچههاى کوچک و غیرمکلف و.... در کتاب طهارت، سخن از مرده است که باید ولى و سرپرستى داشته باشد تا امور واجب او از قبیل تغسیل و تحنیط و نماز و کفن و دفن را انجام دهد. در کتاب قصاص و دیات، بحثبر سر آن است که اگر کسى کشته شد، بازماندگانش «ولىدم» او هستند و در صورت عمدى بودن قتل، حق قصاص دارند و اگر رضایت دهند، مىتوانند مالى را با مصالحه به عنوان دیه مرده بگیرند; خواه از مقدار معین دیه بیشتر باشد یا کمتر; زیرا خود او نمىتواند به امور خویش قیام کند و نیازمند ولى و سرپرست است. بخش دیگرى از فقه، مربوط به کتاب «حجر» است و در آنجا سخن از کسانى است که در اثر صغر و کوچکى و یا در اثر سفاهت و جنون و یا به دلیل ورشکسته شدن(مفلس)، محجور و ممنوع از تصرف هستند و چون خود آنان توانائى لازم را براى استیفاى حقوق ندارند و از این جهت، به ولى و سرپرستى نیاز دارند تا امورشان را اداره کند.
بسیارى از افرادى که در ذم ولایت فقیه سخن گفتهاند، توهم نمودهاند که ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است; زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس... ادامه دارد .
نامه امام حسین علیه السلام به کوفیان :
اما بعد، ای گروه کوفیان ،هلاکت و اندوه بر شما باد ، در این هنگام که سرگشته و حیران ، ما را به فریاد رسی خود فرا خواندید و ماشتابان و آماده به فریادتان رسیدیم ، شما شمشیری را که از آن ما می باشد به روی خود ما کشیدید و آتشی را که ما بر دشمن ما و شما بر افرخته بودیم بر خود ما افروختید و همه با هم و یکدل و یک صدا به دشمنی با دوستان خود پرداختید و بازو و یاور دشمنانتان شدید ،بدون آنکه دشمنانتان در میان شما عدالتی بر قرار سازند و یا آرزویی از شما بر آورده نمایند . و بی آنکه بدعتی از ما سر زده باشد و رأی و نظر سست و بی اساس از ما صادر شده باشد ، پس بدانید که نفرین خدا بر شما باد...
تحف العقول - ص- 419
گوش بکنین داره میاد یه صدایی از کربلا
صدا میگه حسین منم عاشق ومعشوق خدا
آی عاشقا چرا شدین از یاد عشقتون جدا
مهدی من منتقم خون منو مادرمه
صدای حق وقت ظهور به گوش مهدی برسه
از خونی که از پیرهنم میریزه و جاری میشه
عزیز من میفهمه که لحظه موعود رسیده
با ذوالفقار وذوالجناح میره به مکه- مدینه
حسینیا حسین ما ،دل که سرشار از خونه
چرا برای پسرش کسی دعا نمی خونه
گوش بکنین داره میاد یه صدایی از کربلا
دستاتونو پنهان کنین از شرم ساقی خدا
ساقی میگه عباس منم ساقی تشنه هامنم
غیرتـتون کجاست شما استاد عاشقان منم
چرا عزیز مادرم تنهاست و یاری نداره
شیعه ها پس چی شد وفا، حال شما گریه داره
دوست ندارم ولی چشام رو به سوی لطف خداست
تا عزیزم مهدی از این غربت و غم بشه جدا
ضرورت ولایت فقیه (شماره 3)
بر گرفته از کتاب : ولایت فقیه آیه الله جوادی آملی
خلاصه :در دو شماره قبل صحبت ازولایت و معانی آن شده بود . گفتیم که «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. اما ولایتبر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایتبر تشریع» همان ولایتبر قانونگذارى و تشریع احکام است
شماره 3) :
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
ولایتبر محجوران; ولایتبر جامعه خردمندان
ولایت در محدوده تشریع، در قرآن کریم و در روایات اسلامى، گاهى به معناى تصدى امور مردگان یا کسانى که بر اثر قصور علمى یا عجز عملى یا عدم حضور، نمىتوانند حق خود را استیفا کنند آمده و گاهى به معناى تصدى امور جامعه انسانى.
