حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

حوزه علمیه اهل بیت علیهم السلام

ویژه طلاب خواهران ( شرق تهران - میدان قیام - ( ۰۹۳۹۳۹۵۳۱۴۳ ) - ( غرب تهران - شهرک قدس )

شرح حدیث عدل

شهید آیه الله مطهری - کتاب عدل 

- طرح اصل عدل در حوزه فقه        

ص-31

ریشه طرح مسأله (( عدل )) را در جهان اسلام , تنها در علم کلام و در میان متکلمان نباید جستجو کرد , ریشه اى هم در جاى دیگر دارد و آن فقه اسلامى است .

جامعه اسلامى از بدو تشکیل , بر محور کتاب و سنت تأسیس شد . این جامعه مقررات و قوانین خود را اعم از عبادى یا تجارى یا مدنى یا جزائى یا سیاسى از منبع وحى الهى مى خواست . آنجا که تکلیف یک حادثه در قرآن بطور صریح بیان شده است و یا سنت قطعى در میان است و یا دسترسى به شخص رسول خدا و یا ائمه معصومین ( از نظر شیعه ) ممکن بود تکلیف روشن بود . اما آنجا که آیه صریح یا سنت قطعى وجود نداشت و دسترسى به معصوم هم نبود طبعا پاى اجتهاد و استنباط به میان مى آمد .

اینکه اجتهاد از کى آغاز شد و چه تحولاتى در میان اهل سنت و چه تطوراتى در شیعه پیدا کرد .... ـ ادامه...

 

شهید آیه الل مطهری

کتاب:عدل الهى 

 

- طرح اصل عدل در حوزه فقه       ص-31

ریشه طرح مسأله (( عدل )) را در جهان اسلام , تنها در علم کلام و در میان متکلمان نباید جستجو کرد , ریشه اى هم در جاى دیگر دارد و آن فقه اسلامى است .

جامعه اسلامى از بدو تشکیل , بر محور کتاب و سنت تأسیس شد . این جامعه مقررات و قوانین خود را اعم از عبادى یا تجارى یا مدنى یا جزائى یا سیاسى از منبع وحى الهى مى خواست . آنجا که تکلیف یک حادثه در قرآن بطور صریح بیان شده است و یا سنت قطعى در میان است و یا دسترسى به شخص رسول خدا و یا ائمه معصومین ( از نظر شیعه ) ممکن بود تکلیف روشن بود . اما آنجا که آیه صریح یا سنت قطعى وجود نداشت و دسترسى به معصوم هم نبود طبعا پاى اجتهاد و استنباط به میان مى آمد .

اینکه اجتهاد از کى آغاز شد و چه تحولاتى در میان اهل سنت و چه تطوراتى در شیعه پیدا کرد بحث دامنه دارى است که اینجا محل طرح آن نیست . تردیدى نیست که از زمان رسول خدا و حداقل از وقایع مقارن ایام وفات آن حضرت , این کار آغاز شد . ..

فقه اسلامى نیز مانند علوم دیگر بسرعت متطور و متکامل شد و طبعا سیستمهاى مختلفى در آن بوجود آمد . در میان اهل تسنن دو سیستم فقهى به وجود آمد : سیستم اهل حدیث که بیشتر میان فقهاى مدینه معمول بود و سیستم رأى و قیاس که بیشتر میان فقهاى عراق معمول بود .

روش اهل حدیث این بود که در مسائل , در درجه اول به قرآن رجوع مى کردند , اگر حکم مسأله را در قرآن نمى یافتند به حدیث پیغمبر مراجعه مى کردند , اگر احادیث , مختلف بود , به ترجیح احادیث از نظر راویان سند مى پرداختند , اگر در حدیث نمى یافتند و یا ترجیحى در میان احادیث مختلف به دست نمى آوردند به اقوال و فتاواى صحابه رجوع مى کردند و اگر از این راه هم طرفى نمى بستند کوشش مى کردند به نحوى از اشاراتى که در نصوص هست چیزى استفاده کنند و بندرت اتفاق مى افتاد که به رأى و قیاس متوسل شوند .

