ما چله نشین شب یلدای حسینیم
ماتم زدگان غم عظمای حسینیم
ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم
ما تا به سحر محو تماشای حسینیم
در طولانی ترین شب سال ، شب هفت اماممان حسین علیه السلام و یاران با وفایش رابیشتر از شبهای دیگر در ماتم ایشان به سوگ می نشینیم
بحث ضرورت ولایت فقیه - شماره 5-
( از کتاب ولایت فقیه حضرت آیه الله جوادی آملی - حفظه الله )
خلاصه : در چهار شماره قبل دیدیم که حضرت آیه الله فرمود ه بودند که ، «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. اما ولایت بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایتبر تشریع» همان ولایت بر قانونگذارى و تشریع احکام است
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
بسیارى از افرادى که در ذم ولایت فقیه سخن گفتهاند، توهم نمودهاند که ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است; زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس
قسمت 5-
ولایت فقیه، تفاوت اساسى با «ولایتبر محجوران» دارد; زیرا 1- یکى مربوط به افراد ناتوان است و دیگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى; یکى براى حفظ حقوق مردگان و سفیهان و محجوران و صغیران است و دیگرى براى اجراى احکام اسلامى و تامین مصالح مادى و معنوى جامعه اسلامى و حفظ نظام و کشور در برابر دشمنان و حفظ وحدت و تقویتخردمندى و دیندارى و کمالیابى.
2- تفاوت دوم اینکه; ولى محجورین و ناتوانان، گاهى غیرمستقیم و به صورت تسبیب، و گاهى به صورت مستقیم و مباشرتا در امور آنان دخالت مىکند و از سوى آنان، امورشان را به اجرا درمىآورد ولذا آنان، «مورد کار» مىباشند نه «مصدر کار»(به استثناء حجرتفلیس و مانند آن) اما ولى جامعه خردمندان و امت اسلامى، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حرکت و قیام براى خدا و تحقق ارزشهاى اسلامى دعوت مىنماید ولذا مردم، «مصدر کار» مىباشند نه «مورد کار» چنانکه هدف همه پیامبران الهى همین بوده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» (18) . قیام مردم به قسط و عدل، یکى از اهداف ولایت فقیه است که هر عاقل و خردمندى، آن را نیکو و بلکه ضرورى مىداند. در جامعه اسلامى، کارهاى شخصى را خود افراد خردورز انجام مىدهند و کارهایى که به اصل مکتب برمىگردد و یا جنبه عمومى دارد، والى مسلمین، آنها را به نحو مباشرت یا تسبیب انجام مىدهد.
بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، نه از سنخ ولایت تکوینى است و نه از سنخ ولایتبر تشریع و قانونگذارى و نه از نوع ولایتبر محجوران و مردگان; بلکه ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که به منظور اجراى احکام و تحقق ارزشهاى دینى و شکوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالى در خور خویش صورت مىگیرد.