به عنوان نمونه; فرمایش رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم در واقعه غدیر خم: «الست اولى بکم من انفسکم» (6) ; «من کنت مولاه فعلی مولاه» (7) و همچنین آیاتى مانند «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» (8) و «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکوة وهم راکعون» (9) ، بازگوکننده ولایت و سرپرستى و اداره امور جامعه اسلامى است و از سوى دیگر، آیاتى نظیر: «ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فى القتل» (10) و «واهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک اهله» (11) و «فان کان الذى علیه الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل» (12) ، درباره ولایتسرپرستى مردگان و سفیهان و محجوران است.
در فقه اسلامى نیز همین دو گونه از ولایت آمده است. ولایتبر جامعه، اعم از کشوردارى و قضاء و داورى، در مبحث جهاد و امر به معروف و نهى از منکر فقه مطرح شده است. همه فقیهانى که به فلسفه فقه اندیشیدهاند، ضرورت والى براى جامعه را به روشنى درک کردهاند; مثلا فقیه بزرگوار، صاحب جواهر(ره)، در بخش امر به معروف و نهى از منکر، پس از طرح مساله جنگ و امر به معروف و نهى از منکر مىگوید: «مما یظهر بادنى تامل فی النصوص وملاحظتهم حال الشیعة وخصوصا علماء الشیعة فی زمن الغیبة والخفاء بالتوقیع الذی جاء الى مفید من ناحیة المقدسة وما اشتمل علیه من التبجیل والتعظیم بل لولا عموم الولایة لبقى کثیر من الامور المتعلقة بشیعتهم معطلة فمن الغریب وسوسة بعض الناس فی ذلک بل کانه ما ذاق من طعم الفقه شیئا» (13) .
آنچه این فقیه بزرگوار بر آن تاکید دارد، یک مساله عقلى است. وى پس از اندیشه در انبوهى از احکام اسلامى در زمینههاى گوناگون حیات بشرى، به این نتیجه رسید که این احکام فراوان، به قطع، نیازمند متولى و مجرى است و در غیر این صورت، امور زندگى شیعیان در عصر غیبت ولى عصر(عج)، معطل مىماند. وى براى تاکید بر این مساله مىگوید: کسى که در ولایت فقیه وسوسه کند، گویا طعم فقه را نچشیده و فلسفه وجودى دین و احکام آن را درنیافته است. ایشان در نهایت مىگوید: بعید است که فقیه جامعالشرایط، حق جهاد ابتدائى نداشته باشد (14) . صاحب جواهر(ره) در مبحث قضاء جواهر نیز همین مطالب را درباره گستره ولایت فقیه در عصر غیبت آورده است (15)
« داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی روم »
امام حسین علیه السلام فرمودند :
هرکس این پنج چیز را نداشته باشد از زندگی بهره کافی را نبرده است : عقل ، دین ، اخلاق ، ادب ، حیا
«مفهوم عقل»
معنای لغوی و اصطلاحی عقل
عقل در لغت : به معنای امساک و نگاهداری ، بند کردن ، باز ایستادن ، و منع چیزی است ، و مثل عقل بعیر با العقال ، شتر را با پا ی بند نگاه داشته است ، پای اشتر را با ریسمان بند .
عقل در اصطلاح : در اصطلاح از عقل دو معنی مراد است :
اول قوه که بالفطرهً آماده قبول دانش است
دوم : علمی است ، که انسان بوسیله این قوه آن را کسب می کند
. بنابراین عقل دوگونه است ،عقل طبیعی ،فطری که قوه کسب دانش است و عقل اکتسابی از مسموعات و تجربه ها است ،با فقدان عقل فطری عقل اکتسابی از کار می افتد
خداوند هیچ آفریده ای را گرامی تر از عقل نیافریده اند ، اشاره به عقل فطری است، در عین حال عقل مسموع نقش جدی در زندگی بشر دارد
مراتب عقل : عبارت است از نظری و عملی
عقل نظری : عقل هیولای- عقل بالملکه - عقل بالفعل - عقل مستفاد -
عقل عملی : عقل عملی دارای مراتبی است ، که از آنها تجلیه ، تخلیه ،تحلیه و فنا تعبیر می کنند .
ضرورت ولایت فقیه : شماره 2-
بر گرفته از ( کتاب ولایت فقیه آیه الله جوادی آملی)
خلاصه شماره 1)مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است. ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است و باید هر یک توضیح داده شود تا روشن گردد که در این مساله، کدامیک از آنها موردنظر مىباشد.
ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایتسرپرستى، چند سنخ است که به حسب آنچه سرپرستى مىشود(مولىعلیه) متفاوت مىگردند.