روش اهل قیاس غیر این بود . آنها اگر حکمى را در قرآن یا سنت , قطعى نمى یافت ند به احادیث منقوله چندان اعتماد نمى کردند زیرا آنها را غالبا مجعول یا تحریف شده مى دانستند . معتقد بودند که یک نفر فقیه در اثر ممارست در مقررات قطعى اسلامى , به روح قوانین اسلامى آشنا مى شود و از روى مشابهات مى تواند حکم مسأله مورد نظر را اکتشاف کند . ..

روش فقهى شیعى

فقه و اجتهاد شیعه , مانند کلام و فلسفه , راه مستقلى طى کرد . در فقه شیعه , اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حکم عقل و شرع , مورد تأیید قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد , محفوظ ماند . اما رأى و قیاس بیش از آنچه در میان گروه اهل حدیث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در میان شیعه مورد تخطئه قرار گرفت .

تخطئه قیاس در شیعه نه بدان جهت بود که اصحاب حدیث از اهل تسنن مى گفتند که عبارت بود از عدم حجیت عقل به عنوان یکى از ادله شرعیه در احکام بلکه به دو جهت دیگر بود : یکى اینکه رأى و قیاس , عمل به ظن است نه عمل به علم , تبعیت از خیال است نه تبعیت از عقل , دیگر اینکه مبناى لزوم رجوع به رأى و قیاس این است که اصول و کلیات اسلامى وافى نیست , و این , ظلم و یا جهل به اسلام است . درست است که بیان احکام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است , و امکان هم ندارد , زیرا جزئیات غیر متناهى است , ولى کلیات اسلامى به نحوى تنظیم شده که جوابگوى جزئیات بى پایان و اوضاع مختلف مکانى و شرائط متغیر زمانى است . علیهذا وظیفه یک فقیه این نیست که به لفظ , جمود کند و حکم هر واقعه جزئى را از قرآن یا حدیث بخواهد , و این هم نیست که به بهانه نبودن حکم یک مسأله , به خیالبافى و قیاسى بپردازد , وظیفه فقیه (( تفریع )) ورد فروع بر اصول است . اصول اسلامى در کتاب و سنت موجود است . فقط یک (( هنر )) لازم است و آن هنر (( اجتهاد )) یعنى تطبیق  هوشیارانه و زیرکانه کلیات اسلامى بر جریانات متغیر و زودگذر است .

در کتاب (( اصول کافى )) بابى دارد تحت همین عنوان که : (( هیچ مسأله اى نیست مگر اینکه اصول آن در کتاب و سنت هست )) .

علیهذا اصل (( عدل )) و اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامرى , و بالطبع اصل حسن و قبح عقلى و اصل حجیت عقل , به عنوان زیر بناى فقه اسلامى شیعى معتبر شناخته شد , و بالاخره اصل (( عدل )) جاى خویش را در فقه اسلامى بازیافت .

در فقه شیعه میان عقل و خیال , و به عبارت دیگر میان برهان عقلى و قیاس ظنى که همان تمثیل منطقى است تفکیک شد , گفته شد منابع فقه چهار است : کتاب , سنت , اجماع , عقل . در این مکتب فقهى با اینکه رأى و قیاس مردود گشت , عقل و برهان معتبر شناخته شد

-34

اصل عدل در حوزه هاى اجتماعى و سیاسى

آنچه تا کنون گفته شد مربوط به طرح علمى مسأله عدل در جو فکرى و علمى جهان اسلام بود , همه مربوط به این بود که چگونه شد که مسأله (( عدل الهى )) در نظام تکوین و یا نظام تشریع , از قرون اولیه اسلامى وارد علوم اسلامى شد و تا آنجا اهمیت یافت که بعضى فرق , خود را (( عدلیه )) خواندند و (( عدل )) را یکى از اصول اعتقادى و مایه امتیاز اعتقادى خود از سایر فرق بشمار آوردند , چنانکه ما شیعیان , اصول اعتقادى اسلامى خود را که مى شماریم (( عدل )) را به عنوان یکى از اصول دین نام مى بریم .

علاوه بر طرح علمى , به نوعى دیگر نیز این مسأله از صدر اسلام در جامعه اسلامى و در سطح عامه مردم مطرح بوده است , و آن مرحله اجرائى عدل است . یک نفر مسلمان , از بدیهیات اولیه اندیشه هاى اسلامى اجتماعى اش , این بوده که امام و پیشوا و زعیم باید عادل باشد , قاضى باید عادل باشد , شاهد محکمه باید عادل باشد , شاهد طلاق یا رجوع باید عادل باشد , و از نظر یک مسلمان شیعى , امام جمعه و جماعت نیز باید عادل باشد . هر مسلمان همواره در برابر پستهایى که یک مقام عادل باید اشتغال کند احساس مسؤولیت مى کرده است . این جمله رسول اکرم زبانزد خاص و عام بود : افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر ( 1 ) و چه شهامتها و حماسه ها که

1 . کافى , ج 5 , ص 60 .

--------------------------------------------------------------------------------

35

این جمله کوتاه آفریده است .

طرح مسأله عدل از نظر عملى و عینى در سطح اجتماع , تاریخچه بس درازى دارد و چون از موضوع بحث کتاب خارج است ما وارد آن نمى شویم .

سر منشأ اصلى

خواننده پس از وقوف به جریانات علمى و عملى که بدانها اشاره شد یک سؤال اصلى برایش باقى مى ماند و آن اینکه : چرا کلام اسلامى بیش از هر چیز به مسأله عدل پرداخت ؟ و چرا فقه اسلامى قبل از هر چیزى مسأله عدل برایش مطرح شد ؟ و چرا در جهان سیاست اسلامى بیش از هر کلمه اى کلمه عدل به گوش مى خورد ؟ اینکه در همه حوزه ها سخن از عدل بود باید یک ریشه و سر منشأ خاص داشته باشد .

آیا جریان اصلى دیگرى در کار بوده که همه این جریانها را او بر مى انگیخته و تغذیه مى کرده است ؟

از نظر ما ریشه اصلى و ریشه ریشه هاى طرحهاى علمى و عملى مسأله عدل را در جامعه اسلامى , در درجه اول , در خود قرآن کریم باید جستجو کرد . قرآن است که بذر اندیشه عدل را در دلها کاشت و آبیارى کرد و دغدغه آن را چه از نظر فکرى و فلسفى و چه از نظر علمى و اجتماعى در روحها ایجاد کرد . این قرآن است که مسأله عدل و ظلم را در چهره هاى گوناگونش : عدل تکوینى , عدل تشریعى , عدل اخلاقى , عدل اجتماعى طرح کرد .

قرآن تصریح مى کند که نظام هستى و آفرینش , بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است . گذشته از آیات زیادى که صریحا ظلم را از ساحت کبریائى بشدت نفى مى کند , و گذشته از آیاتى که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار مى شمارد که بود اینها نوعى عدل , و هلاک بشر با نبود آنها نوعى ظلم و ستم است , و گذشته از آیاتى که اساس خلقت را بر حق - که ملازم با عدل است - معرفى مى نماید , گذشته از همه اینها در برخى از آیات , از مقام فاعلیت و تدبیر الهى بعنوان مقام قیام به عدل یاد مى کند :

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط ( 1 )

و یا عدل را ترازوى خدا در امر آفرینش مى داند :

1 . آل عمران 18 .

--------------------------------------------------------------------------------

36

و السماء رفعها و وضع المیزان ( 1 ) .

در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود :

بالعدل قامت السموات و الارض ( 2 ) .

(( آسمانها و زمین به عدل برپا است )) .

عدل تشریعى یعنى اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین , همواره اصل عدل , رعایت شده و مى شود نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است . در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانى بشر حاکم باشد :

لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ( 3 ) .

(( همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس ( قانون ) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند )) .

بدیهى است که برقرارى اصل عدل در نظامات اجتماعى , موقوف به این است که اولا نظام تشریعى و قانونى , نظامى عادلانه باشد , و ثانیا عملا به مرحله اجرا در آید .

