ضرورت ولایت فقیه (شماره 3)
بر گرفته از کتاب : ولایت فقیه آیه الله جوادی آملی
خلاصه :در دو شماره قبل صحبت ازولایت و معانی آن شده بود . گفتیم که «ولایت» واژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر. مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است : ولایت تکوینى، ولایتبر تشریع، ولایت تشریعى
ولایت تکوینى ولایتى حقیقى است که بازگشت این ولایت تکوینى، به «علت و معلول» است. اما ولایتبر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود همگى ولایتهاى وضعى و قراردادى هستند . «ولایتبر تشریع» همان ولایتبر قانونگذارى و تشریع احکام است
شماره 3) :
«ولایت تشریعى» یعنى نوعى سرپرستى که نه ولایت تکوینى است و نه ولایتبر تشریع و قانون، بلکه ولایتى است در محدوده تشریع و تابع قانون الهى که خود بر دو قسم است: یکى ولایتبر محجوران و دیگرى ولایتبر جامعه خردمندان.
ولایتبر محجوران; ولایتبر جامعه خردمندان
ولایت در محدوده تشریع، در قرآن کریم و در روایات اسلامى، گاهى به معناى تصدى امور مردگان یا کسانى که بر اثر قصور علمى یا عجز عملى یا عدم حضور، نمىتوانند حق خود را استیفا کنند آمده و گاهى به معناى تصدى امور جامعه انسانى.
به عنوان نمونه; فرمایش رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم در واقعه غدیر خم: «الست اولى بکم من انفسکم» (6) ; «من کنت مولاه فعلی مولاه» (7) و همچنین آیاتى مانند «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» (8) و «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکوة وهم راکعون» (9) ، بازگوکننده ولایت و سرپرستى و اداره امور جامعه اسلامى است و از سوى دیگر، آیاتى نظیر: «ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فى القتل» (10) و «واهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک اهله» (11) و «فان کان الذى علیه الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل» (12) ، درباره ولایتسرپرستى مردگان و سفیهان و محجوران است.
در فقه اسلامى نیز همین دو گونه از ولایت آمده است. ولایتبر جامعه، اعم از کشوردارى و قضاء و داورى، در مبحث جهاد و امر به معروف و نهى از منکر فقه مطرح شده است. همه فقیهانى که به فلسفه فقه اندیشیدهاند، ضرورت والى براى جامعه را به روشنى درک کردهاند; مثلا فقیه بزرگوار، صاحب جواهر(ره)، در بخش امر به معروف و نهى از منکر، پس از طرح مساله جنگ و امر به معروف و نهى از منکر مىگوید: «مما یظهر بادنى تامل فی النصوص وملاحظتهم حال الشیعة وخصوصا علماء الشیعة فی زمن الغیبة والخفاء بالتوقیع الذی جاء الى مفید من ناحیة المقدسة وما اشتمل علیه من التبجیل والتعظیم بل لولا عموم الولایة لبقى کثیر من الامور المتعلقة بشیعتهم معطلة فمن الغریب وسوسة بعض الناس فی ذلک بل کانه ما ذاق من طعم الفقه شیئا» (13) .
آنچه این فقیه بزرگوار بر آن تاکید دارد، یک مساله عقلى است. وى پس از اندیشه در انبوهى از احکام اسلامى در زمینههاى گوناگون حیات بشرى، به این نتیجه رسید که این احکام فراوان، به قطع، نیازمند متولى و مجرى است و در غیر این صورت، امور زندگى شیعیان در عصر غیبت ولى عصر(عج)، معطل مىماند. وى براى تاکید بر این مساله مىگوید: کسى که در ولایت فقیه وسوسه کند، گویا طعم فقه را نچشیده و فلسفه وجودى دین و احکام آن را درنیافته است. ایشان در نهایت مىگوید: بعید است که فقیه جامعالشرایط، حق جهاد ابتدائى نداشته باشد (14) . صاحب جواهر(ره) در مبحث قضاء جواهر نیز همین مطالب را درباره گستره ولایت فقیه در عصر غیبت آورده است (15)