ولایتسرپرستى: گاه ولایت تکوینى است، گاهى ولایتبر تشریع است، و زمانى ولایت در تشریع.
ولایت تکوینى به دلیل آنکه به تکوین و موجودات عینى جهان مربوط مىشود، رابطهاى حقیقى میان دو طرف ولایت وجود دارد و ولایتى حقیقى است.
اما ولایتبر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند; یعنى رابطه سرپرستبا سرپرستى شده، رابطه على و معلولى نیست که قابل انفکاک و جدایى نباشد.
«ولایت تکوینى» یعنى سرپرستى موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینى داشتن در آنها; مانند ولایت نفس انسان بر قواى درونى خودش. هر انسانى نسبتبه قواى ادراکى خود مانند نیروى وهمى و خیالى و نیز بر قواى تحریکى خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد; بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد; اگر دستور دیدن مىدهد، چشم او اطاعت مىکند و اگر دستور شنیدن مىدهد، گوش او مىشنود و اگر دستور برداشتن چیزى را صادر مىکند، دستش فرمان مىبرد و اقدام مىکند; البته این پیروى و فرمانبرى، در صورتى است که نقصى در این اعضاء وجود نداشته باشد.
بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. این نوع از ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق مىیابد و بر اساس آن، هر علتى، ولى و سرپرست معلول خویش است و هر معلولى، مولىعلیه و سرپرستىشده و در تحت ولایت و تصرف علتخود مىباشد.
از اینرو، ولایت تکوینى(رابطه على و معلولى)، هیچ گاه تخلفبردار نیست و نفس انسان اگر اراده کند که صورتى را در ذهن خود ترسیم سازد، ارادهکردنش همان و ترسیم کردن و تحقق بخشیدن به موجود ذهنىاش همان. نفس انسان، مظهر خدائى است که: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (1) و لذا هرگاه چیزى را اراده کند و بخواهد باشد، آن چیز با همین اراده و خواست، در حیطه نفس، موجود و متحقق مىشود. ولى واقعى و حقیقى اشیاء و اشخاص که نفس همه انسانها در ولایت داشتن مظهر اویند، فقط و فقط، ذات اقدس الهى است; چنانکه در قرآن کریم ولایت را در وجود خداوند منحصر مىکند و مىفرماید: «فالله هو الولى» (2) .
«ولایتبر تشریع» همان ولایتبر قانونگذارى و تشریع احکام است; یعنى اینکه کسى، سرپرست جعل قانون و وضعکننده اصول و مواد قانونى باشد. این ولایت که در حیطه قوانین است و نه در دایره موجودات واقعى و تکوینى، اگر چه نسبتبه وضع قانون تخلفپذیر نیستیعنى با اراده مبدء جعل قانون، بدون فاصله، اصل قانون جعل مىشود، لیکن در مقام امتثال، قابل تخلف و عصیان است; یعنى ممکن است افراد بشر، قانون قانونگذارى را اطاعت نمایند و ممکن است دستبه عصیان بزنند و آن را نپذیرند; زیرا انسان بر خلاف حیوانات، آزاد آفریده شده و مىتواند هر یک از دو راه عصیان و اطاعت را انتخاب کند و در عمل آن را بپیماید. در مباحث گذشته گفته شد (3) که تنها قانون کامل و شایسته براى انسان، قانونى است که از سوى خالق انسان و جهان و خداى عالم و حکیم مطلق باشد و لذا، ولایتبر تشریع و قانونگذارى، منحصر به ذات اقدس اله است; چنانکه قرآن کریم در این باره فرموده است: «ان الحکم الا لله» (4) .
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
پیش از آنکه به بیان دو قسم ولایت تشریعى بپردازیم، یادسپارى این نکته ضرورى است که ولایت تشریعى با دو قسمش، همانند ولایتبر تشریع، مربوط به رابطه تکوینى و على و معلولى نیست، بلکه از امور اعتبارى و قراردادى است (5) ; البته ولایتبر تشریع، با یک تحلیل عقلى که ضمنا اشاره شد، به سنخ ولایت تکوینى برمىگردد; زیرا قلمرو ولایتبر تشریع، همانا فعل خود شارع است; یعنى او ولایتبر اراده تشریع دارد که از آن به «ارادةالتشریع» یاد مىشود نه «اراده تشریعیه».
ماه نگار حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)
آبان ماه 1389 .............................شماره دهم /10
خئاوند متعال برای اینکه انسان را فرشته خو کند وآثار فرشتگان را درانسان ظاهر نماید، همان طوری که دستور روزه گرفتن می دهد تا از لذائذ طبیعی پرهیز شود و انسان ها همانند فرشتگان ،از خوردن و نوشیدن و دیگر کار های حیوانی برحذر باشند ،هم چنین به انسان دستور طواف حریم کعبه ای را می دهد که معادل بیت المعمور درعرش خداوند است. چون فرشتگان اطراف عرش الله ، به یاد حق سرگرم طواف هستند و به نام حق تسبیح می کنند ، برای انسان نیز در زمین ، کعبه را بنا ساخت تا انسان وارسته دور آن طواف کند ، به نام حق زمزمه کند و برای دیگران از خدا آمرزش بخواهد.
در روایات آمده است کعبه محاذی بیت المعمور است و بیت المعمور محاذی عرش؛ یعنی اگر کسی آن گونه که شایسته طواف است، دور کعبه طواف کند به بیت المعمور صعود می کند و اگر به آن حد صعود کرد و وظایف آن مرحله را ایفا نمود، به مقام عرش الله می رسد. حج ،بهترین آیین فرشته شدن است. اگر کسی خانه ی پاک را زیارت کرد و پاک نشد بدا به حالش. اگر انسانی اطراف خانه ی آزاد طواف کرد و به سمت بیت عتیق احرام بست و عشق و آزادی فراهم نکرد ، بدا به حالش.این که امام صادق (ع)فرمود : "النظر الی الکعبة عبادة " برای آن است کعبه نمودی از عرش خداوند و مظهر طهارت است. این خانه ی مجلای عشق و آزادی از بندگی غیر خداست. نگاه به معدن طهارت، عبادت است . نگاه به نمونه عرش خدا ،عبادت است. به امید آن که حج با تمام ابعادش که رسول خدا صلی ا... علیه و آله که فرمود "خذوا عنی مناسککم " و زیارت کعبه با شیوه ای که ابراهیم سلام الله علیه از خدا مسئلت کرد که : " و أرنا مناسکنا و تب علینا إنک انت التواب الرحیم " نصیب همه ی زائران بیت الله الحرام بشود و طواف کنند و همانند فرشته از آن دیار بازگردند و حامل نور باشند.
آیة ا... جوادی آملی
پایگاه بسیج حوزه علمیه اهل بیت (علیهم السلام)
مناسبت های آبان ماه
سالرو زشهادت امام محمد تقی (ع) ................................................. یکشنبه 16 آبان
سالرو ز ازدواج المام علی (ع)و حضرت فاطمه (س) ..............................دوشنبه 17 آبان
برگزاری دعای عرفه با حضور خانم اثنی عشری .................................سه شنبه 25 آبان
یادواره شهید و مراسم سوگواری امام محمد باقر (ع).............................. یکشنبه 23 آبان
برگزاری مراسم جشنی به مناسبت عید قربان تا غدیر ............................. یکشنبه 30 آبان
دعادرعرفات
ای حسین علیک السلام
الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع
تو در این دشت چه خواندی که هنوز سنگ های جبل الرحمه از گریه تو نالانند؟! عشق رااز تو بباید آموخت ،هم مناجات و صمیمیت را و خدا را هم باید از کلام تو شناخت . ای حسین! در دعای عرفه تو چه خواندی که هنوز تب عرفان تو در پهنه این دشت به جاست!؟
برای حضرت مسلم
هجده هزار درب گشودند و سی هزار دام تنیدند ، کبوتری نامه بر، بر چوبه دارش نشسته ، نامه ای از نور برای مردمانی کور آورده بود. مردمانی که نامردی ،ورودی شهرشان بود و مَرد کُشی امام محرابشان . در میان آنهمه مرد نما ، تنها یک مرد ، آنهم زنی به نام طوعه ، معرفتش را آشیانه کبوتر کرد و چادرعصمتش را پناه گاه یک شبه مسلم.
دوستان عزیز ! از مطالب زیبای شما درصورت همکاری در ماه نگار استفاده خواهیم کرد.
نور علی نور
امام محمد باقر (علیه السلام) :
هر که زبانش راست است ، کردارش پاک است و هر که نیتش خوب است روزیش افزون است و هر که به اهل و خانواده اش خوش رفتار است بر عمرش افزوده گردد.
هفتم ذی الحجه سالروزشهادت امام محمد باقر (علیه السلام) تسلیت باد.
حضرت باقر (علیه السلام )شاگردان برجسته ای در زمینه های فقه و حدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی تربیت کرد که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار می رفت. پیشوای ششم می فرمود: "مکتب ما واحادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند که این چهار نفر عبارتند از : زرارة ابن اعین ، ابو بصیر ، محمد ابن مسلم ، برید بن معاویه جبلی ، اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر بهره ای نمی یافت ، این چند نفر حافظ دین بودند . آنان از میان شیعیان ما ،نخستین کسانی بودند که با مکتب اسلام آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.
اندرزهای کوچک زندگی
برای و قت دیگران احترام بگذار. / وقتی با کسی قرار داری و ممکن است بیش تر از ده دقیقه تأخیر داشته باشی حتماً به او اطلاع بده/ بدان که دلیل موفقیت برخی از افراد انجام کارهایی است که دیگران از انجام آن سرباز می زنند/ هرگز از همسران خودتان نزد پدر و مادر او بدگویی و شکایت نکنید و خطای یکدیگر را در پیش فرزندان و یا کسان دیگر بازگو ننمایید./
نماز درچند نکته
اگر بخواهیم در نماز خیالات نداشته باشیم و مقبول باشد باید در وضو گرفتن دقت کنیم. / تمامی صفات رذیله را می توان با وضو شستشو و پاک کرد. / توجه به نماز،نما زاست/ اگر حضورقلب داری در نمازی و الاّ دل هر کجاست همان جایی. / اگر نماز را با آرامش و تأنی بخوانی ، شاید یادت بیاید که داری با خدا صحبت می کنی و خدا دارد با تو صحبت می کند. / اگر نماز گزار بداند که چه اندازه از رحمت خدا او را فرا گرفته هرگز سر از سجده بر نخواهد داشت.
لحظه های ناب را از دست ندهیم
روزها ازپی هم می آیند و می روند .هر روزصبح از اضطراب کار روزانه برمی خیزیم و چنان در روزمرّه گی هایمان غرق می شویم که آمدن شبی دیگر و گذر روز دیگری را ا زعمرمان را حس نمی کنیم . گاه چنان به تلاش و تکاپو مشغولیم که هدف را از زیاد می بریم ، مقصد را فراموش می کنیم، زمان آنقدر شتابان می رود که ما را هم درشتابزدگی خود غرق می کند .این روزها خدا دست خیلی ها را می گیرد و از غرقاب زمان بیرون می کشد تا لحظه ای مکث کنند، تا لحظه ای بیاسایند . این روزها ، روزهای مهمانی خداست . باقی مانده از آن میهمانی مبارک که چه زود گذشت ؛بازخدا می خواهد لطفش را کامل تر کند . چه بسیار از بندگان خدا که این روزها را در حریم امن خدا ، در خانه امن خدا ، در خانه مهر و محبت ، در وادی صفا و مروّت سعی می کنند عاشقانه برگرد خانه دوست بچرخند . عارفانه دست به دعا بلند می کنند، با دل لبریز از شوق و چشم سرشار از اشک با معبودشان نجوا می کنند. کاش دراین روزهای مبارک، ما هم لحظه ای در هوای عشق با خدا نفسی تازه کنیم لحظه ای بیاساییم.
مبادا فراموشی لاله ها !
قدر این شهدا را بدانیم ، به اینها متوسل شوید . توسل به این معنا که اینها را در پیشگاه اهل بیت (علیهم السلام) و خداوند تعالی را واسطه قرار دهیم . در روایت داریم انسان می تواند عمل صالح خود را شفیع خود قرا ردهد .اگر کسی کار مخلصانه ای را فقط برای رضای حق متعال انجام داده است، می تواند این عمل صالح خود را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دهد .آیا عمل صالح می تواند شفیع شود، ولی شهدا نمی توانند شفیع شوند؟
آیة ا... صمدی آملی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
علیه السلام
از داغ حسین اشک نم نم داریم
در خانه ی سینه تا ابد غم داریم
پیراهن وشال مشکی آماده
شش روز دگر تا به محرم داریم
قال امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام :
1- مراقب افکارت باش که گفتارت می شود .
2- مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود .
3- مراقب رفتارت باش که عادتت می شود .
4- مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود .
5- مراقب شخصیتت باش که سر نوشتت می شود .
امام علی علیه السلام :
قدر الرجل قدر همته = ارزش هر فرد به اندازه همت اوست .
- روز هیجدهم ذی الحجه - این روز عید مبارک آسمانی است .
- روزی است که پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را به امر پروردگار جانشین به حق خود کرد .
- روزی است که خداوند متعال حضرت ابراهیم - علیه السلام – را از آتش نجات داد .
- روزی است که توبه حضرت آدم - علیه السلام – قبول شد .
- روزی است که خداوند متعال حضرت موسی - علیه السلام – را بر ساحران غلبه داد .
- روزی است که حضرت موسی - علیه السلام – در حضور امت خود یوشع بن نون را وصی خود گردانید .
- روزی است که حضرت عیسی - علیه السلام – شمعون الصفا را جانشین خود گردانید .
- روزی که حضرت سلیمان - علیه السلام – رعیت خود را بر جانشینی آصف بن برخیا گواه گرفت .
- روز عقد اخوت بستن پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - بین اصحابش است .
- در این روز پیامبران جانشینان خود را معین می نمودند ، و زیارت امیر المؤمنین - علیه السلام – در این روز وارد شده است .
غدیر یعنی ،بارش رحمت خدا
غدیر یعنی ، استمرار راه انبیاء
غدیر یعنی ، راه رهایی از کفر و شرک
غدیر یعنی ، ضامن سعادت بشریت
رسول اکرم(ص) در روز هجدهم ذی الحجه در راه بازگشت به مدینه در صحرای جحفه و در کنار برکه غدیرخم فرمان داد تا از جهاز شتران منبری بر پا کردند؛ آن گاه در میان انبوه جمعیت بر بالای منبر رفت و پس از ادای سخنانی چند، امام علی(ع) را فرا خواند و دست وی را بلند کرد و با صدای رسا فرمودند:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
اندکی بعد از این واقعه عظیم «حسان بن ثابت» شاعر پیامبر که در طلوع فجر اسلام و در مدح رسول اعظم و در مواضع و مواقع متعدده اشعاری ارزش مند می سرود، قصیده ای غرا سرود:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم فاسمع بالرسول منادیاً
یقول: فمن مولاکم و ولیکم
فقالوا ولم یبدواهناک التعامیا
فقال له: قم یا علی(ع) فاننی
رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً
فمن کنت مولاه، فهذا ولیه
فکونواله انصار صدق موالیا
هناک دعا: اللهم و ال ولیه
وکن للذی عادی علیاً معادیا
به مناسبت عید غدیر ، عید پیروان آن حضرت ، در نظر داریم از این هفته به بعد ، بحثی تحت عنوان « ضرورت ولایت فقیه » را برای شما دوستداران حق و حقیقت به معرض نمایش بگذاریم ، انشاء الله که مورد توجه خاص خداوند و آن حضرت قرار بگیرد ، و این ره توشه ای شود برای راه طولانی آخرت . ان شا ءالله .
چون می خواهیم از نظرات چندین عالم بزرگوار استفاده کنیم بنابر این چند شماره اول از این بحث را از "کتاب ولایت فقیه حضرت آیة الله جوادی آملی حفظه الله" برای شما بینندگان عزیز انتخاب کردیم
(شماره 1)
«ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است.
«ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر; بدون آنکه فاصلهاى در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانى و ترتبى، قرب و نزدیکى آن دو به یکدیگر است.
از اینرو، این واژه با هیئتهاى مختلف(به فتح و کسر) درمعانى:
«حب و دوستى»،
«نصرت و یارى»،
«متابعت و پیروى»،
و «سرپرستى»
وجه مشترک همه این معانى همان قرب معنوى است.
مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است و باید هر یک توضیح داده شود تا روشن گردد که در این مساله، کدامیک از آنها موردنظر مىباشد.
ادامه دارد ....
بر گرفته از کتاب : ولایت فقیه ، حضرت آیه الله جوادی آملی( حفظه الله )
ولادت با سعادت دهمین پیشوای مسلمانان بر همه شیعیا ن و رهروان آ ن حضرت مبارک باد
امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپری می کرد و بین پیشانی نورانی اش و زمین، جز سنگ ریزه و خاک حایلی وجود نداشت. پارسایی و انس با پروردگار، آن چنان نمودی در زندگی امام داشت که در مقام بیان برجستگی و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته اند.
ادامه مطلب ...