علاوه بر این اصل کلى که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است , در مورد نظام تشریعى اسلامى مى گوید : قل امر ربى بالقسط ( 4 ) . یا در مورد برخى دستورها مى گوید : ذلکم اقسط عند الله ( 5 ) .

قرآن کریم , امامت و رهبرى را (( پیمان الهى )) و مقامى (( ضد ظلم )) و (( توأ م با عدل )) مى داند . قرآن آنجا که درباره شایستگى ابراهیم براى امامت و رهبرى سخن مى گویند , برداشتن چنین است : (( آنگاه که ابراهیم از همه کوره ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبرى برگزیدیم . ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهى در نسل او ادامه یابد . به او پاسخ داده شد که : امامت و

1 . الرحمن 7 .

2 . تفسیر صافى , ذیل همین آیه ( چاپ اسلامیه , ج 2 ص 638 ) .

3 . حدید 25 .

4 . اعراف 29 .

5 . بقره 282 .

--------------------------------------------------------------------------------

37

رهبرى , پیمانى است الهى و ستمکاران را در آن نصیبى نیست : لا ینال عهدى الظالمین ( 1 ) .

قرآن , انسان اخلاقى را به عنوان (( صاحب عدل )) نام مى برد . در چند جاى قرآن که سخن از داورى و یا گواهى انسانهایى است که از نظر تربیتى و اخلاقى و روحى قابل اعتماد باشند , آنها را به همین عنوان که گفتیم نام مى برد , مثل اینکه مى فرماید : یحکم به ذوا عدل منکم ( 2 ) . یا مى فرماید : و اشهدوا ذوى عدل منکم ( 3 ) .

پس از ترجمه آثار یونانى در جهان اسلام , این جمله افلاطون معروف شد که (( عدالت , مادر همه فضائل اخلاقى است )) ولى در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود , مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند .

بیشترین آیات مربوط به عدل , در باره عدل جمعى و گروهى است اعم از خانوادگى , سیاسى , قضائى , اجتماعى . تا آنجا که این بنده به تقریب بدست آورده در حدود 16 آیه در این زمینه است .

در قرآن , از توحید گرفته تا معاد , و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت , و از آرمانهاى فردى گرفته تا هدفهاى اجتماعى , همه بر محور عدل استوار شده است . عدل قرآن , همدوش توحید , رکن معاد , هدف تشریع نبوت , فلسفه زعامت و امامت , معیار کمال فرد , و مقیاس سلامت اجتماع است .

عدل قرآن , آنجا که به توحید یا معاد مربوط مى شود , به نگرش انسان به هستى و آفرینش , شکل خاص مى دهد , و به عبارت دیگر , نوعى (( جهان بینى )) است , آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط مى شود , یک (( مقیاس )) و (( معیار )) قانون شناسى است , و به عبارت دیگر جاى پایى است براى عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید , آنجا که به امامت و رهبرى مربوط مى شود یک (( شایستگى )) است , آنجا که پاى اخلاق به میان مى آید , آرمانى انسانى است , و آنجا که به اجتماع کشیده مى شود یک (( مسؤولیت )) است .

چگونه ممکن بود مسأله اى که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده که هم جهان بینى است , و هم معیار شناخت قانون , و هم ملاک شایستگى زعامت و رهبرى , و هم آرمانى انسانى , و هم مسؤولیتى اجتماعى , مسلمین با آن عنایت شدید و حساس یت

1 . بقره 124 .

2 . مائده 95 .

3 . طلاق 2 .

--------------------------------------------------------------------------------

38

فراوانى که در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بى تفاوت بمانند .

این است که ما معتقدیم دلیلى ندارد که در پى علتى دیگر برویم و فکر خود را خسته نماییم که چرا از آغاز نهضتهاى فکرى و عملى مسلمین , همه جا کلمه (( عدل )) به چشم مى خورد ؟

علت اصلى حساسیت مسلمین نسبت به این مسأله , و علت راه یافتن این اصل در کلام و در فقه و در حوزه هاى اجتماعى اسلامى , بلا شک قرآن بود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد