حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

تقلب قلب

 

کلاس درس استاد - موضوع تقلب قلب

  

  تقلب قلب 

 بســـــم الله الرّحـــــمن الرّحــــــــــــــــیم  

و به نستعین انّه خیرناصرٍ و معین و صلَّی الله علی سیِّدنا محمّدٍ و آله طیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین و لعن دائم علی اَعدائهم اَجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین 

یکی ازموانع برای قلب ، تقلّب قلب است . 

تقلّب قلب موانع ایجاد می کند  

اولاً شما اقبال و ادبار قلب رانمی توانید بفهمید یعنی آن خاصیت اصلی قلب که قرار است که با اقبال و ادبارش ما را به به سمت خودمان هدایت بکند و ما را به معرفت نفس واقف کند وما را به نقطه اعتدال بکشاند را از دست می دهد .

چون این اقبال و ادبار قلب است که ما را مدد می کند تا به وسیله آن به نقطه اعتدال برسیم هر چه اقبال قلب شما بیش تر باشد به اعتدال نزدیک تر هستید و هر چه ادبارش بیشتر شود از اعتدال دور شده اید

 اما تقلّب قلب نمی گذارد که شما اقبال وادبار را بفهمید اصلاً دیگر اقبال و ادبار برای شما اتفاق نمی افتد همیشه یا ادبار است یا اقبال است اقبال هم به تمنای رفع این اضطراب است ، دعا و ثنا می کنید که مشکلتان حل شود یعنی آن اقبالی نیست که شما رامثل میّت در دست غسال قراردهد و به هر سمت که می خواهد بگرداند و شما را به آن حقیقت خودتان برساند اقبال هم اگر هست طلبکاری است وتحکّم است و یک اقبال مشرکانه است نه اقبال موحدانه .

نه این که اصلاً دعا نکنید ، دعا بکنید اما آن کسی که در حال اقبال قلب دعا می کند حاصلش مفاتیح می شود و کسی که در حال تقلّب قلب دعا می کند همان دعایی است که بده می خواهم بروم همان تحکم است همان شرک خفی است البته اگر جلی نباشد آن اضطراب ها آن تشویش ها این دل نگرانی ها باعث می شود که انسان خضوع و خشوعش را و حضورقلبش رادر عبادات از دست بدهد ؛ و درعبادات هم که می خواهد با خدا خلوت داشته باشد باز آن تقلّب جلو می افتد تقلّب از اقبال جلو می افتد که واقعاً جنایت است و این قلب نباید این گونه مدیریّت بشود  .

پس هر چیزی که ردی از  اضطراب و نگرانی و تشویش و حس گرفتاری در انسان ایجاد بکند باید مدیریّت بشود و معلوم می شود که این قلب، قلب سلیم نیست قلب تطهیر شده نیست قلب مبتلا یی است که می رود هم خودش را به بلا بکشاند و هم صاحبش را و تمام هم نمی شود تا جایی که کار به آن جا می رسد که این دلشوره و اضطراب می شود شغل ثانویّه ، بلکه شغل اوّلی می شودیعنی به خاطر این شغل هیچ کار خوبی نمی تواند بکند چون می گوید تمرکز ندارم فکرم پریشان است اگرعبادت هم بکند به همین بهانه است زیارت هم می رود به همین بهانه است هر کاری که می خواهد بکند تابع همین اضطراب و دلشوره است .

از راه رفتن مؤمن می شود فهمید که آیا او واقعاً قلب سلیم دارد یا او تقلّب قلب یا قلب متقلب دارد .

 وقتی می خواهید به سمت مسجد قدم بردارید باآرامش قدم بردارید وآرام بروید تند نروید  جلوی درب مسجد که می رسید بایستید چون شما به در بارگاه سلطان کائنات رسیده اید وقتی می خواهید وارد بشوید اِذن دخول بگیرید به حال ادب وارد شوید ببینید به شما اجازه می دهند که وارد بشوید یا نه شاید اجازه نداده اند برگردید اگر جازه ورود به مسجد را هم ندادند برگردید. 

 می فرمایند: « نشانه ی اذن دخول اشک است» جلوی مسجد آن قدر بایست تا اشک تو جاری شود اگر دیدی اشک جاری نشد التماس کن، بگو: خدایا! آبرویم می رود همه داخل شدند اما به من اجازه داده نشده بگو اگر اجازه ندهی از همین جا بر می گردم ، به حال ادب وارد شوید و کفش ها ی خود را روی زمین رها نکنید آن ها رادرجا کفشی قرار دهید .

 می گویند : اگر به حرم امام هشتم ع یا هریک از امامان معصومین دیگر که می روید قبل ازدخول اذن دخول بگیر «ءَاَدخل یاالله ءَاَدخل یارسول الله ....» از کجا ؟از خیابان که وارد صحن می شوید از همان جا دعای اذن دخول بخوانید  از همان جا که قدم  بر می دارید با  طمأنینه قدم بردارید با آرامش شهادت بگویید «اشهد ان لا اله الا اللّه اشهد انّ محمّداً رسول اللّه».  «الله اکبر  ولا اله الا الله» رادرحالی که آرام  راه می روید و با خود بگویید و بی توجه نباشید شما درمکانی وارد می شوید که قطعه ای از بهشت است .می گویند: آن قدر در بهشت زیبا است که اگربهشتیان دعوت به دخول دربهشت نشده بودند اصلاً چشم از تماشای درب بهشت بر نمی داشتند و حاضربودند همان جا بنشینند  وفقط درب بهشت را تماشا بکنند اما خیال بهشتی راحت است که او رادعوت مطلق کرده اند .

خوب است با همان شیوه بر درب حوزه و در کلاس وارد شوید ، زیراشما درمجلس علم بر محمل بال ملائکه قدم می گذارید به مجلس علم که می آیید، حواس خود راجمع کنیدمتوجه باشید کجا قدم می گذاریدیعنی همین شعور همین حضور ذهن و حواس جمع که به کجا می روم و چه کار می خواهم بکنم این همان زمینه دریافت فیض را و فیض اتم را را برای شما فراهم می کند  

و الا اگر فیضی هم نازل شود سهم کسی که این استعداد را در خود فراهم نکرده است کمتر است حالا شاید بعداً حواسش جمع شود ولی به همان میزان که حواسش جمع نبوده از درک فیض غافل می شود.

 اگر انسان می خواهد درمشکلات دچار اضطراب ودلشوره وتقلب قلب نشود؛ باید بداند خودش چه قدر می تواند مؤثّر باشد وچه اندازه به او مربوط می شود چه قدر او دخیل است در این که کار را به ثمر برساند  .

اگر در یک مطالعه یا مرور اجمالی دید که هیچ چیزش به او مربوط نیست خودش را درگیر دم دست ترین کارها را بکند اگر دید کاری می تواند انجام بدهد که مؤثّر است قطعاً همان را انجام دهد عقل سلیم یا قلب سلیم آن لحظه می گوید که جای تشتّت و تدبیر نیست ولی تدبّر هست .

تدبّر: همین است که بگویید چه کاری از دست من بر می آید وچه کاری از دست دیگری بر می آید کاری را که از دست دیگری بر می آید به دیگری محول کنید و کاری که از دست شما بر می آید شما انجام بدهید این تدبّر است .

 اگر از شما بر نمی آید خود را در گیر نکن چون قلب و فکر این جا نشسته هیچ اثری درعالم ندارد جز آن که خودش را می خورد مثل آن که دریک کشتی بنشینید و زیر پای خود  را سوراخ بکنید .

 لذا با همین یک محاسبه که آیا شرعاً تکلیف من است یعنی شارع مقدس این تکلیف را بر من فرض کرده است ،که خوب غیر از من دیگری نباید انجام بدهد ،اگر شارع بر من این را تکلیف نکرده است، من چرا خودم را درگیر کاری بکنم، و امری را که بر من واجب نشده است من بر خودم واجب بکنم. اگر مسئولیتی را بر عهده گرفته اید جزء آن برنامه هایی است که ، شما عهدی بسته اید بر عهدخود وفا بکنید اما اگر این عهد شمانیست تحمیل است خوب ممکن است اگر بخواهی شانه خالی بکنید ، چیز دیگری بر سر شما آوار بشود پس بار سبک را بردن بهتر از آوار سنگین را تحمل کردن است .  

.قلب مراتبی دارد: صدر،  شَغب ، قلب، و فؤاد .

 صدر : همان که درقرآن می فرماید:« قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری ».  [1 

] صدر جلو تراز آن ها است ؛سینه است و جایگاه حزن و فرح است ، غم و شادی که هر وقت کسی 

 

 غمگین می شود و می گوید که دلم تنگ است و دلتنگ شدم این ضیغ صدر است نه ضیغ قلب و 

 وقتی که مسرور می شود شرح صدر است آن سرور و فرح وشادی، شرح صدر است یعنی سینه وسیع می شود که ضیغ و شرح دارد ولی ما همه را به قلب نسبت می دهیم دل من را شاد کردی یا دل من گرفت .

 شَغب: در مقابل قلب است جایگاه حب و بغض است یعنی اگر کسی می خواهد ببیند محب یا مغبض است دوست دارد یا دشمن دارد این خواستگاهش در شغَب است . 

قلب: محل اقبال و ادبار است قلب همان است که خزانه ی ، گنجینه ی اسرار خداوندی است و باید که کلیدش به دست خود خدا باشد .

و فؤاد :باطن قلب است یعنی محل اصلی پردازش های نهایی در فؤاد است مرحله اَخفا به آن می گویند .

 تقلب قلب :یعنی شما کلید بدلی برای قلب بسازید که هر چه به آن بزنی برای این قلب نباشد ، یک دری روی درب های دیگر قلب درست می کنید و برای آن قفل می سازید .

خوب وقتی می گویند طهارت قلب همه ی این ها را با هم در نظر می گیرند همه ی این مجموعه ،لذا نه حب و بغض بی جا داشته باشید نه حزن و شادی بی جا داشته باشید نه آنکه تقلبِ تابع تشتّت داشته باشید  .



[1] - طه :  25

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا عبدالمحمدی جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 20:39

باتشکر فراوان ازسرکار خانم اثنی عشری برای پاسخ به سوالات وراهنماییهای ایشان. به امید ا رتباط بیشتر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد